کلمه جو
صفحه اصلی

میقات


مترادف میقات : وعده گاه، وقت، هنگام

فارسی به انگلیسی

fixed time or place

مترادف و متضاد

۱. وعدهگاه
۲. وقت، هنگام


فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - وقت کار هنگام : [ خود پیش از میقات موقوت تاتار از مقام موغان بر صوب اذربیجان در حرکت آمد ...] ۲ - محلی که برای اجتماع گروهی در آن وقت تعیین شده جمع : مواقیت .

فرهنگ معین

[ ع . ] (اِ. ) ۱ - وقت ، هنگام کار. ۲ - محل احرام بستن حاجیان . ج . مواقیت .

لغت نامه دهخدا

میقات. ( ع اِ ) به معنی وقت و هنگام کار است. ( از غیاث ). هنگام کار. ( منتهی الارب ، ماده وق ت ) ( یادداشت مؤلف ). هنگام. ( ترجمان القرآن جرجانی ص 97 ). در اصل لغت به معنی وقت محدود است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) : گفت یا قوم شنبه میقات موسی بود و تورات کتاب او بود اکنون هر دو منسوخ شد. ( قصص الانبیاء ص 208 ). در این موسم خیرات و میقات حسنات خاک کرمان را از خبث فساد... مطهر گرداند. ( المضاف الی بدایعالازمان ص 37 ). || جای کار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). میغر. میغرة. برسبیل استعاره به معنی مکان استعمال شده. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). وقت محدود وعده داده شده ؛ قوله تعالی : ان یوم الفصل کان میقاتاً ( قرآن 17/78 )؛ ای وقتاً محدوداً لما وعداﷲ. ( از ناظم الاطباء ). || وعده گاه. ( غیاث ) ( یادداشت مؤلف ) : روز یکشنبه میقات ماست. ( قصص الانبیاء ص 208 ). || موضع احرام بستن به حج و عمره. ( منتهی الارب ). موضع احرام بستن حاجیان ، ج ، مواقیت. ( ناظم الاطباء ). مُهَّل. جای احرام بستن حج یا عمره. ج ، مواقیت. حجاج آفاقی را پنج میقات است : میقات اهل مدینه ، ذوالحلیفه ، میقات مردم شام و مصر و دیار مغرب ، جحفة، میقات مردم نجد، قرن المنازل ( که قرن الثعالب نیز گویند )، میقات اهل یمن ، یلملم ؛ میقات عراقیان ، ذات عرق. ( یادداشت مؤلف ). آنجا که احرام حج بندند و آن پنج اند: 1 - ذوالحلیفه. 2- ذات عرق. 3- جحفه. 4- قرن. 5- یلملم. ( از غیاث ). آنجا که از او احرام گیرند. ( مقدمه لغت میرسیدشریف جرجانی ص 6 ) ( السامی فی الاسامی ). موضع احرام. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). اول از راه مدینه تا سه میل که فرسنگی بود حرم است و میقاتش ذوالحلیفه... دوم از راه جده تا ده میل که سه فرسنگ و میلی بود. حرم است و میقاتش سعدیه... سیم از راه مصر و شام تا به دو فرسنگ حرم است و میقاتش جحفه... چهارم از راه یمن و تهامه تا هفت میل که دو فرسنگ و میلی بود حرم است و میقاتش یلملم... پنجم از راه نجد تا به دو فرسنگ حرم است و میقاتش قرن... ششم از راه طائف تا یازده میل که سه فرسنگ و دو میل بود حرم است و میقاتش رخاطر... هفتم از راه عراق و شرق تانه میل که سه فرسنگ بود حرم است و میقاتش ذات عرق. ( از نزهةالقلوب مقاله 3 چ اروپا ص 4 و 5 ) : پس ما دو روز به مدینه مقام کردیم و چون وقت تنگ بود برفتیم راه سوی مشرق بود و به دو منزل از مدینه کوه بود و تنگنایی چون دره که آن را جحفة می گفتند و آن میقات مغرب و شام و مصر است. و میقات آن موضع باشد که حج را احرام گیرند. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 103 و 104 ).

میقات . (ع اِ) به معنی وقت و هنگام کار است . (از غیاث ). هنگام کار. (منتهی الارب ، ماده ٔ وق ت ) (یادداشت مؤلف ). هنگام . (ترجمان القرآن جرجانی ص 97). در اصل لغت به معنی وقت محدود است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) : گفت یا قوم شنبه میقات موسی بود و تورات کتاب او بود اکنون هر دو منسوخ شد. (قصص الانبیاء ص 208). در این موسم خیرات و میقات حسنات خاک کرمان را از خبث فساد... مطهر گرداند. (المضاف الی بدایعالازمان ص 37). || جای کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). میغر. میغرة. برسبیل استعاره به معنی مکان استعمال شده . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). وقت محدود وعده داده شده ؛ قوله تعالی : ان یوم الفصل کان میقاتاً (قرآن 17/78)؛ ای وقتاً محدوداً لما وعداﷲ. (از ناظم الاطباء). || وعده گاه . (غیاث ) (یادداشت مؤلف ) : روز یکشنبه میقات ماست . (قصص الانبیاء ص 208). || موضع احرام بستن به حج و عمره . (منتهی الارب ). موضع احرام بستن حاجیان ، ج ، مواقیت . (ناظم الاطباء). مُهَّل . جای احرام بستن حج یا عمره . ج ، مواقیت . حجاج آفاقی را پنج میقات است : میقات اهل مدینه ، ذوالحلیفه ، میقات مردم شام و مصر و دیار مغرب ، جحفة، میقات مردم نجد، قرن المنازل (که قرن الثعالب نیز گویند)، میقات اهل یمن ، یلملم ؛ میقات عراقیان ، ذات عرق . (یادداشت مؤلف ). آنجا که احرام حج بندند و آن پنج اند: 1 - ذوالحلیفه . 2- ذات عرق . 3- جحفه . 4- قرن . 5- یلملم . (از غیاث ). آنجا که از او احرام گیرند. (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ص 6) (السامی فی الاسامی ). موضع احرام . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). اول از راه مدینه تا سه میل که فرسنگی بود حرم است و میقاتش ذوالحلیفه ... دوم از راه جده تا ده میل که سه فرسنگ و میلی بود. حرم است و میقاتش سعدیه ... سیم از راه مصر و شام تا به دو فرسنگ حرم است و میقاتش جحفه ... چهارم از راه یمن و تهامه تا هفت میل که دو فرسنگ و میلی بود حرم است و میقاتش یلملم ... پنجم از راه نجد تا به دو فرسنگ حرم است و میقاتش قرن ... ششم از راه طائف تا یازده میل که سه فرسنگ و دو میل بود حرم است و میقاتش رخاطر... هفتم از راه عراق و شرق تانه میل که سه فرسنگ بود حرم است و میقاتش ذات عرق . (از نزهةالقلوب مقاله ٔ 3 چ اروپا ص 4 و 5) : پس ما دو روز به مدینه مقام کردیم و چون وقت تنگ بود برفتیم راه سوی مشرق بود و به دو منزل از مدینه کوه بود و تنگنایی چون دره که آن را جحفة می گفتند و آن میقات مغرب و شام و مصر است . و میقات آن موضع باشد که حج را احرام گیرند. (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 103 و 104).
دوستان یافته میقات و شده زی عرفات
من به فید و ز من آوازه به بطحا شنوند.

خاقانی .


پس از میقات و حرم و طوف کعبه
جمار و سعی و لبیک و مصلی .

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 25).


از حد موصل گذشته در جانب غرب بغداد نزول کنند به میقاتی معین . (جامعالتواریخ رشیدی ). این دیه از جمله میقاتهاست که حاجیان از آن جا احرام می گیرند. (تاریخ قم ص 232). || جائی که موسی علیه السلام در آنجا با حق تعالی سخن گفت :
در برجهاش بوده ، میقات پور عمران
میلاد پور مریم ، میعاد پور هاجر.

خاقانی .


- امثال :
او حوالت به خان موسائی
داد و میقاتش اربعین بنهاد.

(امثال و حکم دهخدا).



فرهنگ عمید

۱. [جمع: مواقیت] محل قرار.
۲. محل احرام بستن حجاج، موضعی که حجاج در آنجا احرام می بندند.
۳. [جمع: مواقیت] [قدیمی] وقت، هنگام.

دانشنامه عمومی

میقات، به محل احرام بستن حاجیان گویند.
میقات زمانی:
میقات در فرهنگ حج، «به مکانی گفته می شود که انجام فعل، مثل احرام، در آن مکان مشخص، ضرورت دارد. به باور مسلمانان، تحقق وعدهٔ خدایی برای گام نهادن در بارگاه خدایی، ضرورتاً از آن مکان آغاز می گردد. و همانطوری که قبل و بعد زمانی در ماه حج مُخِلّ به حقیقت و عبادت حج است، همچنین قبل و بعد مکانی نیز اخلال به مناسک حج وارد می سازد، و بدون توجه به آن، هرگز حج به تمام نخواهد رسید.»
میقات که از ریشه لغوی «وقت» گرفته شده، در اصل «مِوْقات» بوده و واو به جهت مکسور بودنِ میم، به یاء مبدل شده و میقات گشته است. معنای لغوی آن مصدر وقت است، یعنی «وقت داشتن».
اما مراد از «وقت داشتن» آن است که بطور مسلّم «زمان» در یک عمل، نقش حتمی دارد و لزوما باید در یک مقطع زمانی خاص، فعل یا عملی صورت پذیرد. کاربرد واژه میقات در مکان، به خاطر قرابت مفهومی آن با زمان یا به جهت کاربرد استعاره ای آن در مکان، به معنای لزوم امری در مکان مشخص است.

دانشنامه آزاد فارسی

در اسلام، مکان های مختص احرام بستن. میقات دَه مکان است: ۱. مسجد شَجَره: میقات اهل مدینه است؛ ۲. جُحفه: میقات اهالی شام، اردن، لبنان، اروپا و کسانی که از کانال سوئز به مکه می رسند، است و فاصلۀ آن تا مکه ۲۲۰ کیلومتر است؛ ۳. یَلَمْلَم: میقات اهل یمن؛ نام کوهی است از سلسله جبال تهامة که در جنوب مکه و در ۸۴کیلومتری آن واقع است؛ ۴. وادی العقیق: میقات عراقی ها و اهالی نجد و همۀ کسانی که از شمال شرقی مکه به شهر وارد می شوند، و فاصلۀ آن تا مکه ۹۴ کیلومتر است؛ ۵. قَرْن المنازل: میقات اهل طائف است. قرن المنازل، کوهی است مشرف بر عرفات در نزدیکی طائف و تا مکه ۹۴ کیلومتر فاصله دارد؛ ۶. مکۀ مکرمه: میقات احرام برای حج تمتع است؛ ۷. منزلی که شخص در آن سکونت دارد. برای کسی که منزل او نزدیک تر از مواقیت به مکۀ مکرمه است؛ ۸. الجُعْرانه: میقات اهالی مکه برای حج قِران و اِفراد است، و یازده کیلومتر تا مکه فاصله دارد؛ ۹. مجاذات المواقیت: از مجاذات مواقیت فوق نیز می توان احرام بست؛ ۱۰. اَدْنَی الحل: میقات عمرۀ مفرده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] راه هایی که خدواند برای ورود به بیت الله الحرام بیان فرموده و رسول گرامی اسلام جایگاه و زمان آن را معین فرموده است را میقات گویند. محرم شدن جهت عمره و حج از مواقیت پنج گانه است که معین گردیده است.
رفتن به سوی حرم أمن الهی و کعبه معظّمه همراه با بریدن از خود و وابستگی نفسانی، از سویی انسان را میهمان آفریدگار جهان و صاحب خانه می کند و از سوی دیگر او را به دریای بی کران انسان های پاک و دعوت شده به سوی حق متصل می نماید؛ زیـرا کعـبه اوّلین خانه روی زمین، محلّ طواف ملائکة الله و همـه انبیـای عظام ـ علیهم السلام ـ از آدم ـ ع ـ تا خاتم ـ ص ـ بوده و شرافتی بس عظیم دارد.

تعریف میقات
ورود به بیت الله الحرام، پروانه وار گشتن در اطراف کعبه و لمس حجرالاسود و استشمام بادهای بهشتی از رکن یمانی، از راهی میسّر است که خدای سبحان ـ آن را بیان کرده و رسول گرامیش ـ ص ـ جایگاه و زمان آن را معین نموده است. آن هم با لباسی ساده و به دور از فخر و زینت و با شرایطی خاص.

معرفی مواقیت در روایات
امام صادق ـ علیهالسلام ـ فرمودند: «محرم شدن جهت عمره و حج، از مواقیت پنج گانه ای است که رسول خدا ـ ص ـ آن را معین نمود»، سپس فرمود: «رسول خداـ ص ـ برای اهل مدینه و کسانی که از آنجا به مکه می روند، ذوالحلیفه (مسجد شجره) و برای آنان که از شامات می آیند. جحفه و برای اهل نجد و عراق وادی عقیق و برای اهل طائف و آنانی که از آن مسیر عبور می کنند قرن المنازل و برای اهل یمن و عبور کنندگان از آن مسیر یلملم را میقات قرار داد.» آنگاه فرمود: «کسی که قصد خانه خدا را دارد، نباید از غیر این میقات ها عبور کند.»

← تفاوت مواقیت در برخی روایات
...

پیشنهاد کاربران

میقات که از ریشه لغوی «وقت» گرفته شده، در اصل «مِوْقات» بوده و واو به جهت مکسور بودنِ میم، به یاء مبدل شده و میقات گشته است. معنای لغوی آن مصدر وقت است، یعنی «وقت داشتن».
اما مراد از «وقت داشتن» آن است که بطور مسلّم «زمان» در یک عمل، نقش حتمی دارد و لزوما باید در یک مقطع زمانی خاص، فعل یا عملی صورت پذیرد. کاربرد واژه میقات در مکان، به خاطر قرابت مفهومی آن با زمان و یا به جهت کاربرد استعاره ای آن در مکان، به معنای لزوم امری در مکان مشخص است
میقات، به محل احرام بستن حاجیان گویند.
میقات در فرهنگ حج، «به مکانی گفته می شود که انجام فعل، مثل احرام، در آن مکان مشخص، ضرورت دارد. به باور مسلمانان، تحقق وعدهٔ خدایی برای گام نهادن در بارگاه خدایی، ضرورتاً از آن مکان آغاز می گردد. و همانطوریکه قبل و بعد زمانی در ماه حج مُخِلّ به حقیقت و عبادت حج است، همچنین قبل و بعد مکانی نیز اخلال به مناسک حج وارد می سازد، و بدون توجه به آن، هرگز حج به تمام نخواهد رسید.

هوالعلیم

میقات : مکان و زمان قرار ؛ موعد ؛ قرارگاه

دیدارگاه، نگه گاه، داوش گاه


کلمات دیگر: