کلمه جو
صفحه اصلی

ازادی


مترادف ازادی : ( آزادی ) استخلاص، استقلال، خلاص، خلاصی، رهایش، رهایی، نجات، اختیار، حریت، فراغت

متضاد ازادی : ( آزادی ) اسارت، بندگی، رقیت

فارسی به انگلیسی

deliverance, disengagement, emancipation, freedom, freeness, liberty, release, manumission

فارسی به عربی

استغلال , اغاثة , انعتاق , حریة , حصانة , خیار

مترادف و متضاد

release (اسم)
رهایی، پخش، بخشش، ترخیص، خلاصی، ازادی، رهتیی، استخلاص

emancipation (اسم)
رها سازی، رهایی، تخلیص، رستگاری، ازادی

immunity (اسم)
بخشودگی، ازادی، معافیت، مصونیت، جواز، مقاومت در برابر مرض

option (اسم)
اختیار، انتخاب، خیار، ازادی، خیار فسخ، خصیصه اختیاری، اظهار میل

liberty (اسم)
اختیار، اجازه، ازادی، فاعل مختاری

toleration (اسم)
مدارا، بردباری، ازادمنشی، ازادی، تحمل، ازادگی

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

freedom (اسم)
اسانی، ازادی، معافیت، روانی، استقلال

independence (اسم)
ازادی، استقلال، بی نیازی از دیگران

freeness (اسم)
ازادی، ازاد بودن

manumission (اسم)
ازادی، ازاد سازی، ازادی برده

فرهنگ فارسی

( آزادی ) ( صفت اسم ) آزارنده زننده : سخن در نامه آزاری چنان بود که خون از حرفهای او چکان بود . ( ویس و رامین ).
حریت عتق

فرهنگ معین

( آزادی ) [ په . ] (حامص . ) ۱ - آزادگی . ۲ - آزاده بودن . ۳ - رهایی ، خلاص . ۴ - شادی خرمی . ۵ - استراحت ، آرامش . ۶ - جدایی ، دوری . ۷ - شکر، سپاس .

لغت نامه دهخدا

( آزادی ) آزادی. ( حامص ) عتق. حریت. اختیار. خلاف بندگی و رقیت و عبودیت و اسارت و اجبار. قدرت عمل و ترک عمل. قدرت انتخاب :
به آزادی است از خرد هر کسی
چنان چون ننالد ز اختر بسی.
فردوسی.
جانت آزادی نیابد جز بعلم و بندگی
گر بدین برهانْت باید رو بدین اندر نگر.
ناصرخسرو.
آزادی اندر بی حاجتی است. ( کیمیای سعادت ).
آزادی آرزوست مرا دیر سالهاست
تا کی ز بندگی ، نه کم از سرو و سوسنم.
عمادی شهریاری.
|| جدائی. دوری :
ز مهر خویش جز شادی نبینم
که از پیروزی آزادی نبینم .
؟
|| رهائی. خلاص. || آزادمردی. || شادی. خُرّمی. خشنودی.رضا :
بدو گفت شاه ای زن کم سخن
یکی داستان گوی با من کهن
بدان تا بگفتار تو می خوریم
بمی درد و اندوه را بشکریم
بتو داستان نیز کردم یله
از این شاهت آزادی است ار گله
زن کم سخن گفت آری نکوست
هم آغاز و فرجام هر کار از اوست.
فردوسی.
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی ؟
فرخی.
خداوندا بدین مایه بکردم بر تو استادی
نه زآن گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی.
فرخی.
سپهبد فرستاد نامه بشاه
ز پیروزی و کار آن رزمگاه
ز رزم نریمان یل روز کین
وز آزادی شاه توران زمین.
اسدی.
که داند گفت چون بد شادی ویس
ز مرد چاره گر آزادی ویس.
( ویس و رامین ).
نشسته ویس چون خورشید بر تخت
هم از خوبی به آزادی هم از بخت.
( ویس و رامین ).
چو فغفور بنهاد در کاخ پای
بیامد سر خادمان سرای
ز گرشاسب آزادی آورد پیش
همان نیز خاتون ، زاندازه بیش
که بر ما ز تو مهر به داشته ست
پس پرده بیگانه نگذاشته ست.
اسدی.
ترا روز برنائی و شادی است
ز بختت بصد گونه آزادی است.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
ای گروه مؤمنان شادی کنید
همچو سرو و سوسن آزادی کنید.
مولوی.
آنکه زو هر سرو آزادی کند
قادر است ار غصه را شادی کند.
مولوی.
جَستن چشم راست از شادی
خبرت گوید و ز آزادی.
اوحدی.
|| خوشی. استراحت :
ای جهانی ز تو به آزادی

فرهنگ عمید

( آزادی ) ۱. آزاد بودن، رها بودن از قیدوبند، زندانی یا اسیر نبودن.
۲. رهایی، خلاصی.
۳. حق انجام دادن افکار و خواسته ها بر اساس ارادۀ خود.
۴. جوانمردی.
۵. گسستگی از تعلقات، وارستگی: نعمتی بهتر از آزادی نیست / بر چنین مائده کفران چه کنم (خاقانی: ۲۵۲ ).
۶. [مقابلِ بندگی] [قدیمی] بنده نبودن.

دانشنامه عمومی

آزادی. واژهٔ آزادی، به مفهوم مختلطی اشاره دارد که شامل مفاهیم پایه ای خودمختاری، حکومت بر خود و استقلال از یک سو، و توانایی کلی در انجام کارها، داشتن انتخابهای مختلف و توانایی کسب هدف ها از سوی دیگر می باشد. داشتن انتخاب های مختلف در مورد انجام یک کار (optionality) به این معنی است که اگر شخص بخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را از انجام آن بازدارد و اگر نخواهد آن را انجام دهد، هیچ چیز نباید او را مجبور به انجام آن کند. حد بالای این قابلیت انتخاب این است که حتی عوامل درونی روانی نیز مانعی در انجام انتخاب ایجاد نکنند. میزان وجود این قابلیت انتخاب شخصی لزوماً ربط مستقیمی به خود مختاری حکومتی یک جامعه ندارد.آزادی، در وسعترین معنای کلمه حالتی است که چیزی محدود به چیزهای دیگر نباشد و بتواند در فضا جابه جا شود، و در مورد انسان، حالتی است که در آن ارادهٔ شخصی برای رسیدن به مقصود خویش به مانعی برنخورد.
آزادی مذهب
آزادی پوشش
آزادی اقتصادی
آزادی تجمع های صلح آمیز
آزادی رای دادن و انتخابات آزاد و دمکراتیک
آزادی های اجتماعی
آزادی جنسی (از جمله آزادی در عشق به هم جنس)
آزادی سیاسی
آزادی آکادمیک
آزادی های قومی و ملیتی
آزادی های مدنی
آزادی بیان
آزادی پس ازبیان
آزادی رسانه و مطبوعات
آزادی انتقاد کردن از قدرت
آزادی اعتراض کردن
آزادی مقاومت (از جمله در برابر اشغال نظامی، استعمار و امپریالیسم)
آزادی در تولید هنر
آزادی وصیت
آزادی اجتماع
آزادی ادیان
آزادی انجمن
آزادی اندیشه
آزادی خواندن
آزادی رسانه
آزادی فکری
آزادی مدنی
آزادی منفی
در هر بحثی از آزادی باید نسبیت آن را در نظر داشت و در مورد انسان همواره علت آزادی (آزادی از چه) و جهت آن (آزاد از چه) مطرح است. یکی از ویژگی های آزادی درونی، دور بودن یا بریدن از حالت، رابطه، یا نسبتی است که خوشایند نباشد، ولی قیدهایی که با رضا و اختیار پذیرفته می شود، ضد آزاد بودن نیست مانند عاشقی که نمی خواهد از قید و بند عشق رها باشد یا مادری که نمی خواهد از قید فرزندش رها شود.آزادی امکان عملی کردن تصمیم هایی است که فرد یا جامعه به میل یا ارادهٔ خود می گیرد. اگر انسان بتواند همهٔ تصمیم هایی را که می گیرد، عملی کند و کسی یا سازمانی اندیشه و گفتار و کردار او را محدود نکند و در قید و بند در نیاورد، دارای آزادی مطلق، یعنی آزادی بی حد و مرز است. اما چون انسان ها به طور اجتماعی زندگی می کنند، نمی توانند آزادی مطلق داشته باشند. زیرا آزادی بی حد و مرز یک فرد به پایمال شدن آزادی افراد دیگر اجتماع می انجامد. به همین سبب است که هر جامعه ای با قانونها و مقررات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خاصی هم حافظ آزادی های افراد آن جامعه می شود و هم حد و مرزهایی برای این گونه آزادی ها به وجود می آورد. قانونها و مقررات جهانی نیز آزادی های مردم سراسر جهان و حد و مرزهای آن ها را در جامعهٔ جهانی معین و مشخص می کنند. تلاش ها و مبارزههای انسان در طول تاریخ زندگانی او همواره برای بدست آوردن آزادی مشروع و قید و بند زدن به آزادی مطلق فرمانروایان ستمگر و زورمندان بوده است.
جوامعی که توانسته اند بر حاکمان خودکامه پیروز شوند و حکومت های فردی و استبدادی را براندازند، از آزادی های فردی و اجتماعی زیادی برخوردار شده اند. قانون اساسی هر جامعه، اعلامیه جهانی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق کودک یا پیمان نامه حقوق کودک نمونه هایی از نتیجهٔ هزاران تلاش بسیاری از انسان ها هستند که در راه بدست آوردن آزادی های فردی و اجتماعی از آسایش و مال و جان خود گذشته اند.
امروزه با اینکه اصول آزادی های فردی و اجتماعی در جامعه های کنونی جهان معین شده اند، ولی هنوز راه درازی در پیش است تا این آزادی ها که بر قانون ها و اعلامیه ها نقش یافته اند در نظام ها و حکومت های سیاسی گوناگون جهان به سود مردم به کار بسته شوند. شکل های تازهٔ استعمار و وابستگیهای سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی بعضی از کشورها به قدرت های بزرگ سبب محدود شدن و حتی از میان رفتن آزادی های فردی و اجتماعی در بعضی از کشورها شده است.

دانشنامه آزاد فارسی

آزادی. آزادی (liberty)
حق افراد برای عمل کردن به هر نحو که صلاح بدانند. آزادی در این مفهوم غالباً «آزادی فردی۱» نامیده می شود. در مورد دست یافتن یک ملت به خودمختاری نیز همین واژه به کار برده می شود. اگرچه آزادی در مفهوم های سنّتی ممکن است اختصاصاً جنبۀ مدنی یا سیاسی داشته باشد، اما مفهوم جدید بیشتر بر مجموعۀ تعمیم یافته ای از حقوق ـ از قبیل حق برخورداری از فرصت اقتصادی و بهره مندی از آموزش و پرورش ـ دلالت می کند.
حقوق و موانع. از آن جا که آزادی عمل کاملاً بی قید و شرط امکان زندگی صلح آمیز آدمیان را از بین می بَرَد، نهادن برخی قیود و موانع در برابر آزادی عمل لازم و اجتناب ناپذیر است. در همۀ قانون نامه های مربوط به رفتار، این محدودیت اساسی عملاً به رسمیت شناخته شده است. در چنین قانون نامه هایی، آزادی این گونه تعریف شده است: حق افراد برای عمل کردن بی قید و بند تا زمانی که اعمالشان برای همین نوع حقوقِ افراد دیگر مزاحمتی ایجاد نکند؛ اعمالی که موجبات تجاوز به حقوق دیگران را فراهم آورند، مردودند. ماهیّت و گسترۀ موانعی که باید تحمیل شوند و انتخاب وسایلِ اِعمال آن ها مسائل مهمی برای فیلسوفان و قانون گذاران در سراسر تاریخ بوده اند. تقریباً در همۀ راه حل هایی که سرانجام حاصل شده اند نیاز اساسی به نوعی حکومتِ مورد تأکید همگان بوده است، بدین معنا که یک فرد یا گروهی از افراد قدرت تحمیل یا اجرای محدودیت ها را ـ که ضروری تشخیص داده می شوند ـ برعهده داشته باشند. در دوران جدید، بر نیاز به قوانینی برای تعیین ماهیّت و گسترۀ این موانع و محدودیت ها نیز تأکید فراوان شده است؛ نظریۀ آنارشیسم (دولت ستیزی)۲ از این قاعده مستثناست؛ این نظریه با هر دولتی مخالف است و آن را شرّ محض می انگارد و جامعه ای با ساختار آرمانی را جانشین آن می کند که قید و بند اجتماعی در آن از طریق پای بندی فرد به رعایت اصول ورای اخلاقی حاصل می شود.
گسترش آزادی ها. در دوران باستان، آزادی، به معنی آزادی فرد به مفهوم امروز آن نبود، بلکه آزادی و رهایی کل یک قوم و ملت بود. برده داری یکی از نهادهای ضروری جامعه به شمار می رفت. آزادی در دوران قرون وسطا عمدتاً مربوط به گروه هایی اجتماعی بود که می خواستند از فرمانروایانی که با آنان بر سر قدرت دست و پنجه نرم می کردند امتیازاتی فراچنگ آورند. این نوع مبارزه به صدور منشور کبیر (مَگنا کارتا)۳ انجامید که در قرون ۱۳ از جانب گروهی از بارون ها به جان۴، شاه انگلستان، تحمیل شد؛ این سند در پیشبرد آزادی انسان اهمیت بسیار دارد. با پایان یافتن قرون وسطا، در دورۀ رنسانس مسائل مربوط به آزادی اندیشه مطرح شدند و عقاید جزمی و تثبیت شدۀ کلیسای کاتولیک در معرض اعتراض قرار گرفتند؛ سپس جنبش اصلاح دینی۵ به طرح عقاید مربوط به آزادی دینی و رهایی وجدان بیش از پیش دامن زد. سه انقلاب بزرگ کمک کردند که آزادی فردی تعریف و مشخص گردد و حفظ آن تضمین شود. در انگلستانِ قرن ۱۷، «انقلاب باشکوه۶» نقطۀ اوج چندصد سال تحمیل تدریجی محدودیت های قضایی و قانونی بر حکومت سلطنتی۷ بود. «منشور حقوق۸»، که پارلمان انگلستان در ۱۶۸۹ آن را پذیرفت، حکومتِ پارلمانی۹ را در انگلستان مستقر کرد. «جنگ استقلال امریکا» مسئله حصول آزادی فردی را با مسئله ایجاد کشوری جدید درآمیخت. در «اعلامیۀ استقلال۱۰»، که انقلابیان امریکایی به صدور آن همّت گماشتند، رهایی آنان از قید حاکمیت بریتانیا اعلام شد. دومین منشور بزرگ آزادی که از «جنگ استقلال امریکا» حاصل شد «قانون اساسی امریکا» بود. در دَه اصلاحیۀ اول قانون اساسی، مشهور به «منشور حقوق»، تضمین هایی برای حقوق مدنی برقرار شد. «انقلاب فرانسه» در ۱۷۸۹ نظام فئودالی را در فرانسه برانداخت و حکومتِ انتخابی را پی نهاد. در جنبش «روشنگری۱۱»، یعنی قالب اندیشه ای که تفکر رهبران انقلاب فرانسه در آن شکل گرفت، آزادی به منزلۀ یکی از حقوق طبیعی انسان تعریف شد ـ حقِ عمل کردن بدون مزاحمت از جانب هیچ منبع و مرجعی؛ اما در عین حال تسلیم خودخواسته به محدودیت های ضروری را ایجاب می کرد تا سودمندی های ناشی از زندگی سازمان یافتۀ اجتماعی به دست آیند. این نظریۀ تازه، که با نظریۀ مربوط به حق الهی شاهان برای فرمانروایی تعارض داشت، بر بنیاد این عقیده استوار بود که مردم سرچشمه هرگونه قدرت سیاسی به شمار می روند و حکومت استبدادی هنگامی آغاز می شود که حقوق طبیعی انسان ها زیر پا گذاشته شود. «اعلامیۀ حقوق بشر و حقوق شهروندان»، که برای بسیاری از اعلامیه های آزادیِ مورد قبول کشورهای اروپایی در قرن ۱۹ حکم الگو را داشت، ثمرۀ انقلاب فرانسه بود. مسئلۀ مرتبط با آزادی فردی در دوران جدید عبارت بوده است از حفظ و گسترش حقوق مدنی، از قبیل آزادی بیان و آزادی مطبوعات. هر قدر وسعت و پیچیدگی اجتماعی ملت ها افزایش می یافت، دولت ها خواستار اختیارات بیشتری برای محدودکردن افراد و گروه ها بودند و این اختیارات را بر حوزه های وسیع تری گسترش می دادند. کسانی که به این سیر تحول ایراد می گیرند معتقدند که دامنۀ اختیارات حکومت چنان وسیع شده است که نفس وجود آزادی فردی را تهدید می کند. کسانی دیگر معتقدند که مسائل پیچیدۀ جهانی ـ جهانی که بیش از پیش در حال تغییر بوده و پرجمعیت می شود ـ فقط در صورتی می تواند حل شود که چنین اختیاراتی به حکومت ها داده شود. انقلاب روسیه در ۱۹۱۷ مفاهیم سنّتی آزادی را به چالش گرفت. دولتی که درنتیجۀ این انقلاب برپا شد (اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی)، بر طبق نظریۀ مارکسیستی۱۲، که تکیه گاه آن بود، عقیده داشت که همۀ اصول و ضوابط پیشینِ آزادی صرفاً ایدئولوژی های طبقات حاکم یا ایدئولوژی های طبقاتی بودند که می خواستند به قدرت برسند و برای اکثریت جامعه سودی نداشتند. گمان می رفت که آزادی حقیقی فقط با ریشه کن شدن استثمار طبقاتی امکان پذیر است. توفیق انقلاب موجب شد که امیدهایی برای پیدایش عصر جدید آزادی انسان در دل ها بیدار شود. اما متعاقب آن، ظهور دیکتاتوری هراس انگیز۱۳ به رهبری یوسیف استالین۱۴ بسیاری از مردم را متقاعد ساخت که سوسیالیسم۱۵، که بر مالکیتِ جمعیِ وسایل تولید مبتنی است، ناگزیر به دیکتاتوری می انجامد. خطرهای دیگری که آزادی را تهدید می کردند در نیمۀ اول قرن ۲۰ به شکل حکومت های خودکامه یا تمامیت خواه۱۶ ایتالیا، آلمان و اسپانیا قد عَلَم کردند. در این کشورها، آزادی های مدنی از میان رفتند، حقوق افراد یک سر تابع مقتضیات حکومت بودند و کسانی که با این خط مشی ها سرِ آشتی نداشتند با ارعاب وادار به تسلیم می شدند. آزادی در ایتالیا و آلمان غربیِ سابق پس از پایان جنگ جهانی دوم و در اسپانیا در ۱۹۷۵، پس از درگذشت فرانسیسکو فرانکو۱۷ی دیکتاتور از نو برقرار شد.
آزادی از دیدگاه اسلام. از نظر اسلام، آزادی امری مقدس و از لوازم رشد و تعالی انسان است. همۀ پیامبران در مسیر آزادی اجتماعی و ازبین بردن روابط مبتنی بر نابرابری، استثمار و استعباد مبارزات پیوسته و دامنه داری را به انجام رسانده اند. یکی از نمونه های برجستۀ آن تلاش های موسی (ع) در رهانیدن بنی اسرائیل از قید اسارت و بندگی آل فرعون است. قرآن در پیامی از همۀ کسانی که مدعی پیروی از کتاب آسمانی اند دعوت می کند (آل عمران، ۶۴) همگی دور یک کلمه که مشترک میان آن هاست جمع شوند؛ و آن این که اوّلاً جز خدای یگانه چیزی را پرستش نکنند، ثانیاً هیچ کدام دیگری را بنده و بردۀ خود نداند و هیچ کس هم کس دیگر را ارباب خویش نداند (آزادی اجتماعی). امّا تفاوتی که در دیدگاه ادیان آسمانی نسبت به آزادی در مقایسه با فلسفه های اجتماعی دیگر وجود دارد تأکید آن ها بر بُعد دیگر آزادی است که به زعم آن ها، بدون آن نظریه آزادی ناقص و ناکام است و آن، آزادی معنوی است. آزادی معنوی آزادی انسان از خود است. همچنان که آزادی اجتماعی رهاشدن انسان از قیدهای بیرونی و موانعی است که دیگران بر دست و پای او می نهند، آزادی معنوی رهاشدن از اسارت و بندگی انسان در روح و باطن خویش است: رهایی از قیدوبندهایی که خودخواهی ها، نفع طلبی ها، غرایز و شهوات بر پای نفس او می نهند و سبب می شوند که آدمی همه چیز ازجمله دیگران را در خدمت خود بخواهد و آزادی های آنان را سلب کند. به همین دلیل، در عصر حاضر که بشر از آزادی معنوی غفلت ورزیده اسارت و بردگی انسان ها از بین نرفته بلکه تغییر شکل داده است. از این رو، پیامبران آزادی معنوی انسان را بزرگ ترین برنامۀ خود قرار داده اند و اصولاً تزکیه نفس که بیش از هرچیز مورد تأکید ادیان است مفهومی جز آزادی معنوی ندارد.

نقل قول ها

آزادی. آزادی در فلسفه، اختیار (آزادی اراده) در تضاد با جبرگرایی را در برمی گیرد؛ در سیاست، به آزادی اجتماعی و سیاسی که حقِّ همهٔ اعضای جامعه است، اشاره دارد؛ در الهیات، به رهایی از «اثرات گناه، بندگی معنوی و روابط دنیوی» وابسته است.
• «آزادی ارزش دارد که بهایش را بپردازی. » -> ژول ورن
• «آزادی فرد تابعِ امنیّت عمومی است؛ در آمریکا و بریتانیا با از میان رفتنِ حمایتِ جغرافیایی، استقلالِ فردی رخت بر می بندد. بی بندوباری جنسی نیز با زیاده روی های خود، به درمانِ خویش خواهد پرداخت؛ شاید فرزندان بی لجام ما در طولِ عمر خود شاهد باشند که نظم و نجابت خواهان پیدا کرده است، و سرانجام پوشیدگی دلپذیرتر از برهنگی خواهد شد.» درس های تاریخ (نشر ققنوس، ۱۳۸۵) فصلِ «اخلاق و تاریخ» -> ویل دورانت
• «آزادی از جمله تجملاتی است که هرکسی توان کسب آن را ندارد.» بدون منبع -> کارل مارکس
• «آزادی اندیشه و قلم و زبان و مجامع و شغل و منزل و غیره موجب آبادی و عمران ممالک است.» بدون منبع -> علی اکبر دهخدا
• «آزادی در غرب مخالف سنن انسانی و مخالف با اخلاق است و در حصار محدود کنندهٔ قواعد و قوانین قرار نمی گیرد.» بدون منبع -> سید روح الله خمینی
• «آزادی یک مسئله ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده شان آزاد است. کسی الزامشان نمی کند که شما حتماً باید این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی کنی که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمی کند که حتماً باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمی کند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی. آزادی یک چیز واضحی است.» در مصاحبه با اوریانا فالاچی، موردِ دهم، برگرفته از کتاب «مصاحبه های تاریخی اوریانا فالاچی، نشر مرکب سپید، چاپ ۱۳۸۶ ص ۱۲» -> سید روح الله خمینی
• «آزادی باده ای است که هزاران تن آن را برای بدمستی می نوشند و یک تن برای سرمستی.» بدون منبع -> سعید نفیسی
• «آزادی برای بسیاری از مردم سرمایه دکان است و برای یک تن از هزاران، سرمایه جان.» بدون منبع -> سعید نفیسی
• «آزادی، دریایی متلاطم و طوفانی است، مردان ترسو آرامش استبداد را بر این طوفان ترجیح می دهند.» بدون منبع -> توماس جفرسون
• «آزادی عبارت است از حق انجام هرکاری که قوانین اجازه می دهد و انجام ندادن آنچه قانون منع کرده است.» بدون منبع -> شارل دو منتسکیو
• «آزادی عبارت است از دست زدن به هرکاری که به وسیله قوانین موضوعهٔ حکومتی که تفکیک قوا در آن به حقیقت پیوسته است، منع نشده باشد. حکومتی که در آن قانون را هیئت مقننه تدوین، قوه مجریه بصورت مجزا اجرا و قوه قضاییهٔ مستقلی آن را قضاوت می کند.» بدون منبع -> شارل دو منتسکیو
• «آزادی فقط در عالم خیال وجود دارد.» بدون منبع -> شیلر
• «آزادی فکر را با آزادی اغفال و آزادی منافق گری و آزادی توطئه کردن که نباید اشتباه بکنیم. همان طور که ما صریح و رک و پوست کنده داریم با شما حرف می زنیم و می گوییم آقا! رژیم حکومت ایده ال ما غیر از حکومت ایده ال شماست؛ رژیم اقتصادی ایده ال آیندهٔ ما غیر از رژیم اقتصادی مطلوب شماست؛ نظام اعتقادی و فکری ما، جهان بینی ما، غیر از نظام اعتقادی و فکری و جهان بینی شماست.» -> مرتضی مطهری
• «آزادی قلم و لسان از جهات کثیره منافی با قانون الهی است. اگر نه، تو بگو فایده این آزادی چیست که این کلمه قبیحه را نشر می دهی، و بنای قرآن این است که آزادی نباشد. اگر فردا یهود و نصاری و مجوس و بابیه آمدند پای منبر و محراب ما، القای شیطنت کردند، نشر کلمه کفریه خود را کردند، ایجاد شبهه کردند و قلوب صافیه مؤمنین را تضلیل کردند؛ تو می خواهی چه کنی؟» بدون منبع -> شیخ فضل الله نوری
• «آزادی ما از نقطه ای شروع می شودکه آزادی دیگران پایان می یابد.» بدون منبع -> ویکتور هوگو
• «آزادی، مذهب جدید است، مذهب زمان ما.» بدون منبع -> هاینریش هاینه
• «آزادی مستلزم مساوات است، در مقابل قانون همه برابریم.» بدون منبع -> محمد خیابانی
• «آزادی نه دادنی است و نه گرفتنی؛ آزادی یادگرفتنی است.»بدون منبع -> مهدی بازرگان
• «آزادی، هرگز به معنی مجوز برای اعمال استبداد نبوده است.» بدون منبع -> ماهاتما گاندی
• «آزادی همان آشوب است، فقط با نورپردازی بهتر.» بدون منبع -> آلن دین فوستر
• «آنان که آزادی را فدای امنیت می کنند، نه شایستگی آزادی را دارند و نه لیاقت امنیت را.» بدون منبع -> بنیامین فرانکلین
• «اگر منظور و مقصودتان از مشروطیت اجرای قانون الهی و حفظ احکام اسلام بود، چرا خواستید اساس آن را بر حریت و مساوات قرار دهید؛ در حالی که هر یک از این دو موذی رکن قویم قانون الهی است. قوام اسلام بر عبودیت است نه به آزادی. بنای اسلام به تفریق و جمع مختلفات است نه به مساوات.» بدون منبع -> شیخ فضل الله نوری
• «آزادی معبود من است.»بدون منبع -> علی شریعتی
• «آزادی عقیده که اسلام می گوید یعنی این که کسی الزام به تو نمی کند که حتماً این راه را باید بروی. کسی الزام به تو نمی کند که باید این را انتخاب کنی. آزادی یعنی این که آنها که خلاف تو فکر می کنند اینها را بیایی دعوت کنی، صحبت هایشان را بکنند. منطق شاه این بود که آن هایی که خلاف ما فکر می کنند، اینها را را باید خفه کرد.» بدون منبع -> روح الله خمینی
• «آنها اسلامی را می خواستند که آزادی را ولنگاری می دانست. اسلامی را می خواستند که مردم سالاری را شرک می دانست و مخالف را معاند و معاند را برانداز و برای نابودی آن برانداز هر عملی را مجاز می دانست. آنها اسلامی را می شناختند که تحمل و مدارا را ضد دین می دانست و با تحریک احساسات دین داران و تئوریزه کردن خشونت و ترور، جوانان متدین و دین دار را به اعمال خشونت در جامعه ترغیب می کرد.» بدون منبع -> محمد خاتمی
• «آن ها بر ساحل رودخانهِ زندگی... یا بهتر بگویم در کنارِ اقیانوس زندگی، قلاب را در آب افکنده تا موفقیت را شکار کنند. اما اگر عاقل باشند و به درگاه خدا دعا کرده و طلب آمرزش نمایند، آن وقت نامشان عوض می شود و به نام: فاحشه نجیب، مدیر دلسوز و اجتماعی بانک، ارتش دموکراتیک و روزنامه نگار آزاد و حقیقت جو خوانده می شوند. آن ها دعاگویان، شکار می کنند.»بدون منبع -> کورت توخلسکی
• «آزادی یعنی آزادی دگراندیشان»بدون منبع -> رزا لوکزامبورگ
• «آزادی بزرگ ترین عطیه و موهبتی است که به انسان عطا شده و در قبال آن تمام نعمات و عطایای دیگر پوچ و ناقابل و بی مصرف می باشند.»اپیکتیتوس بدون منبع• «آزادی را فقط در مجسمه آن یافتم.»• «آزادی متعلق به یک نفر نیست. مال همه است.»• «آزادی مذهب نوینی است، مذهب عصر ما!.»• «آبادی یک کشور از روی نسبت آزادیش سنجیده می شود نه از روی حاصل خیزیش.»• «آزادی حقیقی آن نیست که هرچه میل داریم انجام دهیم، بلکه آن است که آنچه را حق داریم بکنیم.»ویکتور کوزن بدون منبع• «آه اگر آزادی سرودی می خواند / کوچک / همچون گلوگاه پرنده ای، / هیچ کجا دیواری فروریخته بر جای نمی ماند.»• «آزادی مفهومی پیچیده است. شما یا از چیزی یا کسی آزادید و یا با چیزی یا کسی. آزادی همچنین چیزی است که شما باید آنرا با خودتان تمرین کنید. آزاد از ویژگی های شخصیتی تان، از پیش داوری ها و حتی آزاد از کارهایی که شما در گذشته انجام داده اید.» -> اینگرید بتانکورت
• «استبدادزدگی تاریخی و حکومت هایی که تحمل آزادی بیان و نقد را ندارند موجب آن شده که مطبوعات در این کشورها به موضوعی تشریفاتی تبدیل شوند.» بدون منبع -> محمد خاتمی
• «اگر ایجاد پیوند آزاد باشد، با آزادی همراه باشد، شادی از راه خواهد رسید، چون آزادی ارزش غایی است، چیزی از آن بالاتر نیست. اگر عشق تو سوی آزادی رهنمونت کند، عشق تو عین برکت است، و اگر سوی بردگی براندت نه برکت که لعنت است.» بدون منبع -> اوشو
• «اگر قوه قضاییه از قوه مقننه و مجریه جدا نباشد بازهم از آزادی نشانی نخواهد بود.» بدون منبع -> شارل دو منتسکیو
• «اگر ما چیزی هم از اسلام باید بیاموزیم آن چیز درس آزادی و عدالت اجتماعی نخواهد بود؛ ما خود در این مقوله کارشناس و خبره هستیم.» بدون منبع -> ریچارد رورتی
• «اگر ما نتوانیم همانند مردان و زنان آزاد زندگی کنیم، باید از مردن خوشحال باشیم.» بدون منبع -> مهاتما گاندی
• «انسان، آزاد شده است اما همه جا به بند است.» بدون منبع -> ژان ژاک روسو
• «انسان به مقداری جنون هم نیاز دارد، وگرنه هرگز به پاره کردن بندهایش برای کسب آزادی خطر نمی کند.» بدون منبع -> نیکوس کازانتزاکیس
• «انسان در لحظه تصمیم گیری اگر آزاد باشد آزاد است.» بدون منبع -> ولتر
• «انسان روشمند از آزاداندیشی به دور است.» بدون منبع -> ژان پل
• «انسان محکوم به آزادی است.» بدون منبع -> ژان پل سارتر
• «ایران را ایرانی باید آزاد کند.» بدون منبع -> محمد خیابانی
• «ای مردم آتن، چه مرا بی گناه شمارید و آزاد کنید، و چه نکنید، من هرگز از راه خویش باز نمی گردم، حتی اگر صدبار کشته شوم.» بدون منبع -> سقراط
• «آزادی یعنی گشت و گذار در دنیای هستی با آنچه که خداوند متعال امر فرموده!»• «ای آزادی؛ چه جنایت ها که به نام تو مرتکب می شوند!»• «ای آزادی؛ چطور با تو بازی کرده اند!»• «باید آزادی را موقتاً از دست داد تا بتوان برای همیشه آن را حفظ نمود.» بدون منبع -> شارل دو منتسکیو
• «برای آن که بتوان خوب نوشت، باید در یک کشور آزاد زندگی کرد.» بدون منبع -> ولتر
• «بزن دل به دریا، نظر سوی اعماق کن!// به شادی تن خویش را از غم آزاد کن!// چو آن خـُردماهی که در ژرف آب// فرو شسـته تن از بلا، ترک آلام کن!»بدون منبع -> یوهان ولفگانگ گوته
• «بسیاری از استعدادهای بشری در نتیجه غفلت و نادانی پدر و مادرها از میان می رود. بسا کودکانی که ممکن بود اگر ایشان را آزاد بگذارند و دنبال فنی بفرستند، مردان بزرگی در فن خود بشوند، و اما استبداد رأی و یک نوع خودخواهی که در مربیان و راهنمایان ایشان بوده، آن ها را به رشته ای راهنمائی کرده است که با کمال بی میلی و اکراه آن را پذیرفته اند.»بدون منبع -> سعید نفیسی
• «پس از هر غمی نوبت شادی است// گرفتار را رخ در آزادی است»بدون منبع -> ادیب پیشاوری
• «تجارت آزاد یک قانون اساسی نیست بلکه یک راه نجات موقت است.»بدون منبع -> بنیامین دیسرائیلی
• «تمام مردم آزادی را دوست می دارند ولی مهارت عجیبی در معدوم کردن آن به کار می برند.»بدون منبع -> ولتر
• «جائی که مردم از دولتشان بترسند، ظلم حاکم است؛ جائی که دولت از مردم بترسد، آزادی وجود دارد.»بدون منبع -> توماس جفرسون
• «چنگ در رشتهٔ بندگی کسی زن که تو را آفریده و روزی ات بخشیده. پس تنها بندهٔ او باش و روی به سوی او آر و تنها از او بیم دار... بندهٔ دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفریده». نهج البلاغه، نامه، ۳۱ -> علی بن ابی طالب
• «جای شک و شبه نیست که فضائل انسانی همه بسته به آزادی است. در خاک حاصلخیز آزادی است که ملکات فاضله انسانی ریشه می گیرد و پرورش می یابد.»• «خراب عشق شو کاباد گشتی// غلام عشق شو کازاد گشتی» بدون منبع -> عبید زاکانی
• «خود را از بند نام و ننگ برهانید تا آزاد توانید زیست.»بدون منبع -> عبید زاکانی
• «درخت آزادی را باید گاه گاه با خون میهن پرستان و ستمکاران آبیاری کرد.»بدون منبع -> توماس جفرسون
• «رسانه ای در فضای پر از نفرت روزگار ما، پا را از معیارهای اخلاقی و انسانی فراتر می نهد و با اهانت به مقدسات مسلمانان، احساسات آنان را که به ارزشهای خود پای بندند جریحه دار می کند و در همان حال به آزادی بیان و اندیشه که ارزشی جهان شمول است نیز خیانت می کند.»بدون منبع -> محمد خاتمی
• «زنده باد ملتی که برای زنده داشتن آزادی، زندگی را دوست دارد.»بدون منبع -> محمد خیابانی
• «زینت انسان سه چیز است: علم، محبت، آزادی.»بدون منبع -> افلاطون
• «شعار من این است: اگر هوای آزادی را داشته باشی، حقیقت هوای خودش را خواهد داشت. گفته من مبتنی بر حقیقت، گفته ای است که جمعی از مردمِ آزاد و آزاده برسرِ حقیقت بودنش توافق کرده اند. اگر ما زحمتِ برقراریِ آزادی سیاسی را بکشیم، حقیقت هم خودش به عنوان پاداش نصیب مان می شود.»بدون منبع -> ریچارد رورتی
• «قیام مشروطه خواهی ما، قیام آزادی خواهی (به معنی اروپائی آن) نبود، نهضت استقلال طلبی بود؛ مقالات عروةالوثقی، قانون، پرورش، حبل المتین کلکته، کتاب ابراهیم بیک و غیره و غیره همه شاهدهای زنده این دعوی می باشند.»بدون منبع -> علی اکبر دهخدا
• «کشور در صورتی دارای آزادی و استقلال است که افرادش آزاد و مستقل باشند.»بدون منبع -> شارل دو منتسکیو
• «کسانی که مخالف آزادی دیگرانند، خود لیاقت آزادی را ندارند.»لینکلن بدون منبع• «کسی که حفظ جان را مقدم بر آزادی بداند لیاقت آزادی را ندارد.»• «مالکیت زمین از اهمیت خاصی برخوردار است. چنانچه مقرر گردد که زمین متعلق به هیچ کس نباشد مگر آن کس که روی آن کار می کند، آن گاه می توان آزادیِ پایدار را تضمین کرد.» بدون منبع -> لئو تولستوی
• «مردم به جبران آزادی فکر که بندرت از آن استفاده می کنند، خواستار آزادی بیان هستند.»بدون منبع -> سورن کیرکه گارد
• «مردم پاریس، آزادی را به جهان ارزانی داشتند بدون این که انعامی طلب کنند.» بدون منبع -> هاینریش هاینه
• «مسلمانان باید امروز با تمسک به کتاب آسمانی و سنت دینی خود، مبشّران صلح و امنیت و آزادی و عدالت باشند و قدرت های بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند جنگ تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.» بدون منبع -> محمد خاتمی
• «ملتی که آزادیش غصب شده، هر قدر در ثروت و رفاه غوطه ور باشد از نظر بشریت به اندازه یک پادو مغازه ارزش ندارد.»بدون منبع -> آتا تورک
• «من اعلام می کنم که دنیا تحت رهبری من خیلی آزادتر و صلح آمیزتر، و آمریکا هم امن تر شده است.» بدون منبع -> جورج دبلیو بوش
• «من به صراحت اعلام می کنم، امروز هرکس سخن از جنگ های صلیبی بگوید و نظرش تحریک مسیحیان و مسلمانان یا غرب و شرق باشد و یا اهداف خاص و وهم آلود خود را در پسِ پرده دفاع از آزادی و دموکراسی پنهان کند و با این نام و عنوان، اصول مسلّم حقوق بشر و اخلاق را زیرپا بگذارد، عملی غیراخلاقی و ناپسند انجام داده است و باید محکوم شود.»بدون منبع -> محمد خاتمی
• «من دشمن تو و عقاید تو هستم اما آماده ام در راه آزادی عقیده ات جان خود را فدا کنم.»بدون منبع -> ولتر
• «ملتی که حقوق یک ملت دیگر را غصب می کند هرگز خود از نعمت آزادی بهره مند نیست.»• «نهال آزادی فقط وقتی رشد می کند که با خون ستمکاران آبیاری شود.»براتراند بارر بدون منبع• «وظایف واقعی دولت کارگری این نیست که به دور اذهان عمومی قلادهٔ پلیسی بیندازد، بلکه بر عکس این است که آن را از یوغ سرمایه آزاد کند.»بدون منبع -> لئون تروتسکی
• «وقتی که نهال آزادی ریشه گرفت به سرعت رشد و نمو می کند.»• «هر انسان آزادی، هرجا که زندگی کند شهروند «برلن» است و من به عنوان انسانی آزاد، با غرور اعلام می کنم: من یک برلنی هستم.»بدون منبع -> جان اف. کندی
• «هم میهنان آمریکایی من: نپرسید کشورتان برای شما چه خواهد کرد، بپرسید برای کشورتان چه کاری می توانید انجام دهید. هم وطن جهانی من: نپرسید آمریکا برای شما چه کار خواهد کرد، بنگرید که چگونه می توانیم به اتفاق برای آزادی انسان اقدام کنیم.» بدون منبع -> جان اف. کندی
• «هنر نوعی رستگاری است، ما را از خواستن، یعنی درد و رنج، آزادی می بخشد، تصاویر زندگانی را دلربا می کند.»بدون منبع -> آرتور شوپنهاور
• «هنگامی که در یک شخص یا یک دستگاه حاکم، قدرت تقنین با قدرت اجرایی جمع گردد، دیگر از آزادی اثری نیست، زیرا بیم آن است که همان شهریار یا همان سنا، قوانین خودکامه ای وضع کنند و با خودکامگی به موقع اجرا گذارند.»بدون منبع -> شارل دو منتسکیو
• «هیچ کس مخالف آزادی نیست؛ حداکثر مخالف آزادی دیگران است.» بدون منبع -> کارل مارکس
• «هیچ وقت درخت پرثمر استقلال و آزادی بی آشامیدن خون، بارور و برومند نشده است و من هزاربار بیشتر ترجیح می دهم که در راه استقلال و آزادی و آسایش مردم کشته شوم تا مانند عجزه در رخت خواب بیماری جان بسپارم.»بدون منبع -> علی اکبر دهخدا
• «هیچ نیروئی قویتر از میل به آزادی نیست.»بدون منبع -> ناشناس
• «همهٔ افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظِ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل و وجدان هستند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.»، مادّهٔ اول -> اعلامیه جهانی حقوق بشر
• «همه کشمکش ها و تحمل آلام و مشقات انسان روی عرصه گیتی، خواه این کشمکش موافق یا مخالف عقل باشد برای آزادی است.»• «هرکس باید سعی کند در حیات خود خشتی محکم براساس کاخ آزادی بنهد.»ربرت سیسیل بدون منبع

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آزادی. یکی از مهمترین شرایط وجوب تکلیف بر انسان ، مختار بودن و مجبور نبودن او توسط دیگران یا شرایط خاص می باشد که از آن به آزادی یا حریت تعبیر می شود .
آزادی در دو معنا بکار می رود:۱ - رهایی انسان از سلطه دیگری: آزادی فرد یا ملت، رهایی از یوغ بردگی دیگری و سلطه بیگانه و مستقل بودن در اراده و تصمیم گیری در عرصه های گوناگون اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و مانند آن است. از این رو، آزادی و استقلال ملازم یکدیگرند؛ یعنی نبود استقلال، نبود آزادی و نبود آزادی، نبود استقلال را به همراه دارد.۲ - رهایی از بردگی.
← جایگاه آزادی به معنای نخست در فقه
۱. ↑ نهج البلاغه، نامه۳۱.۲. ↑ ذاریات/سوره۵۱، آیه۵۶.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۷.
...

جدول کلمات

آزادی
رهایی

پیشنهاد کاربران

استقلال

رها یی ، استقلال

رهایی - آزادی

رهایی

ازاد شدن ، رها شدن از چیزی

رها شدن، ازاد شدن

( صفت اسم ) آزارنده زننده : سخن در نامه آزاری چنان بود که خون از حرفهای او چکان بود . ( ویس و رامین ) . تصحیح بفرمایید. ازاری نیست آزادیست

freedom

Liberty

از بند جستن

حریت . . . .

یه چیزه دیگه اینکه میدونستی خورشید همیشه پشتش به ما هست وگرنه هممون میسوختیم
خدا همه بیمارا رو شفای خیر بده


کلمات دیگر: