کلمه جو
صفحه اصلی

غزوه احد

لغت نامه دهخدا

غزوه احد. [ غ َزْ وَ ی ِ اُ ح ُ ] ( اِخ ) رجوع به احد شود.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۲۴°۳۰′۱۲″ شمالی ۰۳۹°۳۶′۴۲″ شرقی / ۲۴٫۵۰۳۳۳°شمالی ۳۹٫۶۱۱۶۷°شرقی / 24.50333; 39.61167 (Battle of Uhud)
غزوه احد نبردی است که در نزدیکی کوه احد در جنوب غربی عربستان، میان سپاه مسلمان مدینه به رهبری محمد پیامبر اسلام و سپاه مکه به رهبری ابوسفیان درگرفت. نبرد احد دومین جنگ سپاه مکه با مسلمانان بود؛ در غزوه بدر که در سال سوم هجرت برابر با ۶۲۵ (میلادی) درگرفت.
در مورد علت نام گیری کوه احد، برخی می گویند به خاطر جدا بودن این کوه از سایر کوه های منطقه احد نامیده شد؛ و برخی معتقدند محمد بخاطر علاقه به توحید و اشاعه آن نام آن کوه را احد نامید.
تاریخ نگاران مسلمان، زمان نبرد را روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجرت نوشته اند؛ که برابر با ۲۳ مارس ۶۲۵ میلادی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] غزوه اُحُد، دهمین و به قولی، نهمین غزوه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بود که روز هفتم یا نیمه شوّال سال سوم هجرت ، به وقوع پیوست. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه کوه اُحُد اتّفاق افتاد.
در وجه نام گذاری این کوه سرخ رنگ که در شمال مدینه (۴ کیلومتری مدینه) قرار دارد، گفته شده: بر اثر جدایی اش از دیگر کوه های منطقه، احد نامیده شده است. برحسب روایات، چون خداوند بر کوه طور سینا تجلّی کرد، چند قطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرار گرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است. در فضیلت آن نقل شده که اُحُد، یکی از کوه های بهشت است. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: اُحُد کوهی است که ما را دوست دارد و ما او را دوست داریم. در قرآن، آیه ۱۲۱ سوره آل عمران تا تقریباً آخر این سوره در رابطه با جنگ احد است، اختصاص بالغ بر صد آیه به ماجرای اُحُد بیانگر آن است که ماجرای نبرد اُحُد دارای درس های بسیار آموزنده برای مسلمانان هر عصر است که فرا گرفتن آن درس ها موجب عزّت آنان خواهد بود.
علّت وقوع جنگ
علّت وقوع جنگ احد، جبران شکست و انتقام مشرکان از کشته شدگان خویش در غزوه بدر بود؛ بت پرستان در جنگ بدر، دستخوش ضربات شدید از جانب مسلمانان شده بودند، و بسیاری از سرانشان کشته شده بودند. آنها تصمیم گرفتند با نیروی مجهّزی برای انتقام و سرکوبی مسلمانان به سوی مدینه حرکت کنند، آنها با پنج هزار نفر به اضافه زنان و غلامان و ساز و برگ نظامی و استمداد از قبایل مختلف حرکت نمودند در حالی که شعار می دادند: انتقام! انتقام.این لشکر مجهّز روز پنجشنبه ۵ شوّال سال سوم هجرت در دامنه کوه اُحُد (یک فرسخی مدینه) مستقر شد. بدین جهت، تعدادی از سران قریش با ابوسفیان به گفت وگو نشستند و پیشنهاد کردند مال التّجاره ای که سبب بروز جنگ بدر شده بود و در دارالندوه نگه داری می شد، برای تجهیز سپاهی نیرومند و انتقام گیری به کار گرفته شود. و آنان سخنورانی از قریش را جهت هم کاری دیگر قبایل عرب اعزام کردند. برحسب برخی روایات، در نکوهش کسانی که مال خویش را برای مبارزه با اسلام در غزوه اُحُد دادند، این آیه نازل شد. :«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا یُنفِقونَ اَمولَهُم لِیَصُدّوا عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَةً ثُمَّ یُغلَبونَ.» ابوسفیان در جای گاه ثائر (انتقام گیرنده)، فرمان دهی سپاه را برعهده گرفت. و گریه بر کشتگان بدر را ممنوع کرد. صفوان بن امیّه پیشنهاد کرد زنان را برای یادآوری کشته شدگان بدر و تحریک به خون خواهی، همراه خویش سازند. به نظر برخی، بزرگان قریش از آن جهت زنان را همراه خود بردند که از جنگ نگریزند؛ زیرا فرار با زنان دشوار و رها کردن آنان در میدان جنگ ننگ بود. سپاه قریش به همراه دیگر قبایل عرب (مانند بنی کنانه و ثقیف و اهل تهامه) مرکّب از ۳۰۰۰ یا ۵۰۰۰ نفر که ۷۰۰ تن از آنان زره پوش بودند، همراه ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر ، آماده کارزار شد. تعدادی از زنان قریش (از جمله هند همسر ابوسفیان) این سپاه را همراهی می کردند. مسلمانان هنگامی از تصمیم مشرکان آگاه شدند که آنان آماده حرکت از مکّه بودند یا خارج شده بودند. عبّاس بن عبدالمطّلب عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) طیّ نامه ای محرمانه به وسیله مردی از بنی غفّار ، رسول خدا را از زمان حرکت و توان نظامی قریش آگاه کرد. چون ابیّ بن کعب، نامه را بر حضرت خواند، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از او خواست که مضمون نامه را فاش نکند. با این حال، چیزی نگذشت که خبر حرکت قریش در مدینه شایع شد. افزون بر پیک عبّاس، عمرو بن سالم خزاعی یا عدّه ای از بنی خزاعه که هم پیمان رسول خدا بودند، حضرت را از حرکت و توان نظامی قریش آگاه ساختند. سپاه قریش، پنجم یا دوازدهم شوّال در دامنه کوه اُحُد نزدیک کوه عینین فرود آمد. درباره این که چرا مشرکان در جنوب مدینه که بر سر راهشان بود، فرود نیامدند و شهر را دور زده، در شمال آن فرود آمدند، علّت خاصّی در تاریخ ذکر نشده است؛ امّا برخی، مدخل شهر مدینه را در آن زمان فقط از طریق شمال و از کنار کوه اُحُد دانسته اند. و به نظر برخی دیگر، قریش برای چراندن مرکب های خود در کشتزارهایی معروف به عِرْض که در شمال مدینه قرار دارد و صدمه زدن به مسلمانان، در شمال فرود آمدند. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) حباب بن منذر را محرمانه برای ارزیابی از وضعیت دشمن به ناحیه اُحُد اعزام کرد. گروهی از اصحاب برای جلوگیری از شبیخون دشمن، شب جمعه را به پاسداری از مدینه به ویژه مسجد و خانه پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پرداختند.
مشورت با پیامبر
روز جمعه، رسول خدا با مسلمانان درباره شیوه مقابله با دشمن مشورت کرد. بزرگان مهاجر و انصار موافق ماندن در مدینه بودند. عبداللّه بن اُبی با این استدلال که در کوچه های کم عرض مدینه بهتر می توان با دشمن مقابله کرد، زنان و افراد ناتوان هم از بالای بام ها و برج ها به ما کمک می کنند، بر این نظر اصرار داشت و تجربه جنگ های جاهلی را مؤیّد نظر خویش می دانست که هرگاه از شهر بیرون رفته ایم، شکست خورده ایم؛ امّا گروهی دیگر، رویارویی با دشمن در بیرون مدینه را پیش نهاد می کردند. طرف داران این نظریّه، گروهی از جوانان و کسانی که توفیق شرکت در غزوه بدر را نداشتند و گروهی از بزرگ سالان چون حمزه (عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)) و سعد بن عباده و نعمان بن مالک بودند؛ با این استدلال که باقی ماندن در شهر، بر ضعف و ترس مسلمانان حمل و سبب گستاخی مشرکان می شود و در جاهلیّت هرگاه به ما حمله می کردند و ما در شهر می ماندیم تا زمانی که بیرون از شهر با آن ها نمی جنگیدیم، طمع شان از ما قطع نمی شد. سیره نویسان اتّفاق نظر دارند که نظر پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در ابتدا، ماندن در شهر بود. و بر اساس خوابی که دیده بود، خروج از مدینه را نمی پسندید. در نقل های تاریخی، در این که آیا ماندن در شهر، وحی الهی یا نظر شخصی رسول خدا بوده، اشاره ای نشده است و خود حضرت هم بر عقیده خویش به صورت دستور الهی و وحیانی بودن آن اصرار نکرده است و بعید می نماید که اگر چنین بود، آن را ابراز نمی کرد. سرانجام پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) به جهت اصرار مسلمانان و احترام به نظر اکثریّت، نظریّه خروج از مدینه را پذیرفت و پس از اقامه نماز جمعه ، مسلمانان را موعظه و به جهاد امر کرد و پیروزی آنان را در گرو صبر دانست؛ آن گاه لباس رزم پوشیده، آماده حرکت به سوی اُحُد شد.آنان که بر خروج از مدینه اصرار داشتند؛ گفتند شایسته نیست خلاف رأی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عمل کنیم. حضرت فرمود: هنگامی که پیامبری لباس رزم بپوشد شایسته نیست آن را بیرون آورد، مگر آن که با دشمنی بجنگد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) عبداللّه بن مکتوم را جانشین خود در مدینه قرار داد. و با ۱۰۰۰ نفر از مهاجر و انصار که ۱۰۰ تن از آنان زره پوشیده بودند، رهسپار اردوگاه اُحُد شد.مورّخان، زمان حرکت سپاه اسلام را پس از اقامه نماز جمعه و عصر دانسته اند؛ در حالی که آیه «و اِذ غَدَوتَ مِن اَهلِکَ تُبَوِّئُ المُؤمِنینَ مَقعِدَ لِلقِتالِ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم.» با توجّه به کلمه «غَدَوتَ» دلالت دارد که حرکت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) صبحگاهان بوده است. وجه جمع آیه با نظر مورّخان به این است که گفته شود: پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) جهت مشورت با اصحاب و مشخّص کردن محلّ جنگ یا انتخاب اردوگاه جنگی در دامنه کوه اُحُد، صبح گاهان از خانه بیرون رفت و خروج حضرت با سپاهیانش به سوی اُحُد، پس از نماز جمعه بود یا این که گفته شود: کلمه (غداة) در این جا به معنای مطلق خروج (در هر ساعتی از روز) است؛ چنان که (رواح) مطلق بازگشت به شمار می رود.
فرود در شیخان
...


کلمات دیگر: