مترادف انفصال : انفکاک، تجزیه، جدایی، فصل، گسستگی، مفارقت، برکناری، خلع، عزل، انقطاع، گسیختگی
متضاد انفصال : اتصال
برابر پارسی : جدایی، جدا شدن، گسستگی، ناپیوستگی
discharge, dismissal, separation
detachment, discontinuity, disunion, separateness, separation, severance
انفکاک، تجزیه، جدایی، فصل، گسستگی ≠ اتصال
مفارقت
برکناری، خلع، عزل
انقطاع، گسیختگی
۱. انفکاک، تجزیه، جدایی، فصل، گسستگی
۲. مفارقت
۳. برکناری، خلع، عزل
۴. انقطاع، گسیختگی ≠ اتصال
ناپیوستگی، جدای