کلمه جو
صفحه اصلی

علی پناه اشتهاردی

دانشنامه عمومی

علی پناه فرزند یوسف اصلانی اشتهاردی، از فقها و مدرسان حوزه علمیه قم و مشهور به علی پناه اشتهاردی در هفتم محرم سال ۱۳۴۰ قمری در یکی از محله های اشتهارد در حومه کرج متولد شد.
تقریرات درس خارج فقه سید حسین طباطبایی بروجردی
۱۸ تیر ۱۳۸۷ (۹۱ سال)
از شش سالگی به مکتب خانه محله فارچی آباد زادگاهش رفت و در دو سال قرآن خواندن را آموخت. سپس تحصیلات ابتدایی را تا ۱۱ سالگی ادامه داد و پس از آن به فراگیری مقدمات دروس حوزوی روی آورد.در سال ۱۳۲۰ به قم رفت و در حلقه درس سید حسین طباطبایی بروجردی، سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمد حجت، سید محمدتقی خوانساری، سید صدرالدین صدر، سید روح الله خمینی و محمدعلی اراکی حاضر شد.او استاد بسیار برجسته ای بود که صدها نفر پای درس او نشستند از اخلاقی نیکو برخوردار بود بسیار کوشا بود حتی در وقت بمباران و موشک باران شدن قم توسط صدام دست از تدریس برنداشت.
شامل مباحث «صلاة الجمعه»، «الغصب»، «الضمان»، «ارث الزوجة» و منجزات مریض» در ۲ جلد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در سده های اخیر از دارالمؤمنین اشتهارد علما و دانشمندان دینی ناموری برخاستند که چون ستارگانی فروزان در آسمان علم و دین درخشیده اند. ازجمله این اعلام بزرگانی نظیر آخوند بزرگ : آقا ملا محمد حسن اشتهاردی ، آقا ملا علی احمد شاه بختی (۱۳۴۵ق) آقا ملا محمد مهدی امینی (۱۳۴۲ ق) آقا ملا ابوالحسن، ملا محمد اسماعیل امامی، میرزا حبیب الله عسگری (۱۳۷۳ق) حاج شیخ یحیی تقوی (۱۳۷۸ق) و فرزندش حاج شیخ حسین تقوی (۱۴۲۱ق)، آقای سید عبدالله برهانی (۱۳۹۷ ق)، شهید حاج شیخ غلامرضا سلطانی (۱/۱۲/۱۳۶۴) و شهید مفقودالاثر شیخ حسن سلیمانی و عده دیگری که در حوزه های علمیه اشتهارد و قم به تحصیل اشتغال دارند. از میان آنان آیت الله حاج شیخ علی پناه اشتهاردی از چهره های شاخص و مقبول علما و مراجع بوده و در زهد و تقوا زبانزد حوزویان و در تدریس و تحقیق میان مدرسان و محققان سابقه ای درخشان دارد.
علی پناه فرزند یوسف، در هفتم محرم سال ۱۳۴۰قمری (۱۳۰۱شمسی) در خانواده ای متدین و ساده زیست در یکی از محله های اشتهارد متولد شد. شغل پدرش آرایشگر (سلمانی) و مادرش خانه دار و تبار هر دو از مردمان مؤمن و ساده زیستی بودند که از راه کار و کارگری زندگی خود را اداره می کردند.علی پناه نه ماهه بود که پدر را از دست داد و مادرش مسئولیت تربیت او و دیگر فرزندانش را بر عهده گرفت. مادر برای گذراندن امور زندگی و امرار معاش روزانه با آسیای دستی برای مردم آرد تهیه و با دستمزد آن مخارج خود و بچه هایش را تامین می کرد.
تحصیلات ابتدایی و مقدماتی
او در شش سالگی به مکتب خانه محله فارچی آباد زادگاهش رفت و در دو سال قرآن خواندن را آموخت. سپس تحصیلات ابتدایی را تا ۱۱ سالگی ادامه داد و با تشویق روحانی محل حاج شیخ یحیی تقوی به فراگیری مقدمات دروس حوزوی روی آورد. ادبیات عرب ، منطق، «معالم الاصول»، «مطول» و پس از آن مقداری از کتابهای شرح لمعه و قوانین را نزد او خواند و برای ادامه تحصیل به قم هجرت کرد.آقای اشتهاردی در خاطرات خود می گوید:«... قبل از بلوغ کار می کردم، آقای حاج شیخ یحیی تقوی در مسجد فارچی آباد چال محله برای چند نفری فارسی و هم عربی درس می گفت. من نیز میل داشتم درس بخوانم. حاج شیخ یحیی فرمود: بیا و به درسها گوش بده. من کتاب نداشتم، به من کتاب داد. عصرها در آن مسجد برایم درس می گفت. چندین سال خدمت ایشان درس خواندم. با آقای سید جمال هاشمی و حاج بابا سلطانی و حاج هبة الله شاه بیک از ابتدا تا مقداری از شرح لمعه را همدرس بودیم. تا شانزده سالگی ضمن کار ادبیات و مقداری از شرح «لمعه» و «قوانین» را در اشتهارد نزد حاج شیخ یحیی خواندم. او از شرح «امثله» تا « کفایة الاصول » را درس می داد. مردم برای خواندن نماز لیلة الدفن (وحشت) به او پولی می دادند و او پول را به من می داد و من نماز وحشت را می خواندم. من نمی خواستم در اشتهارد بمانم. روزی به مسجد چال محله رفتم و از خدا خواستم وسیله مهاجرتم را فراهم کند. چندی نگذشت به محل بقعه بی بی سکینه در سلمیان شهریار رفتم و در آنجا برای عده ای از نوجوانان پسری که می خواستند باسواد شوند کلاس درس باز کردم و ماهی ۹ تومان حق التعلیم دریافت کردم و مخارج من نیز با آنان بود. پس از سه سال و نیم تدریس با تشویق عده ای از خیرخواهان راهی قم شدم و به مدرسه فیضیه رفتم. آن زمان آقای صاحب الداری مدیر و مسئول مدرسه فیضیه بود. نزدش رفتم تا برای درس خواندن و حجره گرفتن ثبت نام کنم. شناسنامه ام را خواست. زیرا از سوی وزیر فرهنگ رژیم پهلوی اعلام شده بود که کسانی که خدمت نظام نکرده اند نباید پذیرفته شوند شناسنامه ام را به او دادم. پس از نگاه کردن به شناسنامه گفت: شما مشمول (سرباز) هستید و ما مشمول نمی پذیریم. سه روز در قم ماندم. سپس به تهران رفتم. در تهران کسی نزدم آمد و گفت: شاگرد می خواهم. پیش او رفتم تا شاگردی کنم. مدتی کار کردم چون مشتری های او بیشتر زن ها بودند، از خدا خواستم کار دیگری پیدا کنم. دوباره به اشتهارد بازگشتم و دروس حوزوی را نزد حاج شیخ یحیی ادامه دادم تا پهلوی اول ( رضاخان ) (رضاخان در تاریخ ۲۰/۳/۱۳۲۰ از ایران فرار کرد) فرار کرد پس از آن با سفارش برخی از بزرگان و اجازه مادرم به قم رفتم. برای گرفتن حجره در مدرسه فیضیه دروس (مغنی، مطول، شرایع، منطق و شرح لمعه) خوانده شده را امتحان دادم. کتاب تهذیب المنطق را برای امتحان نزد امام خمینی که از ممتحنین بود خواندم. در اثنای خواندن جمله ای را نتوانستم بخوانم. امام فرمود: دوباره از اول تا آخر بخوان. برای بار دوم خواندم. پس از قبولی، در مدرسه فیضیه حجره گرفتم و مشغول تحصیل شدم. همه درسهایی را که در اشتهارد خوانده بودم، تدریس کردم و بقیه شرح «لمعه» را نزد آیت الله نجفی مرعشی شروع کردم و تا آخر، همه متون درس را نزد دیگر استادان خواندم...»
تحصیلات سطوح و خارج
در سال ۱۳۲۰شمسی که هجده بهار از عمر آقای اشتهاردی گذشته بود، وارد قم شد. بقیه کتابها و متون درسی رایج سطح و به دنبال آن سطح عالی را ادامه داد و متون فقه و اصول را نزد استادان مشهور وقت حجج اسلام و آیات عظام آقا شیخ مرتضی حائری (۱۴۰۶ق) آقا سید صادق شریعتمداری، آقا شیخ محمد علی حائری کرمانی (۱۳۷۳ق)، آقا شیخ عبدالرزاق قائنی (۱۴۱۰ق)، آقا سید محمدرضا گلپایگانی (۱۴۱۴ق) خواند و همزمان فلسفه و کلام را نزد آقا سید احمد خوانساری (۱۴۰۵ق) و علامه سید محمد حسین طباطبائی (۱۴۰۲ق) فراگرفت و از درس اخلاق امام خمینی (۱۴۰۹ق) بهره های فراوان برد.با اتمام سطوح عالی، در درس خارج فقه و اصول آیات عظام و مراجع بزرگ شرکت کرد. او سالها در درس خارج عمومی و خصوصی آیت الله حاج آقا حسین بروجردی (۱۳۸۰ق) حاضر شد و قبل از رحلت ایشان، در حلقه دروس آیات عظام سید محمدرضا گلپایگانی، سید محمد حجت (۱۳۷۲ق) سید محمد تقی خوانساری (۱۳۷۱ق)، سید صدرالدین صدر (۱۳۷۳ق)، امام خمینی و بعد از رحلت آیت الله بروجردی درس اصول شیخ الفقها آیت الله شیخ محمد علی اراکی (۱۴۱۵ق) و... حاضر شد. وی از دیگر آموخته های خود در این دوره چنین می گوید:«... اولین استادم آقای حاج شیخ یحیی تقوی توصیه کرد به غیر از درس و بحث به کار دیگری نپردازم. از آیت الله آقا سید محمدرضا گلپایگانی، بردباری را در امور تحصیل و زندگی آموختم. آیت الله العظمی سید احمد خوانساری به من یاد داد به تخیلات و وهمیات توجه نکنم. از رفتار و کردارهای آیت الله العظمی بروجردی نظم و ارزش آن، و اینکه کینه کسی را به دل نگیرم، فراگرفتم. امام خمینی به من آموخت به امور دنیوی توجه نکنم و اگر چیزی از آن امور را از دست دادم، اهمیت ندهم... از اول تحصیلاتم تاکنون به این فکر نیفتادم که از کسی اجازه بگیرم و ظاهرا اجتهاد اجازه ای نیست، بلکه قوه ای است الهی که انسان هر وقت آن قوه را پیدا کرد، باید در اعمال خود استنباط و گرنه تقلید کند.آقای اشتهاردی از همان سال ورود به قم (۱۳۲۰ش) تدریس دروس سطح را آغاز کرد. او روزانه با تدریس چند درس از متون فقه و اصول چند دوره کتابهای سطح را به پایان رساند و شاگردان بسیاری را از دانشهای خود بهره مند ساخت. او پس از رحلت استاد بزرگوارش آیت الله العظمی بروجردی، برای مدتی تدریس سطح خارج را شروع کرد و همزمان از سوی آیت الله العظمی گلپایگانی به عنوان یکی از ممتحنین طلاب در دروس سطح انتخاب شد و در هیئاتی که بدین منظور برگزیده شده بودند، فعالیت کرد. آقای اشتهاردی می گوید:«... روزی طلبه ای آمد که امتحان بدهد. کتاب جهاد شرح «لمعه» را برای امتحان در مقابلش قرار دادیم. شروع کرد به خواندن متن، وقتی به عبارت جهاد من یدهم رسید آن عبارت را به غلط جهاد من یدهم خواند. از او خواستم تکرار کند باز غلط خواند. گفتم عبارت را غلط می خوانی. گفت: «استادم این گونه خوانده و من عین عبارت او را اعراب گذاشته ام!». .. در ذهنم خطور کرد که تقصیر از ماهاست زیرا کتاب لمعه را تدریس نکرده کتابهای بالاتر را تدریس می کنیم. من از آن پس درس خارج را رها و تدریس شرح لمعه را شروع کردم. بیش از پنجاه سال است که از متون فقهی فقط این کتاب را تدریس می کنم و در هر نوبت تدریس نکته جالب و جدیدی می فهمم. از استادم آیت الله نجفی مرعشی شنیدم که گفت: «... هرکس به تدریس کتاب «شرح لمعه» مشغول باشد، توفیقات او زیاد می شود زیرا دشمنان مصنف و شارح این کتاب را به جهت مذهبشان شهید کردند و به پیکر آنان نیز بی حرمتی نمودند.»آقای اشتهاردی تمام کتاب و ابواب لمعه را حتی آنچه را که مربوط به مسائل «عبد»، «امه»، «عتق» می باشد تدریس می کند و معتقد است:یکی از اشتباهات حوزه ها این است که این ابحاث را به دلیل نبودن موضوع «عبد» و «امه» نمی خوانند، درحالی که دانستن و بیان احکام خدا مربوط به نیاز مردم نیست. باید برای حفظ احکام اسلام این ابواب و کتابهای مربوطه خوانده شود. احکام الهی برای جهانیان است و هنوز هم «عبد» و «امه» در جهان هست. استادم آیت الله العظمی اراکی فرمود «با نقشه انگلیسی ها در جنگ بین الملل اول مسئله رقیت را در جهان اسلام الغا کردند.»ما باید اجتهاد کنیم و من گفته ام و می گویم هرکس در فقه مباحث و احکام «عبد» و «امه» و... را نخواند و بحث نکند، مجتهد نیست. چون بخشی از احکام غیر مملوک از ادله مملوک استنباط می شود. بشر روی زمین به این احکام نیاز دارد، اگر حکم بیان شود هرچند مردم هم عمل نکنند، اشکالی ندارد...»ایشان هم اکنون علاوه بر پاسخگویی به مسائل شرعی در بیت مقام معظم رهبری و اقامه نماز جماعت ظهر و عصر در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسّلام و مغرب و عشاء در مدرسه فیضیه و در ایام تحصیلی روزانه چند درس رسمی دارند و طلاب و فضلای بسیاری از محضرش استفاده می برند.
درس اخلاق
...


کلمات دیگر: