کلمه جو
صفحه اصلی

بهتان


مترادف بهتان : افترا، ترفند، تهمت، دروغ، فریه، کذب، افترا زدن، افترا بستن، تهمت بستن، تهمت زدن، دروغ بستن، دروغ زدن

برابر پارسی : ناروا، دروغ بستن، چفته

فارسی به انگلیسی

calumny, false accusation, calumniation, libel

calumny, false accusation


calumniation, calumny


مترادف و متضاد

افترا، ترفند، تهمت، دروغ، فریه، کذب


افترا زدن، افترا بستن، تهمت بستن، تهمت زدن، دروغ بستن، دروغ زدن


vilification (اسم)
فحش، فحاشی، بد گویی، بهتان، سخن زشت و رکیک

۱. افترا، ترفند، تهمت، دروغ، فریه، کذب
۲. افترا زدن، افترا بستن، تهمت بستن، تهمت زدن، دروغ بستن، دروغ زدن


فرهنگ فارسی

افترائ، تهمت، دروغ
۱ - ( مصدر ) دروغ بستن دروغ زدن افترا گفتن . ۲ - ( اسم ) ترفند تراشی افترا. ۳ - ( اسم ) ترفند دروغ .

فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دروغ بستن ، دروغ زدن . ۲ - افتراء، نسبت بد دادن .

لغت نامه دهخدا

بهتان. [ ب ُ ] ( ع مص ) دروغ بستن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دروغ بستن. دروغ زدن. افترا گفتن. ( فرهنگ فارسی معین ). افترا و بلفظ نهادن و کردن و بستن بصله لفظ «بر» مستعمل میشود. ( آنندراج ) ( غیاث ). || زور گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ( اِ مص ، اِ ) زور. دروغ و افترا. ( ناظم الاطباء ). دروغ و افترا و تهمت. ( منتهی الارب ). ترفند. دروغ که آدمی را حیران کند. ( ترجمان القرآن ). تهمت. افترا. افک. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
همه آویخته از دامن بهتان ودروغ
چون کنه از کس گاو و چو کلیدان ز مدنگ.
قریعالدهر.
که او ز جمله پیغمبران ایزد بود
خدای داند کاین راست بود یا بهتان.
فرخی.
کسی که بیند صنع خدای و نشناسد
بدان که هست بر او نام مردمی بهتان.
عنصری.
و میان زور و بهتان و زرق و دستان فرق میکند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 10 ).
بوند بر سر بهتان زبان و گوش بجنگ
هوا و عقل نگنجد بر سر بهتان.
قطران.
ز بهتان گویدت پرهیز کن وآنگه طمع را خود
بگوید صدهزاران بر خدای خویش بهتانها.
ناصرخسرو.
چرا گویم چو حق و صدق دانم
گرم هوش است خیره زور و بهتان.
ناصرخسرو.
معنی سخن ایزد پیغمبر داند
بهتان بود ار تو بجز این گویی بهتان.
ناصرخسرو.
کس ننگرد همی بسوی دینت
وز راستی نداند بهتانی.
ناصرخسرو.
چون بنی اسرائیل آن بدیدند متحیر بماندند بدانستند که آنچه میگفتند بر وی بهتان بود. ( قصص الانبیاء ).
اندر آن چَه ْ همی نگر امروز
کو اسیر دروغ و بهتان است.
مسعودسعد.
زبان را از دروغ و فحش و بهتان و غیبت بسته گردانیدم. ( کلیله و دمنه ).
تصنیف نهاده بر من از جهل
الحق اولی است آن به بهتان.
خاقانی.
و بر تعجیلی که از تسویل شیران و تخییل بهتان رفته بود تأسف ها خورد. ( سندبادنامه ص 153 ).
گذرگاه قرآن و پند است گوش
به بهتان باطل شنیدن مکوش.
سعدی.
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت ببار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم.
حافظ.

فرهنگ عمید

۱. دروغ.
۲. افترا، تهمت.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] نسبت دروغین و ناروا به کسی دادن را بهتان گویند. بهتان، واژه ای قرآنی و حدیثی با مفهوم اخلاقی می باشد. از این عنوان در باب های اجتهاد و تقلید، صلات، صوم، تجارت، قضاء، شهادات، حدود و تعزیرات به مناسبت سخن رفته است.
این واژه از ماده « بهت » به معنای متحیّر ساختن و شدن، عاجز و ناتوان شدن، و در لغت به معانیِ کذب ، دروغ بستن و افترا زدن است. بهتان در اصطلاح قرآن، حدیث و اخلاق به دروغ نسبت دادن گناه یا خطا به دیگری است.
← ریشه نامگذاری بهتان
واژه «بهتان» در قرآن کریم شش بار آمده است.همچنانکه نراقی متذکّر شده، مفهوم قرآنیِ بهتان در آیه ۱۱۲ سوره نساء بیان شده، که در آن انتساب خطا و گناهان خود به فرد بی گناه بهتان تلقّی شده است. برخی مفسران مفاد آیه ۵۸ سوره احزاب را، که آزار مؤمنان را بدون آن که جرمی مرتکب شده باشند بهتان تلقّی کرده، مشابه آیه مذکور می دانند.
← رابطه ایذاء و بهتان
در احادیث نیز بهتان به همین مفهوم عام به کار رفته و بدان تصریح شده است (مثلاً: والبُهتانُ اَنْ تقولَ فیهِ ما لَیْسَ فیه).
← رابطه غیبت و بهتان
...
[ویکی الکتاب] معنی بُهْتَانٌ: افتراء ( آن را بهتان نامیدهاند ، چون شخص مورد افتراء را مبهوت میکند )
معنی إِفْکِ: بهتان-دروغ-هرچه ازصورت صحیحش منحرف شده
ریشه کلمه:
بهت (۸ بار)

واژه نامه بختیاریکا

شوگِه

جدول کلمات

تهمت, افترا

پیشنهاد کاربران

افترا

معنی صبور هم خانواده صبور معنی عاشق هم خانواده عاشق معنی بهتان هم خانواده بهتان معنی ملک هم خانواده ملک


کلمات دیگر: