جحفه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
جحفة. [ ج َ ف َ ] (ع اِ) پاره ای از روغن و مسکه . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). || باقی آب در کناره ٔ حوض . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). || بیماری شکم از قبیل مغص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || سپر از پوست . (یادداشت مؤلف ). || (مص ) بازی کردن به گوی . جَحف . (منتهی الارب ).
جحفة. [ ج ُ ف َ ] (اِخ ) جایی است میان مکه و مدینه که میقات اهل شام است . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: قریه ای بزرگ بوده و منبری داشته که در راه مدینه بمکه در چهارمیلی واقع بوده است . این قریه میقات مردم مصر و شام است اگر از مدینه عبور نکنند میقات آنان ذوالخلیفه است . اسم این قریه مهیعه بود و بعدها بواسطه ٔ سیلی که در آن دیار آمد و مردم آنجا را آب برد آن را جحفه نامیدند [ چنین سیلی را به عربی سیل جحاف گویند ] . هم اکنون [ عصر یاقوت ] آنجا ویران است . ازآنجا تا ساحل البحار سه منزل و فاصله ٔ آن تا اقرن که موضعی از بحر است شش میل و از آنجا تا مدینه شش منزل و از آنجا تا غدیر خم دو میل راه است . سکری گوید:جحفه در سه منزلی مکه در راه مدینه واقع است و اولین غور مکه است و همچنین است از وجه دیگری به ذات عرق و اول ثغر از راه مدینه نیز جحفه است . جریر در ابیات زیر «ها» را حذف کرده و آن را غور قرار داده است :
قد کنت اهوی ثری نجد و ساکنه
فالغور، غوراً به غسفان و الجحف
لما ارتحلنا و نحو الشام نیتنا
قالت جعادة هذی نیةقذف .
کلبی گوید: عمالقه ، بنوعبیل یعنی برادران عادبن رب را بیرون راندند و آنان وارد جحفه شدند که در آن زمان مهیعة نام داشت ، سپس سیلی آمد و آن را آب برد و بهمین جهت آنجا را جحفة نامیدند و وقتی که پیغمبر (ص ) وارد مدینه شد به آن شهر وبا آمد و یاران حضرت تب کردند پس رسول (ص ) این دعا را خواند: «اللهم حبب الینا المدینة کما حببت الینا مکة او اشد و صححها و بارک لنا فی صاعها و مدها و انقل حماها الی الجحفة». در روایت دیگر نقل شده که رسول (ص ) در یکی از مسافرتها شب خوابید چون بیدار شد یاران خود را بیدار کرد وگفت : تب بصورت زنی از من رد شد و بسوی جحفه رفت . (از معجم البلدان ). و از دریای قلزم تا جحفه پنج میل راه است . و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 4 و 15 و الموشح ص 162 و سفرنامه ٔ ناصرخسرو ص 84 و عیون الاخبار ج 3 ص 45 و عقد الفرید ج 6 ص 133 و مجمل التواریخ والقصص ص 519 ومراصد الاطلاع و حبیب السیر شود.
جحفة. [ ج ُف َ ] (ع اِ) آب برگرفته شده از چاه . || باقی مانده ٔ آب در چاه بعد از برگرفتن از آن . || اندک ترید در خنور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ذیل اقرب الموارد). || اندک سبزه بر ریگ توده ٔ صحرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اندک از طعام . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || باقیمانده ٔ آب در اطراف حوض . || یک مشت از طعام . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد). جَحفَة. (منتهی الارب ). || نقطه ٔ مرتفع در بالای فلات . (از ذیل اقرب الموارد).
جحفة. [ ج َ ف َ ] ( ع اِ ) پاره ای از روغن و مسکه. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || باقی آب در کناره حوض. ( منتهی الارب ) ( ذیل اقرب الموارد ). || بیماری شکم از قبیل مغص. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || سپر از پوست. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) بازی کردن به گوی. جَحف. ( منتهی الارب ).
جحفة. [ ج ُ ف َ ] ( اِخ ) جایی است میان مکه و مدینه که میقات اهل شام است. ( منتهی الارب ). یاقوت آرد: قریه ای بزرگ بوده و منبری داشته که در راه مدینه بمکه در چهارمیلی واقع بوده است. این قریه میقات مردم مصر و شام است اگر از مدینه عبور نکنند میقات آنان ذوالخلیفه است. اسم این قریه مهیعه بود و بعدها بواسطه سیلی که در آن دیار آمد و مردم آنجا را آب برد آن را جحفه نامیدند [ چنین سیلی را به عربی سیل جحاف گویند ]. هم اکنون [ عصر یاقوت ] آنجا ویران است. ازآنجا تا ساحل البحار سه منزل و فاصله آن تا اقرن که موضعی از بحر است شش میل و از آنجا تا مدینه شش منزل و از آنجا تا غدیر خم دو میل راه است. سکری گوید:جحفه در سه منزلی مکه در راه مدینه واقع است و اولین غور مکه است و همچنین است از وجه دیگری به ذات عرق و اول ثغر از راه مدینه نیز جحفه است. جریر در ابیات زیر «ها» را حذف کرده و آن را غور قرار داده است :
قد کنت اهوی ثری نجد و ساکنه
فالغور، غوراً به غسفان و الجحف
لما ارتحلنا و نحو الشام نیتنا
قالت جعادة هذی نیةقذف.
کلبی گوید: عمالقه ، بنوعبیل یعنی برادران عادبن رب را بیرون راندند و آنان وارد جحفه شدند که در آن زمان مهیعة نام داشت ، سپس سیلی آمد و آن را آب برد و بهمین جهت آنجا را جحفة نامیدند و وقتی که پیغمبر ( ص ) وارد مدینه شد به آن شهر وبا آمد و یاران حضرت تب کردند پس رسول ( ص ) این دعا را خواند: «اللهم حبب الینا المدینة کما حببت الینا مکة او اشد و صححها و بارک لنا فی صاعها و مدها و انقل حماها الی الجحفة». در روایت دیگر نقل شده که رسول ( ص ) در یکی از مسافرتها شب خوابید چون بیدار شد یاران خود را بیدار کرد وگفت : تب بصورت زنی از من رد شد و بسوی جحفه رفت. ( از معجم البلدان ). و از دریای قلزم تا جحفه پنج میل راه است. و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 4 و 15 و الموشح ص 162 و سفرنامه ناصرخسرو ص 84 و عیون الاخبار ج 3 ص 45 و عقد الفرید ج 6 ص 133 و مجمل التواریخ والقصص ص 519 ومراصد الاطلاع و حبیب السیر شود.
دانشنامه اسلامی
ویرانه های این شهر متروک در ۱۸۹ کیلومتری شهر مکه و ۱۵ کیلومتری شهر رابغ واقع است. و تا مدینه هفت منزل است. این شهر در ابتدا مَهیَعه نام داشت.
معنا
این نام در لغت به معنای جایگاه وسیع و پهناور است، و با موقعیت جغرافیایی سرزمینی که شهر در آن واقع بود، همخوانی داشت؛ سرزمین پهناوری که از یک سو به غدیرخم و وادی خرار و از دیگر سو به دریای سرخ منتهی می گردید.
پیشینه
پیشینۀ مهیعه به روزگار پیش از اسلام می رسد.به گزارش برخی از منابع دورۀ اسلامی، در آن روزگار به سبب افزایش جمعیت مکه، اعراب بنی عبیل ناگزیر به ترک مکه و مهاجرت از آن جا شدند و در مهیعه سکنا گزیدند؛ اما بر اثر وقوع سیلابی شدید، دچار خسارات جانی و مالی بسیار شدند.از این رو به سبب ستمی که در نتیجۀ این پدیدۀ طبیعی بر بنی عبیل رفت، مهیعه از آن پس جحفه نام گرفت. به گزارش ابن قتیبه این رویداد در ۸۰ق/۶۹۹ م به وقوع پیوسته، و از آن سال این شهر جحفه خوانده شده است.
حکم
...
در سده های نخستین هجری این مکان شهری پررونق بود ولی هم اکنون منطقه آبادی نیست. غدیر خم در نزدیکی این مکان قرار دارد.
جحفه منطقه ای در ۱۸۳ کیلومتری مکه و یکی از میقات های مهم حج تمتع و عمره مفرده برای ساکنان شام و مصر و نیز کسانی است که از آن جا عبور می کنند. این شهر در ۹ کیلومتری غدیر خم و نزدیک ساحل دریای سرخ قرار دارد و امروزه کسانی که از جده به سوی مکه می روند، در این منطقه مُحرِم می شوند.
جحفه نام محلی است بین مکه و مدینه، نزدیک رابغ و در دو میلی غدیر خم.
فاصله آن تا مکه سه و تا مدینه هفت منزل است. این محل بر اثر سیل ویران گشته، لیکن هم اکنون مسجد بزرگی با همه امکانات جانبی جهت احرام عمره گزارانی که از این مسیر به مکه مشرف می شوند، در این محل بنا شده است. نام این محل قبل از جحفه «مَهْیَعَه» بوده است. این عنوان در باب حج بکار رفته است.
از میقات های پنج گانه عمره تمتع (حج تمتع) و نیز عمره مفرده جحفه است که میقات اهل شام، مصر، مغرب و کسانی است که عبورشان از این مسیر است. میقات اهل مدینه در حال اختیار مسجد شجره است؛ لیکن هنگام ضرورت چون بیماری و ضعف می توانند از جحفه محرم شوند.
کسی که وظیفه اش احرام از مسجد شجره است، چنانچه بدون احرام از آن بگذرد، می تواند در جحفه محرم شود. بر مسئله ادعای اجماع شده است؛ لیکن برخی معاصران، احتیاط واجب را در برگشتن به مسجد شجره و احرام از این میقات دانسته اند.
جمعی از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، جلد 3، ص 50.