کلمه جو
صفحه اصلی

مکتب دئیسم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مسئله گرایش به دین و دین باوری همواره یکی از دغدغه های اصلی بشر بوده است. در طول تاریخ، آیین ها و مکاتب گوناگون با باورها و دیدگاه های متفاوت به وجود آمده اند که محققان تنها بعضی از آن ها را لایق نام «دین» می دانند و بقیه را صرفا یک آیین یا مکتب می دانند. از طرف دیگر، مسئله کیفیت ارتباط عقل و دین یکی از سؤالات اصلی دین باوران بوده است و مکاتب گوناگونی در ارتباط با این مسئله پدید آمده اند.«دئیسم» (Deism) مکتبی است که در قرن ۱۷ م پدید آمد و در قرن ۱۸ رو به افول نهاد. این مکتب، که رویکردی عقل گرایانه داشت، دین را از جهات جدیدی مورد بررسی قرار داد.
واژه انگلیسی Deism از نظر ریشه شناسی با Theism هم ریشه است. «Theism» از یک کلمه یونانی یعنی Theos که به معنای خداست، گرفته شده و Deism از یک کلمه لاتینی یعنی deusکه این هم به معنای خداست، مشتق شده. هر دو کلمه به اعتقاد به وجود یک خدا یا خدایان اشاره دارند و از این رو، متضاد الحاد (atheism) هستند. با این حال، چنان که در مورد مترادف ها معمول است، این دو کلمه کم کم از نظر معنایی از هم جدا شدند. theismفضای ارتدوکسی مذهبی خود را حفظ کرد (یعنی همان معنای خداباوری)، اما deism یک معنای صنفی غیر ارتدوکسی مذهبی به خود گرفت و در نهایت، یک معنای منفی پیدا کرد.
تعریف دئیسم
«دئیسم» مکتبی است که تعاریف متفاوتی از آن ارائه شده است. بعضی از این تعاریف، اولیه و اصلی و بعضی دیگر ثانویه و احیانا منحرف شده اند. در مجموع، تا حدّی این مکتب دارای ابهام است. به بعضی از تعاریفی که از این مکتب ارائه شده است، اشاره می شود:ایان باربور می نویسد: «deism اعتقاد به اینکه عقل انسان می تواند بدون توسّل یا تکیه به الهام، وحی و تعهد به مذهب، به وجود خداوند آگاهی و اذعان داشته باشد. این قول در عصر روشنگری (قرن هجدهم) طرفداران بسیاری داشت. سابقه این نگرش در آثار اومانیست های دوره رنسانس و حتی پیش تر از آن هم، وجود داشته.»در جای دیگر، با اشاره به نظریه آکویناس، اشاره ای نیز به باور دئیست ها می کند: «آکویناس خداوند را به عنوان پروردگار و مدبّر همیشگی طبیعت تعریف می کرد و نه صرفا آفریدگار و مبدع آن، و این نظر به ویژه با آنچه بعدها در خداپرستی طبیعیِ (= دئیسم) نهضت روشنگری (Enlightenment) عصر روشنگری یا عصر عقل (جریانی عقل گرایانه و علم گرایانه و آزادی خواهانه و غیردینی و اومانیستی رایج در اروپای قرن هجدهم که تاثیر ماندگاری بر علم و فلسفه غربی باقی گذارده است) مطرح شد، تضاد دارد.» میرچا الیاده در دائرة المعارف دین می گوید: «دئیسم، در معنای اصلی اش به معنای اعتقاد به خدای یگانه و یک عمل دینی، که تنها بر عقل طبیعی (نه وحی فوق طبیعی) استوار است، می باشد.» از این رو، ویرت (Viret)، ویژگی دئیست ها را چنین برمی شمرد: «آن هایی که به خدا به عنوان خالق آسمان و زمین اقرار می کنند، اما مسیح و آموزه های او را رد می کنند. مقدّمه جان دریدن (John Dryden) بر شعرش با نام "Religio Laici" (۱۶۸۲) دئیسم را به عنوان "نظریه آن ها که یک خدا را قبول دارند بدون پذیرش هرگونه دین وحیانی" تعریف می کند.رواج این اصطلاح در قرن ۱۸، بدون شک توسط مقاله ویرت در کتاب Dictionnaire historique et critique (۱۶۹۷) اثر پیربیل (Pierre Bayle) زیاد شد. دئیسم در چندین معنا غیر از معنای اصلی اش استفاده می شد. این واژه غالبا یک اصطلاح مبهم و بدون هیچ معنای معیّنی بود.
← معانی ثانوی دئیسم
اولین استفاده معروف کلمه «deist» توسط نظریه پرداز کالوینیستی، پیر ویرت (Pierre viret) در کتابش با عنوان ساختار مسیحیت (Instruction chretienne) (۱۵۶۴)، ج۲ بود. وی می نویسد: «من شنیده ام که او از گروهی است که خود را دئیست می نامند؛ یک کلمه کاملاً جدید که شاید آن را در مقابل Atheist (= ملحد) به کار برده اند.» در جای دیگر، دئیست را چنین معرفی می کند: «دئیست کسی است که به خداوند به عنوان خالق بهشت و زمین معتقد است، اما منکر عیسی مسیح و تعالیم او می باشد و هیچ تلقّی از دین وحیانی ندارد.» به گفته پل ادواردز، این تفسیر از طریق نقل قول پیربیل در مقاله اش درباره ویرت در Dictionnaire historique et critique (۱۶۹۷، ترجمه انگلیسی: ۱۷۱۰) انتشار فراوانی یافت.در مورد ظهور کلمه deist در انگلیس، پل ادواردز چنین می نویسد: «کلمه deist تا سال ۱۶۲۱ در انگلیس ناشناخته باقی ماند که در آن سال، این کلمه در کتاب بورتن (Bur ton) با نام Anatomy of melancholyظاهر شد. بورتن پس از بحث درباره ملحدان و افراد نزدیک به آن ها ادامه می دهد: "همفکران این ها، بسیاری از فلاسفه و دئیست های بزرگ هستند" که هرچند خوب و اخلاقی اند، اما ملحدند. این عبارت "فلاسفه و دئیست های بزرگ" نیز بدون توصیف و شرح و تعریف باقی ماند. یک قرن و نیم بعد، هیوم در کتاب تاریخ انگلیس، (History of England) شجاعانه افرادی همچون جیمز هرپنگتون (James Harrington)، الگرنون سیدنی (Algernon sidney)، سرجان وایلدمن (sir john wildman) و دیگران را به عنوان رهبران مشهور دئیست نام برد... به نظر می رسد اولین ظهور دئیسم در پیشگفتار دریدن (Dryden) بر شعرش با نام Religio Laici (۱۶۸۲) باشد که در آن دئیسم را با دین طبیعی برابر شمرد...» ظاهرا چارلز بلونت (Charles Blount) انگلیسی اولین کسی است که در قرن ۱۷ آشکارا اعتراف کرد که یک دئیست است.
زمینه های پیدایش دئیسم
...


کلمات دیگر: