تاریخ مفصل جهان که مدون و مولف آن رشید الدین فضل الله وزیر است وی برای تالیف این کتاب اسناد و نوسته های دولتی و غالب دانشمندانی را که در تاریخ دارای بصیرت بودند در اختیار داشت و آن بسال ۷۱٠ ه. ق . پایان یافت .
جامع التواریخ
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
جامع التواریخ یا تاریخ رشیدی از آثار ارزشمند و کهن تاریخی به زبان فارسی دربارهٔ تاریخ، اسطوره ها، باورها و فرهنگ قبایل ترک و مغول و همچنین تاریخ پیامبران از آدم تا محمد پیامبر اسلام، تاریخ ایران تا پایان دوره ساسانیان و سایر اقوام است که توسط رشیدالدین فضل الله همدانی سیاستمدار و تاریخ نگار ایرانی در اواخر سده هفتم خورشیدی/اوایل سده ۸ قمری و سده ۱۴ م. نگاشته شده است.
رشیدالدین فضل اللّه همدانی، جامع التواریخ، به تصحیح بهمن کریمی، انتشارات اقبال، ۱۳۳۸. (مقدمه های جلد اول)
بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
رشیدالدین این کتاب را به درخواست غازان خان نوشت و چون غازان خان درگذشت، آن را به اولجایتو تقدیم کرد. به فرمان اولجایتو این کتاب به نام غازان خان، مبارک غازانی نامیده شد، ولی بخش هایی دیگر شامل تاریخ دوران پادشاهی اولجایتو، تاریخ ادوار و اقوام جهان، صورالاقالیم و مسالک الممالک در دو جلد نوشته و به بخش پیشین افزوده شدند که این سه جلد روی هم رفته جامع التواریخ را تشکیل می دهند.
کار نوشتن این کتاب در هنگام زندگی غازان خان در ۷۰۰ ق. (۶۸۰ خ. /۱۳۰۰ م.) آغاز شد و در زمان فرمانروایی الجایتوخان در ۷۱۰ ق. (۶۸۹ خورشیدی) پایان یافت.
احتمالاً غازان خان می دانسته است که مغولان با وجود برتری و تفوقی که بر ایرانیان دارند ناچار در عنصر ایرانی محو خواهند شد و فرهنگ و تمدن ایران آنها را در کام خود خواهد کشید؛ بنابراین خواست که برای بازماندگان مغول یادگاری از تاریخ و اعمالشان به زبان فارسی برجای گذارد و بهترین فرد ممکن برای این کار یعنی رشیدالدین فضل اللّه همدانی را انتخاب کرد.
رشیدالدین فضل اللّه همدانی، جامع التواریخ، به تصحیح بهمن کریمی، انتشارات اقبال، ۱۳۳۸. (مقدمه های جلد اول)
بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
رشیدالدین این کتاب را به درخواست غازان خان نوشت و چون غازان خان درگذشت، آن را به اولجایتو تقدیم کرد. به فرمان اولجایتو این کتاب به نام غازان خان، مبارک غازانی نامیده شد، ولی بخش هایی دیگر شامل تاریخ دوران پادشاهی اولجایتو، تاریخ ادوار و اقوام جهان، صورالاقالیم و مسالک الممالک در دو جلد نوشته و به بخش پیشین افزوده شدند که این سه جلد روی هم رفته جامع التواریخ را تشکیل می دهند.
کار نوشتن این کتاب در هنگام زندگی غازان خان در ۷۰۰ ق. (۶۸۰ خ. /۱۳۰۰ م.) آغاز شد و در زمان فرمانروایی الجایتوخان در ۷۱۰ ق. (۶۸۹ خورشیدی) پایان یافت.
احتمالاً غازان خان می دانسته است که مغولان با وجود برتری و تفوقی که بر ایرانیان دارند ناچار در عنصر ایرانی محو خواهند شد و فرهنگ و تمدن ایران آنها را در کام خود خواهد کشید؛ بنابراین خواست که برای بازماندگان مغول یادگاری از تاریخ و اعمالشان به زبان فارسی برجای گذارد و بهترین فرد ممکن برای این کار یعنی رشیدالدین فضل اللّه همدانی را انتخاب کرد.
wiki: جامع التواریخ
دانشنامه آزاد فارسی
جامِعُ التَّواریخ
(یا: تاریخ رشیدی) کتابی به فارسی در تاریخ عمومی و اسلام از خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، (۶۴۵ ـ ۷۱۸ق). این کتاب شامل دو مجلد است: جلد اول، در تاریخ مغول که برای غازان خان نگاشته شده و به تاریخ غازانی معروف است و جلد دوم تاریخ عمومی با مقدمه ای در باب تاریخ آدم ، پیغمبران ، تاریخ سلاطین قدیم ایران قبل از اسلام ، مطالبی دربارۀ تاریخ پیامبر اسلام و خلفا تا زمان انقراض خلافت به دست مغول در ۶۵۶ق است . نویسنده درصدد تألیف جلد سومی با عنوان مسالک و ممالک و معرفت بلاد بوده که ظاهراً هرگز مجال تألیف آن را نیافته است . کمک گرفتن خواجه رشیدالدین از علمای چینی ، تبتی ، اویغوری ، فرنگی و یهودی و غیره در نگارش کتاب سبب شده است تاریخ اقوام ترک ، چین ، هند، مغول ، یهود و فرنگ نیز در کتاب ذکر شود. بخش هایی از کتاب در اروپا تصحیح و چاپ شده است . در ایران نیز قسمت های مربوط به فرقۀ اسماعیلیان الموت و نیز اسماعیلیان ، فاطمیان و نزاریان و در ترکیه تاریخ سلطان محمود بن سبکتگین و اسلاف او و تواریخ دیلمیان جداگانه به چاپ رسیده است . گزیده ای از جامع التواریخ نیز به کوشش محمدتقی دانش پژوه در تهران چاپ و منتشر شده است.
(یا: تاریخ رشیدی) کتابی به فارسی در تاریخ عمومی و اسلام از خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، (۶۴۵ ـ ۷۱۸ق). این کتاب شامل دو مجلد است: جلد اول، در تاریخ مغول که برای غازان خان نگاشته شده و به تاریخ غازانی معروف است و جلد دوم تاریخ عمومی با مقدمه ای در باب تاریخ آدم ، پیغمبران ، تاریخ سلاطین قدیم ایران قبل از اسلام ، مطالبی دربارۀ تاریخ پیامبر اسلام و خلفا تا زمان انقراض خلافت به دست مغول در ۶۵۶ق است . نویسنده درصدد تألیف جلد سومی با عنوان مسالک و ممالک و معرفت بلاد بوده که ظاهراً هرگز مجال تألیف آن را نیافته است . کمک گرفتن خواجه رشیدالدین از علمای چینی ، تبتی ، اویغوری ، فرنگی و یهودی و غیره در نگارش کتاب سبب شده است تاریخ اقوام ترک ، چین ، هند، مغول ، یهود و فرنگ نیز در کتاب ذکر شود. بخش هایی از کتاب در اروپا تصحیح و چاپ شده است . در ایران نیز قسمت های مربوط به فرقۀ اسماعیلیان الموت و نیز اسماعیلیان ، فاطمیان و نزاریان و در ترکیه تاریخ سلطان محمود بن سبکتگین و اسلاف او و تواریخ دیلمیان جداگانه به چاپ رسیده است . گزیده ای از جامع التواریخ نیز به کوشش محمدتقی دانش پژوه در تهران چاپ و منتشر شده است.
wikijoo: جامع_التواریخ
دانشنامه اسلامی
[ویکی نور] جامع التواریخ (قسمت اسماعیلیان و فاطمیان)، تألیف رشیدالدین فضل اللّه همدانی از معاصرین و یاران خواجه نصیرالدین طوسی بوده است. جامع التّواریخ تاریخ عمومی جهان است و شاید به توان گفت که بهترین کتابی که به زبان فارسی درباره اسماعیلیان نوشته شده، همین بخش از جامع التّواریخ است.
نویسنده بنای کتاب را بر دو قسم، مشتمل بر یک مقدمه و سیزده فصل نهاده است. نویسنده در پیش گفتار انگیزه اش از نگارش کتاب را معرفی افکار و آرای صحیح و ناصحیح اسماعیلیه دانسته است و بنا دارد: «بعضی از احوال و افعال خیر و شر ایشان در آن یاد کند تا افکار را اعتباری و انظار را یادگاری باشد و از مطالعه آن فواید بی اندازه و عواید بی قیاس اقتباس نمایند».
خواجه رشیدالدین، وزیر غازان خان و الجایتو بوده است و این کتاب بزرگ را به دستور آن ها نوشته است.
وی در مقدمه کتاب تاریخچه مختصری از روند خلافت و امامت در اسلام تا زمان امام جعفر صادق(ع) بیان کرده است. سپس به نقل از منابع فرقه اسماعیلی به نام فرزندان آن حضرت که اسماعیل بزرگ ترین آن ها بود، اشاره کرده و دلیل انکار امامت اسماعیل، پس از صدور نصّ از سوی امام صادق(ع) را شراب خواری اسماعیل دانسته است. طایفه کیسانیه به اسماعیل ایمان آوردند و از فرقه شیعه جدا شدند و چنین حجت آوردند که: «جعفر امام معصوم است و او نص بر اسماعیل کرد، پس اصل نصّ نخستین است؛ و بدا بر خداوند روا نباشد؛ و امام خود آن چه کند و فرماید جمله حق باشد؛ اسماعیل را از شراب خوردن در امامت نقصان و خلل نباشد». این طایفه را برای انتساب به اسماعیل، «اسماعیلی» و از آن جا که معتقدند عوام را بر ظاهر لفظ اطلاع است و خواص را بر باطن تأویل وقوف است، «باطنی» گویند.
قسم اول کتاب با ذکر خلافت القائم بامرالله که دومین خلیفه فاطمی است، آغاز شده است. سرگذشت تأسیس حکومت فاطمیان توسط مهدی پدر القائم در مقدمه کتاب آمده است. او در سال در بغداد و به قولی در «سلمیه» به دنیا آمد. مهدی با لباس بازرگانان وارد مصر شد و در مغرب امر خود را آشکار ساخت و خلق بسیاری وی را پیروی نمودند تا آن که رفته رفته نیرومند شد، سپس به سرزمین قیروان رفته شهری در آن جا بنا کرد و آن را «مهدیه» نام نهاد و همان جا اقامت گزید و بلاد مغرب و افریقا و همه ی آن نواحی را تصرف کرد؛ سپس اسکندریه را تصاحب نمود و خراج آن جا و قسمتی از صعید را دریافت کرد، آن گاه در سال 322ق درگذشت. پس از او، خلفای فاطمی یکی پس از دیگری خلافت را به عهده گرفتند تا آن که نوبت به العاضد بامرالله، آخرین خلیفه ی ایشان رسید.
نویسنده بنای کتاب را بر دو قسم، مشتمل بر یک مقدمه و سیزده فصل نهاده است. نویسنده در پیش گفتار انگیزه اش از نگارش کتاب را معرفی افکار و آرای صحیح و ناصحیح اسماعیلیه دانسته است و بنا دارد: «بعضی از احوال و افعال خیر و شر ایشان در آن یاد کند تا افکار را اعتباری و انظار را یادگاری باشد و از مطالعه آن فواید بی اندازه و عواید بی قیاس اقتباس نمایند».
خواجه رشیدالدین، وزیر غازان خان و الجایتو بوده است و این کتاب بزرگ را به دستور آن ها نوشته است.
وی در مقدمه کتاب تاریخچه مختصری از روند خلافت و امامت در اسلام تا زمان امام جعفر صادق(ع) بیان کرده است. سپس به نقل از منابع فرقه اسماعیلی به نام فرزندان آن حضرت که اسماعیل بزرگ ترین آن ها بود، اشاره کرده و دلیل انکار امامت اسماعیل، پس از صدور نصّ از سوی امام صادق(ع) را شراب خواری اسماعیل دانسته است. طایفه کیسانیه به اسماعیل ایمان آوردند و از فرقه شیعه جدا شدند و چنین حجت آوردند که: «جعفر امام معصوم است و او نص بر اسماعیل کرد، پس اصل نصّ نخستین است؛ و بدا بر خداوند روا نباشد؛ و امام خود آن چه کند و فرماید جمله حق باشد؛ اسماعیل را از شراب خوردن در امامت نقصان و خلل نباشد». این طایفه را برای انتساب به اسماعیل، «اسماعیلی» و از آن جا که معتقدند عوام را بر ظاهر لفظ اطلاع است و خواص را بر باطن تأویل وقوف است، «باطنی» گویند.
قسم اول کتاب با ذکر خلافت القائم بامرالله که دومین خلیفه فاطمی است، آغاز شده است. سرگذشت تأسیس حکومت فاطمیان توسط مهدی پدر القائم در مقدمه کتاب آمده است. او در سال در بغداد و به قولی در «سلمیه» به دنیا آمد. مهدی با لباس بازرگانان وارد مصر شد و در مغرب امر خود را آشکار ساخت و خلق بسیاری وی را پیروی نمودند تا آن که رفته رفته نیرومند شد، سپس به سرزمین قیروان رفته شهری در آن جا بنا کرد و آن را «مهدیه» نام نهاد و همان جا اقامت گزید و بلاد مغرب و افریقا و همه ی آن نواحی را تصرف کرد؛ سپس اسکندریه را تصاحب نمود و خراج آن جا و قسمتی از صعید را دریافت کرد، آن گاه در سال 322ق درگذشت. پس از او، خلفای فاطمی یکی پس از دیگری خلافت را به عهده گرفتند تا آن که نوبت به العاضد بامرالله، آخرین خلیفه ی ایشان رسید.
wikinoor: مشهور در تاریخ مغول به زبان فارسی، تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی • جامع التواریخ (تاریخ اسماعیلیان و فاطمیان )، تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی، بخش اسماعیلیان و فاطمیان• جامع التواریخ (تاریخ اغوز)، تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی، بخش تاریخ اغوز• جامع التواریخ (تاریخ افرنج)، تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی، بخش تاریخ افرنج• جامع التواریخ (تاریخ اقوام پادشاهان ختای )، تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی، بخش تاریخ اقوام پادشاهان ختای• جامع التواریخ (تاریخ بنی اسرائیل )، تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی، بخش تاریخ بنی اسرائیل• جامع التواریخ (تاریخ هند و سند و کشمیر)، تألیف خواجه رشیدالدین فضل اللّه همدانی، بخش تاریخ هند و سند و کشمیر
...
...
wikifeqh: تصحیح و تحشیه محمد روشن
این اثر گرانمایه فارسی، کتابی تاریخی است که احوال و حکایتهای همه اهل اقلیمهای جهان و طبقات اصناف بنی آدم، را دربردارد. نویسنده به فرمان محمود غازان (704 - 695)، نوشتن آن را آغاز کرد و تا روزگار سلطان ابوسعید بهادرخان این کار را پی گرفت. وی در تألیف و تدوین جامع التواریخ (تاریخ عالَم)، از کتابهای معروف و رایج تاریخی و گفتههای شخصیتهای پرآوازه و معتبر نیز بهرهها برد. تاریخ بنیاسرائیل، یکی از بخشهای این اثر ارزنده است. انگیزه ویژه نویسنده را از نوشتن این بخش از جامع التواریخ، سامانمند نبودن یا ضعیف بودن اطلاعات تاریخی درباره بنیاسرائیل میتوان برشمرد.
این بخش از تاریخ عالم که تاریخ بنی اسرائیل را در بردارد، به یاری و همکاری یکی از «اَحبار» نوشته شده است. بر پایه گفته نویسنده و شرط او در آغاز کتاب، «جمیع تواریخِ سالفه و ازمنه اقوام ماضیه» با توجه «به زعم هر طایفه» نوشته میشود تا کتابش به جامع التّواریخ بدل شود. تاریخ بنیاسرائیل، به گفته او، نصّ تورات و وحی مُنزَل است.
او در چند جا از کتاب خود، مورّخ را موظف میداند که تاریخ هر قومی را بر پایه باورها و پندارهای آنان بنویسد و دیدگاههای خود در بر آن نیفزاید و حق و باطل را بر پایه ادعاهای همانان نقل کند تا تاوان «زیادت و نقصان و حق و باطل آن سخنان بر ایشان باشد نه بر مورّخ. خود او در نقل روایتهای تاریخی، این تکلیف را ادا میکند.
بر پایه گفتار نویسنده، بنیاسرائیل گروهی گسترده و طایفه ای بی شمارند و از آنان حکایتهای غریب و روایتهای عجیبی رسیده است. او در این بخش از کتاب سترگ خود، آن روایتها و حکایتها را گرد میآورد و رویدادهای تاریخ آنان را از آغاز عصر اسکندری و یونانی، در سه دوره میگنجاند:
این اثر گرانمایه فارسی، کتابی تاریخی است که احوال و حکایتهای همه اهل اقلیمهای جهان و طبقات اصناف بنی آدم، را دربردارد. نویسنده به فرمان محمود غازان (704 - 695)، نوشتن آن را آغاز کرد و تا روزگار سلطان ابوسعید بهادرخان این کار را پی گرفت. وی در تألیف و تدوین جامع التواریخ (تاریخ عالَم)، از کتابهای معروف و رایج تاریخی و گفتههای شخصیتهای پرآوازه و معتبر نیز بهرهها برد. تاریخ بنیاسرائیل، یکی از بخشهای این اثر ارزنده است. انگیزه ویژه نویسنده را از نوشتن این بخش از جامع التواریخ، سامانمند نبودن یا ضعیف بودن اطلاعات تاریخی درباره بنیاسرائیل میتوان برشمرد.
این بخش از تاریخ عالم که تاریخ بنی اسرائیل را در بردارد، به یاری و همکاری یکی از «اَحبار» نوشته شده است. بر پایه گفته نویسنده و شرط او در آغاز کتاب، «جمیع تواریخِ سالفه و ازمنه اقوام ماضیه» با توجه «به زعم هر طایفه» نوشته میشود تا کتابش به جامع التّواریخ بدل شود. تاریخ بنیاسرائیل، به گفته او، نصّ تورات و وحی مُنزَل است.
او در چند جا از کتاب خود، مورّخ را موظف میداند که تاریخ هر قومی را بر پایه باورها و پندارهای آنان بنویسد و دیدگاههای خود در بر آن نیفزاید و حق و باطل را بر پایه ادعاهای همانان نقل کند تا تاوان «زیادت و نقصان و حق و باطل آن سخنان بر ایشان باشد نه بر مورّخ. خود او در نقل روایتهای تاریخی، این تکلیف را ادا میکند.
بر پایه گفتار نویسنده، بنیاسرائیل گروهی گسترده و طایفه ای بی شمارند و از آنان حکایتهای غریب و روایتهای عجیبی رسیده است. او در این بخش از کتاب سترگ خود، آن روایتها و حکایتها را گرد میآورد و رویدادهای تاریخ آنان را از آغاز عصر اسکندری و یونانی، در سه دوره میگنجاند:
wikinoor: فارسی درباره اسماعیلیان نوشته شده، همین بخش از جامع التواریخ است.
نویسنده بنای کتاب را بر دو قسم، مشتمل بر یک مقدمه و سیزده فصل نهاده است. نویسنده در پیش گفتار انگیزه اش از نگارش کتاب را معرفی افکار و آرای صحیح و ناصحیح اسماعیلیه دانسته است و بنا دارد: «بعضی از احوال و افعال خیر و شر ایشان در آن یاد کند تا افکار را اعتباری و انظار را یادگاری باشد و از مطالعه آن فواید بی اندازه و عواید بی قیاس اقتباس نمایند».
گزارش محتوا
خواجه رشیدالدین، وزیر غازان خان و الجایتو بوده است و این کتاب بزرگ را به دستور آن ها نوشته است.وی در مقدمه کتاب تاریخچه مختصری از روند خلافت و امامت در اسلام تا زمان امام جعفر صادق علیه السّلام بیان کرده است. سپس به نقل از منابع فرقه اسماعیلی به نام فرزندان آن حضرت که اسماعیل بزرگ ترین آن ها بود، اشاره کرده و دلیل انکار امامت اسماعیل، پس از صدور نص از سوی امام صادق علیه السّلام را شراب خواری اسماعیل دانسته است. طایفه کیسانیه به اسماعیل ایمان آوردند و از فرقه شیعه جدا شدند و چنین حجت آوردند که: «جعفر امام معصوم است و او نص بر اسماعیل کرد، پس اصل نص نخستین است؛ و بدا بر خداوند روا نباشد؛ و امام خود آن چه کند و فرماید جمله حق باشد؛ اسماعیل را از شراب خوردن در امامت نقصان و خلل نباشد». این طایفه را برای انتساب به اسماعیل، «اسماعیلی» و از آن جا که معتقدند عوام را بر ظاهر لفظ اطلاع است و خواص را بر باطن تاویل وقوف است، «باطنی» گویند.
← محتوای قسمت اول
فهرست مطالب کتاب در ابتدا و فهرست تعدادی از کتاب ها درباره باطنیان، فهرست مآخذ تصحیح متن و اعلام در انتهای اثر آمده است. پاورقی های ارزشمندی نیز به قلم مصحح تحت عنوان یادداشت هایی چند آمده است.
نویسنده بنای کتاب را بر دو قسم، مشتمل بر یک مقدمه و سیزده فصل نهاده است. نویسنده در پیش گفتار انگیزه اش از نگارش کتاب را معرفی افکار و آرای صحیح و ناصحیح اسماعیلیه دانسته است و بنا دارد: «بعضی از احوال و افعال خیر و شر ایشان در آن یاد کند تا افکار را اعتباری و انظار را یادگاری باشد و از مطالعه آن فواید بی اندازه و عواید بی قیاس اقتباس نمایند».
گزارش محتوا
خواجه رشیدالدین، وزیر غازان خان و الجایتو بوده است و این کتاب بزرگ را به دستور آن ها نوشته است.وی در مقدمه کتاب تاریخچه مختصری از روند خلافت و امامت در اسلام تا زمان امام جعفر صادق علیه السّلام بیان کرده است. سپس به نقل از منابع فرقه اسماعیلی به نام فرزندان آن حضرت که اسماعیل بزرگ ترین آن ها بود، اشاره کرده و دلیل انکار امامت اسماعیل، پس از صدور نص از سوی امام صادق علیه السّلام را شراب خواری اسماعیل دانسته است. طایفه کیسانیه به اسماعیل ایمان آوردند و از فرقه شیعه جدا شدند و چنین حجت آوردند که: «جعفر امام معصوم است و او نص بر اسماعیل کرد، پس اصل نص نخستین است؛ و بدا بر خداوند روا نباشد؛ و امام خود آن چه کند و فرماید جمله حق باشد؛ اسماعیل را از شراب خوردن در امامت نقصان و خلل نباشد». این طایفه را برای انتساب به اسماعیل، «اسماعیلی» و از آن جا که معتقدند عوام را بر ظاهر لفظ اطلاع است و خواص را بر باطن تاویل وقوف است، «باطنی» گویند.
← محتوای قسمت اول
فهرست مطالب کتاب در ابتدا و فهرست تعدادی از کتاب ها درباره باطنیان، فهرست مآخذ تصحیح متن و اعلام در انتهای اثر آمده است. پاورقی های ارزشمندی نیز به قلم مصحح تحت عنوان یادداشت هایی چند آمده است.
wikifeqh: اولجایتو (خوبنده/خدابنده)، فرمان یافت که تاریخی عمومی بنویسد و او نوشتن جامع التواریخ را آغاز کرد و پس از پنجاه سال به پایانش رساند. تاریخ اسماعیلیان، بخشی از این کتاب است که سرگذشت فاطمیان مصر و رفیقان صبّاحی را در بردارد و از اسطوره ها و داستان های این قوم (فرقه) انباشته است. این اثر را از دید درستی و استواری، سودمندترین بخش جامع التواریخ می توان برشمرد.
این اثر، دو بخش دارد: «ذر ذکر دولت خلفای علویه طاهره مهدیه» و «در تاریخ طایفه نزاریان و داعیان ایشان». هر یک از این بخش ها با مقدمه ای آغاز و از آن پس، گزارش های تاریخی عرضه می شود. بخش نخست، چهارده عنوان (فصل) و بخش دوم سیزده عنوان در بردارد.
نویسنده برای نوشتن این بخش از کتاب بزرگ خود، افزون بر تاریخ جوینی از آثار گوناگونی سود برده و با توجه به نثر آن، می توان گمان زد که منشی همه باب ها و فصل ها یک تن نبوده، بلکه هر بخشی را کسی نوشته است. اگرچه رشیدالدین در نوشتن این کتاب از دستیاران و فضلای بسیاری کمک گرفت، شاید بتوان گفت که علت مهم تر ناهم گونی فصل های این بخش (اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان)؛ نقل مطالب از کتاب های گوناگون و بازتابنده نثر آنها است. برای نمونه، بخش اواخر اسماعیلیه و حرکت هلاکو برای فتح قلاع، از جهانگشای جوینی اقتباس شده است. خود نویسنده نیز بارها با عبارت «العهده علی الراوی»، بدین نکته اشاره می کند.
برپایه درون مایه جهان گشای عطاملک جوینی، او مطالب فراوانی را از نوشته های اسماعیلیان و رفیقان در کتابخانه الموت برگرفته و در جای جای اثر خود به تحریف و توهین به آنان پرداخته، اما خواجه رشیدالدین بی طرفانه ناسزاهای مورخان رسمی اهل سنت را نادیده گرفته و بر پایه کتاب هایی که بدان ها دسترس داشته، از نوشته های دوست داران و پیروان اسماعیلی؛ مانند دستور المنجمین و... بهره گرفته است.
این اثر، دو بخش دارد: «ذر ذکر دولت خلفای علویه طاهره مهدیه» و «در تاریخ طایفه نزاریان و داعیان ایشان». هر یک از این بخش ها با مقدمه ای آغاز و از آن پس، گزارش های تاریخی عرضه می شود. بخش نخست، چهارده عنوان (فصل) و بخش دوم سیزده عنوان در بردارد.
نویسنده برای نوشتن این بخش از کتاب بزرگ خود، افزون بر تاریخ جوینی از آثار گوناگونی سود برده و با توجه به نثر آن، می توان گمان زد که منشی همه باب ها و فصل ها یک تن نبوده، بلکه هر بخشی را کسی نوشته است. اگرچه رشیدالدین در نوشتن این کتاب از دستیاران و فضلای بسیاری کمک گرفت، شاید بتوان گفت که علت مهم تر ناهم گونی فصل های این بخش (اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان)؛ نقل مطالب از کتاب های گوناگون و بازتابنده نثر آنها است. برای نمونه، بخش اواخر اسماعیلیه و حرکت هلاکو برای فتح قلاع، از جهانگشای جوینی اقتباس شده است. خود نویسنده نیز بارها با عبارت «العهده علی الراوی»، بدین نکته اشاره می کند.
برپایه درون مایه جهان گشای عطاملک جوینی، او مطالب فراوانی را از نوشته های اسماعیلیان و رفیقان در کتابخانه الموت برگرفته و در جای جای اثر خود به تحریف و توهین به آنان پرداخته، اما خواجه رشیدالدین بی طرفانه ناسزاهای مورخان رسمی اهل سنت را نادیده گرفته و بر پایه کتاب هایی که بدان ها دسترس داشته، از نوشته های دوست داران و پیروان اسماعیلی؛ مانند دستور المنجمین و... بهره گرفته است.
wikinoor: محمد روشن می باشد. این کتاب در نخستین سال های سده هشتم هجری قمری، در دوره غازانخان (۷۰۴- ۶۹۵) به دستور وی و به فارسی نوشته شده است.
برخی از مورخان گفته اند که مغولان از محو شدن در فرهنگ و تمدن ایرانی بیمناک بودند و از این رو، غازانخان کوشید تا با تدوین تاریخ ترک و مغول و شرح جنگ ها و فتوحاتشان و گرد آوری گزارش هایی از روزگار و فرزندان چنگیزخان، نام خود و نیاکانش را ماندگار سازد و خواجه رشید الدین، پزشک و وزیر درگاهش را به سامان دادن این کار بزرگ؛ یعنی نوشتن تاریخی خصوصی فرمان داد. او از ۷۰۲ هجری، بر پایه یادداشت ها و نوشته های «نامدون و نامرتب» خزانه شاهی یا مکتوبات موجود نزد شماری از افراد یا متون میانه مغولی- ترکی، به نوشتن این کتاب دست گشاد، اما پیش از این که کارش به فرجام برسد، غازان خان درگذشت (۷۰۴ ق) و رشید الدین در دوره جانشین و برادر او، سلطان محمد اولجایتو (خوبنده/ خدابنده) فرمان یافت که تاریخی عمومی بنویسد و او نوشتن جامع التواریخ را آغاز کرد و پس از پنجاه سال آن را به پایان رساند. « تاریخ اغوز»، پاره ای از بخش «تاریخ عالم» این کتاب است که با فصاحت و بلاغت ، در باره افسانه ها و داستان های فراوانی از آن قوم گزارش می دهد و «شرح حال اغوز و اعقاب او» و پادشاهان ترک (ملوک اتراک) را در بر دارد.
ساختار کتاب
این کتاب، هجده بخش دارد که از «تاریخ اغوز و حال او» آغاز می شود و به «ذکر ابتدای پادشاهی بغراخان (پسرقراخان) و جلوس او بر تخت شاهی» پایان می یابد. هر یک از صفحات این اثر، به انگیزه ساده کردن کار پژوهش گر در یافتن نسخه بدل ها، به سه یا چهار پاره تقسیم شده اند که هر پاره، پنج خط دارد.
گزارش محتوا
...
برخی از مورخان گفته اند که مغولان از محو شدن در فرهنگ و تمدن ایرانی بیمناک بودند و از این رو، غازانخان کوشید تا با تدوین تاریخ ترک و مغول و شرح جنگ ها و فتوحاتشان و گرد آوری گزارش هایی از روزگار و فرزندان چنگیزخان، نام خود و نیاکانش را ماندگار سازد و خواجه رشید الدین، پزشک و وزیر درگاهش را به سامان دادن این کار بزرگ؛ یعنی نوشتن تاریخی خصوصی فرمان داد. او از ۷۰۲ هجری، بر پایه یادداشت ها و نوشته های «نامدون و نامرتب» خزانه شاهی یا مکتوبات موجود نزد شماری از افراد یا متون میانه مغولی- ترکی، به نوشتن این کتاب دست گشاد، اما پیش از این که کارش به فرجام برسد، غازان خان درگذشت (۷۰۴ ق) و رشید الدین در دوره جانشین و برادر او، سلطان محمد اولجایتو (خوبنده/ خدابنده) فرمان یافت که تاریخی عمومی بنویسد و او نوشتن جامع التواریخ را آغاز کرد و پس از پنجاه سال آن را به پایان رساند. « تاریخ اغوز»، پاره ای از بخش «تاریخ عالم» این کتاب است که با فصاحت و بلاغت ، در باره افسانه ها و داستان های فراوانی از آن قوم گزارش می دهد و «شرح حال اغوز و اعقاب او» و پادشاهان ترک (ملوک اتراک) را در بر دارد.
ساختار کتاب
این کتاب، هجده بخش دارد که از «تاریخ اغوز و حال او» آغاز می شود و به «ذکر ابتدای پادشاهی بغراخان (پسرقراخان) و جلوس او بر تخت شاهی» پایان می یابد. هر یک از صفحات این اثر، به انگیزه ساده کردن کار پژوهش گر در یافتن نسخه بدل ها، به سه یا چهار پاره تقسیم شده اند که هر پاره، پنج خط دارد.
گزارش محتوا
...
wikifeqh: قبیله های ترک زبان بود که سرزمین اصلی آنها، شمال شرقی آسیای میانه و کرانه شاخه هایی از رود ینیسئی در مغولستان کنونی به شمار می رفت. یکی از معناهای این واژه، دو شاخه اصلی قبیله اغوز در حماسه «اغوزان» و برگفته از نام اغوزغاقان / خان (بنیاد گذار و فرمان روای افسانه ای قبیله اغوز) است. اُغوزخان، خاقان افسانه ای ترک بود که اقوام گوناگون ترک را گرد آورد و به کشور گشایی دست زد و بخش مهمی از جهانِ آباد را به فرمان خود درآورد. داستان اغوزخان و شخصیت افسانه ای و فرا زمینی او، نمونه هایی در داستان های دیگر اقوام نیز دارد.
روایت ها (پرداخت ها) درباره این قصه فراوان است و همه آنها از دگرگونی های فرهنگی - تاریخی تأثیر پذیرفته اند. ویژگی های قومی و آیینی این قصه باستانی مغولستان، آرام آرام تغییر پذیرفت. اغوزخان در روایت اسلامی این داستان، از فردی با ویژگی های دشمن به انسانی همانند پیامبران بدل شد. برای نمونه، رشید الدین در این کتاب، نسب قراخان (پدر اغوز) را با یک یا دو واسطه به یافث بن نوح می رساند. اغوز در گهواره، مادر کافرش را به خدا پرستی می خواند و در جشن یک سالگی اش، سخن می گوید و از مهتران می خواهد که وی را اغوز بنامند و هنگامی که به بلوغ می رسد، همسرانش؛ یعنی دختر عموهای خود را پنهانی به ایمان آوردن دعوت می کند و با فاش شدن راز یکتا پرستی وی، جنگی 75 ساله میان او و پدرش درمی گیرد.
وی هم چنین، ماجرای نبرد (مَصاف) اغوز را با پدر و عموها و خویشانش گزارش می کند و از پیروزی او بر آنان خبر می دهد. بر پایه این روایت، اغوز همراهان و همدلانش را «اویغور»؛ یعنی پیرو زبان ترکان و عمو زادگان کافرش را «مغول» می نامد.
روایت ها (پرداخت ها) درباره این قصه فراوان است و همه آنها از دگرگونی های فرهنگی - تاریخی تأثیر پذیرفته اند. ویژگی های قومی و آیینی این قصه باستانی مغولستان، آرام آرام تغییر پذیرفت. اغوزخان در روایت اسلامی این داستان، از فردی با ویژگی های دشمن به انسانی همانند پیامبران بدل شد. برای نمونه، رشید الدین در این کتاب، نسب قراخان (پدر اغوز) را با یک یا دو واسطه به یافث بن نوح می رساند. اغوز در گهواره، مادر کافرش را به خدا پرستی می خواند و در جشن یک سالگی اش، سخن می گوید و از مهتران می خواهد که وی را اغوز بنامند و هنگامی که به بلوغ می رسد، همسرانش؛ یعنی دختر عموهای خود را پنهانی به ایمان آوردن دعوت می کند و با فاش شدن راز یکتا پرستی وی، جنگی 75 ساله میان او و پدرش درمی گیرد.
وی هم چنین، ماجرای نبرد (مَصاف) اغوز را با پدر و عموها و خویشانش گزارش می کند و از پیروزی او بر آنان خبر می دهد. بر پایه این روایت، اغوز همراهان و همدلانش را «اویغور»؛ یعنی پیرو زبان ترکان و عمو زادگان کافرش را «مغول» می نامد.
wikinoor: قیصران می پردازد.
مدخلی به قلم کارل یان و ترجمه منوچهر امیرمکری درباره اوضاع ایران پیش از نوشته شدن جامع التواریخ و انگیزه رشید الدین برای دست گشادن بدین کار گران سنگ، در آستانه کتاب جای گرفته است. یان، بیش از پنجاه سال به آرایش و ویرایش جامع التواریخ کوشید و بخش های پنجگانه تاریخ عالم را به آلمانی ترجمه کرد و در 1951، متن تاریخ فرنگ را با مقدمه ای به زبان فرانسه منتشر ساخت. او در این مقدمه عالمانه، نویسنده تاریخ پاپان و قیاصره را باز شناسی می کند و منبع اقتباس رشید الدین را نوشته ای از مارتینوس اوپاوینسیس می شمرد. وی زمینه تاریخ نگاری را در هیچ یک از دوران های امپراتوری روم، آماده تر از نخستین قرن پس از برپایی امپراتوری اوراسیایی (اروپایی - آسیایی) مغول نمی داند و با اشاره به زیان های گران بار فتوحات مغول، گسترش افق دید بشر را از مثبت ترین و سودمندترین پی آمدهای آن بر می شمرد؛ زیرا پرده های اسرار میان سرزمین های آسیای مرکزی و شرقی بر اثر این فتوحات بر افتاد. ایران که پیش از چین، به چهار راه منابع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بدل شد، در پیوندهای شرق و غرب بسیار تأثیر گذارد. وی زاده شدن کتاب گران سنگ جامع التواریخ را با توجه به این مقدمه، بسیار طبیعی می داند و با سنجش بناکتی (روضة الالباب فی تاریخ الاکابر و الانساب) با این کتاب، به انگیزه رشید الدین در نوشتن آن می پردازد. رشید الدین اندکی پس از مرگ غازان خان (1304م)، اثرش را تاریخ غازانی نامید و به فرمان خان مغول تاریخ عالم را نوشت.
وی با اشاره به پیشینه محتوایی این کتاب، پس از گزارشی درباره فصل های آن به ارزیابی برخی از داستان های مجعول این اثر و دسته بندی آنها می پردازد و الگوی محتوایی و شکل ظاهری تاریخ فرنگ او را نوشته های اروپایی می داند و سرانجام با سنجش نسخه های اصلی جامع التواریخ با یک دیگر، درباره مستندات این تصحیح گزارش می دهد. گفتنی است کارل یان، در ترجمه فرانسه این کتاب، سبک ساده و بی پیرایه آن را حفظ و به دقت از نثر روانش پیروی کرده است.
باب نخست از بخش (قسم) اول این کتاب، فهرستی از «طوایف پادشاهان گذشته به زعم فرنگان» در بر دارد. حکیمان یونانی و دانایان فرنگی نوشته اند که از آفرینش آدم(ع) تا 705 هجری، ده «طایفه» از مردمان، «اربابِ دولت» شده و به پادشاهی رسیده اند: آدم و فرزندانش تا دوره موسی(ع)؛ پیامبران بنی اسرائیل؛ کلدانیان؛ مجوس عجم؛ یونانیان؛ افرنج؛ یونانیان نصارا؛ عرب و اهل اسلام و ترک و مغول.
مدخلی به قلم کارل یان و ترجمه منوچهر امیرمکری درباره اوضاع ایران پیش از نوشته شدن جامع التواریخ و انگیزه رشید الدین برای دست گشادن بدین کار گران سنگ، در آستانه کتاب جای گرفته است. یان، بیش از پنجاه سال به آرایش و ویرایش جامع التواریخ کوشید و بخش های پنجگانه تاریخ عالم را به آلمانی ترجمه کرد و در 1951، متن تاریخ فرنگ را با مقدمه ای به زبان فرانسه منتشر ساخت. او در این مقدمه عالمانه، نویسنده تاریخ پاپان و قیاصره را باز شناسی می کند و منبع اقتباس رشید الدین را نوشته ای از مارتینوس اوپاوینسیس می شمرد. وی زمینه تاریخ نگاری را در هیچ یک از دوران های امپراتوری روم، آماده تر از نخستین قرن پس از برپایی امپراتوری اوراسیایی (اروپایی - آسیایی) مغول نمی داند و با اشاره به زیان های گران بار فتوحات مغول، گسترش افق دید بشر را از مثبت ترین و سودمندترین پی آمدهای آن بر می شمرد؛ زیرا پرده های اسرار میان سرزمین های آسیای مرکزی و شرقی بر اثر این فتوحات بر افتاد. ایران که پیش از چین، به چهار راه منابع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بدل شد، در پیوندهای شرق و غرب بسیار تأثیر گذارد. وی زاده شدن کتاب گران سنگ جامع التواریخ را با توجه به این مقدمه، بسیار طبیعی می داند و با سنجش بناکتی (روضة الالباب فی تاریخ الاکابر و الانساب) با این کتاب، به انگیزه رشید الدین در نوشتن آن می پردازد. رشید الدین اندکی پس از مرگ غازان خان (1304م)، اثرش را تاریخ غازانی نامید و به فرمان خان مغول تاریخ عالم را نوشت.
وی با اشاره به پیشینه محتوایی این کتاب، پس از گزارشی درباره فصل های آن به ارزیابی برخی از داستان های مجعول این اثر و دسته بندی آنها می پردازد و الگوی محتوایی و شکل ظاهری تاریخ فرنگ او را نوشته های اروپایی می داند و سرانجام با سنجش نسخه های اصلی جامع التواریخ با یک دیگر، درباره مستندات این تصحیح گزارش می دهد. گفتنی است کارل یان، در ترجمه فرانسه این کتاب، سبک ساده و بی پیرایه آن را حفظ و به دقت از نثر روانش پیروی کرده است.
باب نخست از بخش (قسم) اول این کتاب، فهرستی از «طوایف پادشاهان گذشته به زعم فرنگان» در بر دارد. حکیمان یونانی و دانایان فرنگی نوشته اند که از آفرینش آدم(ع) تا 705 هجری، ده «طایفه» از مردمان، «اربابِ دولت» شده و به پادشاهی رسیده اند: آدم و فرزندانش تا دوره موسی(ع)؛ پیامبران بنی اسرائیل؛ کلدانیان؛ مجوس عجم؛ یونانیان؛ افرنج؛ یونانیان نصارا؛ عرب و اهل اسلام و ترک و مغول.
wikinoor: چین (ختای) نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی می باشد.
کتاب حاضر؛ مشتمل بر پیش گفتاری به قلم مصحح، دکتر محمد روشن، آغاز و مقدمه ای به قلم مولف و پنج بخش و چند ضمیمه است.
گزارش محتوا
این کتاب بخشی از کتاب مفصل «جامع التواریخ» رشیدالدین فضل الله است که به بیان تاریخ اقوام پادشاهان چین می پردازد.عناوین و محتوای بخش های پنج گانه کتاب به شرح ذیل است:بخش اول: تاریخ پادشاهان ختای و ماچین و...بخش دوم: طبقات پادشاهان ماچین (مشتمل بر ۲۱ طبقه).بخش سوم: طبقات پادشاهان ختای (مشتمل بر ۶ طبقه).بخش چهارم: معرفی طوایف پادشاهانی که بر ملک ختای و توابع آن که مجموع را چین می نامند، تسلط یافته بودند. (مشتمل بر پنج طایفه).بخش پنجم: پادشاهان جورجه در ختای (مشتمل بر ۹ طبقه).
← ذکر اسامی ولایات ختای
کتاب حاضر؛ پاورقی های مصحح، نسخه بدل های تاریخ اقوام پادشاهان ختای به قلم مصحح، واژه نامه، عبارت های تازی و فهرست نام های کسان و شهرها و... و نیز فهرست مطالب را دربردارد.
منبع
...
کتاب حاضر؛ مشتمل بر پیش گفتاری به قلم مصحح، دکتر محمد روشن، آغاز و مقدمه ای به قلم مولف و پنج بخش و چند ضمیمه است.
گزارش محتوا
این کتاب بخشی از کتاب مفصل «جامع التواریخ» رشیدالدین فضل الله است که به بیان تاریخ اقوام پادشاهان چین می پردازد.عناوین و محتوای بخش های پنج گانه کتاب به شرح ذیل است:بخش اول: تاریخ پادشاهان ختای و ماچین و...بخش دوم: طبقات پادشاهان ماچین (مشتمل بر ۲۱ طبقه).بخش سوم: طبقات پادشاهان ختای (مشتمل بر ۶ طبقه).بخش چهارم: معرفی طوایف پادشاهانی که بر ملک ختای و توابع آن که مجموع را چین می نامند، تسلط یافته بودند. (مشتمل بر پنج طایفه).بخش پنجم: پادشاهان جورجه در ختای (مشتمل بر ۹ طبقه).
← ذکر اسامی ولایات ختای
کتاب حاضر؛ پاورقی های مصحح، نسخه بدل های تاریخ اقوام پادشاهان ختای به قلم مصحح، واژه نامه، عبارت های تازی و فهرست نام های کسان و شهرها و... و نیز فهرست مطالب را دربردارد.
منبع
...
wikifeqh: تاریخ ایران و جهان به زبان فارسی است که از اهمیت و ارزشی یگانه برخوردار است؛ چنان که برخی دانشمندان آن را «تاریخ کبیر» و اثری «عدیم النظیر»، «یکی از اعاظم کتب تاریخی»، «دائرةالمعارف بزرگ تاریخی که هیچ یک از ملت های آسیایی و اروپایی نظیر آن را در قرون وسطی نداشته اند» یا آن را اثری خوانده اند که نویسنده آن به عنوان «نخستین تاریخ نویس جهانی»، تاریخ و فرهنگ دولت های بزرگ و گوناگون قاره های آسیا و اروپا را با بی طرفی عالمانه، نخستین بار وصف کرده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب که دربردارنده بخش تاریخ ایران و اسلام جامع التواریخ می باشد، در سه جلد تنظیم شده است.
جامع التواریخ به زبانی ساده و پیراسته نوشته شده است. اگرچه تأثیر برخی از منابع کتاب مانند «جهان گشای جوینی» و «سلجوق نامه» ظهیرالدین نیشابوری بر آن آشکار است، اما به ویژه بخش هایی از آن توسط ترکان اویغوری، از مغولی به فارسی ترجمه شده که به زبان محاوره زمان مؤلف، نزدیک است.
بخش ایران و اسلام از جامع التواریخ بازنویسی از تاریخ نامه طبری، تاریخ آل سلجوق آن برگرفته از سلجوق نامه ظهیرالدین نیشابوری و راحة الصدور راوندی، بخش تاریخ سلاطین خوارزم آن برگرفته از «جهان گشای جوینی» و بخش سلغریان آن هم از اختصاری بس کوتاه شده از «تاریخ وصاف» است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب که دربردارنده بخش تاریخ ایران و اسلام جامع التواریخ می باشد، در سه جلد تنظیم شده است.
جامع التواریخ به زبانی ساده و پیراسته نوشته شده است. اگرچه تأثیر برخی از منابع کتاب مانند «جهان گشای جوینی» و «سلجوق نامه» ظهیرالدین نیشابوری بر آن آشکار است، اما به ویژه بخش هایی از آن توسط ترکان اویغوری، از مغولی به فارسی ترجمه شده که به زبان محاوره زمان مؤلف، نزدیک است.
بخش ایران و اسلام از جامع التواریخ بازنویسی از تاریخ نامه طبری، تاریخ آل سلجوق آن برگرفته از سلجوق نامه ظهیرالدین نیشابوری و راحة الصدور راوندی، بخش تاریخ سلاطین خوارزم آن برگرفته از «جهان گشای جوینی» و بخش سلغریان آن هم از اختصاری بس کوتاه شده از «تاریخ وصاف» است.
wikinoor: روایت ها و حکایت ها را گرد می آورد و روی دادهای تاریخ آنان را از آغاز عصر اسکندری و یونانی ، در سه دوره می گنجاند:۱. از آغاز آفرینش تا سفر خروج (اکسدوس).۲. از خروج تا آمدن اسکندر کبیر.۳. دوره اسکندر.درازای این دوره ها را ۳۴۴۸ سال می دانند. این زمان بر پایه روایت های اساطیری، با مرگ عزرا؛ یعنی چهل سال پس از ساخت دومین هیکل، هم زمان است و خود به پنج مقطع بخش می شود: از آدم تا نوح (۱۰۵۶ سال)؛ از نوح تا ابراهیم ؛ از ابراهیم تا موسی ؛ از موسی تا داود ؛ از داود تا عزرا.بنابراین، نویسنده نیز نوشته خود را به پنج فصل تقسیم می کند و برای توصیف روی دادهای پس از اسکندر، فصل کوتاهی (ششمی) بر آن ها می افزاید و به شرح تاریخ بنی اسرائیل می پردازد. اسرائیلیان، رهبران بزرگی داشته اند که او آدم، نوح، ابراهیم، یوسف ، موسی، داود و اسکندر کبیر را از آنان می شمرد. آنان پیامبران و پادشاهان بزرگی بودند که بر کمال تاریخی این قوم بسیار تاثیر گذاردند.
← جایگاه اسکندر
...
← جایگاه اسکندر
...
wikifeqh: سامانیان و بویهیان و غزنویان). جامع التواریخ، اثر رشیدالدین فضل الله، سیاستمدار و تاریخ نگار ایرانی، از آثار ارزشمند و کهن تاریخی به زبان فارسی درباره تاریخ، اسطوره ها، باورها و فرهنگ قبایل ترک و مغول و همچنین تاریخ پیامبران از آدم(ع) تا پیامبر اسلام(ص)، تاریخ ایران تا پایان دوره ساسانیان و سایر اقوام است که نگارش آن، از سال 702ق به دستور غازان خان - ایلخان مغول - آغاز و در سال 710ق، در روزگار، «اولجایتو» به پایان رسیده است.
انگیزه مؤلف، فراهم آوردن مجموعه ای از تاریخ های ملل و اقوام گوناگون عالم بوده است.
مرحوم بهار در مورد خصوصیات سبکی، زبان و بیان کتاب معتقد است که: «به طرز ساده نوشته شده و نویسنده در نقل عبارات متکلفانه مورخان قبل از خود، سعی کرده است که حتی الامکان لغات دشوار و غیر مشهور را حذف کند، مگر گاهی که به ناچار به نقل عین عبارات پرداخته است».
اهمیت کتاب از آن جهت است که غازان خان، تمام اسناد و نوشته های قدیمی و دولتی را در اختیار مؤلف گذاشت و دانشمندانی که از تاریخ و فرهنگ ترک و مغول آگاه بودند را همراه او کرد تا کار به بهترین وجه پیش برود.
کتاب با مقدمه مصحح در بیان ویژگی های کتاب آغاز و مطالب دربردانده بخش سامانیان، بویهیان و غزنویان از تاریخ «جامع التّواریخ» است.
انگیزه مؤلف، فراهم آوردن مجموعه ای از تاریخ های ملل و اقوام گوناگون عالم بوده است.
مرحوم بهار در مورد خصوصیات سبکی، زبان و بیان کتاب معتقد است که: «به طرز ساده نوشته شده و نویسنده در نقل عبارات متکلفانه مورخان قبل از خود، سعی کرده است که حتی الامکان لغات دشوار و غیر مشهور را حذف کند، مگر گاهی که به ناچار به نقل عین عبارات پرداخته است».
اهمیت کتاب از آن جهت است که غازان خان، تمام اسناد و نوشته های قدیمی و دولتی را در اختیار مؤلف گذاشت و دانشمندانی که از تاریخ و فرهنگ ترک و مغول آگاه بودند را همراه او کرد تا کار به بهترین وجه پیش برود.
کتاب با مقدمه مصحح در بیان ویژگی های کتاب آغاز و مطالب دربردانده بخش سامانیان، بویهیان و غزنویان از تاریخ «جامع التّواریخ» است.
wikinoor: شمس الدین کاشانی در مقدمه تاریخ مغول منظوم خویش، این همکاران را «دوبار سی» یعنی 60 تن قلمداد کرده است که نام هیچ یک از آن همکاران در متن کتاب و دیگر منابع قید نشده است. اما به هرحال تلفیق و تألیف مواد گردآوری شده برعهده خود او بوده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب دربردارنده قسمت تاریخ خوارزمشاهیان، از ابتدای دولت تا انقراض آن به دست مغول می باشد.
«جامع التواریخ» بخش های مختلفی دارد که برخی از اساس تألیف است و برخی بازنویسی متون دیگر. از جمله همین بخش که تاریخ سلاطین خوارزم است بازنویسی شده و درعین حال تلخیص شده ای از بخش خوارزمشاهیان «جهان گشای جوینی» است.
این کتاب برخلاف «جهان گشای جوینی» که نثری دبیرانه و فخیم دارد و «تاریخ وصاف» که بسیار مغلق و پر از حشو و زواید است، به زبانی ساده و پیراسته نوشته شده است.
کتاب با مقدمه مصحح آغاز و مطالب دربردارنده قسمت تاریخ خوارزمشاهیان، از ابتدای دولت تا انقراض آن به دست مغول می باشد.
«جامع التواریخ» بخش های مختلفی دارد که برخی از اساس تألیف است و برخی بازنویسی متون دیگر. از جمله همین بخش که تاریخ سلاطین خوارزم است بازنویسی شده و درعین حال تلخیص شده ای از بخش خوارزمشاهیان «جهان گشای جوینی» است.
این کتاب برخلاف «جهان گشای جوینی» که نثری دبیرانه و فخیم دارد و «تاریخ وصاف» که بسیار مغلق و پر از حشو و زواید است، به زبانی ساده و پیراسته نوشته شده است.
wikinoor: امیران سرزمین فارس که به سال های 543ق/1148م تا 686ق/1287م حکومت کرده اند؛ این سلسله در تاریخ ایران به سلغوریان یا سلغریان بازخوانده می شود) که گزیده ای بس فشرده از تاریخ نام آور «وصاف» است که نام درست آن، «تجزیة الأمصار و تزجیة الأعصار» نگاشته وصاف الحضرة، شرف الدین عبدالله بن فضل الله بن عبدالله شیرازی، از ادیبان سده هشتم هجری است.
در پیشگفتار مصحح، ضمن معرفی کتاب، به ارائه مختصری از تاریخ سلغریان فارس پرداخته شده و به این نکته اشاره گردیده است که بخش منقول تاریخ سلغریان در اثر حاضر، برابر عشری از متن «تاریخ وصاف» است و از این قیاس توان کرد که وصاف در نگارش خود، چه صنعتگری ها کرده است. البته متن آراسته حاضر، تا اندازه ای بعید از آن شیوه مصنوع وصاف به دور است و شیوه نگارش آن، معقول و مضبوط و به دور از اطناب است.
در کتاب به این مطلب اشاره شده که سلسله اتابکان سلغری، بیش از یک قرن به عنوان امرای دست نشانده نخست سلجوقیان و سپس در قرن هفتم / سیزدهم میلادی، خوارزمشاهیان و مغولان در فارس حکومت کردند. در اصل ترکمانانی احتمالا از طایفه سلر یا سلغر، بخشی از غزها (اغزها) بودند و در زمان تهاجمات سلجوقیان به جانب مغرب آمدند و نقش مهمی در استقرار سلطنت سلجوقیان در روم داشتند. سنقر، مؤسس سلسله اتابکان فارس، از منازعه و مشاجره ای که دوره حکمرانی مسعود بن محمد، از سلاطین سلجوقی بزرگ را آشفته ساخته بود، استفاده کرد و به تحکیم موقعیت خود در جنوب ایران پرداخت. در این هنگام، فارس مدت ها بود که تحت اداره یکی دیگر از اتابکان ترک به نام بوزابه بود. با زوال قدرت سلاجقه بزرگ، سلغریان حکمرانان بلامعارض فارس شدند و به لشکرکشی علیه کردان شبانکاره ای دست یازیدند و در منازعه جانشینی در میان آخرین امرای سلجوقی کرمان دخالت کردند. فارس در زمان حکومت عزالدین سعد اول ابن زنگی از رونق بسیار برخوردار بود؛ هرچند که وی بعدا از در اطاعت با خوارزمشاهیان درآمد و از راه وصلت خانواده خود را با آنان مرتبط ساخت. در دوران حکمرانی ابوبکر، پسر و جانشین سعد اول، فارس ابتدا خراج گزار خان بزرگ مغول اوگتای و سپس ایلخان مغول هولاگو شد و این مغولان بودند که به ابوبکر لقب قتلغ خان دادند. پس از حکومت یک عده از سلغریان در فارس، هلاگو خان فرمانروایی آنجا را به ابش خاتون، دختر سعد دوم داد و او را اتابک فارس گردانید، ولی اندک زمانی بعد، شوهر ابش خاتون، منگوتیمور که پسر ایلخان بود، عملا قدرت را به دست گرفت و چون منگوتیمور درگذشت، قدرت سلغریان به کلی از میان رفت و فارس ضمیمه قلمرو ایلخانیان شد.
در پیشگفتار مصحح، ضمن معرفی کتاب، به ارائه مختصری از تاریخ سلغریان فارس پرداخته شده و به این نکته اشاره گردیده است که بخش منقول تاریخ سلغریان در اثر حاضر، برابر عشری از متن «تاریخ وصاف» است و از این قیاس توان کرد که وصاف در نگارش خود، چه صنعتگری ها کرده است. البته متن آراسته حاضر، تا اندازه ای بعید از آن شیوه مصنوع وصاف به دور است و شیوه نگارش آن، معقول و مضبوط و به دور از اطناب است.
در کتاب به این مطلب اشاره شده که سلسله اتابکان سلغری، بیش از یک قرن به عنوان امرای دست نشانده نخست سلجوقیان و سپس در قرن هفتم / سیزدهم میلادی، خوارزمشاهیان و مغولان در فارس حکومت کردند. در اصل ترکمانانی احتمالا از طایفه سلر یا سلغر، بخشی از غزها (اغزها) بودند و در زمان تهاجمات سلجوقیان به جانب مغرب آمدند و نقش مهمی در استقرار سلطنت سلجوقیان در روم داشتند. سنقر، مؤسس سلسله اتابکان فارس، از منازعه و مشاجره ای که دوره حکمرانی مسعود بن محمد، از سلاطین سلجوقی بزرگ را آشفته ساخته بود، استفاده کرد و به تحکیم موقعیت خود در جنوب ایران پرداخت. در این هنگام، فارس مدت ها بود که تحت اداره یکی دیگر از اتابکان ترک به نام بوزابه بود. با زوال قدرت سلاجقه بزرگ، سلغریان حکمرانان بلامعارض فارس شدند و به لشکرکشی علیه کردان شبانکاره ای دست یازیدند و در منازعه جانشینی در میان آخرین امرای سلجوقی کرمان دخالت کردند. فارس در زمان حکومت عزالدین سعد اول ابن زنگی از رونق بسیار برخوردار بود؛ هرچند که وی بعدا از در اطاعت با خوارزمشاهیان درآمد و از راه وصلت خانواده خود را با آنان مرتبط ساخت. در دوران حکمرانی ابوبکر، پسر و جانشین سعد اول، فارس ابتدا خراج گزار خان بزرگ مغول اوگتای و سپس ایلخان مغول هولاگو شد و این مغولان بودند که به ابوبکر لقب قتلغ خان دادند. پس از حکومت یک عده از سلغریان در فارس، هلاگو خان فرمانروایی آنجا را به ابش خاتون، دختر سعد دوم داد و او را اتابک فارس گردانید، ولی اندک زمانی بعد، شوهر ابش خاتون، منگوتیمور که پسر ایلخان بود، عملا قدرت را به دست گرفت و چون منگوتیمور درگذشت، قدرت سلغریان به کلی از میان رفت و فارس ضمیمه قلمرو ایلخانیان شد.
wikinoor: چاپ های جامع التواریخ و منابع کتاب سخن می گوید. در ادامه تاریخ هند و کشمیر در دو قسمت که قسمت اول در ده فصل و قسمت دوم در بیست فصل ادامه پیدا می کند. در ادامه آن استدراک و شرح نسخه بدل ها ذکر شده و در بخشی واژه ها بیان گردیده است و در انتها فهارس کتاب ذکر شده است.
← تقسیم تاریخ هند
کتاب سترگ «جامع التواریخ» حاوی دو جلد بزرگ است، یکی در تاریخ مغول و دیگری در تاریخ عمومی جهان. اجزاء این کتاب عبارت است از؛ تواریخ انبیا ،خلفا، پادشاهان قدیم ایران ، ملوک و سلاطین اسلام ، اقوام ترک، چینیان، یهود ، فرنگ و روم و هند.سخن گفتن در باب زبان و بیان «جامع التواریخ» کاری دشوار است، چرا که رشیدالدین در تدوین این اثر دستیاران زیادی داشته است، و انجمنی از دانشمندان و نویسندگان را برای این کار گرد آورده بوده و نمی توان گفت که تمامی بخش های مختلف آن، زاده قلم رشیدالدین است، هر چند نظارت عالیه آن برعهده خود وی بوده است.دیگر آنکه از آنجا که قصد موءلف فراهم آوردن مجموعه ای از تاریخ های ملل و اقوام گونه گون عالم بوده است، بیشتر قسمت های این کتاب برگرفته از دیگر متون تاریخی است؛ چه به صورت اقتباس و نقل عین عبارات و چه به صورت اختصار و چه با تطویل بیشتر. از این رو بحث درباره زبان و بیان این قسمت ها نه مربوط به «جامع التواریخ»، بلکه مربوط به آن منابع خواهد بود. تاثیر نثر آن کتاب ها در جامع التواریخ به نحو بارزی نمایان است و به همین جهت نثر قسمت های مختلف کتاب یک دست نیست و دارای نوسانات زیادی است. و شاید به همین علت، مرحوم بهار هم در مورد خصوصیات سبکی و زبان و بیان «جامع التواریخ» سکوت اختیار کرده و فقط می نویسد که: «جامع التواریخ به طرز ساده نوشته شده است و در نقل عبارات متکلفانه مورخان قبل از خود؛ مانند عطاملک و غیره، نیز سعی کرده است که حتی الامکان لغات دشوار و غیر مشهور را حذف کند، مگر گاهی که به ناچار به نقل عین عبارات پرداخته است و این مورد غلبه ندارد و محدود است.»
← تاریخ هند
...
← تقسیم تاریخ هند
کتاب سترگ «جامع التواریخ» حاوی دو جلد بزرگ است، یکی در تاریخ مغول و دیگری در تاریخ عمومی جهان. اجزاء این کتاب عبارت است از؛ تواریخ انبیا ،خلفا، پادشاهان قدیم ایران ، ملوک و سلاطین اسلام ، اقوام ترک، چینیان، یهود ، فرنگ و روم و هند.سخن گفتن در باب زبان و بیان «جامع التواریخ» کاری دشوار است، چرا که رشیدالدین در تدوین این اثر دستیاران زیادی داشته است، و انجمنی از دانشمندان و نویسندگان را برای این کار گرد آورده بوده و نمی توان گفت که تمامی بخش های مختلف آن، زاده قلم رشیدالدین است، هر چند نظارت عالیه آن برعهده خود وی بوده است.دیگر آنکه از آنجا که قصد موءلف فراهم آوردن مجموعه ای از تاریخ های ملل و اقوام گونه گون عالم بوده است، بیشتر قسمت های این کتاب برگرفته از دیگر متون تاریخی است؛ چه به صورت اقتباس و نقل عین عبارات و چه به صورت اختصار و چه با تطویل بیشتر. از این رو بحث درباره زبان و بیان این قسمت ها نه مربوط به «جامع التواریخ»، بلکه مربوط به آن منابع خواهد بود. تاثیر نثر آن کتاب ها در جامع التواریخ به نحو بارزی نمایان است و به همین جهت نثر قسمت های مختلف کتاب یک دست نیست و دارای نوسانات زیادی است. و شاید به همین علت، مرحوم بهار هم در مورد خصوصیات سبکی و زبان و بیان «جامع التواریخ» سکوت اختیار کرده و فقط می نویسد که: «جامع التواریخ به طرز ساده نوشته شده است و در نقل عبارات متکلفانه مورخان قبل از خود؛ مانند عطاملک و غیره، نیز سعی کرده است که حتی الامکان لغات دشوار و غیر مشهور را حذف کند، مگر گاهی که به ناچار به نقل عین عبارات پرداخته است و این مورد غلبه ندارد و محدود است.»
← تاریخ هند
...
wikifeqh: مبارک غازانی نامیده شد، اما بخش هایی دیگر شامل تاریخ دوران پادشاهی اولجایتو، تاریخ ادوار و اقوام جهان، صورالاقالیم و مسالک الممالک در دو جلد تألیف و به بخش پیشین افزوده شد که این سه جلد مجموعاً جامع التواریخ را تشکیل می دهند.
محتوای کتاب مبارک غازانی
کتاب مبارک غازانی تاریخ قبیله های ترک و مغول و نیاکان چنگیزخان و زندگانی وی را از کودکی تا جهانگیری و فرمانروایی در بر دارد که آمیخته ای است از اسطوره و تاریخ .
همچنین شامل تاریخ فرمانروایی فرزندان چنگیزخان در آسیای میانه، دشت قپچاق و چین و نیز ایلخانان مغول در ایران از هولاکو تا غازان خان است.
ویژگی های کتاب مبارک غازانی
...
محتوای کتاب مبارک غازانی
کتاب مبارک غازانی تاریخ قبیله های ترک و مغول و نیاکان چنگیزخان و زندگانی وی را از کودکی تا جهانگیری و فرمانروایی در بر دارد که آمیخته ای است از اسطوره و تاریخ .
همچنین شامل تاریخ فرمانروایی فرزندان چنگیزخان در آسیای میانه، دشت قپچاق و چین و نیز ایلخانان مغول در ایران از هولاکو تا غازان خان است.
ویژگی های کتاب مبارک غازانی
...
wikifeqh: جامع_التواریخ_(رشیدالدین_همدانی)
پیشنهاد کاربران
جامِعُ التَّواریخ، کتابی مشهور، تألیف خواجه رشیدالدین فضل الله طبیب همدانی. این کتاب از مهم ترین منابع تاریخ ایران و جهان به زبان فارسی است که خاصه بخش مربوط به دورۀ مغولان آن از اهمیت و ارزشی یگانه برخوردار است؛ چنان که برخی از دانشمندان آن را «تاریخ کبیر» و اثری «عدیم النظیر»، «یکی از اعاظم کتب تاریخی» ( نک : قزوینی، 2/«د»؛ مینوی، «ترجمۀ علوم. . . »، 5 ) ، «دائرة المعارف بزرگ تاریخی که هیچ یک از ملتهای آسیایی و اروپایی نظیر آن را در قرون وسطى نداشته اند» ( بارتولد، 46 ) ، یا آن را اثری خوانده اند که نویسندۀ آن به عنوان «نخستین تاریخ نویس جهانی»، تاریخ و فرهنگ
دولتهای بزرگ و گوناگون قاره های آسیا و اروپا را با بی طرفی عالمانه نخستین بار وصف کرده است ( یان1، جم ) .
همان گونه که اعراب به ضبط و حفظ انساب بسیار اهمیت می دادند، مغولان کوچرو نیز سخت پایبند حفظ نسب نامۀ قبیله ای خویش بودند ( نک : رشیدالدین، 1/223، 244؛ ولادیمیرتسف، 75 ) . این امر نزد مغولان از نظر دیگری هم اهمیت داشت، زیرا در فرهنگ آنان ازدواج هم نسبان، هم خونان و یا به قول خود آنان هم استخوانان با یکدیگر ممنوع بود و می بایست از اقوام غیر هم استخوان همسر بگزینند ( رشیدالدین، 1/86، 99، 114، 191؛ ولادیمیرتسف، همانجا ) . آنان تا زمانی که خط نداشتند و نگارش نمی دانستند، نسب نامۀ قبیله ها را به خاطر می سپردند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می ساختند. چون چنگیزخان ( چینگگیزخان ) به کشورگشایی پرداخت، مغولان با قومها و ملتهای متمدن تر آشنا شدند و از اویغوران خط و نوشتن آموختند، آنگاه نسب نامه ها را نویساندند و در خزانۀ شاهی نهادند ( جوینی، 2/17؛ رشیدالدین، 1/227 ) .
دلبستگی مغولانۀ ایلخانان ایران به نسب نامه، به منابع تاریخی نیز راه یافت. تا جایی که منابع یاری می کنند، می دانیم که هیچ یک از ایلخانان ایران ( اگرچه پسینیان آنان مسلمان شده بودند ) عربی نمی دانستند، اما زبان فارسی را کم و بیش به ضرورت آموخته بودند. به همین سبب، و با آنکه در ایران پیش از حملۀ مغول آثار دینی و علمی و تاریخی بیشتر به زبان عربی ــ که زبان علمـی همۀ اقوام مسلمان به شمـار می رفت ــ نوشته می شد، با استیلای مغولان و در عصر ایلخانان فارسی نویسی و تاریخ نویسی به زبان فارسی نضج گرفت ( قزوینی، 2/«د»، «ه » ) و کتابهای بسیار به ویژه در زمینۀ تاریخ به زبان فارسی تألیف گردید.
دو سال پس از فتح بغداد، یعنی در 658 ق ( همو، 2/«د» ) ، عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای را تألیف کرد. پس از او خواجه رشیدالدین جامع التواریخ را نوشت و آنگاه نویسندگان و مورخان دیگر انبوهی آثار مکتوب تاریخی پدید آوردند.
خواجه رشیدالله فضل الله که در عهد هلاگو همراه خانواده از قلعۀ الموت فرود آمده بود، خدمت خویش را در دربار ایلخانان از عهد اباقاخان آغاز کرد و در روزگار غازان خان مقامی والا یافت که تا مرگ محمد خدابنده اولجایتو پایید ( IA, IX/705 - 706 ) . غازان خان که به روایت رشیدالدین به تاریخ دلبستگی فراوان داشت و پس از پولاد چینگسانگ از همۀ مغولان عصر مؤلف، تاریخ قبایل مغول و نیاکان چنگیزخان را بهتر و بیشتر می دانست ( رشیدالدین، 2/ 1338 ) ، او را مأمور نوشتن تاریخ قبایل مغول و نیاکان چنگیزخان، تاریخ زندگی و کارهای او و جانشینانش تا روزگار خویش ساخت، و به فرمان غازان نوشته ها و یادداشتهای «نامدوّن» و «نامرتب» که در باب تاریخ و نسب نامۀ مغولان در خزانۀ شاهی نگهداری می شد ( همو، 1/34 - 35 ) و از آنها به عنوان التان دفتر ( دبتر ) ( همو، 1/186، 227 ) ( = دفتر زرین ) یاد شده است، در اختیار رشیدالدین قرار گرفت. خواجه رشیدالدین بخش نخست جلد اول جامع التواریخ یعنی تاریخ مبارک غازانی را که تاریخ قبیله های ترک و مغول و اسطوره ها و تاریخ نیاکان چنگیز و تاریخ دوران کودکی و جوانی و برخاستن او ست، با استفاده از آن نوشته ها و با سود جستـن از دانسته های خود غازان خـان و پولاد چینگسانگ ــ که از سوی تیمور قاآن نوادۀ قوبیلای قاآن به سفارت آمده و در ایران ماندگار شده بود ــ و دیگر امیران مغول تألیف کرد ( همو، 1/35 ) . سپس از آغاز حملۀ مغول به ایران تا فتح بغداد را بیشتر از جهانگشای جوینی و فتح نامۀ منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی برگرفت. از آن پس تا روزگار غازان را که خود شاهد رویدادها بود، از یاد خویش و ناگزیر یاد دیگر دولتمردان و امیران ایرانی و ترک و مغول، و شاید سفیران شرق و غرب فراهم ساخت؛ اما به قول او هنوز «سواد» به تمامی به «بیاض» نرفته بود که در 703ق غازان خان درگذشت و مؤلف پس از مرگ او نقل به «بیاض» را تکمیل کرد و به سلطان محمد اولجایتو، برادر و جانشین غازان خان، تقدیم داشت. اولجایتو نیز که مانند برادرش بر اسطوره ها و تاریخ مغولان آگاهی داشت، به ملاحظه و بررسی کتاب پرداخت و جایهایی از آن را اصلاح کرد و دستور داد تا خواجه دنبالۀ تاریخ را تا به روزگار او بنویسد و 3 بخش نیز بر آن بیفزاید: 1. تاریخ جهان از آغاز خلقت تا ظهور چنگیزخان؛ 2. تاریخ اقوام و ملل؛ 3. جغرافیای جهان یا صور الاقالیم و مسالک الممالک ( نک : همو، 1/1 - 2، 8 - 9 ) .
مؤلف ضمن آنکه از تکمیل و اصلاح جلد اول غافل نبود و چند جای آن را در عصر اولجایتو ترمیم کرد، این بخشها را نیز نوشت که به ایلخان عرضه داشت و از وی اکرام و اعزاز و انعام فراوان یافت ( همو، 1/772 - 773؛ ابوالقاسم، 54، 196، 240 ) .
جلد نخست کتاب که با تاریخ قبایل ترک و مغول آغاز شده است، اسطوره هایی از آن دو قوم را دربر دارد. تنها منبعی که از نظر کیفیت و حفظ اسطوره ها با این بخش از جامع التواریخ هم طراز، و شاید به جهاتی از آن برتر است، کتابِ مونغولون نه اوچا ـ توپچاآن یا «تاریخ سرّی مغول» است که متن اصلی آن به خط مغولی بازنمانده، اما متن چینی آن به نام یوآن ـ چااو ـ بیشی = تاریخ خاندان یوآن ( در زبان چینی خانوادۀ قوبیلای بدین نام خوانده می شد ) باقی مانده است که متن مغولی را در حاشیه با آوانگاری چینی دربر دارد ( کلاوز، 9 - 65 ) . مثلاً برحس . . .
دولتهای بزرگ و گوناگون قاره های آسیا و اروپا را با بی طرفی عالمانه نخستین بار وصف کرده است ( یان1، جم ) .
همان گونه که اعراب به ضبط و حفظ انساب بسیار اهمیت می دادند، مغولان کوچرو نیز سخت پایبند حفظ نسب نامۀ قبیله ای خویش بودند ( نک : رشیدالدین، 1/223، 244؛ ولادیمیرتسف، 75 ) . این امر نزد مغولان از نظر دیگری هم اهمیت داشت، زیرا در فرهنگ آنان ازدواج هم نسبان، هم خونان و یا به قول خود آنان هم استخوانان با یکدیگر ممنوع بود و می بایست از اقوام غیر هم استخوان همسر بگزینند ( رشیدالدین، 1/86، 99، 114، 191؛ ولادیمیرتسف، همانجا ) . آنان تا زمانی که خط نداشتند و نگارش نمی دانستند، نسب نامۀ قبیله ها را به خاطر می سپردند و از نسلی به نسل دیگر منتقل می ساختند. چون چنگیزخان ( چینگگیزخان ) به کشورگشایی پرداخت، مغولان با قومها و ملتهای متمدن تر آشنا شدند و از اویغوران خط و نوشتن آموختند، آنگاه نسب نامه ها را نویساندند و در خزانۀ شاهی نهادند ( جوینی، 2/17؛ رشیدالدین، 1/227 ) .
دلبستگی مغولانۀ ایلخانان ایران به نسب نامه، به منابع تاریخی نیز راه یافت. تا جایی که منابع یاری می کنند، می دانیم که هیچ یک از ایلخانان ایران ( اگرچه پسینیان آنان مسلمان شده بودند ) عربی نمی دانستند، اما زبان فارسی را کم و بیش به ضرورت آموخته بودند. به همین سبب، و با آنکه در ایران پیش از حملۀ مغول آثار دینی و علمی و تاریخی بیشتر به زبان عربی ــ که زبان علمـی همۀ اقوام مسلمان به شمـار می رفت ــ نوشته می شد، با استیلای مغولان و در عصر ایلخانان فارسی نویسی و تاریخ نویسی به زبان فارسی نضج گرفت ( قزوینی، 2/«د»، «ه » ) و کتابهای بسیار به ویژه در زمینۀ تاریخ به زبان فارسی تألیف گردید.
دو سال پس از فتح بغداد، یعنی در 658 ق ( همو، 2/«د» ) ، عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای را تألیف کرد. پس از او خواجه رشیدالدین جامع التواریخ را نوشت و آنگاه نویسندگان و مورخان دیگر انبوهی آثار مکتوب تاریخی پدید آوردند.
خواجه رشیدالله فضل الله که در عهد هلاگو همراه خانواده از قلعۀ الموت فرود آمده بود، خدمت خویش را در دربار ایلخانان از عهد اباقاخان آغاز کرد و در روزگار غازان خان مقامی والا یافت که تا مرگ محمد خدابنده اولجایتو پایید ( IA, IX/705 - 706 ) . غازان خان که به روایت رشیدالدین به تاریخ دلبستگی فراوان داشت و پس از پولاد چینگسانگ از همۀ مغولان عصر مؤلف، تاریخ قبایل مغول و نیاکان چنگیزخان را بهتر و بیشتر می دانست ( رشیدالدین، 2/ 1338 ) ، او را مأمور نوشتن تاریخ قبایل مغول و نیاکان چنگیزخان، تاریخ زندگی و کارهای او و جانشینانش تا روزگار خویش ساخت، و به فرمان غازان نوشته ها و یادداشتهای «نامدوّن» و «نامرتب» که در باب تاریخ و نسب نامۀ مغولان در خزانۀ شاهی نگهداری می شد ( همو، 1/34 - 35 ) و از آنها به عنوان التان دفتر ( دبتر ) ( همو، 1/186، 227 ) ( = دفتر زرین ) یاد شده است، در اختیار رشیدالدین قرار گرفت. خواجه رشیدالدین بخش نخست جلد اول جامع التواریخ یعنی تاریخ مبارک غازانی را که تاریخ قبیله های ترک و مغول و اسطوره ها و تاریخ نیاکان چنگیز و تاریخ دوران کودکی و جوانی و برخاستن او ست، با استفاده از آن نوشته ها و با سود جستـن از دانسته های خود غازان خـان و پولاد چینگسانگ ــ که از سوی تیمور قاآن نوادۀ قوبیلای قاآن به سفارت آمده و در ایران ماندگار شده بود ــ و دیگر امیران مغول تألیف کرد ( همو، 1/35 ) . سپس از آغاز حملۀ مغول به ایران تا فتح بغداد را بیشتر از جهانگشای جوینی و فتح نامۀ منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی برگرفت. از آن پس تا روزگار غازان را که خود شاهد رویدادها بود، از یاد خویش و ناگزیر یاد دیگر دولتمردان و امیران ایرانی و ترک و مغول، و شاید سفیران شرق و غرب فراهم ساخت؛ اما به قول او هنوز «سواد» به تمامی به «بیاض» نرفته بود که در 703ق غازان خان درگذشت و مؤلف پس از مرگ او نقل به «بیاض» را تکمیل کرد و به سلطان محمد اولجایتو، برادر و جانشین غازان خان، تقدیم داشت. اولجایتو نیز که مانند برادرش بر اسطوره ها و تاریخ مغولان آگاهی داشت، به ملاحظه و بررسی کتاب پرداخت و جایهایی از آن را اصلاح کرد و دستور داد تا خواجه دنبالۀ تاریخ را تا به روزگار او بنویسد و 3 بخش نیز بر آن بیفزاید: 1. تاریخ جهان از آغاز خلقت تا ظهور چنگیزخان؛ 2. تاریخ اقوام و ملل؛ 3. جغرافیای جهان یا صور الاقالیم و مسالک الممالک ( نک : همو، 1/1 - 2، 8 - 9 ) .
مؤلف ضمن آنکه از تکمیل و اصلاح جلد اول غافل نبود و چند جای آن را در عصر اولجایتو ترمیم کرد، این بخشها را نیز نوشت که به ایلخان عرضه داشت و از وی اکرام و اعزاز و انعام فراوان یافت ( همو، 1/772 - 773؛ ابوالقاسم، 54، 196، 240 ) .
جلد نخست کتاب که با تاریخ قبایل ترک و مغول آغاز شده است، اسطوره هایی از آن دو قوم را دربر دارد. تنها منبعی که از نظر کیفیت و حفظ اسطوره ها با این بخش از جامع التواریخ هم طراز، و شاید به جهاتی از آن برتر است، کتابِ مونغولون نه اوچا ـ توپچاآن یا «تاریخ سرّی مغول» است که متن اصلی آن به خط مغولی بازنمانده، اما متن چینی آن به نام یوآن ـ چااو ـ بیشی = تاریخ خاندان یوآن ( در زبان چینی خانوادۀ قوبیلای بدین نام خوانده می شد ) باقی مانده است که متن مغولی را در حاشیه با آوانگاری چینی دربر دارد ( کلاوز، 9 - 65 ) . مثلاً برحس . . .
کلمات دیگر: