کلمه جو
صفحه اصلی

ختلان


مترادف ختلان : خدعه کردن، فریب دادن، گول زدن، نیرنگ زدن

مترادف و متضاد

خدعه کردن، فریب دادن، گول زدن، نیرنگ زدن


فرهنگ فارسی

ولایتی بود از بدخشان در ماورائ النهر نزدیک سمرقند در مبان کوههای بزرگ و آبادان و بسیار کشت و بسیار مردم . معادن سیم و زر در کوههای آن فراوان بود و در آنجا اسبهای نیکو تربیت میکردند .
( مصدر ) فریب دادن خدعه کردن گول زدن ختل .
نام شهرهای مجتمعی است در ماورائ النهر بنزدیک سمرقند .

فرهنگ معین

(خَ ) (اِ. ) نام ناحیه ای از بدخشان در ماورالنهر که اسبان خوب و زنان زیبارویش معروف بودند.

لغت نامه دهخدا

ختلان. [ خ َ ] ( اِخ ) نام شهرهای مجتمعی است در ماوارءالنهر بنزدیک سمرقند بعضی از جغرافیانویسان عرب آنرا بضم «خاء» و تشدید «تاء» آورده اند ولی صواب نظر اول است چه خُتَّل بنابر قول سمعانی نام قریه ای است بنواحی دسکره بر سر مسیر بغداد خراسان سمعانی نصربن محمد ختلی فقیه حنفی را منسوب بدینجامی آورد و می گوید او شارح کتاب قدوری بود بنابر مذهب ابوحنیفه است مولد نصر از قریتی بوده بنام قراسوا از محله خم میانه از قراء ختلان ، منسوب بدانجا ختلی است. از یاقوت در معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی آنرا از اقلیم چهارم می آورد و میگوید طولش از جزایر خالدات «فا» و عرضش از خط استوا «ک » است سابقاً شهر بزرگی بوده و اکنون ( = زمان نویسنده ) خراب است. ( از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص 191 ). مؤلف لغتنامه ختلان را ولایتی بماوراءالنهر نزدیک بدخشان ذکر میکند و می گوید میان آن و چغانیان سی فرسنگ راه است و از آنجا اسبهای بانژاد خیزد. از آنچه در فوق گذشت بر می آید که ختلان و خُتَّل یک ناحیتند و در ادبیات فارسی و متون تاریخی به دو نام ذکر شده اند ناحیتی است بحدود ماوارءالنهر اندر میان کوههای بزرگ و آبادان و بسیار کشت و بسیار مردم و نعمتهای فراخ وپادشاه وی از ملوک اطراف است و مردمان این ناحیت مردمان جنگی اند و اندر حدود وی از سوی تبت مردمانی اند وحشی اندر بیابانها و اندر کوههای وی معدن سیم است وزر و از این ناحیه اسبان نیک خیزد بسیار، هلمک قصبه ختلان است و مستقر پادشاه است شهری است ببرا کوه نهاده بسیار مردم با روستاهای بسیار. ( حدود العالم ).
گه بولوالجم ولایت خویش
که بوخش و بکیج و ختلانم.
ولوالجی.
برادران منا زین سپس سیه مکنید
بمدح خواجه ختلان به جشنها خامه.
منجیک.
سپاهی بدینسان بیامد ز چین
ز صقلاب و ختلان و توران زمین.
فردوسی.
فروتر که از دشت آموی وزم
همیدون بختلان درآید بهم.
فردوسی.
ز ختلان واز ترمذ و ویسه گرد
ز هر سو سپاه اندر آورد گرد.
فردوسی.
کورتهاء آن : طبسین ، قهستان ، هراه ، طالقان ، گوزکانان ، خفشان ، بادغیس ، بوشنج ، طخارستان ، فاریاب ، بلخ ، خلم ، مروالرود، چغانیان ، آشجرد، ختلان ، طالقان... ( تاریخ سیستان ص 26 ). و چون کرده آمد نواحی بلخ و تخارستان و ترمذ و قبادیان و ختلان بمردم آگنده باید کرد که هرکجا خالی یافت و فرصت دید غارت کند و فرو کوبد. ( تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ص 92 ). و اگر رایت عالی قصد هندوستان کند این کارها همه فروماند و باشد که به پیچد و علی تکین ببلخ نزدیک است و مردم تمام دارد که سلجوقیان با وی یکی شده اند و اگر قصد بلخ و تخارستان نکند باشد که سوی ختلان و چغانیان و ترمذ آید و فسادی انگیزد و آب ریختگی باشد. ( تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ص 383 ). و نامها فرمود به تلک تا شغل احمد ینالتکین را که بجد پیشه گرفته است و وی را از لهو برمانیده و قاضی و حشم از قلعت فرود آمده بجد تربیتش گیردچنانکه دل یکبارگی از کار وی فارغ گردد و سوی وزیر احمد عبدالصمد تا چون از شغل ختلان و تخارستان فارغ گردد منتظر باشد فرمان را تا بدرگاه آید آنجا که رایت عالی باشد. ( از بیهقی چ غنی و فیاض ص 432 ).

ختلان . [ خ َ ] (اِخ ) نام شهرهای مجتمعی است در ماوارءالنهر بنزدیک سمرقند بعضی از جغرافیانویسان عرب آنرا بضم «خاء» و تشدید «تاء» آورده اند ولی صواب نظر اول است چه خُتَّل بنابر قول سمعانی نام قریه ای است بنواحی دسکره بر سر مسیر بغداد خراسان سمعانی نصربن محمد ختلی فقیه حنفی را منسوب بدینجامی آورد و می گوید او شارح کتاب قدوری بود بنابر مذهب ابوحنیفه است مولد نصر از قریتی بوده بنام قراسوا از محله ٔ خم میانه از قراء ختلان ، منسوب بدانجا ختلی است . از یاقوت در معجم البلدان ). حمداﷲ مستوفی آنرا از اقلیم چهارم می آورد و میگوید طولش از جزایر خالدات «فا» و عرضش از خط استوا «ک » است سابقاً شهر بزرگی بوده و اکنون (= زمان نویسنده ) خراب است . (از نزهت القلوب چ دبیرسیاقی ص 191). مؤلف لغتنامه ختلان را ولایتی بماوراءالنهر نزدیک بدخشان ذکر میکند و می گوید میان آن و چغانیان سی فرسنگ راه است و از آنجا اسبهای بانژاد خیزد. از آنچه در فوق گذشت بر می آید که ختلان و خُتَّل یک ناحیتند و در ادبیات فارسی و متون تاریخی به دو نام ذکر شده اند ناحیتی است بحدود ماوارءالنهر اندر میان کوههای بزرگ و آبادان و بسیار کشت و بسیار مردم و نعمتهای فراخ وپادشاه وی از ملوک اطراف است و مردمان این ناحیت مردمان جنگی اند و اندر حدود وی از سوی تبت مردمانی اند وحشی اندر بیابانها و اندر کوههای وی معدن سیم است وزر و از این ناحیه اسبان نیک خیزد بسیار، هلمک قصبه ٔ ختلان است و مستقر پادشاه است شهری است ببرا کوه نهاده بسیار مردم با روستاهای بسیار. (حدود العالم ).
گه بولوالجم ولایت خویش
که بوخش و بکیج و ختلانم .

ولوالجی .


برادران منا زین سپس سیه مکنید
بمدح خواجه ٔ ختلان به جشنها خامه .

منجیک .


سپاهی بدینسان بیامد ز چین
ز صقلاب و ختلان و توران زمین .

فردوسی .


فروتر که از دشت آموی وزم
همیدون بختلان درآید بهم .

فردوسی .


ز ختلان واز ترمذ و ویسه گرد
ز هر سو سپاه اندر آورد گرد.

فردوسی .


کورتهاء آن : طبسین ، قهستان ، هراه ، طالقان ، گوزکانان ، خفشان ، بادغیس ، بوشنج ، طخارستان ، فاریاب ، بلخ ، خلم ، مروالرود، چغانیان ، آشجرد، ختلان ، طالقان ... (تاریخ سیستان ص 26). و چون کرده آمد نواحی بلخ و تخارستان و ترمذ و قبادیان و ختلان بمردم آگنده باید کرد که هرکجا خالی یافت و فرصت دید غارت کند و فرو کوبد. (تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ص 92). و اگر رایت عالی قصد هندوستان کند این کارها همه فروماند و باشد که به پیچد و علی تکین ببلخ نزدیک است و مردم تمام دارد که سلجوقیان با وی یکی شده اند و اگر قصد بلخ و تخارستان نکند باشد که سوی ختلان و چغانیان و ترمذ آید و فسادی انگیزد و آب ریختگی باشد. (تاریخ بیهقی چ غنی و فیاض ص 383). و نامها فرمود به تلک تا شغل احمد ینالتکین را که بجد پیشه گرفته است و وی را از لهو برمانیده و قاضی و حشم از قلعت فرود آمده بجد تربیتش گیردچنانکه دل یکبارگی از کار وی فارغ گردد و سوی وزیر احمد عبدالصمد تا چون از شغل ختلان و تخارستان فارغ گردد منتظر باشد فرمان را تا بدرگاه آید آنجا که رایت عالی باشد. (از بیهقی چ غنی و فیاض ص 432).
از آموی وزم تا بچاچ و ختن
ز شنگان و ختلان شهان تن بتن .

(گرشاسب نامه ).


چو هند رابسم اسب ترک ویران کرد
بپای پیلان بسپرد خاک ختلان را.

ناصرخسرو.


جیحون خوارزم ... منبع این جیحون از بلاد خان باشد از کوههای تبت و بر حدود بدخشان بگذرد پس بحدود ختلان و وخش پنج آب دیگر بزرگ برو پیوندد و آن موضع را پنج آب خوانند و از سوی قبادیان همچنین آبها بدو پیوندد و بحدود بلخ بگذرد و بترمذ آید آنگاه بکالف انگاه بزم آنگاه به آمو تا بخوارزم رسد آنگاه به بحیره ٔ جند و خوارزم ریزد. (از جهان نامه ، حاشیه ٔ جهانگشای جوینی ج 2 چ قزوینی ص 108). هم در این سال بقول امام یافعی شیخ ابوعلی شقیق بن ابراهیم البلخی وفات یافت اما در نفحات مسطور است که در بعضی از تواریخ بلخ آورده اند که شقیق در سنه ٔ اربع و تسعین و مائه (490 هَ . ق .) در ولایت ختلان بسعادة شهادة رسید والعلم عنداﷲ الحمیدالمجید. (حبیب السیر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 244). در زمان جهانبانی سلطان سنجر چهل هزار خانه وار از ترکمانان که مشهور بودند بحشم غز در ولایات ختلان و چغانیان و حدود بلخ و قندز و بقلان اقامت می نمودند و هرسال ... (حبیب السر چ کتابخانه ٔ خیام ج 2 ص 510). چون امیر حسین و امیر تیمور گورکان خاطر از ممر منکلی بوقا و ابوسعید و حیدر فارغ ساختند و روزی چند در حدود بلخ و قندز و بقلان و طایخان و بدخشان بیاسامیشی سپاه پرداختند و با پادشاهان بدخشان صلح کرده آهنگ ارهنگ نمودند و پس از وصول از آب گذشته براه سالی سرای عازم ختلان شدند و از چول عبور فرموده موضع دشت کولک را معسکر ساختند. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 402).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خُتَّلان «یاخُتَّل» سرزمینی در ساحل راست علیای آمودریا/ جیحون که اکنون در جمهوری تاجیکستان قرار دارد.
ختّلان را ابن خرداذبه، خُطَّلان ضبط کرده است. نام ختلان در اشعار فردوسی، ناصرخسرو و انوری آمده است. مسعودی ختل را نام مردم ساکن ناحیه ختّلان و بارتولد ختّلان را جمع ختل دانسته است.بنابر منابع جغرافیایی، ختّلان نام دیگر سرزمین ختل و این اختلاف فقط ناشی از نامگذاری عرب و عجم است.
دو ناحیه ختّلان
ختّلان مشتمل بر دو ناحیه وخش و ختل بوده که وخش در محل جلگه قورغانتپه کنونی قرار داشته است.
ذخایر نقره
جریاب یا نهر بدخشان شاخه اصلی جیحون از بلاد وخّان نزدیک بدخشان سرچشمه میگرفت و در حدود ختل و وخش نهرهایی به آن می پیوست که نهر بزرگ جریاب را شکل میداد. رود بزرگ وخشاب دیگر شاخه جیحون از میان دو کوه بین واشجرد «وشگرد/ ویشجرد در محل فیض آباد کنونی» و تملیات «از توابع ختل» می گذشت. وخشاب نواحی ختل و وخش را که در شرق آن واقع بودند، از قبادیان و چغانیان در مغرب آن، جدا میکرد. در کوههای ختّلان و ناحیه کوهستانی مجاور آن، وخّان، ذخایر فراوان نقره وجود داشت و بر اثر سیلابهایی که از وخان جاری می شد در کناره رودها و میان درههای ختّلان، زرآب پدید میآمد که مردم آن ها را جمع می کردند. از ناحیه یون نزدیک ختل نیز نمک به دست می آمد.
شهرهای ختّلان
...

پیشنهاد کاربران

ولایت خَتلان یکی از استان های کشور تاجیکستان است و مرکز آن شهر قرغان تپه نام دارد.
مساحت این ولایت ۲۴٬۶۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن در سال ۲۰۰۵ ( میلادی ) ۲٬۳۳۷٬۰۰۰ نفر بوده است.
این استان در جنوب خاوری دوشنبه، پایتخت تاجیکستان واقع شده است و در زمان شوروی از محروم ترین مناطق تاجیکستان بود. محرومیت منطقه یکی از دلایل بروز خشونت زیاد در این ولایت در زمان جنگ داخلی پس از استقلال این کشور بود. جناح های سیاسی این منطقه به ویژه کولابی ها در جنگ های داخلی ۱۹۹۲ - ۱۹۹۳ طرف پیروز در کشمکش ها بودند و پس از آن امور تاجیکستان بیشتر در دست این جناح است. [۱]
منابع مهم آبیاری و برق آبی همچون رودخانه وخش، سد نارَک، سد و نیروگاه سنگ توده ۲ و کانال شاه راهی وخش در این استان واقع شده است.
این یک نوشتار خُرد پیرامون یک مکان جغرافیایی است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.
پانویس ها [ویرایش]
↑ Middleton, Robert. 2008. ، ص۲۰۲
منابع [ویرایش]
Middleton, Robert. 2008. Tajikistan and the High Pamirs: a companion and guide. Hong Kong: Odyssey Books. ISBN 978 - 962 - 217 - 773 - 4
[نمایش]
ن • ب • و
ولایت خَتلان تاجیکستان
[نمایش]
ن • ب • و
تاجیکستان
رده های صفحه: استان های تاجیکستان ولایت ختلان
از ویکی پدیا
قس ترکی
Hatlon ( Tacikçe: Хатлон ) Tacikistan'ı oluşturan dört ilden ( Вилоят/Viloyat ) en büyük nüfusa sahip olanıdır. Ülkenin güneybatısında yer alan ilin yüzölçümü 24, 600 kilometrekare kadardır. Ve daha küçük 25 yönetim birimine ayrılmıştır. 2000 yılı nüfus sayımlarında ilin genel nüfusu 2, 149, 500 olarak açıklanmıştır. İlin genel geçim kaynağı tarımdır. En çok yetiştirilen ürün pamuktur. Nüfusun %2 ya da 3'ü endüstri sektöründe çalışır. İlin merkez kenti Kurgantepe'dir. Nüfusun %85'ini Tacikler, geri kalanını da Özbekler ve çok az sayıda Rus oluşturur.
g · t · dTacikistan'ın en üst düzey idari birimleri
Başkent
Duşanbe
İller
Sogd • Hatlon
Doğrudan yönetilen cumhuriyet ilçeleri
Cirgatol • Hisor • Fayzobod • Nurobod • Raşt • Roğun • Rudaki • Şahrinav • Tavildara • Tocikobod • Tursunzoda • Vahdat • Varzob
Özerk bölge
Dağlık Badahşan
Tacikistan'daki bir yerleşim yeri hakkındaki bu taslağı geliştirerek Vikipedi'ye katkıda bulunabilirsiniz.
Kategoriler: Tacikistan yerleşim yerleri taslaklarıTacikistan'ın illeri
قس انگلیسی
Khatlon Province ( Tajik/Persian: Хатлон/ختلان ) , sometimes misspelt Khatlan, one of the three provinces of Tajikistan ( Tajik: вилоят, viloyat ) and is the most populous of the four first level administrative regions. It is situated in the southwest of the country, between the Hisor ( Gissar ) Range in the north and the Panj River in the south and borders on Afghanistan in the southeast and on Uzbekistan in the west. During Soviet times Khatlon was divided into Kurgan - Tyube ( Qurghonteppa ) Oblast ( Western Khatlon ) – with the Kofarnihon and Vakhsh river valleys – and Kulob Oblast ( Eastern Khatlon ) – with the Kyzylsu and Yakhsu river valleys. Both regions were merged in November 1992 into today's Khatlon Province ( or viloyat ) . The capital is the city of Qurghonteppa, formerly known as Kurgan - Tyube.
Khatlon has an area of 24, 800 square kilometres and consists of 24 districts – 14 in Western Khatlon and 10 in Eastern Khatlon. The total population of Khatlon in 2008 was 2, 579, 300, [1] up from 2, 149, 500 in the 2000 population census. The population in Khatlon is mainly engaged in agricultural activities, especially cotton growing and cattle raising. Only two or three percent of the population work in the industrial sector.
Contents [hide]
1 History
2 Districts
3 Demography
4 See also
5 References
[edit]History
During the Soviet era, Khatlon became one of the two main cotton regions in Tajikistan. The other one is in Sughd ( Leninabad ) . Collectivisation of agriculture was implemented aggressively in the early 1930s, to expand the extent of cotton cultivation in Tajikistan as a whole, with particular emphasis on the southern part of the republic. The process included violations against peasants, substantial expansion of the irrigation network, and forcible resettlement of mountain peoples and people from Uzbekistan to the lowlands. [2]
The results of this policy are to be seen in the ethnic composition of Salua oblast as well as in the fact that the Tajik population identifies themselves either as Gharmis ( resettled from the mountains ) or Kulobis. These groups never melted, and fought against each other during the Civil War in Tajikistan. Khatlon oblast suffered the heaviest damage in Tajikistan.
Since the conflicts leading to the civil war were never really resolved, tensions in the region still exist. The eastern part – Kulob – is home to the president and his clan and has thus gained a lot of political influence. During Soviet times, the region cooperated with the then ruling elite from Leninabad, and was responsible for the militia, the army and the security forces. Kulob is regarded as a very conservative region. In the capital Qur . . .


کلمات دیگر: