کلمه جو
صفحه اصلی

عمادی غزنوی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عمادی غزنوی، شاعر پارسی گوی و مدیحه سرای قرن ششم می باشد.
برخی او را فرزند مختاری غزنوی دانسته اند. نام اصلی و تاریخ تولد وی معلوم نیست. کسانی که به شرح زندگانی او پرداخته اند، اغلب از وی با عنوان عمادی یاد کرده اند. عوفی در لباب الباب او را عمادالدین خوانده و در شمار شاعران غزنه آورده است. ظاهراًعمادی لقب یا تخلص شعری این شاعر بوده است. علت شهرت او به این عنوان، آن گونه که راوندی در راحة الصدور نوشته ، انتساب وی به عمادالدوله فرامرزبن رستم (شهریار مازندران) بوده که عمادی در آغاز شاعری به مدح او پرداخته و لقب یا تخلص خود را از لقب وی گرفته است. مؤلف مجمع الفصحا، ابن عمادالدوله را «عمادالدولۀ دیلمی» حاکم فارس ، که علی نام داشته، دانسته است. چون عمادی در اشعارش به نام ممدوح خود (فرامرز) و نیز به محل فرمانروایی وی (مازندران) اشاره کرده است، این عقیده اشتباه به نظر می رسد. زادگاه او را، به اختلاف، برخی غزنه و برخی دیگر شهریار، از توابع ری ، ذکر کرده اند. عده ای نیز عمادی غزنوی را از عمادی شهریاری جدا دانسته و برآن اند که عمادی شهریاری از شعرای دورۀ سلجوقیان و از ستایشگران سلطان طغرل بوده و در شهریار زاده شده و آن دیگری شاعری است گمنام، اهل غزنه، که همدورۀ خاندان محمود غزنوی بوده است و دیوانش شناخته شده نیست.
نسبت
احتمال دارد که عمادی به علت انتساب به پادشاهان باوندی مازندران- که به آنان شهریار گفته می شده است- نسبت شهریاری یافته باشد. نکتۀ درخور توجه دیگر این که مولفان راحة الصدور و المعجم نیز - که از معاصران عمادی بوده یا با فاصلۀ زمانی اندکی از وی می زیسته اند- هیچکدام نسبت شهریاری یا غزنوی را برای وی ذکر نکرده و تنها او را عمادی خوانده اند. از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که این هر دو عمادی یکی هستند، که به دلیل دوری زادگاه و محل زندگی و همچنین به دلیل این که نام اصلی وی در تذکره ها مبهم مانده، از او به دو عمادی تعبیر شده است. عمادی قبل از پیوستن به دربار شهریار مازندران، شهرتی نداشته است. او مدتی در غزنه زیست. در اواخر دورۀ غزنویان به ری کوچید و در آن جا ازدواج کرد. سپس رهسپار مازندران شد و نزد شهریار آنجا، عمادالدوله فرامرز، از جایگاه بلندی برخوردار گشت. وی مدتی را در مدح و ستایش شاه سپری کرد. در این دوران، زندگانی خوش و آرامی را پشت سر می گذاشت و رابطۀ بسیار دوستانه ای با فرزند وزیر داشت، اما پس از مدتی به علت بدگویی اطرافیان، وزیرزاده به او بدبین شد.
سکونت در خراسان
وی پس از درگذشت عمادالدوله فرامرز، مازندران را ترک کرد و روانۀ خراسان شد. تقی الدین کاشی کدورت بین عمادی و وزیرزاده را دلیل رفتن شاعر از مازندران دانسته است. عمادی در بلخ با حکیم ستایی دیدار کرد و شیفتۀ او شد . در مدت سکونت در بلخ، به مطالعه در علم تصوف پرداخت و تحت تأثیر شیوۀ صوفیان قرار گرفت. پس از آن به عراق رفت و به دربار سلجوقیان راه یافت. او طغرل بن محمدبن ملکشاه سلجوقی (حک:۵۲۶ـ۵۲۸) را مدح کرد و ازاین رو، به «سلطانی» ملقب شد . ریو و به پیروی از او مصحح کتاب راحة الصدور و آیةالسرور، عمادی را همدورۀ طغرل بن محمد سلجوقی دانسته اند، ولی چون نویسندۀ راحة الصدور به نام ممدوح عمادی - که طغرل بن محمدبن ملکشاه بوده - اشاره کرده است، این عقیده درست به نظر نمی رسد . عمادی همچنین عبدالرحمان طغایرک، از امرای بزرگ سلطان مسعود سلجوقی ، را مدح گفته است. عمادی در دربار سلجوقیان در فقر و تنگدستی به سر می برد. این تنگدستی به اندازه ای بود که وی برای پرداخت وام هزار دیناری خود و رهایی از زندان، قطب الدین مظفربن اردشیر عبادی (از واعظان نامی قرن ششم) را بر منبر مدح گفت. بنابر گفتۀ ریو، عمادی در مدح اتابک محمدبن ایلدگز جهان پهلوان و طفان شابن مؤید آیبه نیز شعر سروده است .
وفات
...


کلمات دیگر: