کلمه جو
صفحه اصلی

نسیان


مترادف نسیان : ذهول، فراموشی

متضاد نسیان : یاد

برابر پارسی : فراموشی، ازیادبری، پرویش

فارسی به انگلیسی

amnesia, oblivion

forgetfulness, oblivion


فارسی به عربی

خطا , نسیان

عربی به فارسی

ضعف حافظه بعلت ضعف يا بيماري مغزي , فراموشي , نسيان , از خاطر زدايي , گمنامي


مترادف و متضاد

ذهول، فراموشی ≠ یاد


amnesia (اسم)
فراموشی، نسیان

oblivion (اسم)
فراموشی، نسیان، گمنامی، از خاطر زدایی

lethe (اسم)
فراموشی، نسیان، اب رودخانه بزرخ

فرهنگ فارسی

فراموش کردن، فراموشی
۱ - ( مصدر ) فراموش کردن .۲ - ( اسم ) فراموشی .

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِمص . ) فراموشی .

لغت نامه دهخدا

نسیان . [ ن َ س َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نسا است . (منتهی الارب ). رجوع به نسا شود.


نسیان . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ] (اِ) مخالفت . خلاف کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). مخالفت . (صحاح الفرس ) . || (ص ) مخالف . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (اوبهی ) :
من آنگاه سوگند نسیان خورم
کز این شهر من رخت برتر برم .

بوشکور.



نسیان . [ ن ِس ْ ] (ع اِمص ) فراموشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (غیاث اللغات ). فرامشت کاری .(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). وهل . (منتهی الارب ). مقابل حفظو ذکر و یاد. فروشدن از خاطر. فرامشتی :
تو را نفس کلی چو بشناسی او را
نگه دارد از جهل و نسیان و عصیان .

ناصرخسرو.


گنه به نسیان آرند بندگان عزیز
من ار گناه نیارم بود ز نسیانم .

سوزنی .


چون کریمان کز عطای داده نسیانشان بود
عفو حق را از خطای خلق نسیان دیده اند.

خاقانی .


بسپرده شدم به پای اعدا
مسپار مرا به دست نسیان .

خاقانی .


لا واﷲ و بحق کعبه و روان رکن الدوله که به نسیان آن مساعی ... همداستان نباشم . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 7).
چون که پرّش سوخت توبه می کند
آز و نسیانش بر آتش می زند.

مولوی .


گنهکار را عذر نسیان بنه .

سعدی .


|| (مص ) فراموش کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 99) (آنندراج ) (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ). نِسْی . نسایة. نسوة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). از یاد کردن . از یاد بردن . || گذاشتن و ماندن چیزی را. (از منتهی الارب ). ترک . (یادداشت مؤلف ).

نسیان .[ ن َس ْ ] (ع ص ) آن که فراموشی بر وی غالب باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). فراموشکار.


نسیان. [ ن ِس ْ ] ( ع اِمص ) فراموشی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ). فرامشت کاری.( ذخیره خوارزمشاهی ). وهل. ( منتهی الارب ). مقابل حفظو ذکر و یاد. فروشدن از خاطر. فرامشتی :
تو را نفس کلی چو بشناسی او را
نگه دارد از جهل و نسیان و عصیان.
ناصرخسرو.
گنه به نسیان آرند بندگان عزیز
من ار گناه نیارم بود ز نسیانم.
سوزنی.
چون کریمان کز عطای داده نسیانشان بود
عفو حق را از خطای خلق نسیان دیده اند.
خاقانی.
بسپرده شدم به پای اعدا
مسپار مرا به دست نسیان.
خاقانی.
لا واﷲ و بحق کعبه و روان رکن الدوله که به نسیان آن مساعی... همداستان نباشم. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 7 ).
چون که پرّش سوخت توبه می کند
آز و نسیانش بر آتش می زند.
مولوی.
گنهکار را عذر نسیان بنه.
سعدی.
|| ( مص ) فراموش کردن. ( ترجمان علامه جرجانی ص 99 ) ( آنندراج ) ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ). نِسْی. نسایة. نسوة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). از یاد کردن. از یاد بردن. || گذاشتن و ماندن چیزی را. ( از منتهی الارب ). ترک. ( یادداشت مؤلف ).

نسیان.[ ن َس ْ ] ( ع ص ) آن که فراموشی بر وی غالب باشد. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). فراموشکار.

نسیان. [ ن َس ْ / ن ِس ْ ] ( اِ ) مخالفت. خلاف کردن. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). مخالفت. ( صحاح الفرس ) . || ( ص ) مخالف. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) ( اوبهی ) :
من آنگاه سوگند نسیان خورم
کز این شهر من رخت برتر برم.
بوشکور.

نسیان. [ ن َ س َ ] ( ع اِ ) تثنیه نسا است. ( منتهی الارب ). رجوع به نسا شود.

فرهنگ عمید

فراموش کردن، فراموشی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نسیان به معنای فراموشی است و در قرآن چندین بار به کار رفته است.
نسیان که از ماده­ «نسی» است در لغت به معنای از یاد بردن و فراموش کردن چیزی است که قبلا ً در ذهن بوده؛ طبق این معنا نسیان ضد ذکر و حفظ می­ باشد.
برای نسیان چند معنای مجازی نیز ذکر کرده­ اند؛ از جمله: «بی اعتنائی» و «ترک کردن» که در کلام عرب استعمال نسیان در معنای اخیر شایع است.

معنای اصطلاحی نسیان
«فراموشی» در اصطلاح قرآنی غالباً به معنای بی­ اعنتایی به خدا و اوامر او اطلاق می­ شود.

نسیان در قرآن
در قرآن کریم واژه­ «نسیان» ۴۵ بار با اشکال مختلف به کار رفته که ۳۷ مورد آن درباره انسان بوده است.

معانی نسیان در قرآن
...

پیشنهاد کاربران

- سوء حافظه ؛ فراموشکاری. نسیان.

از یاد بردن

فراموشی

کلمه ی scire در لاتین که بن و ریشه ی کلمه ی science درانگلیسی است به معنای دانستن و دانش است و پیشوند ne منفی ساز است. در انگلیسی قدیم کلمه ی nescire به معنی فراموشی و نادانستن بوده و همین کلمه بعدا به nice امروزی به معنی خوب و دلپذیر تبدیل شده است. میدانیم که واج ر میتواند با واج ن جابجا شود و تغییر معنایی نیز درکلمه ایجاد نمیکند مانند کرد و کن. جالب است که در انگلیسی نیز پس همین کلمه ی نسیان با تفاوت واج ر که البته همانطور که دربالا دیدیم میتواند به ن هم تبدیل شود وجود دارد ، و اتفاقن خوش ساخت تر نیز هست ، پس احتمالا این کلمه از لاتین به فارسی و سپس به عربی وارد شده و سپس از آن ریشه ی نسی به معنی فراموشی استخراج شده است.

همه انسانها حافظه پنهان دارند که خداوند علم خودرا در ان ذخیره کرده وما انسانها باید متوسل به مقربین در گاه خدا یا صالحین وعارفین شویم تا ان حافظه بازیابی بشه
همه انسانهامیتوانند مثل پیامبران معجزه کنند. . . .

در عربی به معنای فراموشی


کلمات دیگر: