کلمه جو
صفحه اصلی

فیروزه


برابر پارسی : پیروزه

فارسی به انگلیسی

turquoise

فارسی به عربی

فیروز

فرهنگ اسم ها

اسم: فیروزه (دختر) (عربی، فارسی) (طبیعت) (تلفظ: firuze) (فارسی: فيروزه) (انگلیسی: firuze)
معنی: پیروزه، نوعی کانی قیمتی حاوی مس و فسفر، دارای رنگ آبی یا سبز، دارای رنگ آبی یا سبز که در جواهر سازی به کار می رود، گهری گران بها و آسمانی رنگ، [فیروزه در پهلوی، Pirojak و معرب آن «فیروزج» است، نام آن به فارسی به معنیِ نصر ( پیروزی ) است و به همین جهت آن را «حجرالغلبه» گویند و «حجرالعین» هم نامند، زیرا دفع شراز دارنده ی خویش می کند و مشهور است که صاعقه را نیز دفع می کند، ( از حاشیه ی برهان، به اهتمام دکتر معین ص]، دارای رنگ آبی یا سبز که در جواهر سازی به کار می رود یا گُهری گران بها و آسمانی رنگ، پیروزه نام سنگی قیمتی به رنگ آبی یا سبز

(تلفظ: firuze) (معرب) پیروزه ، نوعی کانی قیمتی حاوی مس و فسفر ، دارای رنگ آبی یا سبز که در جواهر سازی به کار می‌رود . یا گُهری گران‌بها و آسمانی رنگ .


مترادف و متضاد

turquoise (اسم)
فیروزه، سولفات قلیایی الومینیوم

فرهنگ فارسی

۱ - قصبه حزو بخش شیروان شهرستان قوچان واقع در کنار مرز ایران و شوروی و آن محدود است از مشرق به قراول تپه و کاروان رو از شمال به کوه آقارضا از جنوب به کوه چومیان و کوه سانسور و از مغرب به کوه گونی در ۸٠ کیلومتری شمال شرقی شیروان کوهستانی و سردسیر حدود ۴۵٠٠ تن سکنه رودخانه محصول غلات میوه شغل زراعت و کسب . ۲ -دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی بجنورد سراه شوسه عمومی بجنورد- اسفراین جلگه و معتدل ۱٠٠٠ تن سکنه رودخانه محصول غلات بنشن میوه شغل زراعت و مالداری .
پیروزه:یکی ازسنگهای قیمتی برنگ آبی آسمانی که ازمعدن استخراج میشود، بیشترنگین انگشترمیکنند
( اسم ) ۱ - یکی از احجار آذرین که ترکیب آن عبارت از فسفات ئیدراته آلومینیوم طبیعی است . وزن مخصوص بین ۲ / ۶۲ تا ۲ /۸۳ است و سختیش برابر شیشه یعنی مساوی با ۶ می باشد . فیروزه به مناسبت رنگ آبی درخشانی که دارد بزودی در بین احجار کریمه شناخته می شود . همیشه بی شکل است . و در حالت طبیعی در آن رگه های قهوه یی یا سفید رنگ مشاهده می گردد . شکست فیروز ناصاف است و معمولا رنگش در برابر رطوبت یا خشکی هوا و در ارتفاعات تغییر می کند . مرغوبترین نوع فیروزه رنگ آبی آسمانی خوش رنگ می باشد که مخصوص ایران است و در محلی موسوم به معدن در نزدیک نیشابور وجود دارد . در ترکیه و هند نیز معادن فیروزه موجود است که رنگهای آن غالبا آبی مایل به سبز یا سبز زیتونی و سبز مایل به زرد است پیروزه فیروزج حجرالظفر حجرالغلبه حجرالعین حجرالجاه یا فیروزه بادامی . فیروزه ای که به شکل حباب و یا بادام است. یا فیروزه بو اسحاقی ( بوسحاقی ) . پیروزه بو اسحاقی فیروزه منسوب بمعدن نیشابور : راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود . ( حافظ ۱۴۱ ) توضیح بعضی تصور کرده اند که فیروزه بواسحاقی وجود خارجی نداشته و ماخوذ از همین بیت حافظ است که اشاره بممدوح وی شیخ ابواسحاق اینجوست ولی باید دانست که قرنها پیش از حافظ فیروزه بوسحاقی را می شناختند در بیت حافظ هم ایهام است بدو معنی : الف - خاتم شیخ ابواسحاق ب - فیروزه مخصوص بواسحاقی که نامبردار بوده . یا فیروزه رگدار . قسمی فیروزه ناصاف و قیمتی : قدر می خواهی ز مردم چون فلک ناصاف باش هست از آن فیروزه رگدار را قیمت گران . یا فیروزه زنده . فیروزه خوش رنگ مقابل فیروزه مرده . یا فیروزه کهن ( کهنه ) . فیروزه قدیمی که خوشرنگ و گرانبها تر است . یا فیروزه مرده . فیروزه بد رنگ مقابل فیروزه زنده ۲ - برنگ فیروزه کبود . یا خیمه فیروزه . ۱ - سرا پرده نیلی ۲ - آسمان : بالای هفت خیمه فیروزه دان ز قدر میدانگهی که هست در آن عسکر سخاش .

فرهنگ معین

(زِ ) (اِ. ) پیروزه ، از سنگ های گران بهای معدنی به رنگ آبی آسمانی .

لغت نامه دهخدا

فیروزه. [ زَ / زِ ] ( اِ ) پیروزه. فیروزج. یکی از سنگهای آذرین که ترکیب آن عبارت از فسفات ئیدراته ٔآلومینیوم طبیعی است و وزن مخصوصش بین 2/62 تا 2/83است و سختی آن مساوی شیشه یعنی برابر با 6 است. فیروزه به مناسبت رنگ آبی درخشانی که دارد در شمار سنگهای گرانبها شناخته میشود. همیشه بی شکل است و در حالت طبیعی رگه های قهوه ای یا سفید مشاهده میشود. شکست فیروزه ناصاف است و معمولاً رنگش در برابر رطوبت یا خشکی هوا و در ارتفاعات تغییر میکند. مرغوبترین نوع فیروزه دارای رنگ آبی آسمانی و مخصوص ایران است و در محلی موسوم به معدن در نزدیکی نیشابور وجود دارد. در ترکیه و هند نیز معادن فیروزه موجود است که رنگهای آنها غالباً آبی مایل به سبز یا سبز زیتونی و سبز مایل به زرد است. پیروزه. فیروزج. حجرالظفر. حجرالغلبه. حجرالعین. حجرالجاة. ( فرهنگ فارسی معین ) :
فرنگیس را دید بر تخت عاج
نهاده به سر بر ز فیروزه تاج.
فردوسی.
یکی گرز فیروزه دسته به زر
فرود آن زمان برگشاد از کمر.
فردوسی.
تهمتن نشست از بر ژنده پیل
اَبَر تخت فیروزه مانند نیل.
فردوسی.
امیر یک انگشتری فیروزه - نام امیر نبشته بدانجا - به دست خواجه داد. ( تاریخ بیهقی ).
نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود
آب چون فیروزه گردد خاک چون مینا شود.
قطران.
لاله گهر سوده و فیروزه گل
یک نفسه لاله و یک روزه گل.
نظامی.
انگشت خوبروی و بناگوش دلفریب
بی گوشوار و خاتم فیروزه شاهد است.
سعدی.
- فیروزه بادامی ؛ فیروزه ای که بشکل بادام و بشکل حباب بود. ( آنندراج ). که بشکل حباب و بشکل بادام است. ( فرهنگ فارسی معین ).
- فیروزه بواسحاقی ؛ پیروزه بواسحاقی. فیروزه منسوب به معدن نیشابور. بعضی تصور کرده اند که فیروزه بواسحاقی وجود ندارد و مأخوذ از همین بیت حافظ است که اشاره به ممدوح وی شیخ ابواسحاق اینجوست ولی قرنها پیش از حافظ فیروزه بواسحاقی را میشناختند. در بیت حافظ هم ایهام است به دو معنی :
الف - خاتم شاه شیخ ابواسحاق.
ب - فیروزه مخصوص بواسحاقی که نامبردار بوده. ( فرهنگ فارسی معین ) :
راستی خاتم فیروزه بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.
حافظ.
- فیروزه حبابی ؛ فیروزه ای بشکل حباب.

فیروزه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش نوخندان شهرستان دره گز که دارای 422 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فیروزه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش ثلاث شهرستان کرمانشاه که دارای 75 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، توتون ، حبوب و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


فیروزه . [ زَ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل که دارای 50 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


فیروزه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد که دارای یکهزارتن سکنه است . آب آن از رودخانه و محصول عمده اش غله ،بنشن و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فیروزه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیروان شهرستان قوچان که در کنار مرز ایران و شوروی و در باختر قراول تپه و در هشتادهزارگزی شمال شیروان واقع است . در حدود 4500 تن سکنه دارد. محصول عمده اش غله و میوه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


فیروزه . [ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنجابی شهرستان کرمانشاهان که دارای 80 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، حبوب دیم و لبنیات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


فیروزه . [ زَ / زِ ] (اِ) پیروزه . فیروزج . یکی از سنگهای آذرین که ترکیب آن عبارت از فسفات ئیدراته ٔآلومینیوم طبیعی است و وزن مخصوصش بین 2/62 تا 2/83است و سختی آن مساوی شیشه یعنی برابر با 6 است . فیروزه به مناسبت رنگ آبی درخشانی که دارد در شمار سنگهای گرانبها شناخته میشود. همیشه بی شکل است و در حالت طبیعی رگه های قهوه ای یا سفید مشاهده میشود. شکست فیروزه ناصاف است و معمولاً رنگش در برابر رطوبت یا خشکی هوا و در ارتفاعات تغییر میکند. مرغوبترین نوع فیروزه دارای رنگ آبی آسمانی و مخصوص ایران است و در محلی موسوم به معدن در نزدیکی نیشابور وجود دارد. در ترکیه و هند نیز معادن فیروزه موجود است که رنگهای آنها غالباً آبی مایل به سبز یا سبز زیتونی و سبز مایل به زرد است . پیروزه . فیروزج . حجرالظفر. حجرالغلبه . حجرالعین . حجرالجاة. (فرهنگ فارسی معین ) :
فرنگیس را دید بر تخت عاج
نهاده به سر بر ز فیروزه تاج .

فردوسی .


یکی گرز فیروزه دسته به زر
فرود آن زمان برگشاد از کمر.

فردوسی .


تهمتن نشست از بر ژنده پیل
اَبَر تخت فیروزه مانند نیل .

فردوسی .


امیر یک انگشتری فیروزه - نام امیر نبشته بدانجا - به دست خواجه داد. (تاریخ بیهقی ).
نار چون بیجاده گردد سیب چون مرجان شود
آب چون فیروزه گردد خاک چون مینا شود.

قطران .


لاله گهر سوده و فیروزه گل
یک نفسه لاله و یک روزه گل .

نظامی .


انگشت خوبروی و بناگوش دلفریب
بی گوشوار و خاتم فیروزه شاهد است .

سعدی .


- فیروزه ٔ بادامی ؛ فیروزه ای که بشکل بادام و بشکل حباب بود. (آنندراج ). که بشکل حباب و بشکل بادام است . (فرهنگ فارسی معین ).
- فیروزه ٔ بواسحاقی ؛ پیروزه ٔ بواسحاقی . فیروزه ٔ منسوب به معدن نیشابور. بعضی تصور کرده اند که فیروزه ٔ بواسحاقی وجود ندارد و مأخوذ از همین بیت حافظ است که اشاره به ممدوح وی شیخ ابواسحاق اینجوست ولی قرنها پیش از حافظ فیروزه ٔ بواسحاقی را میشناختند. در بیت حافظ هم ایهام است به دو معنی :
الف - خاتم شاه شیخ ابواسحاق .
ب - فیروزه ٔ مخصوص بواسحاقی که نامبردار بوده . (فرهنگ فارسی معین ) :
راستی خاتم فیروزه ٔ بواسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود.

حافظ.


- فیروزه ٔ حبابی ؛ فیروزه ای بشکل حباب .
- || کنایت از آسمان است :
در عشق هر کجا که بلندی است پست هاست
فیروزه ٔ حبابی گردون به دست ماست .

میر محمدحسین شوقی .


- فیروزه ٔ رگدار ؛ قسمی فیروزه ٔ ناصاف و قیمتی . (فرهنگ فارسی معین ) :
قدر میخواهی ز مردم چون فلک ناصاف باش
هست از آن فیروزه ٔ رگدار را قیمت گران .

شفیع اثر.


- فیروزه ٔ زنده ؛ فیروزه ٔ خوش رنگ . مقابل فیروزه ٔ مرده . (فرهنگ فارسی معین ).
- فیروزه ٔ کهن ؛ فیروزه ٔ قدیمی که خوش رنگ و گرانبهاست . (فرهنگ فارسی معین ).
- فیروزه ٔ کهنه ؛ فیروزه ٔ کهن . رجوع به فیروزه ٔ کهن شود.
- فیروزه ٔ مرده ؛ پیروزه ٔ مرده . فیروزه ٔ بدرنگ . مقابل فیروزه ٔ زنده . (فرهنگ فارسی معین ).
ترکیب های دیگر:
- فیروزه ایوان . فیروزه پنگان . فیروزه پوش . فیروزه پیکر. فیروزه تاج . فیروزه تخت . فیروزه چادر. فیروزه چرخ . فیروزه چشم . فیروزه خرقه . فیروزه خشت . فیروزه دریا. فیروزه رنگ . فیروزه سقف . فیروزه سلب . فیروزه طشت . فیروزه فام . فیروزه فامی . فیروزه فرش . فیروزه قبا. فیروزه کاخ . فیروزه گنبد. فیروزه گون . فیروزه مرقد. فیروزه مغفر. فیروزه نشان . فیروزه وار. فیروزه وطاء. فیروزه ای . رجوع به هر یک از این ترکیب ها شود.
|| (ص )فیروزه ای . فیروزه رنگ . آبی آسمانی یا سبز. به رنگ یکی از انواع فیروزه :
اینک دهنم بر صفت گنبده ٔ گل
این گنبد فیروزه به یاقوت و زر آگند.

خاقانی .


طوافی زد در آن فیروزه گلشن
میان گلشن آبی دید روشن .

نظامی .


بجزآن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست .

حافظ.


روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد.

حافظ.


رجوع به پیروزه شود.

فرهنگ عمید

نوعی کانی قیمتی به رنگ آبی آسمانی یا سبز که در جواهرسازی کاربرد دارد.

دانشنامه عمومی

فیروزه معرب پیروزه فارسی فسفات آبدار طبیعی آلومینیم است که در دستگاه کج وجهی متبلور می شود، با مس آبی رنگ است و به عنوان جواهر به کار می رود.
فیروزه ای
فیروزه کوب
فیروزه با فرمول شیمیایی CuAl6 4.4H2O یک کانی کمیاب و ارزشمند به رنگ های طیف فیروزه ای (آبی روشن تا سبز) و از ردهٔ فسفات است. این کانی به دست فیروزه تراشان شکل داده می شود و به عنوان نگین برای انگشتر، گردنبند، گوشواره و دیگر جواهرات به کار می رود. همراه داشتن این سنگ در دین اسلام به عنوان انگشتر بسیار توصیه شده است.
نام انگلیسی: (TURQUOISE)
سختی فیروزه (6-5) می باشد.
فیروزه (درگز). فیروزه (درگز)، روستایی از توابع بخش نوخندان شهرستان درگز در استان خراسان رضوی ایران است.
فهرست روستاهای ایران
این روستا در دهستان شهرستانه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۱ نفر (۵۱خانوار) بوده است.

فیروزه (روانسر). فیروزه (روانسر)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان روانسر در استان کرمانشاه ایران است.
این روستا در دهستان دولت آباد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۸۴ نفر (۶۰خانوار) بوده است.

فیروزه (روستا). مختصات: ۳۷°۵۴′۵۵″ شمالی ۵۸°۰۵′۲۳″ شرقی / ۳۷.۹۱۵۱۷۱° شمالی ۵۸.۰۸۹۶۷۴° شرقی / 37.915171; 58.089674
فیروزه(به ترکمنی: Firjuza و به انگلیسی: FIROZEH)نام روستایی در استان آخال در کشور ترکمنستان است. این روستا تا قبل از پیمان آخال بخشی ار خاک ایران بود. این روستا تا اواخر سده ۱۹ (میلادی) در اختیار ایران بود و بیشتر ساکنان آن کردهای کرمانجی هستند. از سال ۲۰۰۸ با جابجا کردن اهالی بومی کردزبان روستای فیروزه، آنرا به شهرستان آرچابیل (به روسی: Арчабильский этрап) تغییر نام دادند.

فیروزه (سیرجان). فیروزه روستایی در دهستان شریف آباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان استان کرمان ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این مکان ۶۴۹ نفر (۲۰۱خانوار) بوده است.

فیروزه (شهر). فیروزهیا بُزغان مرکز شهرستان فیروزه در استان خراسان رضوی است.
جمعیت این شهر در سال ۱۳۹۰، برابر با ۵۷۶۹ نفر بوده است. این شهر تا سال ۱۳۸۶ یکی از شهرهای شهرستان نیشابور به شمار می آمد.

دانشنامه آزاد فارسی

فیروزه (turquoise)
کانیِ فسفات بازی مس آلومینیم آ ب دار، با فرمولCuAl۱۶ (PO۴)۴ (OH)۸۵ H۲O به رنگ سبز مایل به آبی، آبی، یا سبز یافت می شود و از گوهرسنگ های قیمتی است. فیروزه در استرالیا، مصر، اتیوپی، فرانسه، آلمان، ایران، ترکستان، مکزیک، و جنوب غربی ایالات متحده امریکا استخراج می شود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فیروزه، نوعی جواهر و سنگ قیمتی می باشد.
از آن به مناسبت در بابهای صلات ، خمس و تجارت نام برده اند.
احکام فقهی فیروزه
۱. ↑ جامع عباسی، ص۳۴۷؛ ۲. ↑ وسائل الشیعة، ج۷، ص۱۴۳
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: firuza
طاری: firuza
طامه ای: firuza
طرقی: firuza
کشه ای: firuza
نطنزی: firuze


پیشنهاد کاربران

فیروزه یکی از شهرستان های مرکزی استان خراسان رضوی است. این شهرستان از شمال و شرق به بخش مرکزی شهرستان نیشابور، از جنوب به بخش میان جلگه نیشابور، از شمال غربی به بخش سرولایت نیشابور، و از غرب به بخش های مرکزی و خوشاب شهرستان سبزوار، محدود می گردد.
این شهرستان بین 36 درجه و 3 دقیقه تا 36 درجه و 33 دقیقه عرض شمالی و 58 درجه و 9 دقیقه تا 58 درجه و 41 دقیقه طول شرقی گسترش یافته است.
مرکز این شهرستان شهر فیروزه است که در 20 کیلومتری شمال غرب شهر نیشابور و 140 کیلومتری غرب شهر مشهد - مرکز استان - و 115 کیلومتری جنوب شهر قوچان و 90 کیلومتری شرق شهر سبزوار واقع است. شهرفیروزه تاسال1381 شهر بزغان نامیده می شد. قرارگیری تنها معدن فیروزه ایران با قدمت 5 هزار ساله استخراج در این منطقه وجه تسمیه ان می باشد.
این شهر از سطح دریای آزاد 1170 متر ارتفاع دارد. شهرستان فیروزه بر اساس آخرین تقسیمات کشوری در سال 1386 دارای 1700 کیلومتر مربع وسعت و شامل دو بخش مرکزی و بخش طاغنکوه است . ( محمد تاجیک دبیر جغرافیای شهرستان فیروزه )

firouzeh

زیباترین نام تابه حال شنیدم ونامیست که انسان وقتی بهش فکر میکنه انسان رو بیاد یک ملکه یک شاهزاده ای که زیبایی منحصر به فردی دارد هم از درون و هم از نظر چهره واقعا خیلی لطیف قشنگ و زیبا و مهربان و دلسوز


کلمات دیگر: