کلمه جو
صفحه اصلی

ماش

فارسی به انگلیسی

greenish yellow, moss-green, chickling vetch, grass pea, tare

chickling vetch


فرهنگ فارسی

← مرکز اطلاعات شبکه


دانهای ریزوگردمثل عدس باپوست سبزومغزسفید، پخته آن خورده شود، بوته اش کوتاه، بعربی هم ماش گویند، به فارسی بنوسیاه هم گویند
۱- ( اسم ) گیاهی است از تیر. پروانه واران که دارای برخی گونه های علفی و برخی گونه های پایا است انواع بسیار از این گیاه وجود دارد که در مناطق معتدل نمیکر. شمالی میرویند . گون. معمولی آن که کاشته میشود ارتفاعش تا یک متر میرسد و گلهایش قرمز رنگند ومعمولا دو نوع بهاره و زمستانی از آن کشت میگردد و غالبا همراه یکی از غلات ( گندم جو یولاف ) کاشته میشود . برگهاوساقه اش علوف. خوبی جهت دامها هستند ودانه هایش در اغذیه مصرف میشوند . دانه هایش کوچک و مدور و اندکی کشیده با پوست سبز تیره ومغزش سفید است . یا ماش عطار . غله ایست کوچکتر از ماش که دانه هایش سیاه رنگند منگ مونگ . یا ماش هندی . گونه اش ماش که آنرا حب القلت نیز نامند . در حقیقت این گیاه نوعی لوبیای تیره رنگ ریزدانه است . ۲- مقدار کم : هر وقت دیدی زیاد سرفه می کنی یک ماش تریاک بینداز بالا فوری راحت می شوی .
دور کردن

فرهنگ معین

[ سنس . ] (اِ. )گیاهی است از تیرة پروانه - واران که دارای برخی گونه های پایاست . انواع بسیار از این گیاه وجود دارد و غالباً همراه یکی از غلات (گندم ، جو ) کاشته می شود. برگ ها و ساقه اش علوفة خوبی جهت دام ها هستند و دانه هایش در اغذیه مصرف می شود.

لغت نامه دهخدا

ماش . (اِخ ) یکی از بنی آرام است که ماشک نیز خوانده شده است و گمان چنان است که وی در کوه ماسیوس که همان قراجابغلر و در نزدیکی شمال الجزیره واقع است سکونت می داشته . (قاموس کتاب مقدس ).


ماش . (اِ) غله ٔ سبزرنگ و مدور طولانی و کوچک .(ناظم الاطباء). دانه ای است خرد و مدور که آن را در باها و پلاو پخته خورند. معرب آن مَج ّ است . اَقطِن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). دانه ای است و آن معرب یا مولد است . (المعرب جوالیقی ، ص 317). مج دانه ای است مانند عدس جز اینکه گردتر از آن است ... و آن را به فارسی ماش گویند. (المعرب جوالیقی ص 328). مَج ّ. خُلَّر. لَش ّ. زن ّ. (منتهی الارب ). در سانسکریت ، ماش . معرب آن هم «ماش ». هندی باستان ، ماشه (لوبیا). سریکلی ، مخ (نخود). کردی ، ماش (عدس )، ماش (باقلا). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گیاهی است از تیره ٔ پروانه واران که دارای برخی گونه های علفی و برخی گونه های پایاست . انواع بسیار از این گیاه وجود دارد که در مناطق معتدل نیمکره ٔ شمالی می رویند. گونه ٔ معمولی آن که کاشته می شود ارتفاعش تا یک متر می رسد و گلهایش قرمز رنگند و معمولاً دو نوع بهاره و زمستانی از آن کشت می گردد و غالباً همراه یکی از غلات (گندم ، جو، یولاف ) کاشته می شود. برگها و ساقه اش علوفه ٔ خوبی جهت دامها هستند و دانه هایش کوچک و مدور و اندکی کشیده با پوست سبز تیره ومغزش سفید است . (فرهنگ فارسی معین ). در بعض کتب کرسنه را که نام علمیش ارووم یا ویسیا ارویلیا یا ارس می باشد به ماش ترجمه کرده اند و اشتباه است . (فرهنگ فارسی معین ) :
به خوشه در از بهر بیرون شدن
چنان جمله شد ماش و منگ و نخود.

ناصرخسرو.


پس به طریق تو خدای جهان
بی شک در ماش و جو و لوبیاست .

ناصرخسرو.


گرشما جز که علی را بگزیدید بدو
نه عجب زآنکه نداند خربدلاش از ماش .

ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 221).


پنبه کشتی طمع به ماش مدار
جو بکاری عدس نیارد بار.

اوحدی .


به بارگاه برنج سفید، ماش و نخود
دو خادمند یکی عنبر و یکی کافور.

بسحاق اطعمه .


و رجوع به معنی اول ماده ٔ بعد شود.
- ماش عطار ؛ غله ای است که آن را سنگ خوانند و آن سیاه رنگ و کوچکتر از ماش می باشد. (برهان ). غله ٔ سیاه رنگ و کوچکتر از ماش . (ناظم الاطباء). غله ای است کوچکتر از ماش که دانه هایش سیاه رنگند. منگ . مونگ . (فرهنگ فارسی معین ).
- ماش هندی ؛ غله ای است عودی رنگ به اندام گندم کوچکی و آن را به عربی حب القلت خوانند... (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). گونه ای ماش که آن را حب القلت نیز نامند، در حقیقت این گیاه نوعی لوبیای تیره رنگ ریزدانه است . (فرهنگ فارسی معین ): حب القلت ، ماش هندی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ،یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بعض عرب آن را مج خوانند. ماش هندی را قلت خوانند. (نزهةالقلوب ).
- امثال :
ماش را با دُر آمیختن ؛ پربهایی را با کم بهایی آمیختن : چون اتابک را دید که یخلط الماش بالدر و تمشیت امور معاش نه بر وجه صواب می فرمود اتابک را ارشاد می کرد. (تاریخ سلاجقه ٔ کرمان ، از امثال و حکم ص 1388). ماش هر آش است ؛ نظیر: نخود هر آش است . (امثال و حکم ص 1388). || نوعی ماهی دریای خزر و آن را ارنج نیز نامند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || در تداول عامه ، مقدار کم : یک ماش ...، حبی کوچک ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). علاوه بر دانه ٔ معروف به معنی مقدار کم است : هروقت دیدی زیاد سرفه میکنی یک ماش تریاک بینداز بالا فوری راحت می شوی . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).

ماش. ( اِ ) غله سبزرنگ و مدور طولانی و کوچک.( ناظم الاطباء ). دانه ای است خرد و مدور که آن را در باها و پلاو پخته خورند. معرب آن مَج است. اَقطِن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). دانه ای است و آن معرب یا مولد است. ( المعرب جوالیقی ، ص 317 ). مج دانه ای است مانند عدس جز اینکه گردتر از آن است... و آن را به فارسی ماش گویند. ( المعرب جوالیقی ص 328 ). مَج . خُلَّر. لَش . زن . ( منتهی الارب ). در سانسکریت ، ماش . معرب آن هم «ماش ». هندی باستان ، ماشه ( لوبیا ). سریکلی ، مخ ( نخود ). کردی ، ماش ( عدس )، ماش ( باقلا ). ( حاشیه برهان چ معین ). گیاهی است از تیره پروانه واران که دارای برخی گونه های علفی و برخی گونه های پایاست. انواع بسیار از این گیاه وجود دارد که در مناطق معتدل نیمکره شمالی می رویند. گونه معمولی آن که کاشته می شود ارتفاعش تا یک متر می رسد و گلهایش قرمز رنگند و معمولاً دو نوع بهاره و زمستانی از آن کشت می گردد و غالباً همراه یکی از غلات ( گندم ، جو، یولاف ) کاشته می شود. برگها و ساقه اش علوفه خوبی جهت دامها هستند و دانه هایش کوچک و مدور و اندکی کشیده با پوست سبز تیره ومغزش سفید است. ( فرهنگ فارسی معین ). در بعض کتب کرسنه را که نام علمیش ارووم یا ویسیا ارویلیا یا ارس می باشد به ماش ترجمه کرده اند و اشتباه است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
به خوشه در از بهر بیرون شدن
چنان جمله شد ماش و منگ و نخود.
ناصرخسرو.
پس به طریق تو خدای جهان
بی شک در ماش و جو و لوبیاست.
ناصرخسرو.
گرشما جز که علی را بگزیدید بدو
نه عجب زآنکه نداند خربدلاش از ماش.
ناصرخسرو ( دیوان چ تقوی ص 221 ).
پنبه کشتی طمع به ماش مدار
جو بکاری عدس نیارد بار.
اوحدی.
به بارگاه برنج سفید، ماش و نخود
دو خادمند یکی عنبر و یکی کافور.
بسحاق اطعمه.
و رجوع به معنی اول ماده بعد شود.
- ماش عطار ؛ غله ای است که آن را سنگ خوانند و آن سیاه رنگ و کوچکتر از ماش می باشد. ( برهان ). غله سیاه رنگ و کوچکتر از ماش. ( ناظم الاطباء ). غله ای است کوچکتر از ماش که دانه هایش سیاه رنگند. منگ. مونگ. ( فرهنگ فارسی معین ).
- ماش هندی ؛ غله ای است عودی رنگ به اندام گندم کوچکی و آن را به عربی حب القلت خوانند... ( برهان ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). گونه ای ماش که آن را حب القلت نیز نامند، در حقیقت این گیاه نوعی لوبیای تیره رنگ ریزدانه است. ( فرهنگ فارسی معین ): حب القلت ، ماش هندی. ( ذخیره خوارزمشاهی ،یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). بعض عرب آن را مج خوانند. ماش هندی را قلت خوانند. ( نزهةالقلوب ).

ماش . (معرب ، اِ) دانه ای است معروف ... (منتهی الارب ). غله ای است که در هند اسبان را می خورانند و آدمیان نیز خورند و برگ او را آفتاب پرست گویند. (آنندراج ). یک نوع غله که به فارسی نیز ماش گویند. (ناظم الاطباء). دانه ایست مانند کِرسِنَّه ... که پزند و خورندو بهترین آن هندی و سپس یمنی و بدترین آن شامی است .واحد آن ماشة. (از اقرب الموارد). و رجوع به ماده ٔ قبل شود. || رخت خانه و متاع سقط و هیچکاره و در مثل گویند: الماش خیر من لاش ؛ یعنی در خانه اگر رخت و متاع سقط و هیچکاره باشد بهتر از آن است که هیچ نباشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

دانه ای گرد به رنگ سبز که از حبوبات و خوارکی است، بنوسیاه.

دانشنامه عمومی

Phaseolus aureus Roxb.
آب ۱۳ تا ۱۴ درصد
پروتئین ۲۷ تا ۲۹ درصد
کربوهیدرات ۴۰ تا ۴۶ درصد
چربی ۱ تا ۳ درصد
مواد معدنی ۲ تا ۵ درصد
ماش گیاهی بومی هندوستان است امادر نقاط دیگر جهان مانند ایران نیز کشت می شود. در ایران این گیاه پس از برداشت جو یا گندم کاشته شده و در فصل پاییز و هنگامی که دانه های آن سفت و غلاف های آن زرد یا سیاه شد، محصول آن را در چند نوبت برداشت می کنند. نام انگلیسی ماش از یک لغت هندی به معنی «دانه سبز» مشتق شده است. سابقه کشت و استفاده از ماش به چهار هزار سال پیش و در جنوب هند باز می گردد. در تایلند آثاری از استفاده و کشت ماش در ۲۲۰۰ سال پیش، کشف شده است. ماش در چین به سویای سبز معروف است. مصرف ماش آمریکا سالانه بیش از ده میلیون تن می باشد که بیش از ۷۵% ماش مصرفی این کشور از خارج وارد می شود.ماش گیاهی علفی، دارای ساقه زاویه دار به ارتفاع ۴۰ تا ۷۰ سانتیمتر و برگ های منتهی به پیچک مرکب از ۴ تا ۷ زوج برگچه است. ماش با نام علمی Vigna radiata گیاهی یک ساله و به شکل بوته یا بالا رونده می باشد. ریشه های گیاه مستقیم و مقداری منشعب می باشد. ساقه ها راست، ظریف، منشعب کرک دار، به رنگ سبز روشن و به ارتفاع ۴۵ تا ۹۰ سانتیمتر می باشد. گل آذین به شکل خوشه و گل ها به رنگ لیمویی زرد بر روی دم گل بلندی قرار گرفته است. غلاف ها باریک، استوانه ای و کمی کرک دار است که قبل از رسیدن سبز روشن یا سبز تیره و زمان رسیدن سبز مایل به قهوه ای یا سیاه رنگ می شود. در هر بوته ۲ تا ۸ غلاف و در هر غلاف ۱۰ تا ۲۰ بذر به رنگ سبز، طلایی، قهوه ای و سیاه مشاهده می شوند. http://www.ettelaat.com/etiran/?p=158266گاهی به علت داشتن پیچک از گیاهان مجاور خود بالا می رود و گل هایی زیبا به رنگ بنفش یا ارغوانی دارد.این گیاه از تیرهٔ باقلائیان (Fabaceae)، راستهٔ باقلاسانان (Fabales) است.میوه ماش باریک و دراز و قهوه ای رنگ است و دانه های کوچک کروی به رنگ خاکستری، قهوه ای یا سبز در آن جای دارد.
ماش به صورت وحشی روئیده و غذایی مناسب برای دام می باشد، اما به جهت مصرف خوراکی دانه های آن نیز پرورش می یابد. مواد قندی موجود در زیر برگ ماش نیز همواره موجب جذب زنبور عسل به رویش گاه این گیاه می شود.
نکات غذاییاز دانه های پخته ماش سبز می توان در تهیه انواع سالادها بهره برد. ماش به شکل جوانه، خواص دارویی و مفید بیشتری از دانه های معمولی ماش دارد. در کشور هند دانه های ماش را آب پز کرده و در روغن سرخ نموده و در تهیه غذاها استفاده می کنند. در کشور فیلیپین سوپ تهیه شده از ماش را همراه میگو میل می کنند. ماش آب پز و سرخ شده در تهیه خورشت ماش به کار می رود. در تهیه غذاهای چینی، برمه، سریلانکا، تایلند، ژاپن، کره، فیلیپین، بنگلادش، پاکستان، هند، اندونزی، ویتنام و دیگر نقاط جنوب شرق آسیا از دانه ماش استفاده می شود. نشاسته موجود در ماش استخراج شده و در تهیه ژله ها و رشته فرنگی استفاده می شود. در آشپزی کشور چین از دانه های کاملاً پخته شده ماش و جوانه های ماش در تهیه انواع سالادها استفاده می شود. در منطقه کرالا هند، دانه های ماش را مانند آشپزی ایرانی همراه برنج مصرف می کنند. به عنوان یک خورشت سنتی فیلیپینی می توان از دانه های پخته شده ماش در کنار گوشت مرغ استفاده کرد. در آمریکا از ماش و جوانه های آن در تهیه سالادها و ساندویچ ها استفاده می شود. از ماش در تهیه انواع سوپ ها می توان استفاده کرد. در اروپا از ماش به شکل جوانه استفاده می شود و جوانه های ماش حاوی ویتامین C است که در دانه های ماش این ویتامین مفید وجود ندارد. ماش را می توان در محلی دور از نور و در مکانی خنک و تاریک تا شش ماه نگهداری کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

ماش (vetch)
گروهی از گیاهان رونده و بالارونده، از تیرۀ لوبیاسانان، جنس Vicia میوۀ آن ها دارای نیام و گل هایشان به رنگ ارغوانی، زرد یا سفید است. دانۀ ماش را مانند سایر حبوبات برای تهیۀ غذا به کار می برند.

فرهنگستان زبان و ادب

{NIC} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← مرکز اطلاعات شبکه

گویش اصفهانی

تکیه ای: mâš
طاری: mâš
طامه ای: mâš
طرقی: mâš
کشه ای: mâš
نطنزی: mâš


گویش بختیاری

ماش.


واژه نامه بختیاریکا

گندی شه

جدول کلمات

بنو سیاه

پیشنهاد کاربران

بنویسید سیاه

mung bean

به معنی ، مغز، در زبان مردمان دوره ساسانی. . . مختصر شده ، مش و مشا،

در گویش میبدی یعنی چیز کم دور از انتظار
هنگامی که کسی کاری می کند که خیلی ناچیز و دور از انتظار است و شما متوجه می شوید: می گویید: ماش و حرف �ش� را می کشند. ماش و مَش به این معنا به کار می برند.

هوش و درک در زبان ملکی گالی بشکرد


کلمات دیگر: