کلمه جو
صفحه اصلی

ضمیر شان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ضمیر شأن. ضمیر شأن وقصه:ضمیر تعظیم و گرامی داشت مخبر عنه است؛ و یکی از ضمایر منفصل محسوب می شود.
یکی از ضمایر منفصل، ضمیر شأن است که به آن ضمیر قصه، مجهول، امر و حدیث نیز می گویند. در کلام عرب هرگاه گوینده بخواهد جمله اسمیه یا فعلیه ای را بیاورد که مفهومی مهم یا مقصودی در خور توجه دارد به گونه ای که سزاوار است توجه شنوندگان بدان جلب شود، آن را مستقیماً بیان نمی کند بلکه پیش از آن ضمیری را به کار می گیرد تا رغبت شنونده را برانگیزد و وی را مشتاق کند سپس به مفاد آن آگاه اش می کند. مانند: "قل هوالله احد؛ بگو: او خداوند یگانه است. احکام ضمیر شأن ۱- عامل در ضمیر شأن یا ابتدائیت است یا ناسخ آن، مانند "هو" در آیه: قل هوالله احد. ۲ - باید جمله ای آن ضمیر را تفسیر کند؛ ۳ - جمله تفسیر کننده باید بعد از ضمیر بیاید و مرجع این ضمیر به مضمون آن جمله باز گردد؛ ۴ - ضمیر مفرد است و نمی تواند مثنی یا جمع باشد، ولی می تواند مؤنث باشد، مانند: "ماهی الا حیاتنا الدنیا. ۵ - برای این ضمیر تابعی نمی آید، نه توصیف می شود و نه توصیف می کند. فایده کاربرد ضمیر شأن و قصه تعظیم و گرامی داشتن مخبر عنه است.

پیشنهاد کاربران

به جاى آیه شریفه:ان هی إلا حیاتنا الدنیا در این آیه شریفه بنابر ترکیبی که ذکر میشود ( هی ) ضمیر قصه نیست زیرا ( حیاتنا الدنیا ) جمله نیست زیرا
ان:حرف شبیه به لیس و ملغی از عمل به دلیل وجود إلا - هی:مبتدا که مرجع آن خبرش یعنی ( حیاتنا ) می باشد وجزمواردى می باشد که ضمیر به متأخر لفظی ورتبی عود می کندکه علماء نحو به این مورد اجازه داده اند - حیاتنا:خبر - الدنیا:صفت براى حیاتنا پس ( هی ) نمی تواند ضمیر قصه باشد چون همیشه مابعدضمیر شأن وقصه جمله مى آید نه مفرد مثلا در مثال ما هو إلا عالم ( هو ) ضمیر شأن نیست چون ( عالم ) جمله نیست واین مثال برای ضمیر قصه درست است:
فإذا هی شاخصة أبصار الذین کفروا ( انبیاء - 97 ) زیرا شاخصة أبصارالذین کفروا جملة اسمیة است وچون ابصار جمع مکسر مؤنث غیر عاقل می باشد در حکم مفرد مونث است و ( شاخصة ) خبرمقدم و ( ابصار ) مبتدا موخر می باشد.
التماس دعا


کلمات دیگر: