کلمه جو
صفحه اصلی

درامد


مترادف درامد : ( درآمد ) دخل، رزق، عایدی، مداخل، مدخل

متضاد درامد : ( درآمد ) هزینه

فارسی به انگلیسی

earnings, income, revenue, prelude, introduction, cleanup, pocketbook, prolegomena, return, take, takings

فارسی به عربی

دخل , دخول , فتحة , کتاب الجیب , مداخیل , مکافأة

مترادف و متضاد

admission (اسم)
پذیرش، دخول، تصدیق، قبول، اعتراف، ورودیه، درامد، اجازهء ورود، بارداد

income (اسم)
جریان، ورودیه، درامد، عایدات، عایدی، دخل، وارد شونده، جدید الورود

revenue (اسم)
درامد، سود سهام، عایدی، بازده، عملکرد

earnings (اسم)
درامد، عایدات، عایدی، دخل، مداخل

emolument (اسم)
درامد، پرداخت، حقوق، مداخل، مقرری، مواجب

hatch (اسم)
درامد، روزنه، دریچه، نتیجه، خش، نصفه در، جوجه گیر ی

فرهنگ فارسی

در آمد، سود، دخل، سودوبهره ازکسب وتجارت وملک
( اسم ) ۱ - شروع ابتدا . ۲ - عایدی دخل مداخل مقابل خرج هزینه : مبلغ زیادی در آمد دارد . ۳ - ابتدای آواز خواندن و ساز زدن پیش در آمد .
( در آمد ) دهی است از دهستان گرکن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان .

فرهنگ معین

( درآمد ) (دَ. مَ ) (اِمر. ) ۱ - دخل ، عایدی . ۲ - شروع ، ابتدا.

لغت نامه دهخدا

( درآمد ) درآمد. [ دَ م َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درآمدن. داخل شدن. دخول : آنکه گردانیده است هر مدتی را نوشته ای و هر کاری را دری و هر درآمدی را سبب درآمدی و هر زنده ای را زمانی تقدیر کرده است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307 ). یعنی تو کیستی و کی اجازت داد به درآمد. ( قصص الانبیاء ص 99 ). تا درآمد و بیرون شد، ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است. ( چهارمقاله ). امر مظلم ؛ کار مشتبه که راه درآمد در آن معلوم نشود. ( منتهی الارب ). || ( اِمرکب ) آغاز. ابتدا. دیباچه. مفتتح. فاتحه. مقدمه. بدء. مدخل. دخل. دخول. مقابل بیرون شد، مخرج. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). داخل شدن. ( آنندراج ). مقدمه و برداشت و ابتدای سخن که در گرفتن مجلس گوینده و جلب توجه حاضران بد و سخت مؤثر است. ( فرهنگ لغات عامیانه ).
- درآمدبرآمد ؛ دخول و خروج و آمد و شد. ( آنندراج ).
- درآمد کار ؛ آمد کار، یعنی اقبال و مساعدت ایام ، و بعضی گویند آغاز کار. ( آنندراج ) :
وفور عیش پدید است از درآمد کار
از این بهار نمایان بود نکوئی سال.
کلیم ( از آنندراج ).
- درآمد کردن ؛ ابتدا کردن. افتتاح کردن. شروع کردن ( در سخن ). ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || ( اصطلاح موسیقی ) مدخل آواز. مقدمه در سازها و آوازها. ابتدای ساز: درآمد بیات. درآمد ماهور. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). مقدمه یک قطعه موسیقی یا سرود یا آواز.( فرهنگ لغات عامیانه ). فرصت الدوله در کتاب بحور الالحان خود ( ص 31 ) در مورد درآمد گوید: اینکه می گویند درآمد مقصود شروع به زمینه همان دستگاه است ، مثل اینست که درآمد عَلم شده باشد برای لحنی که ابتدا در آن دستگاه شروع می شود، و باید دانست که در ابتدای هر دستگاهی که می گویند درآمد اول یا درآمد دوم یا درآمد سوم ، ممکن است که در آن دستگاه یکی از آن درآمدها خوانده شود دون دو درآمد دیگر، امکان هم دارد که دو یا سه درآمد همه خوانده شود. پیش درآمد. و رجوع به پیش درآمد شود. || عائدی. مدخول. دخل. کِرد. ارتفاع. عایدات. آنچه به کسی عاید شود. آنچه حاصل آید از ملک و مال یا کار مردم. غله. برداشت. بهره. حاصل. محصول. فائده. مقابل خرج. مقابل خورد. مقابل هزینه. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). آمد زر، و آنرا مداخل نیز گویند. ( آنندراج ). آنچه در ماه یا سال یا روز عاید شخص می شود. ( فرهنگ لغات عامیانه ) :

فرهنگ عمید

( درآمد ) سود و بهره ای که از کار و تجارت یا ملک داری و زراعت به دست آید، سود، دخل: درآمد مرد را بخشنده دارد / زمین تا درنیارد برنیارد (نظامی۲: ۳۰۲ ).

دانشنامه عمومی

مدخل، مقدمه.


درآمد. درآمد مقدار پولی است که تولیدکنندگان با فروش محصولات یا خدمات خود به دست می آورند. هنگامی که یک موسسه خدماتی برای دیگران انجام دهد یا کالایی به آنان تحویل دهد، در ازای آن مبلغی از ایشان دریافت می نماید یا معادل آن مبلغ از ایشان طلب کار می شود، یا از ایشان سند (چک، سفته و ...) دریافت می کند. تمام این موارد موجب افزایش دارایی شرکت می گردد و چنین افزایش در دارایی، درآمد خوانده می شود.
دریافت وام نقدی از یک بانک کسب درآمد نیست، زیرا معادل دریافت این مبلغ شرکت به بانک بدهکار می گردد و در ترازنامه دارایی و بدهی افزایش میابد.
وصول مطالبات از بدهکاران درآمد محسوب نمی گردد زیرا در اثر این موضوع نوعی از دارایی (حساب بدهکاران) به نوع دیگری از دارایی (حساب صندوق) تغییر شکل میابد.
هر گونه افزایش در صندوق موسسه درآمد محسوب نمی گردد، به عنوان مثال:
به زبان دیگر، لازمه تحصیل درآمد افزایش سرمایه می باشد.
درآمد حاصل از خرید و فروش کالا یا خدمات غالباً فروش خوانده می شود. برای شناسایی سایر منابع درآمد اصطلاحات دیگری مانند حق الزحمه خدمت حرفه ای، کارمزد، کرایه و درآمد بهره به کار می رود.

دانشنامه آزاد فارسی

درآمد. دَرآمد
در موسیقی به معنای ورود (مدخل) به دستگاه یا آواز است. در بحورالالحان تعریف درآمد به این صورت آمده است: «درآمد، علم شده، برای لحنی که ابتدا در آن دستگاه شروع می شود». هر دستگاه یا آواز با یک یا چند درآمد شروع می شود. در ردیف موسی معروفی برای شور پنج درآمد برای سه گاه سه درآمد، برای چهارگاه چهار درآمد، برای ماهور دو درآمد، برای اصفهان چهار درآمد، برای راست پنج گاه دو درآمد، و برای نوا سه درآمد آمده است. تنوع درآمدها در ردیف های گوناگون، مبین اختلاف سلیقه در نواختن آوازهای مختلف و وارد شدن به هر یک از آن هاست. غیر از این ها برای شروع هر گوشۀ اصلی دستگاه می توان درآمدی قائل شد؛ مثلاً می گویند دلکش را درآمد کُن، یا زابل را درآمد کُن، یا عراق را درآمد کُن، یعنی دلکش، زابل، یا عراق را آغاز کن.

واژه نامه بختیاریکا

( درآمد ) دَرمَد

پیشنهاد کاربران

دخل - عایدی

دخل

Income

دخل کردن

درآمد INCOME :[اصطلاح جامعه شناسی] پرداختهایی که معمولاً ناشی از دستمزد، حقوق یا سرمایه گذاری است.
منبع https://rasekhoon. net


اغاز ، ورود ، شروع ، ابتدا

پول به دست آمده از انجام کاری

درآمد حاصل از تجارت



کلمات دیگر: