کلمه جو
صفحه اصلی

برات


مترادف برات : سند پرداخت، حواله، حواله پرداخت، بخشش، عطیه

فارسی به انگلیسی

draft, dill of exchange, patent, bill, bill of exchange

draft, bill of exchange


bill, bill of exchange


فارسی به عربی

صک , فاتورة , مسودة

فرهنگ اسم ها

(تلفظ: barāt) نوشته‌ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حُکام حواله‌ای وجهی دهد ؛ کاغذ زر .


اسم: برات (پسر) (عربی) (تلفظ: barāt) (فارسی: بَرات) (انگلیسی: barat)
معنی: اعمال نیک و خیرات، برتری، نوشته ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حکام حواله ای وجهی دهد، کاغذ زر، نوشته ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حُکام حواله ای وجهی دهد، همچنین شب نیمه شعبان که احیا و شب زنده داری در آن بسیار توصیه شده است

مترادف و متضاد

bill (اسم)
صورت حساب، سند، نوک، اسکناس، منقار، لایحه، قبض، لایحه قانونی، برات، فرمان، سیاهه، نوعی شمشیر پهن

draft (اسم)
حواله، برات، طرح، انتخاب، مسوده، پیش نویس، چرک نویس، برگزینی، برات کشی

check (اسم)
حواله، مکی، برات، بوته، چک، بررسی، چک بانک

cheque (اسم)
حواله، برات، چک

سند پرداخت، حواله، حواله پرداخت


بخشش، عطیه


۱. سند پرداخت، حواله، حواله پرداخت
۲. بخشش، عطیه


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱- نوشته ای که بدان دولت برخزانه یا برحکام حوال. وجهی دهد . ۲- نوشته ایست که بموجب آن شخص بدیگری دستور دهد که مبلغی را بروئ یت یا بوعده در وجه یا بحواله کرد خود یا شخص ثالث یا بحواله کرد او بپردازد . ۳- یکی از فنون کشتی است که در ( خاک ) و ( سرپا ) بکار میرود باین ترتیب که کشتی گیر خم شده سر خود را بطرف شکم حریف قرار داده سپس از بالا دو بازو یا یک بازوی حریف را در زیر بغل خود گرفته او را بزمین می کشاند و آن دارای دو نوع است : ۱- برات سر پا . ۲- برات توی خاک . یا برات خارجه. برات حوال. خارج مملکت . یا برات داخله. برات حوال. داخل مملکت . یا برات وصولی . براتی. یا تصفی. برات . تفریغ حساب یک برات . یا شب برات . شب پانزدهم شعبان شب چک . یا عدم پرداخت برات. نپذیرفتن برات و تائ دیه نکردن وجه آن . یا موعد برات. موقع پرداخت وجه برات. یا نزول برات . نزولی که بیک برات تعلق میگیرد . یا نکول برات .
ماخوذ از تازی اعمال نیک و خیرات .
( بر آت ) جمع برئه پاکان از چیزی .

فرهنگ معین

(بَ ) ( اِ. ) نوشته ای است که به موجب آن دریافت یا پرداخت پول را به دیگری واگذار کنند.

لغت نامه دهخدا

برات . [ ب َ / رْ را / ب ِ رْ را ] (از ع ، اِ) اعمال نیک و خیرات . (ناظم الاطباء).


برات . [ ب ُ ] (فرانسوی ، اِ) ملحی که از ترکیب اسیدبوریک با یک باز حاصل شده باشد. (ناظم الاطباء). نمک اسیدبوریک . (از لاروس ).


برات . [ ب َ ] (از ع ، اِ) (از عربی براءة) نوشته ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حکام حواله ٔ وجهی دهد. (فرهنگ فارسی معین ). نوشته ایکه دولت به خزانه دار خود برای دریافت وجه و جز آن حواله می کند. چک . (ناظم الاطباء). صاحب آنندراج در ذیل «براءة» آرد: کاغذ نوشته ٔ تنخواه که بموجب آن از خزانه زر طلب بدست می آید و بمعنی تنخواه مجاز است ... و با لفظ نوشتن و کردن و دادن وگرفتن و ستدن و آوردن و زدن و شدن و راجع شدن و برگشتن و قبول ناشدن تنخواه و زر بوصول نیامدن مستعمل وبا لفظ راندن کنایه از دفتر گذراندن ... (آنندراج ). رقعه ٔ زر. (لغت محلی شوشتر). به پارسی چک خوانند و... عربی است . (انجمن آرا). حواله . حواله ٔ کتبی . چک . صک . (یادداشت مؤلف ). لفظ فارسی است ، کاغذ نوشته ای که بموجب آن از خزانه زر بدست آید و با لفظ نوشتن و کردن و دادن و گرفتن و آوردن و زدن و شدن مستعمل . (بهار عجم ، از غیاث اللغات ). در عرف بازرگانان بمعنی نوشته ای که بواسطه ٔ آن دولت بر خزانه یا بر حکام یا تاجری دیگر حواله ٔ وجهی دهد و آن را به بروات جمع بندندو آن عربی است و در اصل «براءة» بوده است بمعنی بری الذمه گردیدن از دین ، و صواب در جمع آن «برأات » یا«براوات » است . (قزوینی ، از حاشیه ٔ برهان چ معین ). گویندگان فارسی به اعتبار حواله ٔ مکتوب هر حواله و یاوارد معنوی را نیز برات اصطلاح کرده اند :
ز اندروایی ار خواهی نجاتی
ترا باید ز جوداو براتی .

شاکر بخاری .


شد از رنج و از تشنگی شاه مات
چنین یافت از چرخ گردون برات .

فردوسی .


هر کس بقدر خویش گرفتار محنت است
کس را نداده اند برات مسلمی .

ابوالفرج سگزی .


من که بوسهلم لشکر را بر یکدیگر تسبیب کنم و براتها بنویسند تا این مال مستغرق شود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 258). گفت (مسعود) ما به شکار ژه خواهیم رفت ... چون ما حرکت کردیم بگو تا براتها بنویسند پس از رفتن وی (مسعود) براتها روان شد. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 260).
هر عطا کاندر برات وعده افتد بی گمان
آن عطا نبود که باشد مایه ٔ رنج و عنا.

سنایی .


برات بقا باد بر دست عمرش
نه عمری که تا حشر پایان نماید.

خاقانی .


دلا با عشق پیمان تازه گردان
برات عشق بر جان تازه گردان .

خاقانی .


سخن برای زبان در غلاف کام کشد
کجا برات نویسند نام و نافش را.

خاقانی .


ز کلک مشک نثارت همه دعاگویان
بزر و سیم بخازن همی برند برات .

سوزنی .


روز قیامت که برات آورند
بادیه را در عرصات آورند.

نظامی .


شبی دمسرد چون دلهای بی سوز
برات آورده از شبهای بی روز.

نظامی .


خلایق را برات شادی آورد
ز دوزخ نامه ٔ آزادی آورد.

نظامی .


چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند.

حافظ.


حاکم آمل از بهر سراج الدین قمری براتی نوشت بر دهی که نام آن پس بود. (از منتخب عبید زاکانی ص 146).
- برات آزادی ؛ خط آزادی . (یادداشت بخط دهخدا).
- برات آور ؛ آورنده ٔ حواله :
درو ره نیابد برات آوری
هزار آفرین بر چنان داوری .

نظامی .


- برات بر شاخ آهو، کنایه از دروغ گفتن و وعده ٔ دروغ کردن . (برهان ) (آنندراج ). وعده ٔدروغ ... (ناظم الاطباء) :
ستانند شیران برای حیات
به رمح تو بر شاخ آهو برات .

ظهوری (آنندراج ).


- برات بر یخ ؛ برات بسوی یخ ، کنایه از حواله ٔ تنخواه بر جایی که حاصل نداشته باشد. (از آنندراج ).
- برات پیروزی ؛ حواله ٔ فتح . مژده ٔ نصرت :
تویی آن کز برات پیروزی
یک بیک خلق را دهی روزی .

نظامی .


- برات راجع شدن ؛ برات برگشتن . حواله نکول گردیدن :
نیست ممکن که بصد تیغ دو دم برگردد
خط شب رنگ براتی است که راجع نشود.

(از آنندراج ).


- برات به توقیع کسی راندن ؛ با حکم و امضاء کسی حواله کردن و از دفتر گذراندن :
مگر هوای تو اصل حیات شد که بقا
برات عمر بتوقیع او همی راند.

انوری (از آنندراج ).


- برات شدن ؛ حواله شدن .
- برات شدن چیزی به دل کسی ؛ یا به دل کسی برات شدن ، به دل وی خطور کردن . الهام شدن : به دلم برات شده بود که آن شب واقعه ٔ خطرناکی روی میدهد. (از فرهنگ فارسی معین ).
- برات کسی بر یخ نوشتن ؛ مأیوس ساختن کسی را. (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ). رجوع به ترکیب برات بر یخ شود.
- امثال :
زور قبض و برات نمیخواهد .
|| (اصطلاح بانکی ) نوشته ای است که بموجب آن شخص بدیگری دستور دهد که مبلغی را به رؤیت یا بوعده در وجه یا به حواله کرد خود یا شخص ثالث یا به حواله کرد او بپردازد. (فرهنگ فارسی معین ) (دایرة المعارف فارسی ). برات از اسناد مهم تجارتی است و قانون تجارت مزایایی برای آن قائل شده است . (دایرة المعارف فارسی ).
- برات خارج (اصطلاح بانکی ) ؛ برات حواله ٔ خارج مملکت . (فرهنگ فارسی معین ).
- برات داخله (اصطلاح بانکی ) ؛ برات حواله ٔ داخل مملکت . (فرهنگ فارسی معین ).
- برات دار ؛ کسی که دارای برات باشد و حواله دار و سنددار. (ناظم الاطباء).
- برات کردن ؛ حواله کردن بشخصی یا بنگاهی و یا بانکی . (فرهنگ فارسی معین ).
- براتکش (اصطلاح بانکی ) ؛ کسی که برات بحواله بانک یا تاجری نویسد. محیل . (فرهنگ فارسی معین ). حواله کننده .
- برات گیر ؛ (اصطلاح بانکی )؛ کسی که برات رابرای او فرستند تا پول آنرا بپردازد، محال ٌ علیه . (فرهنگ فارسی معین ).
- برات وصولی (اصطلاح بانکی )؛ براتی . رجوع به براتی شود. (فرهنگ فارسی معین ).
- تصفیه ٔ برات (اصطلاح بانکی ) ؛ تفریغ حساب یک برات . (فرهنگ فارسی معین ).
- موعد برات (اصطلاح بانکی ) ؛ موقع پرداخت وجه برات . (فرهنگ فارسی معین ).
- نزول برات (اصطلاح بانکی )؛ نزولی که بیک برات تعلق میگیرد. (فرهنگ فارسی معین ).
|| سند. || دستاویز. || مکتوب عنایت شده ای در آزادی . (ناظم الاطباء). || (اصطلاح ورزشی ) یکی از فنون کشتی است که در خاک و سرپا بکار میرود به این ترتیب که کشتی گیر خم شده سر خود را بطرف شکم حریف قرار داده سپس از بالا دو بازو یا یک بازوی حریف را در زیر بغل خود گرفته او را بزمین میکشاند و آن بردو نوع است 1 - برات سرپا. 2 - برات توی خاک . (فرهنگ فارسی معین ).

برات . [ ب َ ] (اِخ ) (شب ...) لیله ٔ مبارکه نیمه ٔ شعبان . لیلةالصک . (یادداشت مؤلف ). روز چهاردهم ماه شعبان . (ناظم الاطباء). شب پانزدهم شعبان . شب چک . (فرهنگ فارسی معین ) :
از زمان آمدند بهر ثنات
جمعه و بیض و قدر و عید و برات .

سنایی .


و شب پانزدهم از ماه شعبان بزرگوار است و او را شب برات خوانند و همی پندارم که این از قبل آن است که هر که اندرو عبادت کند و نیک بجای آرد، بیزاری یابد از دوزخ . (التفهیم بیرونی چ جلال همائی ص 252).

( برآت ) برآت. [ ب َ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ برئَة، پاکان از چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بیزاران از چیزی. ( منتهی الارب ). رجوع به برئة شود.
برأت. [ ب َ ءَ ] ( ع اِمص ) برائت. وارهیدگی و سلامت از گناه و عیب و جز آن. رهائی و خلاص و وارهیدگی. ( ناظم الاطباء ). || تخلص و رهایی از شبهه. ( اقرب الموارد ). || بیزاری از چیزی. ( غیاث اللغات ). بیزاری. ( ترجمان جرجانی ، ترتیب عادل بن علی ). || ( مص ) پاک شدن. ( غیاث اللغات ). || بیزار شدن. پاک و بیزار شدن از عیب و وام و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || دور شدن. ( غیاث اللغات ). رجوع به براءة شود.

برات. [ ب َ ] ( از ع ، اِ ) ( از عربی براءة ) نوشته ای که بدان دولت بر خزانه یا بر حکام حواله وجهی دهد. ( فرهنگ فارسی معین ). نوشته ایکه دولت به خزانه دار خود برای دریافت وجه و جز آن حواله می کند. چک. ( ناظم الاطباء ). صاحب آنندراج در ذیل «براءة» آرد: کاغذ نوشته تنخواه که بموجب آن از خزانه زر طلب بدست می آید و بمعنی تنخواه مجاز است... و با لفظ نوشتن و کردن و دادن وگرفتن و ستدن و آوردن و زدن و شدن و راجع شدن و برگشتن و قبول ناشدن تنخواه و زر بوصول نیامدن مستعمل وبا لفظ راندن کنایه از دفتر گذراندن... ( آنندراج ). رقعه زر. ( لغت محلی شوشتر ). به پارسی چک خوانند و... عربی است. ( انجمن آرا ). حواله. حواله کتبی. چک. صک. ( یادداشت مؤلف ). لفظ فارسی است ، کاغذ نوشته ای که بموجب آن از خزانه زر بدست آید و با لفظ نوشتن و کردن و دادن و گرفتن و آوردن و زدن و شدن مستعمل. ( بهار عجم ، از غیاث اللغات ). در عرف بازرگانان بمعنی نوشته ای که بواسطه آن دولت بر خزانه یا بر حکام یا تاجری دیگر حواله وجهی دهد و آن را به بروات جمع بندندو آن عربی است و در اصل «براءة» بوده است بمعنی بری الذمه گردیدن از دین ، و صواب در جمع آن «برأات » یا«براوات » است. ( قزوینی ، از حاشیه برهان چ معین ). گویندگان فارسی به اعتبار حواله مکتوب هر حواله و یاوارد معنوی را نیز برات اصطلاح کرده اند :
ز اندروایی ار خواهی نجاتی
ترا باید ز جوداو براتی.
شاکر بخاری.
شد از رنج و از تشنگی شاه مات
چنین یافت از چرخ گردون برات.
فردوسی.
هر کس بقدر خویش گرفتار محنت است
کس را نداده اند برات مسلمی.

فرهنگ عمید

نوشته ای که به موجب آن دریافت یا پرداخت پولی را به دیگری واگذار می کنند.

دانشنامه عمومی

بَرات نوشته ای است که بر اساس آن شخصی به شخص دیگری امر می کند مبلغی در وجه یا حواله کرد خودش یا شخص ثالثی در موعد معینی بپردازد. کسی که برات را صادر می کند، برات کش یا مُحیلیا صادرکننده و کسی که برات را باید بپردازد برات گیر یا مُحالٌ علیه و کسی که مبلغ برات را دریافت می کند، دارندهٔ برات یا مُحالٌ لهیا محتال می نامند.برات گیر می تواند پرداخت مبلغ برات را قبول کند یا از پذیرش آن خودداری (نکول) کند.
۱. قید کلمهٔ «برات» بر روی سند
۲. تاریخ تحریر روز ماه سال
۳. نام برات گیر یعنی شخصی که وجه برات را باید پرداخت کند.
۴. مبلغ برات
۵. تاریخ پرداخت (سررسید برات) برای برات ۴ گونه تاریخ پرداخت ذکر شده است: روز معین، به وعده از تاریخ صدور برات، به رؤیت یا به وعده از رؤیت.
۶. مکان پرداخت وجه برات اعم از اینکه محل اقامت محال علیه باشد یا محل دیگر
۷. نام دارنده یعنی شخصی که برات در وجه او باید پرداخت شود (صدور برات در وجه حامل ممکن نیست)
۸. شمارهٔ نسخه، درصورتی که برات در نسخ متعدد صادر شود.
۹. مهر یا امضاء
برات از مهم ترین اسناد تجاری و از وسایل مهم پرداخت و کسب اعتبار در معاملات بین المللی و داخلی به شمار می رود.
ماده ۲۲۳ الی ۳۰۴ قاتون تجارت مصوب ۱۳۱۱ مربوط به برات می باشد.
منشأ پیدایش برات برای انتقال طلب بوده است. به این ترتیب که وقتی شخصی طلبی از دیگری داشته که هنوز موعد پرداخت آن فرا نرسیده، با انتقال طلب خود به شخصی دیگر امکان یک معامله نسیه را برای خود فراهم می کند و بدین ترتیب باعث صرفه جویی در یک نوبت جابجایی پول می شده است، یا شخص برای جلوگیری از خطرات حمل و نقل پول در سفرهای طولانی پول خود را به شخص دیگری پرداخته و همان مبلغ را از همکار یا دوست آن شخص در شهر مقصد دریافت می کرده است. اما امروزه با تحول در روش های جابجایی پول اهداف صدور برات تغییر کرده و صدور برات لزوماً به معنای انتقال طلب نیست.

برات (آلبانی). برات شهری در جنوب-مرکز کشور آلبانی و مرکز استانی به همین نام

برات (ابهام زدایی). برات
برات (آلبانی)
بورات: یادگیری های فرهنگی آمریکا برای انجام منفعت ملت پرشکوه قزاقستان

برات (باغ ملک). برات (باغ ملک)، روستایی از توابع بخش میداود شهرستان باغ ملک در استان خوزستان ایران است.
این روستا در دهستان میداود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

بَرات
بَرات
سندی که به موجب آن شخص به دیگری دستور می دهد در وعده ای معیّن، مبلغی را به شخص ثالث یا به حواله کرد او بپردازد. دستوردهنده را «برات کش» یا «صادرکننده»، به آن که دستور را دریافت می کند «برات گیر» یا «مُحالٌ علَیه» و به شخص ثالث نیز «دارندۀ برات» گویند. برات سندی تجاری و از نظر شکلی تابع مقررات خاصی است. قانون تجارت در مادۀ ۲۲۳ مندرجات برات را معیّن کرده است از جمله قید کلمۀ «برات» در روی آن، تاریخ تحریر، نام شخصی که باید برات را تأدیه کند، مبلغ برات، تاریخ و مکان تأدیۀ وجه برات، نام شخصی که برات در وجه یا حواله کرد او پرداخت می شود، و تصریح به این که نسخۀ چندم است. در صورتی که برات فاقد یکی از این شرایط باشد مشمول مقررات برات های تجاری نخواهد بود. درگذشته برات به روی کاغذ ساده و با دست نوشته می شد، ولی امروزه وزارت دارایی آن را به صورت چاپی تهیه می کند و در اختیار اشخاص قرار می دهد. صادرکننده پس از امضا یا مُهر برات و الصاق تمبر قانونی، از آن در معاملات برواتی استفاده می کند. برات گیر باید ظرف ۲۴ ساعت از تاریخ ارائه، قبولیِ برات را در خود برات با قید تاریخ نوشته و امضا یا مهر نماید، در غیر این صورت نُکول محسوب می شود. نکول وقتی تحقق می یابد که تصدیق نامه ای موسوم به اعتراض نکول رسماً تنظیم شود. پس از اعتراض نکول برات دهنده و ظَهرنویس ها باید به درخواست دارندۀ برات ضامنی برای تأدیه وجه آن در سَر وعده بدهند و یا وجه آن همراه با مخارج اعتراض نامه را تأدیه کنند. انتقال برات به وسیلۀ ظهرنویسی انجام می شود. دارندۀ برات مکلف است پرداخت یا قبولی آن را ظرف یک سال از تاریخ برات مطالبه کند، وگرنه حق رجوع به ظهرنویس ها را ندارد و باید در روز وعده وجه آن را مطالبه کند. اعتراض نامه ای که در موارد نکول، امتناع از قبول یا نکول و عدم تأدیه به عمل می آید در یک نسخه تنظیم و به دستور دادگاه توسط مأمور اجرا به مُحالٌ علیه، اشخاصی که در برات برای تأدیه معیّن شده اند و شخص ثالثی که برات را قبول کرده است ابلاغ می شود. به براتی که در سَرِ وعده پرداخت نشود و نسبت به آن اعتراض شود برات رجوعی گویند. انواع برات عبارت اند از برات ارزی، برات اسنادی، برات خارجی، برات داخلی، برات دیداری یا رؤیتی یا عندالمطالبه، برات مدت دار، برات مشروط، و برات وصولی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] برات (ابهام زدایی). برات ممکن از در دو معنی به کار رفته باشد: • سند برات، سند پرداخت تعهدات مالی افراد به دیوان• شب برات، شب پانزدهم و به قولی چهاردهم ماه شعبان• شهر برات، از باستانی ترین شهرهای آلبانی• صرف برات، نوعی حواله• فرمان برات، در اصطلاح دیوانی عثمانی گونه ای فرمان از جانب سلطان• ولایت برات، ولایتی در آلبانی
...

گویش مازنی

تیغ و آشغال های انباشته شده در درون آبندان


/beraat/ تیغ و آشغال های انباشته شده در درون آبندان

پیشنهاد کاربران

بَرات -
بُن برگ، برگ برنده!، حواله، سند - لباس کهنه

حواله وجه

برادر

بُرات : حلقه بینی شتر

برات: [اصطلاح حقوق]سندی است تجارتی که بوسیله آن شخصی که محیل نامیده می شود به شخصی که محال علیه نامیده می شود حواله می دهد که مبلغی در وجه شخص ثالث بپردازد.

این نکته را باید عرض کنم که در صورتی که برات ( ( به وعده از رویت باشد ) ) تاریخ قبولی با حروف نوشته میشود .

سندی است تجاری که به وسیله ی آن شخصی که محیل نامیده می شود ، به شخصی که محال علیه نامیده میشود حواله میدهد که مبلغی در وجه شخص ثالث بپردازد.

ظرف ، کهنه، از کار افتاده، کالبد

نوشته ای است که به موجب آن شخصی به شخص دیگر امر میکند ، مبلغی در وجه یا حواله کرد شخص ثالثی پرداخت کند در موعد معینی .
برات به دو طریق صادر میشود :
1 ) در وجه شخص معین : وقتی برات ( در وجه شخص معین است که در قسمت گیرنده وجه برات نام شخص معینی نوشته شده باشد و عبارت حواله کرد خط زده باشد . و گاهی نیز روی برات عبارت غیر قابل انتقال نوشته میشود . منظور. صادر کننده از صدور چنین براتی اینست که شخص تعیین شده ، برات را با ظهر نویسی به غیر منتقل نکند . بلکه خودش برای وصول آن اقدام کند .
2 ) به حواله کرد که این عبارت معنایش از قرار ذیل است : در این صورت شخصی که اسمش در برات قید شده شخصاًمیتواند به براتگیر رجوع کرده ویا برات را به طریق ظهر نویسی به دیگری حواله ( انتقال ) دهد .
و افراد در آن
1 . براتکش ( مُحیل ) : کسی است که برات را صادر میکند.
2. براتگیر ( محال علیه ) : کسی اسمبلغباید مبلغ برات را بپردازد
3. دارنده برات گیرنده برات یا محال له ) :کسی است که مبلغ برات را در یافت میکند .
اشکال وعده برات :
1 ) اولین مورد وعده برات، به رویت ( عندالمطالبه یا بی وعده ) است: در این صورت اگر براتگیر برات را قبول داشته باشد، باید وجه برات را فورا و در زمان رویت پرداخت کند.
در ماده 242 قانون تجارت، منظور از برات بی وعده همین برات به رویت است.
به چنین براتی، برات دیداری نیز گفته می شود.
2 ) دومین مورد وعده برات، به وعده از رویت است: این وعده ممکن است یک یا چند روز یا یک یا چند ماه از روزی باشد که برات به رویت براتگیر می رسد.
برای مثال در سر رسید براتی چنین درج می گردد: به وعده دو ماه از رویت.
3 ) سومین مورد وعده برات به وعده از تاریخ صدوراست: این وعده ممکن است یک یا چند روز یا یک یا چند ماه از صدور برات توسط صادرکننده برات باشد، برای مثال سررسید برات چنین درج می گردد: به وعده دو ماه از تاریخ صدور.
4 ) چهارمین مورد وعده برات، تاریخ معین است: در این صورت روز معینی، به عنوان زمان تادیه وجه برات در نظر گرفته می شود، برای مثال سررسید برات چنین درج می گردد: سررسید: یکم بهمن ماه سال هزار و سیصد و نود و شش.
منابع :
1 ) حقوق تجارت 3 . انتشارات جی 5
2 ) قانون تجارت در نظم حقوق کنونی ( دکتر محمد دمرچیلی ، دکتر علی حاتمی و محسن قرانی .
3 ) https://www. mashhoor. ir


کلمات دیگر: