کلمه جو
صفحه اصلی

سربداران

فرهنگ فارسی

از جمله امرایی هستند که پس از بر افتادن ایلخانان (مغول ) مدتی در خراسان امارت داشته اند ( از ۷۳۸ه.ق.۱۳۳۷م . تا ۷۸۳ه.ق.۱۳۱۸ م. ) و از یک جهت در تاریخ ایران قبل از تشکیل صفویه اعتباری خاص دارند و آن قیام ایشان است بمخالفت اهل تسنن بعنوان علمداری مذهب شیعه و سعی در انتشار آداب و احکام آن شروع کار خود بشکل دعوت کار فرقه یی و مرید و مرادی . وجه تسمیه این گروه بسربداران آنست که میگفتند: [[ اگر توفیق یابیم دفع ظلم ظالمان نماییم و الا سر خود را بر دار ببینیم که دیگر تحمل تعدی و ظلم نداریم.]] ولی بعضی این قول را عامیانه دانند سربدار ( سربدال ) را بمعنی بزن بهادر و پهلوان دانند .موسس این سلسله عبدالرزاق نامی است از روستاییان قریه باشتین خراسان که مدت کمی در خدمت ابوسعید خان بود وی در سال ۷۳۷ ه.ق.(۱۳۳۷م. ) بریاست همشهریان خود بر حکمران ظالم خراسان شورید و شورشیان خود را سربداران نامیدند . آنان کمی بعد سبزوار و ولایات مجاور آنرا مسخر کردند و قریب نیم قرن بر آن نواحی مسلط بودند و در این فاصله دوازده امیر بحکومت رسیده اند و نه تن از آنان عمر خود را بسختی بپایان برده بدست دیگران بقتل رسیده اند و هیچیک از ایشان بیش از ۶ یا ۷ سال سلطنت نکردند . افراد این خاندان عبارتند از : عبدالرزاق بن فضل الله (جل.۷۳۷ه.ق.۱۳۳۷م. ) وجیه الدین مسعود برادر او (جل. ۷۳۸ه.ق. ۱۳۳۸م. ) آی تیمور محمد (جل.۷۴۴ه.ق. ۱۳۴۴م. ) اسفندیار ( جل.۷۴۶ه.ق.۱۳۴۶م. ) فضل الله ( جل.۷۴۷ه.ق.۱۳۴۶م. ) شمس الدین علی ( جل.۷۴۸ه.ق.۱۳۴۷م. ) یحیی (جل.۷۵۳ه.ق.۱۳۵۲ م. ) ظهیر الدین (جل.۷۵۶ه.ق.۱۳۵۵ م. ) حیدر قصاب ( جل.۷۶٠ه.ق.۱۳۵۹م. ) لطف الله ( جل.۷۶٠ه.ق.۱۳۵۹م. ) حسن دامغانی ( جل.۷۶۱ه.ق.۱۳۶٠م. ) علی موید ( جل.۷۶۶ ه.ق.۱۳۶۴م.- ۷۸۳ه.ق. ۱۳۸۱م. ) امیر تیمور گورگان این سلسله را برانداخت .
سلسله که بوسیله عبدالرزاق از مردم قریه باستین از قرای خراسان تاسیس شد

لغت نامه دهخدا

سربداران. [ س َ ب ِ ] ( اِخ ) ( از 737 تا 783 هَ. ق. ) سلسله ای که بوسیله عبدالرزاق از مردم قریه باشتین از قرای خراسان تأسیس شد و قراء مجاور آن را مسخر کردند و قریب نیم قرن بر خراسان مسلط بودند. از این سلسله ده امیربه ریاست رسیدند. نام امرای سربدار بشرح زیر است :
عبدالرزاق بن فضل اﷲ 737هَ. ق.
وجیه الدین مسعود برادر او 738هَ. ق.
آی تیمور محمد 744هَ. ق.
اسفندیار 746هَ. ق.
فضل اﷲ 746هَ. ق.
شمس الدین علی 748هَ. ق.
یحیی 753هَ. ق.
ظهیرالدین 756هَ. ق.
حیدر قصاب 760هَ. ق.
حسین دامغانی 761هَ. ق.
علی مؤید 766 - 783 هَ. ق.
( از تاریخ طبقات سلاطین اسلام لین پول صص 223 - 224 ).
ورجوع به رجال حبیب السیر ص 61 و 115 و حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 230، 251، 332، 356 - 358، 360 - 367، 380، 381، 406، 407، 444 و تاریخ ادبیات ایران از سعدی تا جامی ص 198 و 199 و سبک شناسی ج 3 ص 183، 184 و تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 16، 37، 61، 302، 303 و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 5 ص 47 و مرآت البلدان ج 1 ص 328 شود.

دانشنامه عمومی

سربداران نام جنبشی از شیعیان ایران، در سده هشتم خورشیدی بود.پس از یکصد و بیست سال چیرگی قوم تاتار و مغول بر ایران و بسیاری از مناطق آسیا، جنبشی مردمی در باشتین و سبزوار خراسان علیه ستم و تعدی فرمان روایان مغول و عاملان آنان با شعار (سر به دار می دهیم تن به ذلت نمی دهیم) رخ داد. از تلاش پیگیر رهبران آزاده این قیام، منجر به تشکیل حکومت مستقل ملی و شیعه مذهب ایرانی در خراسان شد. مهم ترین ویژگی های این حکومت عبارت بود از: تنفر و انزجار از عنصر مغولی و تثبیت ایدئولوژی تشیع امامی.
امیر شیخعلی جانشین ایلخان که فرزند امیرعلی قوشچی بود.
رئیس طایفه اویرات، امیر ارغونشاه از قبیله جانی قربانی که نواحی نیشابور و طوس و مشهد و ابیورد و غیره را به تصرف خویش درآورده بود.
امیر عبدالله مولایی صاحب قهستان؛
امیرمحمود اسفراینی صاحب اسفراین؛
امیر محمد توکل که او نیز از طایفه جانی قربانی بود.
در فاصله بین سال های ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ میلادی بخش شرقی خراسان (ناحیه هرات) در تصرف ملوک هرات از سلاله کرتیان بود و از سال ۱۳۱۸ میلادی (۷۱۸ هجری) امتیازات مهمی بدست آورده بود.دیگر بخش های خراسان (نواحی نیشابور و مرو و بلخ) همچنان توسط ایلخانان در خراسان اداره می شد. وضع اقتصادی خراسان سخت وخیم بود و بسیاری از نواحی آن بر اثر تهاجم و غارت شاهزاده یساور جغتایی که چند تن از امیران محلی نیز به وی پیوسته بودند ویران گشته بود. (۱۳۱۷–۱۳۱۶ میلادی ،۷۱۷–۷۱۶ هجری).
ایلخان ابوسعید بهادرخان امیر شیخعلی را به حکومت خراسان برگزید و خواجه علاءالدین محمد هندو صاحب دیوان محلی را به وزارت وی معین کرد.اقدامات هندوی وزیر نتایج نیک به بار آورد ولی اقدامات وی کافی نبود و از ستمگری های بزرگان صحرانشین مغول و ترک به رعایا ممانعت نکرد.اعیان مغول و ترک در خراسان بسیار مقتدر بودند. به ویژه امیران طایفه اویغور و طایفه مغولی اویرات نفوذ فراوان داشتند.
نیرومندترین سران ملک الطوایف خراسان عبارت بودند از:

دانشنامه آزاد فارسی

سَربِداران
سلسله ای از امرای محلی سبزوار. حدود ۵۰ سال حکومت کردند (۷۳۷ـ۷۸۸ق). دربارۀ وجه تسمیۀ سربداران، که جنبشی سیاسی و نظامی علیه حکومت مغولان بود، نوشته اند که آن ها معتقد بودند: «اگر خداوند ما را توفیق دهد، رفع ظلم و دفع ظالمان کنیم و الّا سر خود را بر دار اختیار داریم» یا: «سربداران سر خود بر دار دیدن را به هزار نامردی ترجیح می دادند». این جنبش در دورۀ فروپاشی حکومت ایلخانی و جنگ و نزاع امرای مستقل محلی با یکدیگر و ظلم و جور و ناامنی ناشی از آن پدید آمد. رهبر مذهبی جنبش شیخ خلیفه و جانشین او شیخ حسن جوری بود. تعالیم آنان آموزه ای از تفکر انقلابی ، ظلم ستیزی و عدالت خواهی شیعه ، همراه با انتظار مهدی موعود برای نابودی همیشگی ستم از جامعه ، و نیز باورهای عرفانی بود که عامل جذب شیعیان این منطقه به این جنبش گردید. قیام سربداران ، درپی نزاع عبدالرزاق، یا حسن و حسین حمزه ، از بزرگان بیهق (سبزوار) با ایلچیان مغول که تقاضای شراب و زن از آنان داشتند، صورت گرفت که به قتل ایلچیان در باشتین انجامید (۷۳۶ـ۷۳۷ق). پس از آن ، مردم به حمایت از عبدالرزاق برخاستند و قوای علاءالدین را شکست دادند و سبزوار و سپس اردکان ، سلطان سران ، جُوین ، اِسْفَراین ، جاجرم و بیارجمند را نیز تصرف کردند. پس از قتل عبدالرزاق (۷۳۹ق) وَجیهُ الدّین مسعود سربداری، رهبری سیاسی و نظامی سربداران را برعهده گرفت . وی کوشید تا با جلب نظر مریدان شیخ حسن جوری، که آنان را شیخیان می گفتند، حکومت خود را مشروعیت دهد. از این رو، به کمک گروهی از شیخیان ، شیخ حسن را از زندان ارغون شاه رهانید و شیخ همراهِ مسعود، دولت شیعی متمرکزی پدید آورد. آنان لشکریان ارغون شاه و طَغاَتیَمْور را درهم شکستند و علمان سنّی را علیه خود برانگیختند. مسعود که از نفوذ و محبوبیت شیخ نگران بود، طی جنگی ، زمینۀ قتل او را فراهم آورد که از چشم سربداران به دور نماند و موجب شکست آنان گردید. مسعود نیز پس از هفت سال حکومت ، در مازندران به قتل رسید. پس از وی هشت نفر از سربداران به ترتیب حکومت کردند: آیتمور، کلواسفندیار، فضل الله سربداری ، علی شمس الدین ، یحیی کرابی (کراوی )، ظهیرالدین کرابی (کراوی )، حیدر سربداری (حیدر قصاب )، لطف الله سربداری ، حسن دامغانی و علی مؤید. گرچه امرا و رهبران مذهبی سربداری ، در ایجاد دولتی شیعی وحدت نظر داشتند تعارض و اختلاف نظر میان آنان بر سر ادارۀ حکومت ، پس از مسعود نیز همچنان ادامه داشت که به قتل طرفین نیز می انجامید. دولت سربداری برای بقا و ادامۀ حکومت خود به هر دو رکن نظامی و مذهبی نیاز داشت . از همین رو، خواجه علی مؤید، آخرین امیر سربداری ، از محمد بن یکی ، عالم شیعی برجستۀ جبل عامل دعوت کرد تا به سبزوار بیاید و هدایت مذهبی شیعیان را بر عهده گیرد. به هر روی نزاع های داخلی و درگیری های مدام خارجی سربداران با امرای محلی ، سبب ضعف دولت آنان گردید. در پی لشکرکشی امیرتیمور به خراسان ، علی مؤید که خود را ناتوان از رویارویی با او می دید، تسلیم شد و تیمور نیز سبزوار را تصرف کرد و دولت سربداری را برچید. قیام مردم سبزوار به رهبری علی سبزواری بر ضد تیمور هم به شکست انجامید. ویژگی های بارز دولت سربداری ، ظلم گریزی ، بیگانه ستیزی ، مساوات طلبی و برقراری عدالت بود. در حکومت آنان ، نشانی از شکوه و جلال رایج درباری نبود و زهد و سادگی چشم گیری در ساختار حکومتی آنان دیده می شد. گرچه این جنبش به شکست انجامید، حکومت آرمانی سربداری ، قیام های مشابهی در سمرقند، کرمان ، مازندران و گیلان را موجب شد.

نقل قول ها

سربداران نام قیامی از مردم باشتین و سبزوار بود که منجر به تشکیل حکومت شد و توانست حکومت هلاکوییان را منقرض کند.
• : -> سید حسن حسینی
• «قیام شیعی سربداران نه تنها برای مردم سبزوار بلکه برای مردم ایران باعث غرور و سرافرازی است.» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی: -> علی جنتی

سربداران (مجموعه تلویزیونی). سربداران مجموعه تلویزیونی ایرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] سربداران سلسله ای از حاکمان شیعه در منطقه باشتین سبزوار (۷۸۸-۷۳۶ قمری).
سربداران نخست به صورت یک قیام مذهبیِ شیعی- صوفی علیه هیئت حاکمه، (چه ایرانی و چه مغول) ظهور کرد. این قیام که در پی تعالیم مذهبی شماری از شیوخ خراسان و سبزوار آغاز شده بود به صورت یک حرکت مذهبی – سیاسی کل منطقه شرقی و شمالی ایران آن زمان را دربرگرفت. این قیام با همراهی دو گروه مذهبی (درویشان) و سیاسی (سربداران) شکل گرفت. نخستین رهبران مذهبی ایشان شیخ خلیفه و شاگردش شیخ حسن جوری بودند. در ایام تیمور هم شیخ داود سبزواری از همین طایفه علیه تیمور قیام کرد.
مذهب تشیع با بن مایه ای از تعالیم تصوف و بیگانه ستیزی و فتوت و جوانمردی و بُعد مردمی و فقدان وراثت در سلطنت از جمله عوامل و ویژگی های مهم این قیام محسوب می شد. این دولت مدت نیم قرن در خراسان و جرجان (گرگان)، قومس (کومش ) و مازندران و جوین و اسفراین حکومت کرد، و عاقبت به دست امیرتیمور گورکانی منقرض گردید.


کلمات دیگر: