کلمه جو
صفحه اصلی

ترکستان

فارسی به انگلیسی

turkistan

فرهنگ فارسی

ناحیهایست در آسیا که از شمال به سیبریه ازمغرب به بحر خزراز جنوب به افغانستان هند و تبتازمشرق به مغولستان محدوداست و بین اتحاد جماهیر شوروی و چین تقسیم شده. در مرکز و مغرب و شمال غربی این ناحیه اراضی مسطح و غیر مزروع است.
سرزمین ترکان . جایگاه قوم ترک .

لغت نامه دهخدا

ترکستان . [ ت ُ ک ِ ] (اِخ ) سرزمین ترکان . جایگاه قوم ترک . این نام اصولا به سرزمینی اطلاق میشده که مسکن اصلی قوم ترک در آنجا بوده و تقریباً ایالت سین کیانک یا ترکستان چین کنونی است ولی بر اثر مهاجرت مستمر این قوم بطرف شرق و غرب رفته رفته قسمت اعظم آسیای مرکزی نام ترکستان بخود گرفت چنانکه دامنه های جبال تیانشان و دره های علیای جیحون و سیحون یعنی حوضه ٔ دریاچه های بالخاش و قره گول و ایسی گول و دره وانهار ایلی و چوو قزلسو که در عهد باستان توران می گفتند بتدریج ترکستان نامیده شده و هم اکنون ترکستان غربی یا ترکستان روس نام دارد. رجوع به ترکستان شرقی و ترکستان غربی و تاریخ مغول اقبال و حماسه سرایی در ایران شود : و ملوک همه ٔ ترکستان اندر قدیم از تغزغز بودندی . (حدود العالم ).
گر چون تو به ترکستان ای ترک نگاریست
هر روز بترکستان عیدی و بهاریست .

فرخی .


وگر خان را بترکستان فرستد مهر گنجوری
پیاده از بلا ساغون دوان آید به ایلاقش .

منوچهری .


و از آن خانان ترکستان و ملوک اطراف بر خط من رفتی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296).بغراتکین که پسر بزرگتر بود و ولیعهد، بخانی ترکستان بنشست . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 432). بر اثر شما لشکری دیگر فرستیم با سالاران و خود بر اثر آییم با خان ترکستان . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 643).
اینست همان درگه کو را ز شهان بودی
دیلم ملک بابل هندو، شه ترکستان .

خاقانی .


بترکستان اصلی شو برای مردم معنی
به چین صورتی تا کی پی مردم گیا رفتن .

خاقانی .


از چنین گوهر زکاتی داد نتوان بهر آنک
باج ترکستان نه باج ترکمان آورده ام .

خاقانی .


و او را اسیر بترکستان بردند ملک بخارا از نظام بیفتاد و وهنی فاحش ظاهر شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 115). و معالجت خویش جز هوای ترکستان نشناخت او را در عماری بر صوب ترکستان ببردند. (ایضاً ص 121). ابوجعفرذوالقرنین را بدین سفارت تعیین فرمود و بر دست او حملی از تحف خراسان و مجلوباب ترکستان به فخرالدوله فرستاد. (ایضاً ص 129).
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است .

(گلستان ).


- ترکستان روی ؛ به حالت اضافی کنایه از روی زیبا و دل انگیز :
غریبی سخت مطبوع اوفتاده ست
به ترکستان رویش خال هندو.

سعدی .


- ترکستان شاه ؛ ایضاً کنایه از کاخ و جایگاه زیبا و عالی . قصر شاه :
وزان چون هندوان بردن ز راهش
فرستادن به ترکستان شاهش .

نظامی .


- ترکستان طبع ؛ ایضاً کنایه از فسحت و وسعت میدان طبع باشد. پهنه ٔ وسیع طبع :
چون تویی خاقان ترکستان طبع
مه رخی با مهر عذرایی فرست .

خاقانی .


- ترکستان عارض ؛ ایضاً ترکستان روی .
کنایه از روی زیبا و گیرا. چهره ٔ خوش و دلنشین :
گرد ترکستان عارض صف زده
آن سپاه هندوان بدرود باد.

خاقانی .


- ترکستان فضل ؛ ایضاً کنایه از وسعت دانش :
زمین تا آسمان خورشید تا ماه
به ترکستان فضلش هندوی راه .

نظامی .



ترکستان. [ ت ُ ک ِ ] ( اِخ ) سرزمین ترکان. جایگاه قوم ترک. این نام اصولا به سرزمینی اطلاق میشده که مسکن اصلی قوم ترک در آنجا بوده و تقریباً ایالت سین کیانک یا ترکستان چین کنونی است ولی بر اثر مهاجرت مستمر این قوم بطرف شرق و غرب رفته رفته قسمت اعظم آسیای مرکزی نام ترکستان بخود گرفت چنانکه دامنه های جبال تیانشان و دره های علیای جیحون و سیحون یعنی حوضه دریاچه های بالخاش و قره گول و ایسی گول و دره وانهار ایلی و چوو قزلسو که در عهد باستان توران می گفتند بتدریج ترکستان نامیده شده و هم اکنون ترکستان غربی یا ترکستان روس نام دارد. رجوع به ترکستان شرقی و ترکستان غربی و تاریخ مغول اقبال و حماسه سرایی در ایران شود : و ملوک همه ترکستان اندر قدیم از تغزغز بودندی. ( حدود العالم ).
گر چون تو به ترکستان ای ترک نگاریست
هر روز بترکستان عیدی و بهاریست.
فرخی.
وگر خان را بترکستان فرستد مهر گنجوری
پیاده از بلا ساغون دوان آید به ایلاقش.
منوچهری.
و از آن خانان ترکستان و ملوک اطراف بر خط من رفتی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296 ).بغراتکین که پسر بزرگتر بود و ولیعهد، بخانی ترکستان بنشست. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 432 ). بر اثر شما لشکری دیگر فرستیم با سالاران و خود بر اثر آییم با خان ترکستان. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 643 ).
اینست همان درگه کو را ز شهان بودی
دیلم ملک بابل هندو، شه ترکستان.
خاقانی.
بترکستان اصلی شو برای مردم معنی
به چین صورتی تا کی پی مردم گیا رفتن.
خاقانی.
از چنین گوهر زکاتی داد نتوان بهر آنک
باج ترکستان نه باج ترکمان آورده ام.
خاقانی.
و او را اسیر بترکستان بردند ملک بخارا از نظام بیفتاد و وهنی فاحش ظاهر شد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 115 ). و معالجت خویش جز هوای ترکستان نشناخت او را در عماری بر صوب ترکستان ببردند. ( ایضاً ص 121 ). ابوجعفرذوالقرنین را بدین سفارت تعیین فرمود و بر دست او حملی از تحف خراسان و مجلوباب ترکستان به فخرالدوله فرستاد. ( ایضاً ص 129 ).
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی
این ره که تو میروی به ترکستان است.
( گلستان ).
- ترکستان روی ؛ به حالت اضافی کنایه از روی زیبا و دل انگیز :
غریبی سخت مطبوع اوفتاده ست
به ترکستان رویش خال هندو.

دانشنامه عمومی

تُرکِستان به معنی سرزمین ترکان لفظی پارسی است که هیچ گاه به یک منطقه واحد اطلاق نشده است. این نام اولین بار توسط جغرافی دانان پارسی زبان برای اشاره به منطقه زندگی ترک ها استفاده شده است. پس از تضعیف ایران در پی شکست های پیاپی از امپراتوری روسیه در سال ۱۸۶۰ روسیه برای تحت تسلط درآوردن کل آسیای میانه از نفوذ ایران و رفتن به سمت جنوب اقدام به تصرف شهر ترکستان (واقع در قزاقستان امروزی) نمود و به اشتباه نام این شهر را برای کل منطقه جدیدی که تحت تصرف درآورده بود گذاشت.
زبان اویغوری
اویغوری
اویغورها
اویغورستان
ترکستان شرقی
ترکستان غربی
ترکستان امروزه منطقه ای از آسیای میانه است که شامل ایالت خودمختار سین کیانگ چین، قرقیزستان، ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان و شمال افغانستان فعلی می شود.
این منطقه سرزمین اصلی ایل های ترک است که از آنجا به طرف غرب تا منطقه بالکان در اروپا، ایران در جنوب و شمال دریای خزر مهاجرت کرده اند.
این نام اصولاً به سرزمینی اطلاق می شده که مسکن اصلی قوم ترک در آنجا بوده و تقریباً ایالت سین کیانک یا ترکستان چین کنونی است ولی بر اثر مهاجرت مستمر این قوم بطرف شرق و غرب، رفته رفته قسمت اعظم آسیای مرکزی نام ترکستان بخود گرفت چنان که دامنه های جبال تیانشان و دره های علیای جیحون و سیحون یعنی حوضه دریاچه های بالخاش و قره گول و ایسی گول و دره وانهار ایلی و چوو قزلسو که در عهد باستان توران می گفتند، بتدریج ترکستان نامیده شده و هم اکنون ترکستان غربی نام دارد.

نقل قول ها

ترکستان (به معنای:سرزمین ترکان) در زبان فارسی به منطقه ی آسیای مرکزی اشاره دارد.
• «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/ کین ره که تو میروی به ترکستان است.» -> سعدی در گلستان، همچنین ضرب المثلی فارسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ترکستان،این سرزمین که امروزه از آن با عنوان آسیای میانه یا آسیای مرکزی یاد می شود، ناحیه ای پهناور بود که از شمال به سیبری، از جنوب به افغانستان و هند و تبت و ایران ، از شرق به مغولستان، و از غرب به دریای خزر محدود بوده است.
پس از این که روس ها به سال ۱۸۶۰م. شهر ترکستان در شمال تاشکند را به تصرف درآوردند، نام آن را به اشتباه بر همه مناطق تحت تصرف نهادند و از آن هنگام، زمین های ماوراء النهر بدین نام معروف شد. اما نام ترکستان در نوشته های مربوط به قرن ها پیش از این تاریخ وجود داشته و بخشی گسترده از آسیای میانه به این نام خوانده می شده است. (تصویر شماره ۲۱)سرزمین ترکستان در طول تاریخ دستخوش فراز و نشیب های فراوان شده و حکومت های متعدد بر آن حکم رانده اند. مسلمانان پس از فتح سرزمین های فارس و خراسان به سال ۹۴ق. به سوی ماوراء النهر روی آوردند و سرزمین های این مناطق را نیز فتح کردند تا این که به سال ۹۵ق. به فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلی به کاشغر، پایتخت ترکستان شرقی، رسیدند.
← برخی از حاکمان
ترکستان به دو بخش عمده شرقی و غربی تقسیم می شود.
← شرقی
این منطقه که سرزمین های مشهور فراوان چون بخارا، خوارزم، سرخس، ترمذ، سمرقند، تاشکند، و فرغانه را در خود جای داده است، در چند دوره در شمار بزرگ ترین مراکز علمی جهان اسلام به شمار می رفته و دانشورانی بزرگ را پرورانده است. بسیاری از این دانشوران چون زمخشری ، صاحب تفسیر الکشاف ، و سید جلال بخاری، از اولیاء طریقت چشتیه، برای فراگیری دانش به شهرهای مکه و مدینه رفتند و در آن جا مجاور شدند. عبدالرشید ابراهیم از کسانی است که از این منطقه به حج رفته و خاطرات سفرش را با عنوان «عالم اسلام» به نگارش درآورده است.
← راه حج از ایران
...


کلمات دیگر: