کلمه جو
صفحه اصلی

تحریم


مترادف تحریم : بایکوت، قدغن، منع، نهی، حرام سازی، حرام

متضاد تحریم : تحلیل، رواداشتن، رواداری

برابر پارسی : ناروا، بازداشتن، جلوگیری، ناروا داشتن، ناروا کردن

فارسی به انگلیسی

boycott, coventry, prohibition, sanction, taboo, ban, declaring as unlawful

Sanction, Embargo, boycott


boycott, Coventry, prohibition, sanction, taboo


فارسی به عربی

مقاطعة

عربی به فارسی

محروميت از شغل وکالت


مترادف و متضاد

interdict (اسم)
جلوگیری، تحریم، نهی، قدغن، حکم بازداشت، حکم نهی، حکم اداری

prohibition (اسم)
منع، تحریم، ممانعت، ممنوعیت، نهی، قدغن، صدور حکم منع

embargo (اسم)
مانع، محظور، تحریم، ممنوعیت

boycott (اسم)
تحریم، بایکوت

lockout (اسم)
حبس، تحریم

بایکوت، قدغن، منع، نهی ≠ تحلیل، رواداشتن، رواداری


حرام‌سازی


حرام


۱. بایکوت، قدغن، منع، نهی
۲. حرامسازی
۳. حرام ≠ تحلیل، رواداشتن، رواداری


فرهنگ فارسی

حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یاکاری
( مصدر )ناروا داشتن ناروا کردن حرام کردن : تحریم خمر . جمع : تحریمات .
سوره شصت و ششمین از قر آن مدینه و آن دوازده آیت است .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) حرام کردن ، ناروا شمردن . ۲ - (اِمص . ) قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است : تحریم اقتصادی ، تحریم سیاسی ، تحریم تسلیحاتی و مانند آن

لغت نامه دهخدا

تحریم. [ ت َ ] ( ع مص ) حرام کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( دهار ) ( آنندراج ). حرام گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). حرام کردن و ناجایزقرار دادن. ( فرهنگ نظام ). مقابل تحلیل :
کای عجب نهی از پی تحریم بود
یا بتأویلی بد وتوهیم بود.
مولوی ( مثنوی ).
- تحریم الجمع ؛ حرام بودن جمع میان دو خواهر در نزد یک شوهر.
- تحریم العین ؛ حرام بودن عین مال بر کسی بعلتی ، در مقابل تحریم المنفعه که حرام بودن منافع آنست بر وی.
- تحریم بالرضاع ؛ حرام شدن زن به مرددر اثر شیرخوارگی و همشیرگی.
- تحریم بالزنا ؛ حرام شدن زن به مرد در اثر یک زنا، مانند آنکه اگر مردی با زنی زنا کند ازدواج با دختر آن زن برای آن مرد حرام است.
- تحریم بالکفر ؛ حرام شدن مرد به زن بعلت کافر شدن مرد. هر گاه مرد کافر شود زوجه وی بدو حرام میگردد.
- تحریم باللعان ؛ حرام شدن مرد بر زوجه خود پس از اجرای تشریفات لعان. هر گاه مردی به زوجه خود نسبت زنا دهد و شاهد نداشته باشد تشریفات لعان را انجام میدهد و زن بدو حرام میگردد. رجوع به لعان شود.
- تحریم بالمصاهره ؛ حرام شدن مردی بر زنی بعلت پیدایش یک مصاهرت و ازدواج میان دو کس دیگر، مانند آنکه هر گاه مردی با زنی ازدواج کند، ازدواج او با دختر آن زن ابداً حرام میشود و ازدواج پدر داماد با عروس نیز همین گونه حرام است.
- تحریم بالنسب ؛ حرام بودن زنی به مردی در اثر خویشاوندی نسبی ، مانند آنکه فرزندان برادر بر برادر حرام هستند.
- تحریم بالوطی ؛ حرام شدن زنی بر مردی بعلت انجام عمل شنیع وطی میان دو مرد چنانکه هر گاه مردی دیگر را وطی کند وطی کننده حق ازدواج با خواهران مرد وطی شده را ندارد.
- تحریم ما یجب علی الانسان فعله ؛ حرام کردن عملی که بر انسان واجب بوده است بوسیله نذر و مانند آن. البته این گونه نذرها در شرع مجاز نیست تحقق نمییابد.
|| تکبیر در اول نماز. ( مفاتیح ). || در حرم درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || احرام بستن. ( آنندراج ) :
چون همی خواستی گرفت احرام
چه نیت کردی اندر آن تحریم.
ناصرخسرو.
|| در ماه حرام داخل شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از قطر المحیط ). || ناپیراستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ناپیراستن پوست. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تمام دباغت ناکردن پوست. ( آنندراج ). || ریاضت تمام نایافتن ستور. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شکوه مند کردن. ( تاج المصادر بیهقی )( دهار ). شکوه مند گردانیدن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تحریم فلان ؛ غلبه کردن بر وی در قمار و جز آن. ( از اقرب الموارد ) ( ازقطر المحیط ). || با حرمتی شدن که هتک آن روا نباشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

تحریم . [ ت َ ] (اِخ ) سوره ٔ شصت وششمین از قرآن ، مدنیة و آن دوازده آیت است ، پس از طلاق و پیش از ملک .


فرهنگ عمید

۱. حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن.
۲. (اسم ) شصت وششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لم تحرم.

دانشنامه عمومی

اروایی (اَرَوایی). در پارسی، تحریم شدن می شود اَرَواییدَن و تحریم کردن می شود اَرَوایاندَن. درود. بروید به واژه یاب استاد پرتو - تحریم. پاس.


تحریم (سوره). سوره تحریم سوره ۶۶ از قرآن است، ۱۲ آیه دارد و سوره ای مدنی است. محمد، پیامبر اسلام، در ماجرای همسرانش پاره ای از غذاها را بر خود تحریم نمود و در بخش اول، سوره او را بابت این کار ملامت نمود. در ادامه، با ذکر مثال هایی از زنان صالح (مریم و آسیه) و ناصالح (زن نوح و زن لوط) زنان مسلمان و به ویژه همسران پیامبر را هشدار به پیروی از گروه اول می دهد.
ترجمهٔ فارسی

دانشنامه آزاد فارسی

تَحریم (embargo)
(یا: بایکوت؛ بویکات) امتناع از برقراری ارتباط تجاری یا اجتماعی با یک شخص، گروه، سازمان یا یک کشور با هدف ایجاد تغییر رویه ای دلخواه در او؛ نیز اصطلاحی در علوم اجتماعی به ویژه در مطالعات روابط و سیاست بین الملل به معنی سیاستی خصمانه در مناسبات بین دولت ها. اصطلاح بایکوت برگرفته از نام چارلز بویکات (۱۸۳۲ـ۱۸۹۷)، از عمال زمین دار انگلیسی در ایرلند، است که اجاره داران به سبب فشاری که بر آنان برای دریافت اجاره وارد می شد، از ایجاد ارتباط اجتماعی و اقتصادی با او و خانواده اش امتناع کردند. در زبان فارسی علاوه بر بایکوت، دو اصطلاح sanction و embargo را هم تحریم می گویند. تحریم تجاری نیز، مانند مجازات های اقتصادی، ممکن است بر کشوری تحمیل شود که قوانین بین المللی را نقض کرده است. قانون تحریم ۱۸۰۷ در امریکا با این هدف تصویب شد که فرانسه و انگلستان را از متوقف کردن کشتی های امریکایی که حامل جنگ افزار برای طرف های درگیر جنگ در اروپا بودند، باز دارد. اما تصویب این قانون حرکتی زیان بار از کار درآمد، چنان که تحریم ارسال محموله های نفتی به اروپای غربی به دست تولیدکنندگان نفت خاورمیانه در ۱۹۷۴ چنین بود. سازمان ملل بر ضد رژیم نظامی هائیتی تحریم نفتی و تسلیحاتی (۱۹۹۳ـ۱۹۹۴) و نیز بر ضد صربستان تحریم های اقتصادی (۱۹۹۲ـ۱۹۹۵) وضع کرد. ازجمله مهم ترین تحریم ها، تحریم ایران از سوی امریکاست که در آبان ۱۳۵۸ش (نوامبر ۱۹۷۹) و به دنبال گروگان گیری کارمندان سفارت سابق امریکا در ایران، توسط دانشجویان پیرو خط امام صورت گرفت. همچنین تحریم عراق به علت حمله به کویت، ازجمله مهم ترین تحریم ها در دهه های اخیر بوده است. استفاده از تحریم به منزلۀ اعمال فشار بر کشورهای کوچک و ضعیف، همواره با انتقاد روبه رو بوده است. برقراری تحریم، یک عمل حاکمیتی است که دولت آن را اعمال می کند و نیازی به تصویب مجلس ندارد. اعتصاب کارگران برای واردکردن کارفرما به اجرای خواسته های آن ها و امتناع از خرید و مصرف کالا و خدمات از یک تولیدکننده یا کشور، ازجمله مصادیق آن است. تحریم، گاه در تعارضات سیاسی و اجتماعی به منزلۀ سلاح نیز به کار می رود. مصادیق قانونی تحریم در کشورهای گوناگون متفاوت است.

فرهنگ فارسی ساره

جلوگیری، بازداشتن


دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تحریم (ابهام زدایی). تحریم ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: قرآن• سوره تحریم، شصت و ششمین سورۀ قرآن کریم و بیست و یکمین سورۀ نازل شده در مدینه• آیه تحریم، «آیه حلائل» یا «آیه محرمات» یا «آیه وطی» ، آیه ۲۳ سوره نساء• آیه تحریم خبائث، آیه ۱۵۷ سوره اعراف کاربردهای دیگر• تحریم (فقه)، به حرام قرار دادن چیزی
...

جدول کلمات

بایکوت

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یاساخ ( کردی )
نیسکِت ( سنسکریت: نیسِکتَوْیا )
فرتیس ( سنسکریت: پْرَتیسِدهَ )

این واژه تازى ( اربى ) است و برابرهاى پارسى آن اینهاست: کِرینِش Kerinesh ( پهلوى: کِرینیشْنْ : تحریم ، حرام سازى ، ممنوع سازى - درپهلوى کِرینیدنKerinidan ( کِرینیتن ) : تحریم - حرام - ممنوع کردن ) ، اَرُواکینِش Arovakinesh ( پهلوى: اَرُواکینیشْنْ : تحریم، نارواسازى
، حرام گردانى - در پهلوى اَرُواکینیدن Arovakinidan ( اَرُواکینیتن ) : تحریم - حرام کردن ، ناروا دانستن، غیرمجاز اعلام کردن ) ، یاساخ Yasax ( کردی: تحریم ) نیسکِت Nisekt ( سنسکریت: نیسِکتَوْیا: تحریم ) پِرَتیس Peratis ( سنسکریت: پْرَتیسِدهَ: تحریم )

نارواگری

بە زبان کردی
گەمارۆ

در زبان پارسی و پهلوی " پروستار " به معنای محاصره شده و تحریم شده از بن پروستن به معنای محاصره کزدن می باشد .

شهربندان
در شهربندان ایران
یعنی تحریم ایران

به کردی کرمانجی: دوورپیچ، سزا
به کردی سورانی:گه مارو

برای جایگزینی واژه تحریم باید معنی آن را در جمله دید
انتخابات را تحریم کردند : از حضور در انتخابات خود داری کردند
ایران را تحریم کردند : ایران را محاصره کردند ( محاصره که همخانواده با حصار است ، واژه ای آریایی و ایرانی است )

برای کاربردهای گوناگون واژگان گوناگونی میتواند جایگزین تحریم شوند.
برای نمونه در کاربرد سیاسی واژه "راهبست" بهترین گزینه است.
در کاربرد های دیگر هم واژگانی هستند هم واژگانی مانند "خودداری" و. . . هم میتوانند به کار روند.

تحریم: راهبست ، خودداری

بایکوت، قدغن، منع، نهی، حرام سازی، حرام، جلوگیری، ناروا

راهبست، نارواداری

نمونه برای راهبست:
برخی برآورد کنندگان ( تحلیلگران ) و نهادهای پشتیبان هوده ی آدمی، برخورد دولت �بایدن� با پادشاهی خاندان پلید سعودی را �ناامیدکننده� دانستند و از این که راهبست های بیش تری در برابر بلندپایگان فرمانروا بر عربستان بکار گرفته نشده از خود شگفتی نشان دادند.

برگرفته از یادداشتی در پیوند زیر:
ب. الف. بزرگمهر ۱۵ اسپند ماه ۱۳۹۹
https://www. behzadbozorgmehr. com/2021/03/blog - post_7. html

تَحریم
این واژه یِ دَرآمَده به پارسی ، اَرَبی وَ اَز نِگَرِ دَستورِ زَبانی کارپایه وَ اَز سِتاکِ رَحَمَ وَ به مینه یِ بازداشته بودَن اَست ولی دَر پارسی به رُخسِ نام واژه به کار می رَوَد وَ بیش تَر
دَر چَند دَهه یِ واپَسا دَر خانِ کَدیوَری کاربُرد پِیدا کَرده اَست: پیش نَهاد ها :
تَحریمِ اِقتِصادی = بازداشتِگیِ کَدیوَری/ کَدیوَری بازداری
تَحریمِ اِقتِصادی = پیرابَستِ کَدیوَری/ کَدیوَری پیرابَندی
تَحریمِ تِجاری = ناکَردِ بازَرگانی/ بازَرگانی ناکاری
تَحریمِ تِجاری = فُروگُزاشتِ بازَرگانی/ بازَرگانی فُروگُزاری
تَحریمِ مُعامِله = ناداختِ داد و سِتَد/ دادوسِتَد نادازی
تَحریمِ مُعامِله = توختِ داد و گِرِفت/ دادوگِرِفت توزی
پِی نِوِشت: کارپایه یِ داختَن که دَر پارسی به رُخسِ : پَرداختَن ، اَنداختَن ، گُداختَن با پیش وَند هایِ : پَر - ، اَن - وَ گُ - کاربُرد دارَد به مینه یِ : کَردَن وَ اَنجام دادَن اَست.
واژه نامَک:
مَصدَر = کارپایه
فِعل = کارواژه
صورَت = رُخس ( کوتاهیده یِ رُخسار )
مَمنوع بودَن = بازداشته بودَن
حوزه = خان ( دَر شاه نامه : هَفت خان )
اَخیر = واپَسا ، واپَسین
اِقتِصاد = کَدیوَری ( مُقتَصِد= کَدیوَر )
تِجارَت، تِجاری = بازَرگانی ( تاجِر = بازَرگان )
مُعامِله = داد و سِتَد ، داد وِ گِرِفت، خَرید و فُروش
گوش زَد : باید بِکوشیم دَر تَرانویسی اَز چاله به چاه نَیُفتیم زیرا نبایَد دَر بَرگَردانی، مینه یِ واژه ، تَرانِوِشتِ یِک به یِکِ واژه یِ بیگانه باشَد چه بَسا بِتَوان نوواژه ای نابَسته اَز واژه ی بیگانه پَدید آوَرد.
تَذَکُر = گوش زَد ، یادآوَری ، بازگُفت ، پِی گُفت
تَرجُمه = تَرانِویسی ، تَرانِوِشت
مُستَقِل = نابَسته ( ناوابَسته ) ، جُداسَر ، ناویخته
اِستِقلال = نابَستِگی ( ناوابَستِگی ) ، جُداسَری، ناویختِگی

بایکوت : ممانعت از خریدن چیزی - استفاده چیزی - یا مشارکت در کاری بخاطر اعتراض
بایکوت مسلمانان از خرید کالای فرانسوی بخاطر توهین دولت فرانسه به نشر کاریکاتور پیامبر ( ص )

واژه نارو سازی

بایکوت . . منع . . حرام سازی . . امتناع . .


کلمات دیگر: