کلمه جو
صفحه اصلی

سیمرغ


مترادف سیمرغ : سیرنگ، عنقا

فارسی به انگلیسی

fabulous bird variously identified, [fabulous bird variously identified

[name of a legendary bird mentioned in Persian/Farsi literature, it is comparable to phoenix], Seemorgh


مترادف و متضاد

simurgh (اسم)
سیمرغ

فرهنگ فارسی

۱ - در فروردین یشت بند ۹۷ آمده:[فروهر پاکدین سئنه پسر اهوم ستوت را می ستاییم نخستین کسی که با صد پیرو درین سرزمین ظهور کرد ] . در کتاب هفتم دینکرت فصل ششم بند ۵ آمده : [ در میان دستوران درباره سئنه گفته شده است که او صد سال پس از ظهور دین (زردشت ) متولد شد و دویست سال پس از ظهور دین در گذشت. او نخستین پیرو مزدیسناست که صد سال زندگانی کرد و با صد تن از مریدان خویش بروی زمین آمد ] . و نیز در دینکرت کتاب نهم فصل ۲۴ بند ۱۷ وی از شاگردان زردشت معرفی شده . ۲ - محققان کلمه [سئنه] را در اوستا به شاهین و عقاب ترجمه کرده اند و با ورغن اوستایی یکی دانسته اند. توضیح بی شک بین دو مفهوم [ سئنه ] اوستایی و سیمرغ فارسی - یعنی اطلاق آن بر مرغ مشهور و نام حکیمی دانا - رابطه ای موجود است . میدانیم که در عهد کهن روحانیون و موبدان علاوه بروظایف دینیشغل پزشکی میورزیدند بنابراین تصور میرود یکی از خردمندان روحانی عهد باستان - که نام وی [ سئنه ] از نام پرنده مزبور اتخاذ شده بود- سمت روحانی مهمی داشته که انعکاس آن بخوبی در اوستا آشکار است و از جانب دیگر وی بطابت و مداوای بیماران شهرت یافته بود.بعدها سئنه ( نام روحانی مذکور ) را بمعنی لغوی خود نام مرغ - گرفتند و جنبه پزشکی او را در اوستا بدرختی که آشیانه مرغ سئنه است - و در خدای نامه و شاهنامه بخود سیمرغ - دادند چنانکه در بهرام یشت بند ۳۸ - ۳۴ آمده : [ کسی که استخوان یا پری ازین مرغ دلیر ( وارغن ) با خود داشته باشد هیچ مرد دلیری او را نتواند براندازد و نه از جای براند . آن پر او را هماره نزد کسان گرامی و بزرگ دارد او را از فر برخوردار سازد. آری پناه بخشد آن پر [ مرغان مرغ ] در هنگام برابر شدن با هماوردان خونخوار و ستمکار . دارند گان آن بر کمتر گزند یابند . همه بترسند از کسی که تعویذ پر مرغ وارغن با اوست .] در مینوگ خرت ( پازند ) آمده ( ترجمه وست فصل ۶۲ بند ۴٠ - ۳۷ ) : آشیان سین مورو ( سیمرغ ) بر درخت [ هروسپ تخمک ] است که آنرا [ جدبیش ] ( ضد گزند ) میخوانند و هر گاه سین مورو از آن بر خیزد هزار شاخه از آن درخت بروید و چون بر آن نشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخمهایش پراکنده گردد] ( پورداود . فرهنگ ایان باستان . ۱ ص ۳٠۲ ببعد
عنقائ، مرغی افسانهای که گویندبسیاربزرگ بوده، ودرکوه قاف آشیان داشته، سیرنگ هم گفته شده است
مرغی افسانه یی و موهوم . یا سیمرغ آتشین . خورشید . یا سیمرغ آتشین پر . خورشید .
نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرد .

پرنده‌ی افسانه‌ای، عنقا


فرهنگ معین

(مُ ) [ په . ] (اِمر. ) مرغ افسانه ای و موهوم .

لغت نامه دهخدا

سیمرغ. [ م ُ ] ( اِخ ) جانوری است مشهور و سیمرغ از آن گویند که هر لون که در پر هر یک مرغ میباشد، همه در پرهای او موجوداست و بعضی گویند که بغیر همین اسم فرضی وجود ندارد. ( غیاث ). عنقا را گویند و آن پرنده ای بوده است که زال پدر رستم را پرورده و بزرگ کرده. ( برهان ). عنقاء.( زمخشری ). سیرنگ. ( آنندراج ). مرغ افسانه ای و موهوم.( فرهنگ فارسی معین ). در اصل سین مرغ : پهلوی «سین ، مرغ » ، اوستا «مرغوسائنو» و نیز پهلوی «سن موروک »، هندی باستان «چی نا» ، ( باز )، ارمنی «چین » . در فروردین یشت بند 97 آمده : فروهرپاکدین «سائنا» پسر اهوم ستوت را می ستاییم. نخستین کسی که با صد پیرو در این سرزمین ظهور کرد در کتاب هفتم دینکرد در فصل ششم بند 5 آمده : «در میان دستوران درباره سئنه گفته شده است که او صد سال پس از ظهور دین ( زرتشت ) متولد شد و دویست سال پس از ظهور دین درگذشت. او نخستین پیرو مزدیسنا است که صد سال زندگی کرد و با صد تن از مریدان خویش به روی زمین آمد و نیز دینکرد در کتاب نهم در فصل 24 بند 17، وی از شاگردان زرتشت معرفی شده. محققان کلمه سئنه را در اوستا به شاهین و عقاب ترجمه کرده اند و با «ورغنا» ( اوستایی ) یکی دانسته اند و بی شک بین دو مفهوم سئنه اوستایی و سیمرغ فارسی ، یعنی اطلاق آن بر مرغ مشهور و نام حکیمی دانا رابطه ای موجود است. میدانیم که در عهد کهن روحانیان و موبدان علاوه بر وظایف دینی شغل پزشکی میورزیدند، بنابراین تصور میشود یکی از خردمندان روحانی عهد باستان که نام وی سئنه از نام پرنده مزبور اتخاذ شده بود، سمت روحانی مهمی داشته که انعکاس آن بخوبی در اوستا آشکار است و از جانب دیگر وی به طبابت و مداوای بیماران شهرت یافته بود. بعدها سئنه ( نام روحانی مذکور ) را به معنی لغوی خود نام مرغ گرفتند و جنبه پزشکی او را در اوستا به درختی که آشیانه مرغ سئنه است و در خداینامه و شاهنامه به خود سیمرغ دادند، چنانکه در بهرام یشت بند 34 - 38 آمده : «کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر ( وارغن ) با خود داشته باشد، هیچ مرد دلیری او را نتواند براندازد و نه ازجای براند. آن پر او را هماره نزد کسان گرامی و بزرگ دارد و او را از فر برخودار سازد. آری پناه بخشد آن پر «مرغان مرغ » در هنگام برابر شدن با هماوردان خونخوار و ستمکار دارندگان آن پر کمتر گزند یابند. همه بترسند از کسی که تعویذ پر مرغ وارغن با اوست » در مینوگ خرد ( پازند ) آمده. ( ترجمه وست فصل 62 بند 37 -40 ). «آشیان سین مور» و ( سیمرغ ) بر درخت «هروسپ تخمک » است که آن را «جدبیش » ( ضد گزند ) میخوانند و هرگاه سین مورو از آن برخیزد هزار شاخه از آن درخت بروید وچون بر آن نشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخمهایش پراکنده گردد. ( از حاشیه برهان چ معین ) :

سیمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) جانوری است مشهور و سیمرغ از آن گویند که هر لون که در پر هر یک مرغ میباشد، همه در پرهای او موجوداست و بعضی گویند که بغیر همین اسم فرضی وجود ندارد. (غیاث ). عنقا را گویند و آن پرنده ای بوده است که زال پدر رستم را پرورده و بزرگ کرده . (برهان ). عنقاء.(زمخشری ). سیرنگ . (آنندراج ). مرغ افسانه ای و موهوم .(فرهنگ فارسی معین ). در اصل سین مرغ : پهلوی «سین ، مرغ » ، اوستا «مرغوسائنو» و نیز پهلوی «سن موروک »، هندی باستان «چی نا» ، (باز)، ارمنی «چین » . در فروردین یشت بند 97 آمده : فروهرپاکدین «سائنا» پسر اهوم ستوت را می ستاییم . نخستین کسی که با صد پیرو در این سرزمین ظهور کرد در کتاب هفتم دینکرد در فصل ششم بند 5 آمده : «در میان دستوران درباره ٔ سئنه گفته شده است که او صد سال پس از ظهور دین (زرتشت ) متولد شد و دویست سال پس از ظهور دین درگذشت . او نخستین پیرو مزدیسنا است که صد سال زندگی کرد و با صد تن از مریدان خویش به روی زمین آمد و نیز دینکرد در کتاب نهم در فصل 24 بند 17، وی از شاگردان زرتشت معرفی شده . محققان کلمه ٔ سئنه را در اوستا به شاهین و عقاب ترجمه کرده اند و با «ورغنا» (اوستایی ) یکی دانسته اند و بی شک بین دو مفهوم سئنه اوستایی و سیمرغ فارسی ، یعنی اطلاق آن بر مرغ مشهور و نام حکیمی دانا رابطه ای موجود است . میدانیم که در عهد کهن روحانیان و موبدان علاوه بر وظایف دینی شغل پزشکی میورزیدند، بنابراین تصور میشود یکی از خردمندان روحانی عهد باستان که نام وی سئنه از نام پرنده ٔ مزبور اتخاذ شده بود، سمت روحانی مهمی داشته که انعکاس آن بخوبی در اوستا آشکار است و از جانب دیگر وی به طبابت و مداوای بیماران شهرت یافته بود. بعدها سئنه (نام روحانی مذکور) را به معنی لغوی خود نام مرغ گرفتند و جنبه ٔ پزشکی او را در اوستا به درختی که آشیانه مرغ سئنه است و در خداینامه و شاهنامه به خود سیمرغ دادند، چنانکه در بهرام یشت بند 34 - 38 آمده : «کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر (وارغن ) با خود داشته باشد، هیچ مرد دلیری او را نتواند براندازد و نه ازجای براند. آن پر او را هماره نزد کسان گرامی و بزرگ دارد و او را از فر برخودار سازد. آری پناه بخشد آن پر «مرغان مرغ » در هنگام برابر شدن با هماوردان خونخوار و ستمکار دارندگان آن پر کمتر گزند یابند. همه بترسند از کسی که تعویذ پر مرغ وارغن با اوست » در مینوگ خرد (پازند) آمده . (ترجمه ٔ وست فصل 62 بند 37 -40). «آشیان سین مور» و (سیمرغ ) بر درخت «هروسپ تخمک » است که آن را «جدبیش » (ضد گزند) میخوانند و هرگاه سین مورو از آن برخیزد هزار شاخه از آن درخت بروید وچون بر آن نشیند هزار شاخه از آن بشکند و تخمهایش پراکنده گردد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
پادشا سیمرغ دریا را ببرد
خانه و بچه بدان تیتو سپرد.

رودکی .


بدان جای سیمرغ را لانه بود
که آنجای از خلق بیگانه بود.

فردوسی .


به نیزه کرگدن را برکند شاخ
به زوبین بشکند سیمرغ را پر.

فرخی .


مهرگان آمد و سیمرغ بجنبداز جای
تا کجا پر زند امسال و کجا دارد رای .

فرخی .


الا تا بانگ درّاجست و قمری
الا تا نام سیمرغ است و طغرل .

منوچهری .


گفتم که دشمنش بجهان اندرون کجاست
گفتا مثال سیمرغ ازچشمها نهان .

عنصری .


سیمرغ به اهتزاز تمام قدم نشاط در کار نهاد. (کلیله و دمنه ).
عقل جزئی کی تواند گشت بر قرآن محیط
عنکبوتی کی تواندکرد سیمرغی شکار.

سنایی .


چنین گفت کآن جای سیمرغ راست
که بر خیل مرغان همه پادشاست .

اسدی .


گاه چون سیماب لرزان گردد اندر بحر در
گاه چون سیمرغ پنهان گردد اندر گنج مال .

عبدالواسعجبلی .


تا عقاب عدل او اندر هوا پرواز کرد
از جهان سیمرغ وار آواره شد ظلم و فتن .

سوزنی .


سیمرغ میان مردم آید
گر بوی برد ز غمگساری .

عمادی شهریاری .


سیمرغ و مردمی بهمند از برای آنک
زآن جز حدیث و زین بجز از نام مانده نیست .

مجیرالدین بیلقانی .


آن کس که دلی خوش به جهان آورده ست
از خانه ٔ سیمرغ نشان آورده ست .

(از سندبادنامه ).


حضرت ستر معلا دیده ام
ذات سیمرغ آشکارا دیده ام .

خاقانی .


اگر بدانی سیمرغ را همی مانم
که من نهانم و پیداست نام و اخبارم .

خاقانی .


بگذر از این مرغ طبیعت خراش
بر سر این مرغ چو سیمرغ باش .

نظامی .


مدتی گشت ناپدید از ما
سر چو سیمرغ درکشید از ما.

نظامی .


دمبدم پابسته ٔ دام نویم
هر یکی گرباز و سیمرغی شویم .

مولوی .


چنان پهن خوان کرم گسترد
که سیمرغ در قاف روزی خورد.

سعدی .


چیزی که هست هست نه کم میشود نه بیش
وآن خود که نیست نیست چوسیمرغ و کیمیاست .

ابن یمین .


وفا مجوی ز کس ور سخن نمیشنوی
بهرزه طالب سیمرغ و کیمیا می باش .

حافظ.


- سیمرغ آتشین ؛ کنایه از خورشید جهان افروز است و او را سیمرغ آتشین پر هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ).
- سیمرغ مشرق ؛ کنایه از آفتاب : شبانگاه که سیمرغ مشرق بنشیمن مغرب رسید زن بخانه تحویل کرد. (سندبادنامه ص 243).

سیمرغ . [ م ُ ] (اِخ ) نام حکیمی است که زال در خدمت او کسب کمال کرد. (برهان ) (آنندراج ) :
سام که سیمرغ پسرگیر داشت
بود جوان گرچه پسر پیر داشت .

نظامی (مخزن الاسرار ص 84).


رجوع به کلمه ٔ فوق شود.

فرهنگ عمید

در افسانه ها، مرغی بسیاربزرگ که در کوه قاف آشیان داشته، سیرنگ، عنقا.

دانشنامه عمومی

سیمُرغ نام یک پرندۀ اسطوره ای-افسانه ای ایرانی است. شاید بتوان سیمرغ را از مهم ترین موجودات در ادب پارسی برشمرد. دانشمندان زیادی از دیرباز به این پرنده در اساطیر ایرانی و شباهتهای آن با مرغان دیگری همچون çyena (شاهین)، گرودای هندی، وارغن، کرشیفت، امرو و کمروی اوستایی، چمروش و کَمَک در ادبیات پهلوی، عنقای عربی، هما و ققنوس در ادب پارسی، فونیکس یونانی، انزوی اکدی، و سیرنگ در ادبیات عامیانه پرداخته اند.او نقش مهمی در داستان های شاهنامه دارد. کُنام (آشیانه) او کوه اسطوره ای قاف است. دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. زال را می پرورد و همواره او را زیر بال خویش پشتیبانی می کند. به رستم در نبرد با اسفندیاررویین تن یاری می رساند. جز در شاهنامه دیگر شاعران پارسیگوی نیز سیمرغ را چهرهٔ داستان خود قرار داده اند. از جمله منطق الطیر، عطار نیشابوری نیز از آن دسته اند.
سیمرغ بلورین
سیمرغ درمانگر
سرو کشمر
شیر و خورشید
درفش کاویان
سنگ نگاره های ساسانی
فهم معنی دقیق دو حرف اول سی مرغ بسیار مهم است. آیا سی همان عدد 30 هست و یا اینکه سی تحریف شده و یا خلاصه شده از واژه دیگری است. یک نظر بر آن است که سی در واقع شی هست و آن مخفف شاه و یا شاهین است شاهی مرغ مرغی است که در عالی ترین درجه است و شاید نام دیگر همای سعادت باشد.
سیمرغ (سیرنگ)پرنده ای شگرف و اسطوره ای است که جلوه های متفاوت و خارق العاده در عرصه ی افسانه، حماسه، فلسفه، عرفان، پزشکی و به طور کلی در فضای فرهنگ ایرانی داشته است. سیمرغ واژه ای فارسی و مخفف "سین مرغ" است که در "اوستا" به صورت "مرغوسئنه" و در "پهلوی" "سین مورو" نامیده شده است. مرغو به معنی مرغ و سئنه یعنی شاهین است."سئنه" ظاهرا در ایران باستان نام یکی از حکمای معروف نیز بوده که با جایگاه سیمرغ ارتباط دارد.
نشان سیمرغ نگاره ایست با ساختاری پیچیده؛ مرغی افسانه ای با دُم طاووس، بدن عقاب و سر سگ و پنجه های شیردر نماره ها و در کتب و نقوش به شکل پرنده های شکاری . نشان سیمرغ در دوره ایران ساسانی، بر بسیاری از جامها و ظرفها نقش بسته و شاید نشان رسمی شاهنشاهی ایران بوده باشد. نگاره های کشف شده بر بخش غربی دیوار افراسیاب، در شهر سمرقند، شاه یا شاهزاده ای را نمایش می دهند که همان طرح، همانند جامه خسرو پرویز بر دیوار طاق بستان، روی جامه اش نقش بسته. پژوهشگر نگاره های دیوار افراسیاب، پروفسور مارکوس موده، (استاد انستیتوی باستان شناسی و هنر شرقی دانشگاه مارتین لوتر آلمان) در پژوهش خود یادآور شده که به دلیل وجود این نگاره بر پیکره خسرو بر طاق بستان، ممکن نیست نشانی ساده بوده باشد، او همچنین شبیه بودن کلاه در این دو پیکره را دلیل دیگری بر مهم بودن شخصیت گمنام نقش بسته بر دیوار افراسیاب می داند و در ادامه به این نتیجه رسیده که نگاره سیمرغ، به احتمال بسیار پیکر یزدگرد سوم آخرین شاه ساسانی را نشان می دهد، چون تاریخ تقریبی ساخت آن نگاره ها با سال های پایانی شاهنشاهی ساسانی منطبق، و همچنین از بین یکصد پیکره نقش بسته بر آن دیوار، تنها یک نفر جامه اش به این نشان آراسته است. جامه ابریشمی (یا کفتان) دیگری از پایان دوره ساسانی در موزه سرنوچی پاریس با همان نقش به نمایش گذاشته شده. شماری تکه پارچه ابریشمی، کاشی ها و ظرفهای سیمین و زرین آن دوران نیز، سیمرغ را در همان قالب و همان نقش نشان می دهند.
سیمرغ (نشریه). هفته نامه سمیرغ نشریه ادبی-هنری است که در کابل افغانستان منتشر می شود.. سیمرغ از طریق اطلاع رسانی در حوزه ادبیات و هنر، از یک سو رویدادهای فرهنگی را پوشش دهد. از سوی دیگر این نشریه قصد دارد بر روند سیاسی در افغانستان اثر بگذارد. پرداختن به ادبیات صلح، ادبیات ضد جنگ و هنر دادخواهی از مسائل مورد توجه این نشریه است.

دانشنامه آزاد فارسی

سیمرغ (اخترشناسی). سیمرغ (اخترشناسی)(phoenix)
صورت فلکی نیمکرۀ جنوبی آسمان، به صورت سیمرغ یا ققنوس.

سیمرغ (اسطوره). سیمرغ
سیمرغ
سیمرغ
سیمرغ
مرغی بزرگ و افسانه ای در اساطیر ایران باستان و شاهنامۀ فردوسی. سیمرغ سخنگو و چاره اندیش است و بر فراز کوه البرز (قاف افسانه ای ) زندگی می کند. معروف ترین داستان سیمرغ، داستان پرورش زال است . زال سپیدموی زاده شده بود و سام که داشتن چنین فرزندی را ننگ می شمرد، فرمان داد تا زال را در ستیغ البرز در نزدیک آشیانۀ سیمرغ نهادند. چون سیمرغ زال گریان را دید، او را برگرفت و نزد بچه های خود برد. سیمرغ را زال به برومندی پرورد؛ چنان که نشانش در جهان پراکند. سام را هوای بردن فرزند در سر افتاد. زال میل رفتن نداشت . سیمرغ دل او را به بازگشت به زابُلِستان خشنود کرد و پری از خود را به او داد که در دشواری ها آن را بر آتش نهد، تا او به یاری اش بشتابد. سیمرغ بارها در تنگناها به زال و رُستَم یاری رساند. مانند چاره اندیشی در زاده شدن رستم که، به رایزنی سیمرغ ، با شکافتن پهلوی رودابه ممکن می شود، بهبودبخشیدن به زخم های رستم و رَخش و فراهم آوردن پیروزی رستم بر اسفندیار رویین تن . عطّار نیشابوری سیمرغ را وجود ناپیدا و کامل دانسته است . نیز ← عنقا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سیمرغ پرنده ای شگرف و اسطوره ای است که جلوه های متفاوت و خارق العاده در عرصه ی افسانه، حماسه، فلسفه، عرفان، و به طور کلی در فضای فرهنگ ایرانی داشته است.
سیمرغ mere ghosaena (عنقا، سیرنگ) پرنده ای شگرف و اسطوره ای است که جلوه های متفاوت و خارق العاده در عرصه ی افسانه، حماسه، فلسفه، عرفان، و به طور کلی در فضای فرهنگ ایرانی داشته است. سیمرغ واژه ای فارسی و مخفف "سین مرغ" است که در "اوستا" به صورت "مرغوسئنه" و در "پهلوی" "سین مورو" نامیده شده است. "سئنه" ظاهرا در ایران باستان نام یکی از حکمای معروف نیز بوده که با جایگاه سیمرغ ارتباط دارد. گاه تصاویری که از جایگاه سیمرغ ارائه می شود با درخت طوبی مشابهت دارد. این درخت نیز مانند سیمرغ است.
← آشیانه
در شاهنامه از دو سیمرغ کاملا متفاوت سخن رفته است:
← اول
...

جدول کلمات

عنقا , سیرنگ

پیشنهاد کاربران

پرنده ای افسانه ای میباشد. . . و معنی کلمه ساینا هم میباشد

واژه " سیمرغ در اوستا به گونه " سئن مرغ " آمده و به معنای مرغ عقابی یا مرغی چون عقاب است ، واژه"سئن" در سنن دژ ( سنندج=دژ عقاب ) ، سئن آبات ( سناباد=آبادی عقاب ) ، سئنان ( سمنان = حای عقاب ) به روشنی دیده می شود .

با این حساب شما، پس سندباد هم میشه سءن باد یعنی باد عقاب، سنسور هم میشه سءن سور، سورهم که مهمانیست پس میشود مهمانی عقاب!!
این طور که نمیشود زبانشناسی کرد!
سنندج را میشود گفت سنگ دژ بوده که کم کم تغییر شکل یافته.
بی حساب کتاب که نمیشه لغت ساخت

چون تیغ آفتاب برقامتش نشست/
ذکری زباغ خزان بخاطرش نشست
عزم سفرکردودامن کشان برفت
آنجاکه شمیم وصال درباورش نشست

تاجام عشق بر لب عطشان اورسید
گویا که نفس ملامت بر ساغرش نشست

سیمرغ بد و پران شدبه آسمان
آنجا که قاف طریقت درباطنش نشست

روزی که تیغ ملامت برقامتش نشست
دستی زبهر عنایت برشانه اش نشست

بار سفر بست ودامن کشان برفت
جایی که نورولایت درباورش نشست

آنگاه زآب حیات لبریز شد جام او
گویاکه نفس شهادت درساغرش نشست

سیمرغ بد و پران شدبه آسمان
آنجا که راز شفاعت درباطنش نشست. . . باتشکر ازمجموعه وزین آبادیس

عنقا

نام دیگر سیمرغ ساینامیباشدکه اشاره به پرنده ای حکیم ودانا داردونماد همه ی چیزهای خوب میباشد

نام دیگرسیمرغ همان ساینا است که در لغت نامه دهخدا سائناهم بعنوان نخستین پیرومزدیسنا معرفی شده که باصدتن ازمریدان خویش به روی زمین امده است وهم بمعنی سیمرغ که سئنه saenaاوستایی وسیمرغ فارسی یعنی اطلاق ان برمرغ مشهور ونام حکیمی داناکه زال رابزرگ کرد ودارای تمام خصایص خوب جهان است.

پرنده ای افسانه ای

مرغی افسانه ای که آن را پادشاه پرندگان دانسته اند

سیرنگ، عنقا

نام پرنده ای افسانه ای

این پرنده با نام Samruk پرنده باستانی ترکان در یونسکو ثبت جهانی شده است.

💢منشا "samruk سامروک" ، سیمرغ و درخت زندگی در ترکان_باستان

💢سیمرغ افسانه ای ترکی : در بین ترکان باستان پرنده افسانه ای با نام سامروک samruk یا Самрук بوده که محل زندگیش در "درخت زندگی" با نام "بای تِرِک bayterek بوده است.

💢در سال های اخیر نیز دانشمندان فسیل پرنده ای عظیم را در ترکستان میانی در قزاقستان یافتند که به همین نام مشهور samrukia است. که بعد ها سامروک samruk به سیمرغ simorq و تئرئک terek به کلمه درخت derext تبدیل شده است. تئرئک terek در ترکی در لغات دیگری مثل تیرک tirek یا direk نیز به کار رفته است.

💢در حال حاضر این دو نماد در قزاقستان جایگاه ویژه ای دارد و از نماد های قزاقستان محسوب می شود. بطوری که در مرکز شهر آستانا این دو نماد دیده میشود.

کاربر کاف، با توجه به این که سیمرغ و محل زندگی آن درخت همه تخمه یا ویسپوبیش یا گاوکرن در زبان* اوستایی* ( که بین دوهزارسال قبل از میلاد تا هزار سال قبل از میلاد صحبت میشده ) ثبت شده و البته نقوش به جا مانده از دوران ساسانیان ( قبل از ورود ترک ها ) و البته شاهنامه و منطق و الطیر و. . . شکی نیست که اگر بخواهیم samruk قزاقستانی و سیمرغ ایرانی رو یکی بدونیم این سیمرغ بوده که در قزاقستان به samruk تبدیل شده نه برعکسش!
دار و درخت در فارسی هم بسیار شبیه به هم خانواده های هندواروپاییش هستند مثل tree در انگلیسی و خیلی زبان های دیگه نیاز به افسانه ندارند مگر این که tree انگلیسی هم به خاطر افسانه های قزاقستانی tree شده باشه.
فسیلی که میگید هم فسیل دایناسوره ( نه پرنده ) و البته نامیدنش به اون نام تاثیری بر ریشه شناسی نداره.
اما هرچه در اینترنت گشتم و samruk را جست و جو کردم یکراست به سیمرغ فارسی برخوردم گویی در حقیقت برای کسی پوشیده نیست که سمرک همان سیمرغ است.
جالب است بدانید پرنده ی اسطوره ای دیگر ایرانی* هما* با تلفظ khuma بر نشان جمهوری ازبکستان نقش بسته.

واژه بسیار کهن پارسی که در زبان اوستایی به دیس ( ( مرغوسائنو ) ) و در پهلوی به دیس ( ( سین موروک ) ) بکار رفته که تکواژ مرغ که در زبان پارسی امروزی رواگمند ( رایج ) است و تکواژ سائن که در واژه سنندج ( سَئن دژ= شاهین دژ ) نیز بکار رفته است همان شاهین است. ( سائن. . . . شاهین ) .
اگر هم در زبان یا زبانهای دیگری این واژه بکار می رود ، باید گفت این واژگان از زبان سغدی و سکایی ( زبانهای هندوآریایی خاوری ) به زبانهای دیگر راهیافته است و همچنین چنین واژه ای در زبان پارسی از تکواژهای معناداری ساخته شده است ولی در زبانهای دیگر این واژه همچون یک زبانزد یا اصطلاح بکار برده می شود و دربردارنده جزهای معنادار نیست.

کاربر فرتاش اولا زبان سغدی و سکایی زبان هندو نبود تورکی بود که ملکه اون ها همون توموریس با کوروش جنگ کرد و کشتش که از قوم ساکای بودن و بسیار جنجگو بودن و تو تیراندازی و تو کار با نیزه به شدت قوی بودن . . . . خواهشا هرچی که اومد به ذهنتون مثل تاریختون جعل نکنید دیگه همه میدونن ساکای ها و سغد ها قوم تورک کاسپین نشین بودن . . . . بعدشم راجب امیر ساموراک در لغت نامه کهن تورک ها و یکی از برترین لغت نامه های دنیا یعنی حکیم کاشغری بزرگ آورده شده و بعد ها به سیمرغ تغییر یافته همچنین تو لغت نامه محمد شاهمرسی نیز آمده در ضمن پرنده ساموراک نیز قبلا به پرنده افسانه ای تورک ها تو یونسکو ثبت شده خودتم بکشی تغییر پیدا نمیکنه چون یه واقعیت میخواید قبول کنید میخواید هم نکنید واقعیت بالاخره همیشه اشاره و ثابت

هو
پرنده ای است افسانه ای به نام سئین ( اوستا ) . باز بزرگی است. بر فراز درخت همه تخمه لانه دارد. با برهم زدن بالهای خود بذرها را می پراکند. سپس این بذرها توسط باران و باد در سراسر زمین توزیع میشود. به جوجه هایش شیر میدهد. درخت همه تخمه در میان دریای فراخکرت قرار دارد.




کلمات دیگر: