کلمه جو
صفحه اصلی

حذر


مترادف حذر : اجتناب، احتراز، کناره گیری، احتیاط، حزم، امساک، پرهیز، دوری، بیم، ترس، هراس

برابر پارسی : دوری، پرهیز، پروا

فارسی به انگلیسی

avoiding, caution, warning

warning


عربی به فارسی

احتياط , پيش بيني , هوشياري , وثيقه , ضامن , هوشيار کردن , اخطار کردن به


زيرک , عاقل , داراي عقل معاش , بادقت , با احتياط , مواظب , بيمناک , هوشيار , محتاط , بااحتياط , ملا حظه کار , مال انديش , باتدبير , متوجه , هشدار دادن , اگاه کردن , اخطار کردن به , تذکر دادن , بسيار محتاط , با ملا حظه , هشيار


مترادف و متضاد

اجتناب، احتراز، کناره‌گیری


احتیاط، حزم


امساک، پرهیز، دوری


بیم، ترس، هراس


۱. اجتناب، احتراز، کنارهگیری
۲. احتیاط، حزم
۳. امساک، پرهیز، دوری
۴. بیم، ترس، هراس


فرهنگ فارسی

پرهیزکردن، ترسیدن، ودوری کردن، بیم وپرهیز
( صفت ) ۱ - پرهیزنده پرهیز کننده . ۲ - ترسنده ترسان .
سلاح

فرهنگ معین

(حَ ذِ) [ ع . ] (ص .) پرهیزنده ، پرهیز - کننده ، ترسنده ، ترسان .


(حَ ذَ )(مص ل . )۱ - پرهیز کردن . ۲ - ترسیدن .
(حَ ذِ ) [ ع . ] (ص . ) پرهیزنده ، پرهیز - کننده ، ترسنده ، ترسان .

(حَ ذَ)(مص ل .)1 - پرهیز کردن . 2 - ترسیدن .


لغت نامه دهخدا

حذر. [ ح َ ذَ ] ( ع مص ) پرهیز. ( دهار ). پرهیز کردن. ( ناظم الأطباء ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). اجتناب. ترس. ( دهار ). ترسیدن. ( دهار ) ( ترجمان عادل ). بیم. توقی. ( زوزنی ) ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ). حذار. پرهیزیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کردن. دوری جستن. اتقاء. ( تاج المصادر بیهقی ). احتراز. تجنب. احتیاط. بیدار بودن. هراس. پاس :
روز کین با خدنگ و نیزه او
دشمنش را چه غفلت و چه حذر.
فرخی.
ای پسر نیک حذر دار از این هر سه عدد
یک دو بار اینت بگفتم و این بار سوم.
ناصرخسرو.
چون همه بودنی بخواهد بود
آدمی را چه فایده ز حذر.
مسعودسعد.
گر بدانجا کشد زمانه مرا
که برو سودمند نیست حذر.
مسعودسعد.
حذر تو چه سود چون برسد
لابدآنچ از خدای بر تو قضاست.
مسعودسعد.
چندانت بقا باد که ممکن بود از عمر
زیرا ز قضا هیچکسی را حذری نیست.
سنائی.
از این حریف گلوبر، حذر گزید حذر
وز این ابای گلوگیر ابا نمود ابا.
خاقانی.
صدفش چشم ندارم لکن
از نهنگش حذری خواهم داشت.
خاقانی.
بیندیش از آن طفلک بی پدر
وز آه دل دردمندش حذر.
سعدی ( بوستان ).
سگالند از او نیکمردان حذر
که خشم خدائی است بیدادگر.
سعدی ( بوستان ).
من هم اول که دیدمت گفتم
حذر از چشم مست خونخوارت.
سعدی.
ای پریروی احسن التقویم
حذر از اتباع دیو رجیم.
سعدی.
گفته بودم که دل به کس ندهم
حذر از عاشقی و بیخبری.
سعدی.
- الحذر ؛ حَذارِ! ایّاک ! زنهار! زینهار! بپرهیز! بپرهیزید :
آتش و دود آیداز خرطوم او
الحذر زآن کودک مرحوم او.
مولوی.
جمله گفتند ای حکیم باخبر
الحذر دع ،لیس یغنی عن قدر
در حذر شوریدن شور و شر است
رو توکل کن توکل بهتر است.
مولوی ( مثنوی ص 24 ).
ای رخ چون آینه افروخته
الحذر از آه دل سوخته.
سعدی ( خواتیم ).
- برحذر بودن ؛ بااحتیاط بودن :
آنکه استادان گیتی برحذر باشند از او
تو بنادانی مرو نزدیک او لاتعجلن.
منوچهری.
آسمان فعلی که هست از رفتن او برحذر

حذر. [ ح َ ذَ ] (ع مص ) پرهیز. (دهار). پرهیز کردن . (ناظم الأطباء) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اجتناب . ترس . (دهار). ترسیدن . (دهار) (ترجمان عادل ). بیم . توقی . (زوزنی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). حذار. پرهیزیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پرهیز کردن . دوری جستن . اتقاء. (تاج المصادر بیهقی ). احتراز. تجنب . احتیاط. بیدار بودن . هراس . پاس :
روز کین با خدنگ و نیزه ٔ او
دشمنش را چه غفلت و چه حذر.

فرخی .


ای پسر نیک حذر دار از این هر سه عدد
یک دو بار اینت بگفتم و این بار سوم .

ناصرخسرو.


چون همه بودنی بخواهد بود
آدمی را چه فایده ز حذر.

مسعودسعد.


گر بدانجا کشد زمانه مرا
که برو سودمند نیست حذر.

مسعودسعد.


حذر تو چه سود چون برسد
لابدآنچ از خدای بر تو قضاست .

مسعودسعد.


چندانت بقا باد که ممکن بود از عمر
زیرا ز قضا هیچکسی را حذری نیست .

سنائی .


از این حریف گلوبر، حذر گزید حذر
وز این ابای گلوگیر ابا نمود ابا.

خاقانی .


صدفش چشم ندارم لکن
از نهنگش حذری خواهم داشت .

خاقانی .


بیندیش از آن طفلک بی پدر
وز آه دل دردمندش حذر.

سعدی (بوستان ).


سگالند از او نیکمردان حذر
که خشم خدائی است بیدادگر.

سعدی (بوستان ).


من هم اول که دیدمت گفتم
حذر از چشم مست خونخوارت .

سعدی .


ای پریروی احسن التقویم
حذر از اتباع دیو رجیم .

سعدی .


گفته بودم که دل به کس ندهم
حذر از عاشقی و بیخبری .

سعدی .


- الحذر ؛ حَذارِ! ایّاک ! زنهار! زینهار! بپرهیز! بپرهیزید :
آتش و دود آیداز خرطوم او
الحذر زآن کودک مرحوم او.

مولوی .


جمله گفتند ای حکیم باخبر
الحذر دع ،لیس یغنی عن قدر
در حذر شوریدن شور و شر است
رو توکل کن توکل بهتر است .

مولوی (مثنوی ص 24).


ای رخ چون آینه افروخته
الحذر از آه دل سوخته .

سعدی (خواتیم ).


- برحذر بودن ؛ بااحتیاط بودن :
آنکه استادان گیتی برحذر باشند از او
تو بنادانی مرو نزدیک او لاتعجلن .

منوچهری .


آسمان فعلی که هست از رفتن او برحذر
هم قدرخان در بلاساغون و هم خان در طراز.

منوچهری .


خردمند آن است که بر نعمت و عشوه ای که زمانه دهد فریفته نشودو برحذر می باشد از بازستدن . (تاریخ بیهقی ص 237). تاهمیشه از ایشان برحذر میباشد. (تاریخ بیهقی ص 98). مرد بداند که این دو دشمن ... از ایشان صعب تر... نتواند بود تا همیشه از ایشان برحذر باشد. (تاریخ بیهقی ).
نیز از این عالم نباشم برحذر
زآنکه من مولای آل حیدرم .

ناصرخسرو.


آتشی گشت کین تو نه عجب
گر از او خلق برحذر باشد.

مسعودسعد.


شب که ترکان چرخ کوچ کنند
کاردان حیات برحذر است .

خاقانی .


دور نگر کز سر نامردمی
برحذر است آدمی ازآدمی .

نظامی .


تو پاک آمدی برحذر باش و پاک
که ننگ است ناپاک رفتن به خاک .

سعدی (بوستان ).


از حدت و صولت پادشاهان برحذر باید بود. (گلستان ). چندانکه از زهرو مکر و فدائی حذر کنند از آه خستگان و ناله ٔ مجروحان برحذر باشند. (مجالس سعدی ).
ای که در کوچه ٔ معشوقه ٔ ما میگذری
برحذر باش که سر می شکند دیوارش .

حافظ.



حذر. [ ح َ ذِ ] (ع ص )خائف . ترسان . (غیاث ). حذرگیرنده . (مهذب الاسماء). مرد بیدار. مرد باپرهیز. (منتهی الارب ). مرد بیدار و هوشیار. ترسنده . ج ، حَذِرون ، حَذاری ̍. (منتهی الارب ).


حذر. [ ح ِ ] (ع اِ) سلاح . (ترجمان عادل منسوب به جرجانی ) (مهذب الاسماء).


حذر. [ ح ِ ] (ع مص ) حَذَر. ترس . بیم . پرهیز. پرهیز کردن . ترسیدن . (منتهی الارب ).


فرهنگ عمید

۱. پرهیز کردن.
۲. [قدیمی] ترسیدن و دوری کردن از چیزی.
۳. [قدیمی] بیم و پرهیز.


۱. ترسنده و باپرهیز.
۲. زیرک و هوشیار.


۱. پرهیز کردن.
۲. [قدیمی] ترسیدن و دوری کردن از چیزی.
۳. [قدیمی] بیم و پرهیز.
۱. ترسنده و باپرهیز.
۲. زیرک و هوشیار.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حذْر در لغت به معنی بیم و پرهیز می باشد.
و در اصطلاح بمعنی حفظ هوشیاری و رعایت جانب احتیاط در مقابل دشمنان اسلام.قرآن کریم می فرماید:«یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ» ای کسانی که ایمان آورده اید! آمادگی خود را (در برابر دشمن) حفظ کنید.آیه دیگر که ن ماز خوف را تشریح می کند می فرماید:«... وَ لْیَأْخُذُوا حِذْرَ هُمْ وَ اسْلِحَتِکُمْ...» و باید هوشیاری خویش را حفظ و سلاحهایشان را (در حال نماز) با خود حمل کنند.
معنای حذر باتوجه به آیات مذکور
با توجه به دو آیه مذکور «حذر» به معنی مراقبت در برابر خطر و رعایت احتیاط و حفظ هوشیاری است. به این دلیل که در آیه دوّم حذر کنار سلاح آمده است. بنابراین آماده سازی همه لوازم از قبیل: کسب اطلاعات، اسلحه، تعلیمات، نقشه جنگی، تعیین فرمانده، تدارکات، مواصلات و تمام عوامل واسباب و مقدماتی که باعث پیروزی در جنگ است را فرا می گیرد.
دیدگاه مرحوم طبرسی درباره حذر
گرچه بعضی از مفسران همچون طبرسی، گفته اند: اگر حذر رابه معنی اسلحه بگیریم. با مقیاسهای کلام عرب سازگار است، امّا چنان که از کتابهای لغت و تفسیر استفاده می شود، اسلحه یکی از مصداقهای آن است.

[ویکی الکتاب] معنی حَذَر: ترسیدن و دوری جستن
معنی حَضَرَ: حاضر شد - فرا رسید (در جمله"حَتَّیٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ﭐلْمَوْتُ")
معنی حِذْرَکُمْ: اسلحه شما(حذر: وسیله بر حذر شدن )
معنی حِذْرَهُمْ: اسلحه آنها(حذر: وسیله بر حذر شدن )
معنی ﭐحْذَرُواْ: حذر کنید
معنی تَحْذَرُونَ: حذر می کنید-دوری می کنید
معنی ﭐحْذَرُوهُمْ: ازآنان حذر کنید-ازآنان بترسید
معنی ﭐحْذَرْهُمْ: ازآنان حذر کن-ازآنان بترس
معنی مَحْذُوراً: حذر شده - پرهیز شده ( عبارت "إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً" یعنی : عذاب پروردگارت شایسته پرهیز است)
معنی یُحَذِّرُکُمُ: شما را می ترساند - شما را بر حذر می دارد (حرکت گرفتن میم به دلیل تقارنش با حرف ساکن یا تشدید دار کلمه بعد است)
معنی وَیْلٌ: هلاکت - عذاب شدید -اندوه - خواری و پستی -قبح و زشتی -هر چیزی که آدمی سخت از آن حذر میکند و موجب اندوه او می شود - وای (در روایت است که "ویل" نام چاهی در جهنم است)
معنی وَیْلَنَا: وای بر ما - هلاکت برما - عذاب شدید بر ما -اندوه بر ما - خواری و پستی بر ما -قبح و زشتی بر ما (ویل :هر چیزی که آدمی سخت از آن حذر میکند و موجب اندوه او می شود )
تکرار در قرآن: ۲۱(بار)
(بر وزن فرس و علم) پرهیز. راغب آن را الحتراز از شی‏ء مخوف گفته است. منافقان بیم دارند از آنکه سوره‏ای نازل شود و به آنها از ما فی الضمیرشان خبر دهد. هر فریاد رابر علیه خود گمان می‏کنند آنها دشمن اند پس از آنها بپرهیز . با مراجعه به موارد استعمال خواهیم دید که آن به معنی ترس نیست بلکه به معنی پرهیز و احتیاط از خطر آینده است . * احتیاط و اسلحه خود را برگیرند مغلوم است که مراد از «حذر» غیر از اسلحه است یعنی هم احتیاط بدارند و هم اسلحه برگیرند. ذیل آیه می‏گویند: اگر از باران و مرض در زحمت شدند اشکال ندارد که سلاح خویش را بگذراند ولی احتیاط بدارند. * این سخن از اعلامیّه فرعون بر مردم است در قبال موسی و یاران او که گفت: اینان عدّه اندکی هستند... و ما همه در احتیاطیم و آماده‏ایم و مراقب اوضاعیم . * از عذاب خدا می‏ترسند حقّا که عذاب پروردگارت حذر کردنی است .

جدول کلمات

پرهیز کردن , ترسیدن

پیشنهاد کاربران

دوری و پرهیز کردن

پرهیز کردن ، دوری کردن
کاربرد در جمله : 🍝🍝
ای پسر نیک حذر دار از این هر سه عدد / یک دو بار اینت بگفتم و این بار سوم

هشدار داد


اخطار


کلمات دیگر: