[ویکی فقه] برای فرهنگ تعاریف مختلفی کرده اند، به طور کلی فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی. در مقاله حاضر، اصول و ویژگی های فرهنگ اسلامی برشمرده شده است.
واژه «فرهنگ» در
زبان فارسی از واژه های بسیار کهن است که نه تنها در نخستین متن های نثر فارسی دری، بلکه در نوشته های بازمانده از
زبان پهلوی نیز یافت می شود.این واژه که در سده های اخیر، کمابیش از یادها رفته بود و فقط نامی برای کتاب های
لغت بود، در سال ۱۳۱۴ با بنیان گذاری «فرهنگستان ایران» جانی تازه یافت و با تبدیل نام وزارت معارف به وزارت فرهنگ از فراموش خانه دیوان ها و کتاب های لغت به زندگی روزانه پای گذاشت. چنان که از این نام گذاری پیداست، کلمه فرهنگ با توجه به معنای اصلی آن، که ادب و
تربیت باشد، برابر «اِجوکِیشن» (Education) در زبان های اروپایی
اختیار شد و «فرهنگی» دیگر بار عنوان کسانی شد که کارشان آموزش بود. اما رواج کلمه «کالچر» (Culture) و مفاهیم مربوط به آن، نیاز به یافتن برابری را برای آن تجویز کرد و لذا کلمه «فرهنگ» در برابر «کالچر» به کار رفت و «آموزش و پرورش» برابر «اِجوکِیشن» نهاده شد.
ریشه واژه فرهنگ
صورت باستانی فرهنگ در اوستای کنونی و نوشته هایی که از فارسی باستان در دست داریم، دیده نشده است. صورت پهلوی آن «فرهنگ» (frahang) است. گمان می رود که این واژه از پیشوند «فر» («فر» علاوه بر پیشوند، اسم نیز هست و به معنی شکوه، درخشندگی و بزرگی در
ادبیات به کار رفته است.) به معنی جلو، بالا و پیش، و «هنگ» ساخته شده باشد. «هنگ» از ریشه اوستایی «ثنگ» یا «سنگ» thang) یا (thanga به معنای کشیدن، سنگین و وزن است.این واژه مرکب از نظر لغوی به معنی بالا کشیدن، برکشیدن و بیرون کشیدن است. فرهنگ را از نظر لغوی اغلب به معنی
عقل و
دانش به کار برده اند، اما به معانی مختلف دیگر نیز آمده است، از جمله: نیکویی، تربیت و پرورش، بزرگی، عظمت، بزرگواری، فضیلت، وقار، شکوهمندی، حکمت، هنر، علم، معرفت،
علم فقه، علم شریعت. با توجه به اینکه کلمه «فرهنگ» به جای کلمۀ «کالچر» به کار رفته است، لازم است قبل از بیان تعریف اصطلاحی فرهنگ، به واژه «کالچر» اشاره شود.واژۀ «کالچر» از زبان کلاسیک و شاید پیش از کلاسیک لاتین ریشه گرفته که به معنای کشت و کار یا
پرورش بوده است. این کلمه با توجه به این معنی، در کلماتی مانند کشاورزی (agriculture)، باغداری (horticulture)، پرورش زنبور عسل (bee culture) به کار رفته است. مفهوم «کالچر»، دیرگاهی نیست که در مورد جوامع بشری و تاریخ به کار گرفته شده و احتمالاً در سال ۱۷۵۰. م نخستین بار در زبان آلمانی به این معنا به کار رفته است.زبان های دومانسی (زبان هایی که از زبان لاتین جدا شده اند مانند پرتقالی، اسپانیایی، فرانسه، ایتالیایی، رومانیایی و جز آن.) و زبان انگلیسی، در آغاز جنب و جوش خود تا دیرزمانی، واژه «سیویلیزاسیون» (civilisation) را به جای «کالچر» به کار می بردند. این اصطلاح به واژه های لاتین سیوس (Civis)، سیویتاس (Civitas)، سیویلیس (Civilis) و سیویلیزر (Civiliser) باز می گردد که معنای «سیاسی» و «شهری» دارند. بدین معنا که شهروند یک دولت سازمان یافته را در برابر مردم قبیله نشین قرار می دهد. واژه «سیویلیزاسیون» در لاتین کلاسیک وجود ندارد، چه بسا فرانسوی باشد و از فصل «سیویلیزه» (Civiliser) به معنای رسیدن به مرتبه آبادانی یا بهره مند شدن از آن، شهری وار گشتن و برگشتن، گرفته شده باشد!بدین سان، هر دو اصطلاح «کالچر» و «سیویلیزاسیون» از آغاز، اندیشۀ بهگشت و پیشرفت به سوی
کمال را به دقت در بر داشته و هنوز نیز این معنا را در کاربردهای بسیار، چه عامیانه و چه روشنفکرانه، حفظ کرده اند.
تعریف فرهنگ
در پایان
قرن هیجدهم و آغاز قرن نوزدهم که در کشور آلمان، برای «بازجست» تاریخ و
شناخت نژادها و
جامعه های انسانی تلاش چشمگیری شد. نخست آرمان ها، آیین ها و رسم ها، هنرها و دانش های جامعه ها و نژادها را بررسی کردند و سیر تاریخ را بر سیر تکامل منطبق ساختند، سپس واژه «فرهنگ» را برای روشن ساختن سیر تکاملی و تاریخی جامعه ها و ملّت ها و امور معنوی آنان، و «تمدن» را برای پاسخ گفتن به نیازهای مادی و امور شهری به کار بردند.
← آغاز فرهنگ با تایلور
...