سلسله ای که در ایران شرقی پس از سامانیان سلطنت کردند .دوره سلطنت این خاندان را بدو قسمت باید تقسیم کرد : الف - دوره اول در دوره پادشاهی عبدالملک سامانی غلامی ترک بنام [ الپتگین ] بامارت طخارستان رسید و سپس در غزنین بحکومت پرداخت . پس از مرگ او پسرش اسحاق و بعد از او غلامش بلکاتگین بحکومت رسیدند ولی موسس واقعی این خاندان سبکتگین غلام و داماد الپتگین است . وی در شهر غزنین حکومت و سلسله ای ایجاد کرد که بمناسبت پایتخت سلسله در این شهر بغزنویان شهرت یافته. جانشین او محمود که مردی دلیر و شجاع بود قلمرو خود را از مشرق و جنوب آورد . وی برامرای صفاری سامانی آل زیار و آل بویه غلبه کرد و چند بار بهند لشکر کشید و غنایم بسیار بپایتخت خویش آورد . پس از محمود محمد شاه شدو پس از اندک مدتی مسعود بسلطنت رسید . وی اگر چه دلیر بود اما شرابخوارگی و عیاشی و سوئ تدبیر سلطنت او را از میان برد و مایه غلبه سلجوقیان برایران شد . دوره اول حکومت غزنویان با شکست مسعود از سلاجثه درنزدیک حصار دندانقان مرو ( ۴۳۱ ه ق . ) و قتل او بدست غلامانش بهنگام فرار از غزنین ( ۴۳۲ ه ق . ) بپایان میرسد . ب . دوره دوم پس از آخرین شکست سپاهیان غزنوی بسال ۴۳۱ سلطان مسعود بسرعت بجانب غزنین عقب نشست و بعد از این شکست خراسان و خوارزم و گرگان وری و اصفهان از چنگ غزنویان بیرون رفت . وی بسوی هندوستان پیش رفت ولی چون بنزدیک رباط ماریکله رسید غلامان و لشکریانش بر خزاین سلطان زدند و آنرا غارت کردند و امیر محمد را که همراه سلطان آورده بودند بامارت برداشتند و مسعود را اسیر کردند و بقلعه مسهود بغزنین تاخت و با محمد و لشکریان عاصی جنگید و همه مخالفان پدر را از میان برد . بدین گونه دوره دوم حکومت غزنویان آغاز شد و از سال ۴۳۲ تا ۵۸۲ یا ۵۸۳ یعنی ۱۵٠ سال ادامه یافت . در این دوره از مودود تا تاج الدوله خسرو ملک سیزده پادشاه بر جای محمود غزنوی تکیه زدند . از دوره سلطنت مودود تا عهد پادشاهی ابراهیم بن مسعود مدتی میان سلجوقیان و غزنویان جنگ و ستیز ادامه داشت تا سلطان ابراهیم و ملکشاه صلح کردند بر اینکه هیچیک از جانبین قصد مملکت دیگری نکند . شاهان غزنوی پس از شکست مسعود از سلجوقیان تنها بافغانستان و سیستان و ولایت سند اکتفا کردند . لیکن بتدریج دایره حکومت ایشان تنگتر شد خاصه که سلاطین غوری در این میان قوت میگرفتند و قلمرو حکومشان وسعت می یافت و حتی غزنین را نیز در اواخر عهد غزنویان را نیز در اواخر عهد غزنویان یعنی در پایان سلطنت خسروشاه بن بهرامشاه ( ۵۵۵ - ۵۴۷ ه ق . ) از دست آنان بیرون آوردند و بنا ببعض اقوال پایتخت غزنویان بعد ازین واقعه به لاهورانبقال یافت تا آن شهر را نیز بسال ۵۸۳ ه ق . غیاث الدین غوری تسخیر کرد و خسرو ملک آخرین پادشاه غزنوی را مقید و محبوس کرد و سپس او و همه شاهزادگان غزنوی را از میان برد . افراد سلسله غزنوی و سال جلوس آنان ازین قرار است : ناصرالدوله سبکتگین ( جل . ۳۶۷ ه ق ./ ۹۷۷ م . ) یمین الدوله محمد بن محمود بن سبکتگین ( جل . ۳۸۷ ه ق . / ۹۷۷ م . ) یمین الدوله محمود بن سبکتگین ( جل . ۳۸۹ ه ق . / ۹۹۹ م . ) جلال الدین محمد بن محمود ( جل . ۴۲۱ ه ق ./ ۱٠۳٠ م . ) ناصر الدین مسعود ( اول ) بن محمود ( جل .۴۲۱ ه ق . / ۱٠۳٠ م . ) جلال الدوله محمد بن محمود بار دوم ( جل . و ف . ۴۳۳ ه ق ./ ۱٠۳۱ م . ) مسعود( دوم ) ابن مودود ( جل . ۴۴٠ ه ق. / ۱٠۴۸ م . ) بهاالدوله ابولحسن ابن مسعود ( اول ) جل . ۴۴٠ ه ق . / ۱٠۴۸م . ) عزالدوله عبدالرشیدابن محمود ( جل . ۴۴۱ ه ق . / ۱٠۴۹ م . ) جمال الدوله فرخزاد بن مسعود (جل .۴۵۱ ه ق . / ۱٠۵۲ م . ) ظهیرالدوله ابراهیم بن مسعود ( جل . ۴۵۱ ه ق . / ۱٠۵۹ م . ) علائالدوله مسعود ( سوم ) ( جل . ۴۹۲ ه ق. / ۱٠۹۹ م . ) کمال الدوله شیرزاد بن مسعود (جل . ۵٠۸ ه ق . / ۱۱۱۴ م . ) سلطان الدوله ارسلان شاه بن مسعود ( جل . ۵٠۹ ه ق . / ۱۱۱۵ م . ) یمین الدوله بهرامشاه ابن مسعود (جل . ۵۱۲ ه ق . / ۱۱۱۸ م . ) معزالدوله خسرو بن بهرام ( جل . ۵۴۷ ه ق. / ۱۱۵۲ م . ) تاج الدوله خسرو ملک بن خسرو شاه ( جل . ۵۵۵ ه ق . / ۱۱۶٠ م . ف . ۵۸۲ ه ق . / ۱۱۸۲ م . ) ادبیات دربار غزنویان در دوره اول بوجود بشاعران بزرگ مانند : عنصری فردوسی فرخی عسجدی منوچهری مزین بود . در این عهد علم و ادب رواج یافت و شهر غزنه مرکزی تازه برای علوم و ادبیات گردید . از خصایص عمده شعر فارسی در این عهد سادگی و روانی کلام و فکر در آنهاست و از تعقید و ابهام و خیالات باریک دور از ذهن و ذوق در آن کمتر اثری می بینیم . وصف از مهمترین مواردیست که هنر نماییهای شاعران این عهد در آن مشهود میشود . اشعار این دوره پراست از توصیفات مطبوع درباره میدانهای جنگ مجالس و محافل سلاطین معشوقگان جشنها مناظر طبیعی . در هر یک از این مسائل هنرنماییهای شاعرانی از قبیل فردوسی فرخی عنصری و منوچهری بسیار و گاه بحد اعجاز است . در پایان این عهد شعرا باستخراج معانی دقیق و آوردن ترکیبات تازه و تشبیهات نادر توجه خاص کردند و حتی در نزد دسته ای از شعرا مانند عنصری استفاده از افکار علمی برای ایجاد مضامین شهری هم معمول گردید . مهمترین حماسه سرایی ایران در همین عهد پدید آمده .رونق حماسه های ملی در این دوره بدرجه ایست که مهمترین آثار حماسی ایران و یکی از بهترین حماسه های ملی عالم یعنی شاهنامه در همین دوره ساخته شده است . تغزلاتی که در آغاز قصاید این عهد دیده میشود نوعی از اشعار غنائی بسیار دل انگیزی است که میدان وسیعی برای وصف معاشقات شعرا با معشوقگان خود ایجاد کرد و مبالغه نیست اگر بگوییم عالیترین و مطبوعترین تغزلات این عهد را در قصاید فرخی سیستانی می بینیم . غزلهای این دوره اگر چه حاوی معانی ساده و دل انگیز عاشقانه اند اما از کلمات خشن و بعضی ترکیبات مطنطن که بیشتر شایسته قصاید است خالی نیستند. مشهورترین شعرای این عهد عبارتند از: فردوسی عنصری فرخی سیستانی غضایری رازری منوچهری دامغانی . نثر فارسی در این عهد رونق تمام گرفت و با توجه بنهضت علمی و ادبی و نیرومندی که در قرن چهارم و اوایل قرن پنجم در ایران وجود داشته است قبول این حقیقت آسان است که آثار مهثور بسیار در این عهد وجود داشته و در ادوار بعد یا براثر عدم احتیاح مردم به آنها و یا در نتیجه بروز حوادث مختلف و هجومها و قتل و غارت و ویرانی از میان رفته است. بهرحال نثرساده این عهد ساده و روان و خالی از هر گونه تکلف و تصنع استت . تمام خصایص نثرابتدایی که فقط برای بیان مقصود بکار میرود در نثر این عهد مشاهده میشود . در نثر این دوره تکرار روابط و افعال و ترکیبات و گاه جمل بی هیچ قید وبندی متداول بوده است و این خاصیت نثرهای ایرانی است که تکرار در آنها عیب نبوده واگر در قرون بعد جزو عیوب فصاحت شمرده باشد تحت تاثیر زبان و ادب عربی است . چون نثر این عهد مصنوع و فنی نبود طبعا آوردن اصطلاحات علمی و اشعار و امثال عرب در غیر مورد خود معمول نبوده است . از مشهورترین نویسندگان این عهد ابونصر مشکان و ابوریحان بیرونی را میتوان نام برد . دوره دوم حکومت غزنوی اگر چه از حیث تاثیر در سرنوشت سیاسی ایران کم ارزش است لیکن برای اشاعه زبان و ادبیات فارسی خالی از اهمیت نیست زیرا اولا ادامه حکومت در متصرفات غزنوی هند باعث شد که زبان و ادب پارسی در آنجا بیشتر ریشه کند و رواج یابد و ثانیا بعضی از پادشاهان غزنوی که بعد از مسعود حکومت کردند غالبا دوستداران شعر و ادب بودند و عده ای از شاعران بزرگ مانند مسعود بن سعد بن سلمان و سنایی غزنوی در دستگاه آنان زیسته و ایشانرا مدح گفته اند . نخستین امری که در شعر فارسی این عهد میتواند مورد توجه قرار گیرد آنست که سبک شعر فارسی در این دوره در سیر تکاملی خاصی قرار گرفته بود. با توجه باین امر دوره مورد مطالعه ما دوره تغییر سبک گویندگان است . موضوع ابتکار در سبک سخنوری بحدی مورد توجه و علاقه شاعران بوده است که برخی از آنان باین موضوع اشاره صریح داشته اند چنانکه مسعود سعد و ابوالفرج رونی سنایی سید حسن غزنوی در گویندگان بعد از خود موثر شدند و هر یک عده ای را بدنبال خود براه انداختند مثلا اثر ابوالفرج رونی مستقیما در دیوان انوری مشهود است و روشی که سنایی در اشهار زاهدانه و عارفانه پیش گرفت بعد از اومورد تقلید شاعران قرن ششم واقع شد . نکته دیگری که در روش جدید مورد توجه است افراط شعر است در استفاده از افکار علمی و اصطلاحات و قضایا و مطالب علوم مختلف. این امر گاه باستدلالات عقلی چنانکه در کتب علمی متداول است منجر شده و موجبات اشکال اشعار و صعوبت فهم آنها را در بسیاری از موارد فراهم آورده است . دیگر از موضوعات قابل ذکر آنست که زبان شعرا از باب احتیاج شاعر بکلمات بیشتری در بیان و افکار و مضامین و ایراد قوافی و استعمال مقدار کثیری از کلمات عربی را ایجاب میکرد و از این راه نیز بسیاری از مفردات و مرکبات غیر لازم عربی بزبان فارسی راه جست و علاوه بر آن آشنایی شعرا با بسیاری از متون ادبی عرب موجب گردید که شعر الغات عربی بیشماری را در اشعار خود استعمال نمایند . مشهورترین شعرای این عهد عبارتند از : مسعود سعد عثمان مختاری سید حسن غزنوی ابوالفرج رونی سنایی غزنوی . این دوره از لحاظ نثر نیز یکی از مهمترین ادوار کمال و توسعه نثر پارسی محسوب میشود زیرا تالیف کتاب در موضوعات مختلف علمی متداول شد و کمترین موضوع از مسائل حکمی و عرفانی و ادبی باقی ماند که در آن کتاب یا کتابهایی ننوشته باشند و همین امر موجب تعدد آثار منثور این دوره شده. نثر پارسی در این عهد تدریجا از حالت ساده قدیم بیرون میرفت و پارسی روانی که در آثار دوره سامانی می بینیم اندک اندک بنثر متکلف مصنوع که آمیزش بسیار با تازی یافته باشد بدل میگردید . مبدا و منشا اصلی تغییر سبک پارسی را در این عهد باید رواج ادبیات عربی در میان طبقه درس خوانده دانست و این امر علاوه بر آنکه نتیجه نفوذ روزافزون دین اسلام و متعلقات آن در سراسر کشور نیز حاصل شده بود . در همان حال که ازطریق مذکور در زبان و نثر فارسی تغییری راه می یافت ترک ایجاز و توجه نویسندگان باطناب و توصیفات و تمثیلات هم علت دیگری برای تحول آن میشد و این امر از اواخر دوره اول غزنوی ببعد مشهود است . استعمال شعر در ضمن نثر هم از همین اوان میان نویسندگان رواج گرفت و این امر وسیله ای برای اطناب سخن و حسن تاثیر آن شد و تا دیر گاه در نثر پارسی باقی ماند . بطور کلی در دوره مورد مطالعه ما سه نوع نثر مشاهده میشود : نوع اول نثر مرسل است و نمونه آن تاریخ بیهقی است ولی باید توجه داشت نثر مرسل در این دوره با شیوه قرن چهارم و اوایل قرن پنجم از بسیاری جهات متفاوت است . دوم شیوه ایست که باید آنرا حد فاصل بین نثر مرسل و نثر مصنوع بشماریم . درین شیوه ترکیب کلمات دور از دشواریهای نثر مصنوع است لیکن از خصایص قابل توجه آن اطناب و ایراد مترادفات و آوردن سجعهای ساده و و گاه مکرر است . نمونه این نثر کشف المحجوب جلایی هجویری است . شیوه سوم نثر مصنوع است که در رسایل سلطانی و اخوانی و کتب و قصص و حکایات و آثاری که جنبه ادبی در آنها غالب بود بکار میرفت . نمونه این نثر کتاب کلیله و دمنه ابولمعالی نصرالله بن محمد است . مشهورترین نویسندگان این دوره عبارتند از : ابوالفضل بیهقی جلایی هجویری ابولمعالی نصرالله بن محمدبن عبدالحمید- منشی . هنر - غزنه در افغانستان که مدتی در قرون وسطی پایتخت بزرگترین سلاطین اسلام بود امروز شهر کوچکی است که دوره آنرا دیوارهای گلی بلندی احاطه کرده و در اطراف آن بقایای ابنیه قدیم پراکنده است و علت این خرابی هم بسیار واضح است زیرا اهمیت این شهر در قرن پنجم هجری بعلت این نبود که مانند غالب شهرهای مشرق زمین در نقطه منتخبی از راه بزرگ بازرگانی یا نظامی واقع شده باشد بلکه تنها علت اینکه غزنه پایتخت کشور وسیعی شد این بود که محمود غزنوی پسر سبکتگین خراسان و سیستان و قسمت مهمی از هندوستان و ایران را بتصرف خود در آورد . غزنه پایتخت سلطان محمود شهر پر شکوه و جلالی شد و در آنجا نعت مخصوصی بوجود آمد که میتوان آنرا صنعت غزنوی نامید و بعدها پایه و اساس صنعت اسلامی هندوستان گردید. در حقیقت از شهر غزنین آثار زیادی بجا نمانده . در زمان یکی از آخرین سلاطین سلسه غزنوی حریق مدهشی در . آن شهر روی داد و شهر بکلی ویران گردید . مسجد جامع معروف آن که [ همسر آسمان ] نام داشت بکلی از بین رفته ولی دو برج یکی از سلطان محمود و دیگری از نوه اش سلطان مسعود سوم و چند آرامگاه و تعداد زیادی قطعات گچ بری که متعلق بابنیه بوده بما اجازه میدهد تا خلاصه ای از هنر و صنایع غزنوی را در ذیل بیان نماییم : در حدود اواخرقرن چهارم هجری وقتی سبکتگین سلسله غزنوی را تاسیس کرد هنر و صنعت این ناحیه افغانستان کاملا ایرانی بود مثلا در حقیقت همان هنر خراسان است که در آرامگاه منسوب به [ ارسلان جاذب ] در [ سنگ بست ] نزدیک مشهد در آرامگاه امیر اسماعیل سامانی در بخارا دیده میشود . آرامگاه سبکتگین نیز از حیث شکل ساختمان و تزیینات بسبک ابینه ایران ساخته شده . وقتی سلطان محمود از هندوستان با غنایم بسیار برگشت تصمیم گرفت پایتخت خود را آرایش دهد و از تمام کشور خود هنرمندان را طلبید تا برای او بسبک خراسان ابنیه ای مزین به آجرهای تراشیده یا قالب زده بسازند. برجی که بافتخار و بنام او ساخته شده بهترین نمونه آن است . بدون شک این برج رضایت کامل خاطراو را فراهم نکرد . بنظر او ابنیه ای که در هندوستان دیده بود از آن زیباتر بودند زیرا تزیینات آنها از مرمر بود .بنابراین ابنیه نمونه را نیز از مرمرپوشانید بدین ترتیب نوعی صنعت مخصوص باین شهرپدیدار شد که از ترکیب سبکهای ساختمانی ایران با هندوستان بوجود آمد . تزیینات که در ابتدا هندسی و خشک و لاغر بودبتدریج لطیف تر شد و بر عمق آنها افزوده گردید . بعلاوه اصول تزیینی عرض و طول زیادترپیدا کرد و فرورفتگیها عمیق تر شد. سپس هنرمندان غزنه در کار خود مهارت بیشتری یافتند و از اشکال تزیینات قدیم خود را آسوده ساختند . در و دیوار را از اسلیمی های بدون سروته محدود بخطوط ساختمانی بسبک قدیم پوشانیدند حتی در زیر خطوط ساختمانی نوارهایی بصورت کتیبه اضافه نمودند که گاهی در آنها صورت حیوانات را نیز ترسیم میکرند . ترکیب عمومی و خواص تزیینات هنوز بسبک ایرانی بود . اولین آثار هنرمندی را در آرامگاه سلطان محمود میتوان یافت . سادگی بنا و شکل مکعب آن کاملا اسلامی است ولی قوسهایی که نمای عمودی را تزیین میکند دارای اشکالی است که هرگز در مغرب دیده نمیشود . در تزیینات گل وبرگ یک نوع نشانه ای از طبیعت سازی دیده میشود که در صنایع اسلامی وجود نداشت .این نفوذ خارجی که تا اندازه ای در آرامگاه سلطان محمود دیده میشود در آرامگاه سلطان مسعود شدت مییابد . تزیینات این آرامگاه کاملا بسبک هندی است . این همچنانکه قبلا گفتیم یکی از آثار تاریخی عهد خرابه های [ سنگ بست ] است که نزدیک جاده نیشابور بمشهد در سی وهفت کیلومتری شهرمشهد واقع است و از خرابه های اطراف آن معلوم است که در این محل ساختمانها و بناهای مفصلی بوده که قسمت گنبددار و مناره تنها آثار آنست . این بنا را ارسلان جاذب حکمران طوس ساخت و او در زمان سلطان محمود غزنوی که در سال ۳۹٠ ه ق . به تخت نشستهاست میزیسته . این بنا شامل اطاق مربع شکلی است که دیوارهای داخل آن با نقشهای آجری تزیین شده و در اصل با رنگهای روشن مانند نوار مزین گردیده است . در بالای دیوار حاشیه ای است با کتیبه ای بخط کوفی که با رنگ آبی روی زمینه گل دار نوشته شده . گنبد روی کثیرالاضلاعی هشت ضلعی قراردارد و در گوشه اطاق جرزهای ضخیم است . قسمت داخلی گنبد دارای همان نقشهایی است که با آجر روی دیوار داده شده است . مناره در چند متری گنبد قرار دارد و در قسمت بالا حاشیه ای است که کتیبه ای روی آن نوشته شده و تزیین آن آجر کاری مشهور دوره غزنوی را نشان میدهد . بطور کلی در اواسط قرن غزنوی تحت نام صنایع هند و اسلام وارد هندوستان شد و در آنجا پیشرفت بسیار حاصل نمود .
سلاطین غزنوی حکومت غزنویان بدو دوره تقسیم میشود
سلاطین غزنوی حکومت غزنویان بدو دوره تقسیم میشود