کلمه جو
صفحه اصلی

جامی

فارسی به انگلیسی

jami

فرهنگ اسم ها

اسم: جامی (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: jāmi) (فارسی: جامی) (انگلیسی: jami)
معنی: ظرفی از طلا، کاسه، ( جام، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به جام، ( اعلام ) ) نورالدین ابوالبرکات عبدالرحمان بن نظام الدین احمد بن محمد جامی [، قمری]، شاعر، عارف و نویسنده ی ایرانی، مرید و شاگرد نزدیک او عبدالغفور لاری، لقب اصلی او را عمادالدین و لقب مشهور او را نورالدین ذکر کرده است، جامی تحصیلات مقدماتی را نزد پدر خود آموخت بعد از آن در نظامیة هرات به تحصیل پرداخت و نزد افرادی چون خواجه علی سمرقندی و شهاب الدین محمد جاجرمی کسب فیض نمود، علوم لسانی، بلاغی، منطق، حکمت، کلام، فقه، اصول، حدیث، قرائت، تفسیر قرآن، ریاضیات و هیأت فرا گرفت، پس از یادگیری علوم زمان خود عشق به عرفان در دل او پدید آمد و با سلسله ی نقشبندیه آشنا شدو به سعدالدین محمد کاشغری، سپس ناصرالدین عبیدالله ( خواجه احرار ) ارادت ورزید و از آنان پیروی کرد، اما هیچگاه به ارشاد نپرداخت، انتساب جامی به سلسله نقشبندیه تأییدی بر سنّی بودن اوست وی ابتدا «دشتی» تخلص می کرد سپس به مناسبت محل تولدش و ارادتش به شیخ جام تخلص «جامی» را برای خود انتخاب کرد، آثار منظوم و منثور متعددی دارد و دیوانش مشتمل بر قصاید، غزلیات، مثنویات، قطعات و رباعیات است که در اواخر عمر آن را در سه قسمت فاتحه الشباب، واسطه العقد و خاتمه الحیوه تدوین کرد که شامل اشعار دوران جوانی، اواسط زندگی و اواخر حیات اوست، آثار منظوم او غیر از دیوان هفت مثنوی است که به هفت اورنگ مشهور است عبارتند از: سلسله الذهب، سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خردنامه ی اسکندری و آثار منثور او عبارتند از: نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص، نفحات الانس، لوایح، لوامع، شواهد النبوة، اشعة اللمعات و بهارستان، ) بهاءالدین احمد جامی [سدة قمری] شاعر ایرانی، از بازماندگان احمد جام ژنده پیل، اثر او منظومه ی بر وزن لیلی و مجنون نظامی است

فرهنگ فارسی

نور الدین عبد الرحمن ابن نظام الدین احمد بن محمد شاعر و نویسنده معروف ایرانی ( و. خرگرد جام ۸۱۷ - هرات ۸۹۸ ه. ق. ) وی بمناسبت مولد خویش ( جام ) و نیز بسبب ارادت باطنی بشیخ الاسلام احمد جامی ( ف. ۵۳۶ ه. ق. ) جامی تخلص کرد .او همراه پدر بهرات و سمرقند رفت و خواجه علی سمرقندی و قاضی زاده رومی کرد و بمرتبه ارشاد رسید و در سلک بزرگان طریقه نقشبندی در آمد . پس از وفات سعد الدین کاشغری که خلیفه نقشبندی بود خلافت این طریقت بدو تعلق یافت و شهرت وی شایع شد و مورد بزرگان عصر گردید. جامی سفری به حج رفت و از راه دمشق وتبریزبهرات بازگشت ( ۸۷۸ ) . پادشاه معاصر وی ابو الغازی سلطان حسین بایقراو وزیر عصر امیر علیشیر بود . جامی بزرگترین شاعر و ادیب قرن نهم هجری محسوب میشود . از آثار منظوم اوست : دیوان اشعار ( مشتملبر قصاید و غزلیات و مراثی و ترجیع بند و ترکیب بند و مثنویات و رباعیات ) هفت اورنگ ( شامل هفت مثنوی بتقلید خمسه نظامی بنام : سلسله الذهب سلامان و ابسال تحفه الاحرار سبحه الابرار یوسف و زلیخا لیلی و مجنون خرد نامه اسکندری ) و از تالیفات او بنثر فارسی : نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص نفحات الانس لوایح لوامع شواهد النبوه اشعه اللمعات و بهارستان است .
یحیی

لغت نامه دهخدا

جامی. ( ص نسبی ) منسوب است به جام که قصبه ای است در نواحی نیشابور. ( انساب سمعانی ).

جامی. ( اِخ ) احمدبن ابی الحسن محمدبن جریربن عبداﷲبن لیث بن جریر شیخ الاسلام... رجوع به احمدبن ابی الحسن بن محمدبن جریر شود.

جامی.( اِخ ) ملاعبداﷲ ملقب به هاتفی. رجوع به هاتفی شود.

جامی. ( اِخ ) نورالدین عبدالرحمن بن احمدبن محمد دشتی. از اساتید مسلم نظم و نثر فارسی در قرن نهم هجری است. رضی الدین عبدالغفور که از خواص شاگردان اوست در شرح احوال وی آرد: «ولادت حضرت ایشان در خرجرد جام بوده است. وقت العشاء ثالث و العشرین من شهر شعبان سنه سبع عشر و ثمان ماءة ( شب بیست و سوم ماه شعبان سال 817 هَ.ق. ) لقب اصلی ایشان عمادالدین و لقب مشهور نورالدین است و اسم ایشان عبدالرحمن و در بیان تخلص خود فرموده اند:
مولدم جام و رشحه قلمم
جرعه جام شیخ الاسلامی است
لاجرم در جریده اشعار
بدو معنی تخلصم جامی است.
وی سبب مولد خود جام و نیز بجهت ارادتی که بشیخ الاسلام احمد جامی ( متوفی در 536 هَ.ق. ) داشته به جامی تخلص کرده است. او در قصیده ای که مختصری از احوال خود را بنظم آورده گوید:
بسال هشتصد و هفده ز هجرت نبوی
که زدز مکه به یثرب سرادقات جلال
ز اوج قله پروازگاه عز و قدم
بدین حضیض هوان سست کرده ام پر و بال.
پدر وی احمدبن محمد دشتی از مردم دشت اصفهان بوده و جد او محمد دختر امام محمد شینانی را در عقد خود داشته و احمد پدر ایشان از او متولد شده است و از آنجا به خرجرد جام رفته اند و جامی در آنجا بدنیا آمده وبه اعتبار موطن اصلی خود ابتدا تخلص به دشتی میکرده و بعدها بجهاتی که ذکر شد به جامی تخلص کرد. مؤلف «رشحات » در باب تحصیلات وی گوید: «چون ایشان در صغر سن همراه والد شریف خود بهرات آمده اند در مدرسه نظامیه اقامت کرده اند و بدرس جنید اصولی که در عربیت ماهر بوده درآمده اند. و مطول را در محضر ایشان تلمذ کردند و پس از آن بدرس مولانا خواجه علی سمرقندی که از بزرگان تلامذه میرسیدشریف جرجانی بوده درآمده و سپس بدرس مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی که در سلسله تلمذ به سعدالدین تفتازانی میرسد درآمده و علوم ادب عربی را در محضر اساتید مذکور فراگرفت و پس از آنکه بسمرقند آمد بدرس قاضی زاده که از محققان عصر بود درآمد و بهیأت و نجوم اشتغال پیدا کرد و بمرتبه ای از فضل رسید که شهرت وی همه جا را فراگرفت و در فنون ادبی و علوم عقلی و نقلی و معارف یقینی ماهر گردید». و خود وی در قصیده سابق الذکر گوید:

جامی . (اِخ ) احمدبن ابی الحسن محمدبن جریربن عبداﷲبن لیث بن جریر شیخ الاسلام ... رجوع به احمدبن ابی الحسن بن محمدبن جریر شود.


جامی . (اِخ ) یحیی ملقب به قطب الدین و مکنی به ابوالفضل . از اکابر مشایخ صوفیه است که با شیخ رکن الدین علاءالدولة و شیخ صفی الدین اردبیلی و صدرالدین اردبیلی ملاقات کرده و بسال 740 هَ .ق . درگذشته است . (از ریحانة الادب ج 1).


جامی . (ص نسبی ) منسوب است به جام که قصبه ای است در نواحی نیشابور. (انساب سمعانی ).


جامی .(اِخ ) ملاعبداﷲ ملقب به هاتفی . رجوع به هاتفی شود.


جامی . (اِخ ) نورالدین عبدالرحمن بن احمدبن محمد دشتی . از اساتید مسلم نظم و نثر فارسی در قرن نهم هجری است . رضی الدین عبدالغفور که از خواص شاگردان اوست در شرح احوال وی آرد: «ولادت حضرت ایشان در خرجرد جام بوده است . وقت العشاء ثالث و العشرین من شهر شعبان سنه ٔ سبع عشر و ثمان ماءة (شب بیست و سوم ماه شعبان سال 817 هَ .ق .) لقب اصلی ایشان عمادالدین و لقب مشهور نورالدین است و اسم ایشان عبدالرحمن و در بیان تخلص خود فرموده اند:
مولدم جام و رشحه ٔ قلمم
جرعه ٔ جام شیخ الاسلامی است
لاجرم در جریده ٔ اشعار
بدو معنی تخلصم جامی است .
وی سبب مولد خود جام و نیز بجهت ارادتی که بشیخ الاسلام احمد جامی (متوفی در 536 هَ .ق .) داشته به جامی تخلص کرده است . او در قصیده ای که مختصری از احوال خود را بنظم آورده گوید:
بسال هشتصد و هفده ز هجرت نبوی
که زدز مکه به یثرب سرادقات جلال
ز اوج قله ٔ پروازگاه عز و قدم
بدین حضیض هوان سست کرده ام پر و بال .
پدر وی احمدبن محمد دشتی از مردم دشت اصفهان بوده و جد او محمد دختر امام محمد شینانی را در عقد خود داشته و احمد پدر ایشان از او متولد شده است و از آنجا به خرجرد جام رفته اند و جامی در آنجا بدنیا آمده وبه اعتبار موطن اصلی خود ابتدا تخلص به دشتی میکرده و بعدها بجهاتی که ذکر شد به جامی تخلص کرد. مؤلف «رشحات » در باب تحصیلات وی گوید: «چون ایشان در صغر سن همراه والد شریف خود بهرات آمده اند در مدرسه ٔ نظامیه اقامت کرده اند و بدرس جنید اصولی که در عربیت ماهر بوده درآمده اند. و مطول را در محضر ایشان تلمذ کردند و پس از آن بدرس مولانا خواجه علی سمرقندی که از بزرگان تلامذه ٔ میرسیدشریف جرجانی بوده درآمده و سپس بدرس مولانا شهاب الدین محمد جاجرمی که در سلسله ٔ تلمذ به سعدالدین تفتازانی میرسد درآمده و علوم ادب عربی را در محضر اساتید مذکور فراگرفت و پس از آنکه بسمرقند آمد بدرس قاضی زاده که از محققان عصر بود درآمد و بهیأت و نجوم اشتغال پیدا کرد و بمرتبه ای از فضل رسید که شهرت وی همه جا را فراگرفت و در فنون ادبی و علوم عقلی و نقلی و معارف یقینی ماهر گردید». و خود وی در قصیده ٔ سابق الذکر گوید:
درآمدم پس از آن در مقام کسب علوم
ممارسان فنون را فتاده در دنبال
و علومی را که بتحصیل آن پرداخته چنین بیان کرده : نحو و صرف و منطق و حکمت مشائی و حکمت اشراقی و حکمت طبیعی و حکمت ریاضی و علم فقه و اصول فقه و علم حدیث و علم قرائت قرآن و تفسیر آن . آنگاه مراحل سیر و سلوک خود را یکایک شرح داده پس از آن بذکر شاعری خویش وارد شده و گوید:
ز طور طور گذشتم ولی نشد هرگز
ز فکر شعر نشد حاصلم فراغت بال
هزار بار از این شغل توبه کردم لیک
از آن نبودگریزم چو سایر اشغال .
وی در فنون طریقت پیرو سلسله ٔ نقشبندیه و از مریدان سعدالدین محمد کاشغری خلیفه ٔ شیخ بهاءالدین عمر نجاری (متوفی 791 هَ .ق .) مؤسس یا مجدد سلسله ٔ نقشبندیه بوده و بشرف دامادی وی اختصاص یافته است . و به سه واسطه بحضرت خواجه ٔ بزرگ بهاءالدین معروف به نقشبند میرسد، چه ایشان نسبت از حضرت مولانا نظام الدین خاموش داشته اند و خدمت ایشان نسبت از خواجه علاءالحق والدین المشتهر بعطار گرفته اندو خواجه علاءالدین مرید خواجه ٔ بزرگ بوده اند. جامی با مشایخ عصر خود ملاقاتهائی داشته که از جمله ٔ آنان خواجه محمد پارسا و دیگر مولانا فخرالدین لورستانی و دیگر خواجه برهان الدین ابونصر پارسا و دیگر خواجه شمس الدین محمد کوسوئی و دیگر مولانا جلال الدین پورانی و دیگر مولانا شمس الدین محمد اسد و آن که تا آخر عمر رشته ٔ ارادت او را بر گردن داشته خواجه ناصرالدین عبیداﷲمعروف بخواجه ٔ احرار بوده است . خواجه ٔ اخیرالذکر مرشد طائفه ٔ نقشبندیه در خراسان و ماوراءالنهر و معاصرجامی بوده و جامی بعظمت و جلال او همه جا اذعان کرده و او را استاد و مخدوم خود خوانده است .
فرزندان و خویشان جامی : جامی چهار پسر داشت که اولی یک روزه و دومی یکساله و چهارمی چهل روزه بودکه از دنیا رفتند. و فرزند سوم ایشان خواجه ضیاءالدین یوسف بود که در شب چهارشنبه ٔ نهم شوال 882 هَ .ق . بدنیا آمده . جامی را برادری بوده است موسوم به مولانا محمد که شرح حال وی در مجالس النفائس آمده و ظاهراً مرد فاضلی بوده و در موسیقی مهارتی داشته و در زمان جامی از جهان درگذشته و او در وفات برادر مرثیه ای بطرز ترکیب بند ساخته است .
مسافرتهای جامی : 1 - در کودکی از جام بهرات آمده و پیش خواجه علی سمرقندی درس خوانده است . 2 - در جوانی در زمان شاهرخ از هرات بسمرقند رفته . 3 - مراجعت از سمرقند بهرات و ملاقات با قوشچی و سعدالدین کاشغری . 4 - مسافرت بمرو برای زیارت خواجه عبداﷲ احرار. 5 و 6 - مسافرت دوم و سوم بسمرقند برای زیارت خواجه ٔ مذکور. 7 - مسافرت بحجاز از خراسان و عبور از همدان ، کردستان ، بغداد، کربلا، نجف ، مدینه ، مکه ، دمشق ، حلب ، تبریز. این مسافرت طولانی ترین و مهمترین مسافرتهای جامی است .
طبع شعر: جامی علی التحقیق در فن شعر و شاعری شهره ٔروزگار و استاد مسلم زبان پارسی بوده و بحق به خاتم الشعراء لقب یافته است ، زیرا دستگاه شعر و شاعری به اسلوب اساتید قدیم خراسان و فارس و عراق بمرگ او برچیده شد و تا قرن سیزدهم ستاره ٔ درخشانی که از قدر اول شمرده شود در افق ادب پارسی طلوع نکرد. وی در آداب عربی و صنعت ترجمه و احاطه ٔ در فنون ادب عربی کمال تبحر داشته و این معنی هم از اشعار وی لائح و واضح است .
تأثیراساتید سخن در جامی : جامی بدون شک تحت تأثیر اساتید ماقبل خود بوده و از مطالعه ٔ سخنان وی بخوبی معلوم میشود که تا چه پایه قوت طبع و کمال شاعری او مرهون مطالعه ٔ دواوین و آثار شاعران بزرگ می باشد. خود وی نام بعضی از اساتید شعر را با ادب و حرمت نام برده چنانکه غزلسرائی خویش را به اسلوب کمال خجندی منسوب داشته و در پایان یکی از غزلهای خود بدان اشاره کرده :
یافت کمالی سخنش تا گرفت
چاشنئی از سخنان کمال
و از خاقانی نیز در قصیده ای که به اقتفای از وی گفته چنین یاد میکند:
سخن آن بود کز اول نهاد استاد خاقانی
بمهمانخانه ٔ گیتی پی دانشوران خوانش .
و همچنین از نظامی و امیرخسرو دهلوی در مثنویات با حرمت نام برده و درقطعه ای که تحول دوران شاعری خود را شرح داده روش مثنوی سرائی خویش را به این دو استاد منسوب دانسته و گوید:
نظامی که استاد این فن وی است
در این بزمگه شمع روشن وی است
ز ویرانه ٔ گنجه شد گنج سنج
رسانید گنج سخن را به پنج
چو خسرو به آن پنج هم پنجه شد
وز آن بازوی فکرتش رنجه شد.
و همچنین از مولانا جلال الدین رومی نیز به احترام یاد کرده و بطور کلی در مثنویات از اساتیدی مانند: فردوسی ، خاقانی ،انوری ، عنصری ، ظهیر فاریابی ، کمال اصفهانی ، سعدی ، حافظ، کمال خجندی ، و بعضی دیگر از شعرا به احترام نام برده است .
عقیده ٔ جامی : درباره ٔ عقائد دینی جامی میان تذکره نویسان اختلاف است . دسته ای از شیعیان کوشیده اند که به استناد بعضی اشعار او را شیعه محسوب دارند و اشعاری را که در مدح خلفا سروده تقیه پندارند. گروهی دیگر از تذکره نویسان شیعه او را سنی مذهب متعصب و تعالیم او را از مقوله ٔ کفر و زندقه پنداشته اند. و دسته ٔ سوم عقیده دارند که وی از تعصب عاری بوده و از مطالعه ٔ آثارش چنین نتیجه گرفته اند که مبادی او در علوم ظاهری از اصول مبتنی بر اصول عقائد متکلمین اشاعره و در فروع بمذهب شافعی بوده است اما در علوم باطنی سالک مسلک طریق عرفان و تصوف بوده و سلسله ٔ ارادت نقشبندیه ٔ ماوراءالنهر را بر گردن جان داشته است . مرحوم قزوینی در نامه ای که در آخر کتاب «جامی » بقلم آقای حکمت بچاپ رسیده شرحی آورده که خلاصه ٔ آن چنین است : که چرا مردم آن اهمیتی که لایق مقام شامخ فضل و دانش جامی است برای او قائل نیستند و رتبه ٔ عالی او در شعر و شاعری که بعقیده ٔ اکثر فضلاء خاتمه ٔ شعراء بزرگ فارسی زبان است ، چرا در میان ایرانیان احراز نکرده است ، از روی مطالعات و مسموعات خود حدس میزدم که علت عمده ٔ آن این است که با همه ٔ تمایلی که بمشرب عرفان و تصوف داشته که لازمه ٔ آن خلو از تعصب و مناقشات مذهبی و مخاصمات دینی است ، معذلک وی نه فقط خالی از تعصب نبوده بلکه بسیار متعصب بوده و از مجموع آثار، قرائنی بدست می آید که این حدس را تأییدمیکند، در شرح حال متصوفین جمیع کسانی که ادنی انتسابی به این طائفه داشته و سنی بوده اند از مشایخ صوفیه دانسته و با استقصای کامل بشرح احوال آنها پرداخته ولی از ذکر مشاهیر مشایخ صوفیه ٔ شیعه مانند سید نعمت اﷲ و شیخ آذری و شیخ صفی الدین اردبیلی و نظائر ایشان خودداری کرده است . بعلاوه در سرتاسر کتب منظوم و منثور خود هرجا بهانه ای بدست می آورده از طعن و ذم و قدح شیعه فروگذاری نمیکرده است ، و درباره ٔ ابوطالب با این که اجماع علماء شیعه و اکثر زیدیه و بسیاری از اهل سنت بر این است که به اسلام درآمده ، او را قدح کرده و همراه بولهب در سقر جا داده و گوید:
هیچ سودی نداد آن نسبش
شد مقر در سقر چو بولهبش .
و تمام یاریها و کمکهائی که در دوران سختی پیغمبر به او کرده نادیده گرفته است . اینها همه دلائل واضح بر تعصب وی در تسنن و عناد وی با شیعه است - انتهی . بهرحال از بعض اشعار که بوی نسبت داده شده میتوان گفت از تعصبات جاهلانه تا اندازه ای برکنار بوده و در پاره ای موارد که از گفتار وی بوی تعصب می آید بر فرض صحت علل و جهاتی موجب آن گردیده است . از جمله رباعی زیر:
ای مغبچه ٔ دهر بده جام میم
کامد ز نزاع سنی و شیعه قیم
گویند که جامیا چه مذهب داری ؟
صد شکر که سگ سنی و خر شیعه نیم .
و نیز گوید:
ز هفتاد و دو مذهب رو بسوی تو
بلی عاشق نداند مذهبی جزترک مذهبها.
و با اینهمه موافق مشهور و ظاهر آثار جامی وی سنی المذهب و صوفی المسلک و جبری العقیده ونقشبندی الطریقه بوده است .
تألیفات و آثار جامی : تألیفات وی را از ریحانة الادب که متأخرترین تذکره است نقل میکنیم : 1 - اشعةاللمعات : که شرح کتاب لمعات شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی مشهور به عراقی است که به امر علیشیر نوائی آن کتاب را که مشتمل بر حقائق عرفانیه میباشد شرح کرده است . 2 - اعتقادنامه : منظومه ای است در اصول اعتقادات اسلامی و در این منظومه کتاب اﷲ (قرآن ) را قدیم شمرده و رؤیت خدای تعالی را مورد بحث قرار داده و گوید: هست دیدار حق اجل نعم ... 3 - بهارستان : که برای فرزندش ضیاءالدین یوسف در وقتی که ده ساله بوده و به آموختن مقدمات زبان عربی اشتغال داشته به روش گلستان سعدی تألیف کرده است . 4 - تاریخ هرات . 5 - ترجمه ٔ قصیده ٔ میمیه ٔ فرزدق : قصیده ٔ معروفی که فرزدق در مسجدالحرام در مدح حضرت سجاد (ع ) انشاد کرده و جامی آنرا به فارسی ترجمه کرده است . 6 - تفسیرالقرآن . 7 - چهل حدیث . 8 - خاتمةالحیوة. یک منظومه ٔ مثنوی است که در آخر عمر سروده است . 9 - الدرةالفاخرة: شرح و تفصیل مذاهب حکما و صوفیه است . 10 - دیوان اشعار که شامل قصائد و غزلیات و قطعات و رباعیات میباشد و در حدود هشت هزار و هفتصد و پنجاه بیت است و دو نسخه ٔ خطی آن بشماره های 333 و 334 در کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار جدید موجود است . 11 - رساله ای در معما. 12- رشح بال در شرح حال : قصیده ای است که شرح مختصری از احوال خود را بنظم آورده است . 13- شرح قصیده ٔ تائیه ٔ ابن فارض . 14 - شرح فصوص الحکم محیی الدین عربی : این شرح در حاشیه ٔ جواهرالنصوص عبدالغنی نابلسی در مصر بچاپ رسیده است . 15 - شرح قصیده ٔبرده . 16 - شواهد النبوة. 17 - فاتحةالشباب : این کتاب را در اوائل جوانی بنظم آورده است . 18 - الفوائدالضیائیه : شرح کافیه ٔ ابن حاجب که کتابیست در نحو و این شرح معروف است بشرح جامی و مکرر بچاپ رسیده است . 19 - لوامع: شرح قصیده ٔ همزیه ٔ ابن فارض . 20 - لوایح :رساله ٔ مختصری است به فارسی که به نثر مسجع و مشتمل بر برخی نکات عرفانی است . 21 - مناقب خواجه عبداﷲ انصاری . 22 - مناقب ملای رومی . 23 - نفحات الانس من حضرات القدس . 24 - النفحة المکیه . 25 - نقدالنصوص فی شرح نقش الفصوص محیی الدین عربی . 26 - واسطةالعقد: این کتاب را جامی در اواسط زندگانی خود برشته ٔ نظم آورده است . 27 - هفت اورنگ که بسبعه ٔ جامی مشهور و شامل مثنویهای زیر: سلسلة الذهب ، سلامان و ابسال ، تحفةالاحرار، سبحةالابرار، خردنامه ٔ اسکندری ، مجنون و لیلی ، یوسف وزلیخا میباشد.
جامی در هفدهم محرم سال 898 هَ .ق . در سن هشتاد و یک سالگی در هرات درگذشت ،شعر زیر درباره ٔ تاریخ وفات اوست :
سلطان ملک دانش ، جامی که یافت در خلد
از باده ٔ وصالش ارواح قدس جامی
تاریخ فوت او را از عقل خواستم گفت
آه از فراق جامی ، آه از فراق جامی .
(تلخیص از ریحانة الادب و کتاب جامی تألیف حکمت ). و رجوع به روضات الجنات و آتشکده ٔ آذر و زرکلی و مقدمه ٔ ج 3 ادوارد برون و مجالس النفائس و معجم المطبوعات و قاموس الاعلام و حبیب السیر و ریاض العارفین و از سعدی تا جامی شود.


دانشنامه عمومی

نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد (۲۴ آبان ۷۹۳ خرگرد- ۲۷ آبان ۸۷۱ هرات)، معروف به جامی و ملقب به خاتم الشعرا همه چیزدان، شاعر، موسیقی دان، ادیب و صوفی نام دار فارسی زبان سده ۹ قمری است.
دیوان های سه گانه شامل قصاید و غزلیات و مقطعات و رباعیات
از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی سده ۲ قمری می رسد. خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضاوت یافت و ماندگار شد.
روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام، که در آن زمان یکی از تبعات هرات بود در کنار پدرش سپری شد. در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید؛ در همان جا به تعلم و تعلیم پرداخت و قسمت عمده حیاتش نیز در همان جا به سر آمد و از آن زمان به جامی شهرت یافت. وی در شعر ابتدا دشتی تخلص می کرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمد جام ذکر کرده است.
جامی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانواده اش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی استفاده کند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] نورالدین عبدالرحمن ابن نظام الدین احمد ابن محمد متخلص به جامی در سال ۸۱۷ هجری قمری در خرجرد جام از توابع خراسان متولد شد. وی بعدها همراه پدرش به سمرقند و هرات رفت و در آن دیار به کسب علم و ادب پرداخت. سپس به سیر و سلوک مشغول و از بزرگان طریقت شد.
او نزد سلطان حسین میرزا بایقرا و وزیر فاضل او امیر علیشیر نوایی تقربی خاص داشت. او در محرم ۸۹۸ هجری قمری وفات کرد و در هرات با احترام فراوان به خاک سپرده شد. از جامی بیش از چهل اثر و تألیف سودمند و گرانبها به جای مانده است. معروفترین آثار او عبارت از هفت مثنوی به نام “هفت اورنگ” است.

[ویکی فقه] جامی (ابهام زدایی). جامی ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • احمد جامی ژنده پیل، از بزرگان مشایخ عرفان ایرانی در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری• عبدالرحمان بن احمد جامی، جامی، نورالدین عبدالرحمان بن احمد، شاعر، ادیب و صوفی نامدار قرن نهم• پیرعلی جامی، پیرْ عَلیِ جامی (زنده در ۹۴۰ق/۱۵۳۳م)، خوش نویس قلم نستعلیق
...

پیشنهاد کاربران

قمقمه

مخزن، ظرف، تشبیه شده به یک وسیله


کلمات دیگر: