کلمه جو
صفحه اصلی

مزدک

فارسی به انگلیسی

mazdak or mozdak

فرهنگ اسم ها

اسم: مزدک (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: mazdak) (فارسی: مَزدک) (انگلیسی: mazdak)
معنی: آورنده آیین مزدکی در زمان پادشاهی قباد که به دستور انوشیروان او و پیروانش را کشتند، ( = مژدک ) ( اَعلام ) مزدک: [قرن میلادی] پسر بامداد است که گویند از استخر فارس بود و آیین«دریست دین»، را که قبلاً توسط زردشت بونده ( بوندس ) پسر خرگان پی افکنده شده بود رواج داد، و در زمان پادشاهی قباد [حدود میلادی] دعوت خود را اظهار کرد و توانست او را به پذیرش آیین خود وادارد، بعدها اشراف و درباریان به سرکردگی انوشیروان، قباد را به ترک هواداری از مزدک واداشتند و مزدک را با بسیاری از پیروانش کشتند، ( = مژدک ) ( در اعلام ) پسر بامداد است که گویند از استخر فارس بود و آیین' دریست دین'، از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی

(تلفظ: mazdak) (= مژدک) (در اعلام) پسر بامداد است که گویند از استخر فارس بود و آیین' دریست دین'، را که قبلاً توسط زردشت بونده (بوندس) پسر خرگان پی افکنده شده بود رواج داد .


فرهنگ فارسی

مردی از نسا و گویند ازاستخر فارس بود. دو قرن پیش از مزدک مردی بنام [ زردشت بونده ( بوندس ) ] پسر خرگان از مردم پسا ( فسا ) که مانوی بود آیینی بنام [ دریست دین ] پی افکند و مزدک که مرد عمل بود این آیین را رواج داد. راجع بشخص مزدک اطلاعات بسیار مختصر است . وی پسر [ بامداذ ] است. طبری که قطعا ماخذ صحیحی در دست داشته او را از مردم [ مدرنه ] میداند و میتوان این نام را همان ماذرایا دانست که در ساحل چپ دجله در محلی که اکنون کوت العماره قرار داردیعنی درست در شهرستان عراق واقع بوده است . دریست دین یعنی آیین بوندس زردشت و مزدک بمنزله اصلاحی در دین مانی بود و مانند آیین اصلی از بحث در رابطه بین دو اصل قدیم یعنی نور و ظلمت آغاز میکرد. فرق آن با آیین مانوی این بود که معتقد بود تاریکی مانند روشنایی از روی اراده و قصد عمل نمیکند بلکه رفتارش کورکورانه و از روی اتفاق است بنابراین اختلاط نور و ظلمت که نتیجه آن این عالم مادی است - چنانکه مانی پنداشته است - از روی نقشه و اراده نبوده بلکه من غیر اختیار صورت گرفته است . پس تفوق نور بر ظلمت در کیش مزدک بیشتر است تا در آیین مانی . یزدان ( نور ) بر اهریمن ( ظلمت ) چیره و غالب خواهد شد اما پیروزی یزدان کامل نیست . زیرا جهان مادی که از اختلاط دو اصل اساسی تشکیل شده است برجای مانده و مقصد نهائی از تحول و تطور عالم این است که ذرات نور را از ترکیب با تاریکی برهاند . درین نکته آیین مانی و مزدک مشترکند . مزدک خدا را فرض میکرد که در عالم برین بر تختی نشسته مانند پادشاه ایران درین دنیا. در برابر یزدان چهار نیرو است که بمنزله چهار شخص عالیقدر ایرانند و آن چهار عبارتند از : دریافتن هوش حافظه و شادمانی . تحت امر این امر چهار نیرو هفت وزیر و دوازده وجود روحانی است که [ شهرستانی ] نام آنها را یاد کرده است . همانطور که هفت سیاره آسمان در دایره علائم دوازده گانه منطقه البروج میگردند وزرای هفتگانه نیز در میان دائره وجود روحانی گردش میکنند. چهار نیرو در وجود انسان مضمرند و هفت و دوازده - کار جهان را زیر سلطه خود دارند. نور از ظلمت عاقبت رهایی خواهد یافت و انسان باید بوسیه اعمال خود یا امساک بدین رهایی یاری کند. در کیش مزدک مانند مانی از هر چه علاقه روان را بماده زیاد کند خودداری باید کرد باین جهت است که خوردن گوشت حیوانات نزد مزدکیان حرام بوده در جامعه مانویان مومنان درجه اول ( برگزیدگان ) مجبور بودند که سراسر زندگانی را بدون زن ومجرد باشند و فقط اجازه داشتند خوراک یک روز و لباس یک سال را مالک باشند ولی اولیای کیش مزدک متوجه شدند که مردمان عادی نمیتوانند از لذتهای دنیوی - یعنی دارابودن خواسته دنیوی یا بهرهور شدن از زنان - صرفنظر نمایند مگر وقتی که قادر باشنهد میل خود را عملی کنند . ازین سنخ افکار نظریه اجتماعی آیین مزدک پدید آمد: خدا وسایل زندگی را بروی زمین آفریده تا همه برابر یکدیگر از آن برخوردار شوند. چون هر کس میخواهد بیش از برادرش بهره ور گردد در اثر خشونت و بدرفتاری و عدم مساوات پیش آمده است. هیچکس را درین دنیا برخواسته وزن بیش از دیگری حقی نیست . معلوم نیست که مزدک چگونه با پادشاه مربوط شد ولی بهرحال قباد شاهنشاه ساسانی در دوره اول سلطنت خود ( ۴۹۸ - ۴۸۸ م . ) طرفدار آیین مزدک شد و طبق آن رفتار کرد ولی بر اثر شورش نجبا قباد مجبور بفرار گردید و بکشور هیتالان ( هیاطله ) پناه برد و در ۴۹۸ یا ۴۹۹ بیاری لشکریان خاقان بدون مزاحمت تاج و تخت خود را بدست آورد ولی این بار مراوده او با مزدکیان از روی احتیاط بود. بهنگام طرح مساله جانشینی قباد- که خسرو انوشیروان و کاوس نامزد ولایتعهدی بودند - مجلس مباحثه مذهبی تشکیل دادند و قابل ترین مباحثان را از میان موبدان انتخاب کردند و اسقف عیسویان نیز در مخالفت مزدکیان با زردشتیان همداستان بود. طبعا مزدکیان مغلوب شدند و سربازان که مزدکیان را احاطه کرده بودند شمشیر کش هجوم بردند و آنانرا از دم تیغ گذرانیدند وظاهرا تمام روسائ و خود مزدک درین واقعه بقتل رسیدند و بعدها حمایت قانون را از مزدکیان سلب کردند رک : و ترجمه آن بنام [ تاریخ سلطنت قباد و ظهور مزدک ] ترجمه نصرالله فلسفی و احمد بیرشک . تهران ۱۳٠۹ کریستنسن. ساسان .ص ۳۳۵ ببعد و ۳۶۴ ببعد و ترجمه آن توسط یاسمی ص ۲۳۷ ببعد و ص ۲۶۱ ببعد .

لغت نامه دهخدا

مزدک . [ م َ دَ ] (اِخ ) مژدک . مردی از نسا و گوینداز استخر فارس بود. دو قرن پیش از مزدک مردی به نام «زردشت بونده (بوندس )» پسر خرگان از مردم پسا (فسا)که مانوی بود آئینی به نام «دریست دین » پی افکند و مزدک که مرد عمل بوده این آئین را رواج داد. راجع به خود مزدک اطلاعات بسیار مختصر است . وی پسر «بامداذ» است . طبری که قطعاً مأخذصحیحی در دست داشته او را از مردم «مدرنه » میداند ومیتوان این نام را همان «ماذرایا» دانست که در ساحل چپ دجله در محلی که اکنون کوت العماره قرار دارد واقع بوده است . دریست دین یعنی «آئین بوندس زردشت و مزدک » به منزله ٔ اصلاحی در دین مانی بوده و مانند آیین اصلی از بحث در رابطه ٔ بین دو اصل قدیم یعنی نور و ظلمت آغاز میکرد فرق آن با آئین مانوی این بود که معتقد بود تاریکی مانند روشنائی از روی اراده و قصد عمل نمیکند بلکه رفتارش کورکورانه و از روی اتفاق است . بنابر این اختلاط نور و ظلمت که نتیجه ٔ آن این عالم مادی است چنانکه مانی پنداشته است از روی نقشه و اراده نبوده بلکه من غیر اختیار صورت گرفته است پس تفوق نور بر ظلمت در کیش مزدک بیشتر است تا در آئین مانی . یزدان (نور) بر اهریمن (ظلمت ) چیره و غالب خواهد شد اما پیروزی یزدان کامل نیست . زیرا جهان مادی که از اختلاط دو اصل اساسی تشکیل شده است بر جای مانده و مقصد نهائی از تحول و تطور عالم این است که ذرات نور را از ترکیب با تاریکی برهاند، در این نکته آئین مانی و مزدک مشترک اند. مزدک خدا را فرض میکرد که در عالم برین بر تختی نشسته مانندپادشاه ایران در این دنیا. در برابر یزدان چهار نیرو است که به منزله ٔ چهار شخص عالیقدر ایران اند و آن چهار عبارت اند از: دریافتن ، هوش ، حافظه و شادمانی . تحت امر این چهار نیرو، هفت وزیر و دوازده وجود روحانی است که «شهرستانی » نام آنها را یاد کرده است همانطور که هفت سیاره ٔ آسمان در دایره ٔ علائم دوازده گانه ٔ منطقةالبروج میگردند وزرای هفتگانه نیز در میان دایره ٔ وجود روحانی گردش میکنند چهار نیرو در وجود انسان مضمرند و «هفت » و «دوازده » کار جهان را زیر سلطه ٔ خود دارند. نور از ظلمت عاقبت رهائی خواهد یافت و انسان باید بوسیله ٔ اعمال خود یا امساک به این رهایی یاری کند. در کیش مزدک مانند مانی از هرچه علاقه ٔ روان را به ماده زیاد کند خودداری باید کرد. به این جهت است که خوردن گوشت حیوانات نزد مزدکیان حرام بوده است . در جامعه ٔ مانویان ، مؤمنان درجه ٔ اول (برگزیدگان )مجبور بودند که سراسر زندگی را بدون زن و مجرد باشند و فقط اجازه داشتند خوراک یک روز و لباس یک سال رامالک باشند ولی اولیای کیش مزدک متوجه شدند که مردمان عادی نمیتوانند از لذتهای دنیوی یعنی دارا بودن خواسته ٔ دنیوی یا بهره ور شدن از زنان صرفنظر نمایند مگر وقتی که قادر باشند میل خود را عملی کنند. از این سنخ افکار نظریه ٔ اجتماعی آئین مزدک پدید آمد: خدا وسائل زندگی را بروی زمین آفریده تا همه برابر یکدیگر از آن برخوردار شوند. چون هرکس میخواهد بیش از برادرش بهره ور گردد بر اثر خشونت و بدرفتاری ، عدم مساوات پیش آمده است . هیچکس را در این دنیا بر خواسته و زن بیش از دیگری حقی نیست . معلوم نیست که مزدک چگونه با پادشاه مربوط شد، ولی به هرحال قباد شاهنشاه ساسانی در دوره ٔ اول سلطنت خود (488 تا 498 م .) طرفدار آئین مزدک شد و طبق آن رفتار کرد ولی بر اثر شورش نجبا قباد مجبور به فرار گردید و به کشور هپتالان (هیاطله ) پناه برد و در 498 یا 499 م . بیاری لشکریان خاقان بدون مزاحمت تاج و تخت خود را به دست آورد. ولی این بار مراوده ٔ او با مزدکیان از روی احتیاط بود. بهنگام طرح مسأله ٔ جانشینی قباد که خسرو انوشیروان و کاوس نامزد ولایتعهدی بودند مجلس مباحثه ٔ مذهبی تشکیل دادند و قابل ترین مباحثان را از میان موبدان انتخاب کردند و اسقف عیسویان نیز در مخالفت مزدکیان با زردشتیان همداستان بود طبعاً مزدکیان مغلوب شدند و سربازان که مزدکیان را احاطه کرده بودند شمشیرکش هجوم بردند و آنان را از دم تیغ گذرانیدند و ظاهراً تمام رؤسا و خود مزدک در این واقعه به قتل رسیدند و بعدها حمایت قانون را از مزدکیان سلب کردند. رجوع به «تاریخ سلطنت قباد و ظهور مزدک » ترجمه ٔ نصراﷲ فلسفی و احمد بیرشک تهران 1309، و ایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ یاسمی ص 237 به بعد و ص 261 به بعد شود :
بیامد یکی مرد مزدک بنام
سخنگوی و بادانش و رای و کام .

فردوسی (شاهنامه 40 / 201).


پس قضاء ایزدی چنان بود کی در عهد او مزدک زندیق پدید آمد.(فارسنامه ٔ ابن البلخی ).
به لفظم حسد میبرد باد عیسی
ز طبعم عرق می کند نار مزدک

اثیراخسیکتی (انجمن آرا).


ما را چه باک مزدک و بیم بزرجمهر
چون او قباد قادر و نوشیروان ماست .

خاقانی .



مزدک. [ م َ دَ ] ( اِخ ) مژدک. مردی از نسا و گوینداز استخر فارس بود. دو قرن پیش از مزدک مردی به نام «زردشت بونده ( بوندس )» پسر خرگان از مردم پسا ( فسا )که مانوی بود آئینی به نام «دریست دین » پی افکند و مزدک که مرد عمل بوده این آئین را رواج داد. راجع به خود مزدک اطلاعات بسیار مختصر است. وی پسر «بامداذ» است. طبری که قطعاً مأخذصحیحی در دست داشته او را از مردم «مدرنه » میداند ومیتوان این نام را همان «ماذرایا» دانست که در ساحل چپ دجله در محلی که اکنون کوت العماره قرار دارد واقع بوده است. دریست دین یعنی «آئین بوندس زردشت و مزدک » به منزله اصلاحی در دین مانی بوده و مانند آیین اصلی از بحث در رابطه بین دو اصل قدیم یعنی نور و ظلمت آغاز میکرد فرق آن با آئین مانوی این بود که معتقد بود تاریکی مانند روشنائی از روی اراده و قصد عمل نمیکند بلکه رفتارش کورکورانه و از روی اتفاق است. بنابر این اختلاط نور و ظلمت که نتیجه آن این عالم مادی است چنانکه مانی پنداشته است از روی نقشه و اراده نبوده بلکه من غیر اختیار صورت گرفته است پس تفوق نور بر ظلمت در کیش مزدک بیشتر است تا در آئین مانی. یزدان ( نور ) بر اهریمن ( ظلمت ) چیره و غالب خواهد شد اما پیروزی یزدان کامل نیست. زیرا جهان مادی که از اختلاط دو اصل اساسی تشکیل شده است بر جای مانده و مقصد نهائی از تحول و تطور عالم این است که ذرات نور را از ترکیب با تاریکی برهاند، در این نکته آئین مانی و مزدک مشترک اند. مزدک خدا را فرض میکرد که در عالم برین بر تختی نشسته مانندپادشاه ایران در این دنیا. در برابر یزدان چهار نیرو است که به منزله چهار شخص عالیقدر ایران اند و آن چهار عبارت اند از: دریافتن ، هوش ، حافظه و شادمانی. تحت امر این چهار نیرو، هفت وزیر و دوازده وجود روحانی است که «شهرستانی » نام آنها را یاد کرده است همانطور که هفت سیاره آسمان در دایره علائم دوازده گانه منطقةالبروج میگردند وزرای هفتگانه نیز در میان دایره وجود روحانی گردش میکنند چهار نیرو در وجود انسان مضمرند و «هفت » و «دوازده » کار جهان را زیر سلطه خود دارند. نور از ظلمت عاقبت رهائی خواهد یافت و انسان باید بوسیله اعمال خود یا امساک به این رهایی یاری کند. در کیش مزدک مانند مانی از هرچه علاقه روان را به ماده زیاد کند خودداری باید کرد. به این جهت است که خوردن گوشت حیوانات نزد مزدکیان حرام بوده است. در جامعه مانویان ، مؤمنان درجه اول ( برگزیدگان )مجبور بودند که سراسر زندگی را بدون زن و مجرد باشند و فقط اجازه داشتند خوراک یک روز و لباس یک سال رامالک باشند ولی اولیای کیش مزدک متوجه شدند که مردمان عادی نمیتوانند از لذتهای دنیوی یعنی دارا بودن خواسته دنیوی یا بهره ور شدن از زنان صرفنظر نمایند مگر وقتی که قادر باشند میل خود را عملی کنند. از این سنخ افکار نظریه اجتماعی آئین مزدک پدید آمد: خدا وسائل زندگی را بروی زمین آفریده تا همه برابر یکدیگر از آن برخوردار شوند. چون هرکس میخواهد بیش از برادرش بهره ور گردد بر اثر خشونت و بدرفتاری ، عدم مساوات پیش آمده است. هیچکس را در این دنیا بر خواسته و زن بیش از دیگری حقی نیست. معلوم نیست که مزدک چگونه با پادشاه مربوط شد، ولی به هرحال قباد شاهنشاه ساسانی در دوره اول سلطنت خود ( 488 تا 498 م. ) طرفدار آئین مزدک شد و طبق آن رفتار کرد ولی بر اثر شورش نجبا قباد مجبور به فرار گردید و به کشور هپتالان ( هیاطله ) پناه برد و در 498 یا 499 م. بیاری لشکریان خاقان بدون مزاحمت تاج و تخت خود را به دست آورد. ولی این بار مراوده او با مزدکیان از روی احتیاط بود. بهنگام طرح مسأله جانشینی قباد که خسرو انوشیروان و کاوس نامزد ولایتعهدی بودند مجلس مباحثه مذهبی تشکیل دادند و قابل ترین مباحثان را از میان موبدان انتخاب کردند و اسقف عیسویان نیز در مخالفت مزدکیان با زردشتیان همداستان بود طبعاً مزدکیان مغلوب شدند و سربازان که مزدکیان را احاطه کرده بودند شمشیرکش هجوم بردند و آنان را از دم تیغ گذرانیدند و ظاهراً تمام رؤسا و خود مزدک در این واقعه به قتل رسیدند و بعدها حمایت قانون را از مزدکیان سلب کردند. رجوع به «تاریخ سلطنت قباد و ظهور مزدک » ترجمه نصراﷲ فلسفی و احمد بیرشک تهران 1309، و ایران در زمان ساسانیان ترجمه یاسمی ص 237 به بعد و ص 261 به بعد شود :

دانشنامه عمومی

بیانی، شیرین (۱۳۸۰). دین و دولت در عهد ساسانی. تهران: جامی.
بهار، مهرداد (۱۳۹۰). ادیان آسیایی. تهران: نشرچشمه.
برنا مقدم، محمد (۱۳۵۶). درآمدی بر سیر اندیشه در ایران. تهران: انتشارات نوید.
پیرنیا، حسن (۱۳۹۲). تاریخ ایران. تهران: انتشارات دبیر.
پطروشفسکی، ایلیا پائولوویچ (۱۳۵۶). سه مقاله دربارهٔ بردگی. ترجمهٔ سیروس ایزدی. تهران: امیرکبیر.
پیگولوسکایا، نینا ویکتوروونا (۱۳۶۳). تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هیجدهم. ترجمهٔ کریم کشاورز. تهران: پیام.
جیلاس، میلوان (۱۳۷۸). طبقه جدید تحلیلی از تحول جامعه کمونیست. ترجمهٔ عیات الله رضا. تهران: مرواید.
خسروی، خسرو (۱۳۵۹). مزدک. تهران: دنیای نو.
دریایی، تورج (۱۳۹۰). ناگفته های امپراتوری ساسانیان. تهران: پارسه.
دریایی، تورج (۱۳۹۷). شاهنشاهی ساسانی. ترجمهٔ مرتضی قاقب فر. تهران: ققنوس.
رجبی، پرویز (۱۳۸۲). هزاره های گم شده. تهران: توس.
زرین کوب، عبدالحسین (۱۳۷۷). تاریخ مردم ایران ۱و۲. تهران: امیرکبیر.
سدی یو، رنه (۱۳۶۳). تاریخ سوسیالیسم ها. ترجمهٔ عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تهران: نشر نو.
شیپمان، کلاوس (۱۳۸۴). مبانی تاریخ ساسانیان. تهران: نشر و پژوهش فروزان روز.
علوی، پرتو (۱۳۵۳). مختصری دربارهٔ تاریخ مزدک. تهران: نشر اندیشه.
کلیما، اوتاکر (۱۳۸۵). تاریخ جنبش مزدکیان. ترجمهٔ جهانگیر فکری ارشاد. تهران: توس.
مشکور، محمدجواد (۱۳۶۶). تاریخ سیاسی ساسانیان. تهران: دنیای کتاب.
مرزبان راد، علی (۱۳۵۶). خسرو انوشروان در ادب فارسی. تهران: دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی).
نولدکه، تئودود (۱۳۵۸). تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان. ترجمهٔ عباس زریاب خوئی. تهران: انتشارات انجمن آثار ملی.
کرتیس، وستا (۱۳۹۲). ساسانیان. ترجمهٔ کاظم فروزنده. تهران: نشر مرکز.
کریستنسن، آرتور آمانوئل (۱۳۸۵). ایران در زمان ساسانیان. ترجمهٔ رشید یاسمی. تهران: صدای معاصر.
کریستنسن، آرتور آمانوئل (۱۳۷۴). سلطنت قباد و ظهور مزدک. ترجمهٔ احمد بیرشک. تهران: طهوری.
کلیما، اوتاکر (۱۳۷۱). تاریخچهٔ مکتب مزدک. ترجمهٔ جهانگیر فکری ارشاد. تهران: انتشارات توش.
گیرشمن، رومن (۱۳۷۲). ایران تا آغاز اسلام. ترجمهٔ محمد معین. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
نقوی خیال، سید علی مهدی (۱۳۵۲). بررسی تاریخی و مادی در عقاید مزدک. تهران: پیام.
ویسهوفر، یوزف (۱۳۷۷). ایران باستان. ترجمهٔ مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس.
یارشاطر، احسان (۱۳۸۹). تاریخ ایران کمبریج؛ از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان. تهران: امیرکبیر.
مَزْدَک یا مزدک بامدادان، اصلاح گر اجتماعی، و فعال مذهبی اهل ایران بود که در سال ۵۲۹ یا ۵۳۱ میلادی درگذشت. وی در دورهٔ پادشاهی قباد یکم ساسانی فرقه ای مذهبی را بنیان نهاد و به تبلیغ آن پرداخت. او مروج آیینی بود که تحت تأثیر عقاید مانی به خصوص عقاید بوندوس یا زرتشت خورگان قرار داشت و در واقع فرقه ای که مزدک بسط و گسترش داد همان آیین بوندوس بود.
اوضاع ایران در زمان ترویج آیین مزدک بسیار نابسامان بود و ایران درگیر بحران های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراوانی شده بود. با افول قدرت پادشاه، طبقهٔ اشراف و روحانیون، صاحب قدرت و نفوذ فراوانی شدند. حمایت های قباد از مزدک و آیین او باعث همراهی مزدک و مزدکیان با سلطنت او شد و همین امر از قدرت و نفوذ طبقهٔ اشراف و بزرگان و روحانیون به نفع پادشاهی قباد کاست و هم زمان آیین مزدک در تمامی قلمرو پادشاهی قباد بسط و گسترش یافت و حتی این آیین فراتر از مرزهای ایران، در عربستان نیز رواج یافت. بر طبق گفته های فردوسی در شاهنامه عدم حمایت قباد از مزدک و آیین او در اواخر سلطنتش منجر به قتل عام مزدک و مزدکیان توسط خسرو یکم شد. دربارهٔ دشمنی خسرو یکم با مزدک و آیینش منابع تاریخی علل مختلفی را بیان کرده اند، عده ای به سوظن خسرو یکم اشاره و حمایت مزدکیان از کاووس برای نشاندن او به تخت سلطنت را دلیل دشمنی خسرو یکم با مزدک عنوان کرده اند. عقاید و آیین مزدک پس از قتل عام مزدکیان به یکباره نابود نشد بلکه با ظهور جنبش های جدید که برگرفته از آیین مزدک بود، ادامه یافت از معروف ترین آنها به جنبش مذکور می توان از جنبش بابک خرمدین به نام خرمدینان یاد کرد. دربارهٔ عقاید مزدک می توان به نوع خاصی از سوسیالیسم با محوریت مالکیت اشتراکی بر ثروت و اموال اشاره کرد، وجه مشترک بین عقاید افلاطون و مزدک تنها مربوط به جامعه اشتراکی نیست بلکه مزدک در زمینه های عرفانی و فلسفی هم از عقاید افلاطون تأثیر گرفته است. یکی از عقاید مزدک مشترک بودن زنان بود که در واقع نوعی اعتراض به حرمسراهای اشراف است. مزدک فردی صلح جو و مخالف جنگ و خون ریزی بود. هرچند جنبش مزدک شکست خورد اما توانست سرمنشا اصلاحات در جامعه ساسانی آن زمان شود، اگرچه هدفِ آن اصلاحات بیشتر حفظ طبقه حاکم بود. در منابع مختلف از شخصیت مزدک برداشت های متفاوتی شده است، به عنوان مثال گیبون در کتاب خود از مزدک با نفرت یاد کرده یا فردوسی او را انسان خیراندیش معرفی کرده یا در منابع پهلوی از او با عنوان ملحد بزرگ یاد شده است.
مزدک پسر بامداد بود که در نیمه دوم قرن پنجم در دوران سلطنت قباد می زیست و در بین سال های ۴۸۸ تا ۵۳۱ م. در دوران سلطنت قباد یکم به تبلیغ مذهب پرداخت. مورخان عرب، نام پدر او را متفاوت نوشته اند به طوری که برخی از مورخان مانند دینوری نام پدر او را مازیار و ابن مسکویه قامارد و ابوریحان بیرونی همدادان نوشته اند و در منابع پهلوی او را مزدک بامدادان یعنی مزدک پسر بامداد نوشته اند اما باید دانست الف و نون نوشته شده در انتهای بامدادان الف و نون ابوت است و نباید با الف و نون جمعی اشتباه گرفته شود در نتیجه باید نام و اصل و نسب صحیح مزدک را، مزدک بامدادان دانست.مزدک از اهالی شهر مازاریا که در سمت چپ دجله در کوت العماره امروزی واقع شده است، بود این شهر تا قرن ۹ م. مسکن نجیبان ایرانی بود، باز هم در مورد محل تولد مزدک در بین نوشتهٔ مورخان و منابع گذشته اختلاف دیده می شود، چنان که ابوریحان بیرونی او را اهل نسا شهری در خراسان بین مرو و سرخس دانسته است و دینوری او را از اهالی اصطخر پارس معرفی می کند و برخی دیگر او را از اهالی پسا شهری در فارس دانسته اند. در کتاب روایات داراب هرمزدیار او را اهل هند می خواند و در کتاب تبصرة العوام او را اهل آذربایجان و زادگاهش را تبریز گفته است و برخی دیگر او را اهل نیشابور می دانند. در تحقیقات جدید، فرانتس آلتهایم مزدک را اهل خوارزم نامیده است.

دانشنامه آزاد فارسی

مَزدَک
(معروف به مزدک بامدادان) اندیشمند و مصلح ایرانی در روزگار پادشاهی قباد ساسانی (سلطنت ۴۸۸ـ۴۹۸م). تاریخ تولد و تبار او به درستی دانسته نیست. زادگاهش را نسا، استخر، و ماذرا (نزدیک کوت العمارۀ عراق امروز) نوشته اند. مزدک گسترندۀ آموزه های متفکری به نام زرادشت پسر خُرَّکان، ملقب به بوندَس (به معنی محرم) از مردم فسابور، که دو قرن پیش از او می زیست بود. زرادشت، که گاه او را «مزدک قدیم» نامیده اند، دین مانوی داشت و بدعت هایی در آن آورده بود. مزدک اندیشه های خویش را بر آن کیش افزود و نوآوری هایی کرد. او برخلاف مانی، ظلمت را فاقد آگاهی و اراده و کارهای آن را کورکورانه و اتفاقی می دانست، امّا نور را پدیده ای ایزدی و اهورایی و آگاه می شمرد که سرانجام بر تاریکی چیره خواهد شد. روحانیان آیین مزدک عنوان «اندرزگر» داشتند. مزدک شخصاً پرهیزگار بود و عقیده داشت که خوردن گوشت روانِ آدمی را تباه می گرداند و همچون مانی بر آن بود که مؤمنان برگزیده باید تا پایان عمر، مجرد زندگی کنند. آموزۀ اجتماعی و اقتصادی او بر پایۀ اشتراک استوار بود و می گفت که زر و زن باید در میان همگان مشترک باشد، تا فقر و فتنه از جهان برخیزد. قباد ساسانی کیش مزدک را پذیرفت و همین امر خشم موبدان و بزرگان کشوری و لشکری را برانگیخت. دشمنان مزدک قباد را از سلطنت خلع کردند و برادرش جاماسب را بر تخت نشاندند. قباد نزد هپتالیان گریخت و با یاری آنان بازگشت و دوباره پادشاه شد؛ امّا این بار دیگر از مزدکیان پشتیبانی نکرد. سرانجام خسرو انوشیروان، پسر سوّم قباد، که مردی زیرک و کاردان بود، با همدستی روحانیان و نجبا، مزدک و یارانش را به مجلس مناظره ای خواندند و فسادی را که رواج افکار او در پی می داشت یادآور شدند و حکم قتل دسته جمعی آنان را صادر و اجرا کردند. مزدک رشک، کین، خشم، نیاز و آز را مایۀ سیه روزی مردمان و پرهیز از آن را واجب می دانست. اندیشه های مزدک تا چند قرن پس از او دوام آورد و فرقه هایی چون کوذکیه، ابومسلمیه، ماهانیه و سپید جامگیه از این اندیشه ها جوانه زدند و در فارس، خوزستان، سغد، سمرقند و چاچ روئیدند. خرم دینان ری و آذربایجان، ازجمله بابک خرم دین نیز ملهم از افکار و اعمال مزدکیان بودند. متون دینی اوستایی متأخر مزدک و مزدکیه را لعن کرده و و آنان را زندیک (زندیق) خوانده اند.

پیشنهاد کاربران

یکی از پدیده های مهم این دوران بسط شهرها و رشد جمعیت آنهاست . شهرهای بسیاری بنیاد می شد و جمعیت شهرها به حساب دهقانانی که از رژیم موحش و ظلمانی ده می گریختند و بدان شهرها پناه می آوردند بسط سریع شهرها مسئله ی خوار بار را حاد ساخته و زندگی در شهر را نیز مانند زندگی در ده صعب و مشقت بار کرده بود .
در دوران سلطنت پیروز قحطی بزرگی در گرفت که هفت سال به طول انجامید . واقعه نگار سور یایی یشوعاستلیت مناظر موحش آن را در آن نواحی مرزی که دیده است وصف می کند . قحطی همراه با خراجهای سنگینی که پیروز برای جبران وضع بد مالی دولت بسته بود مردمی را که بی پا شده بودند به ستوه آورد .
علت خالی شدن خزانه علاوه بر غارتگری دربار و اشراف جنگهای متعدد باهیاطله و بیزانس بود . در 484 ایران در جنگ با هیاطله دچار شکستگی فاحش شد و به پرداخت غرامات کمرشکنی مجبور گردید . بلاش می خواست با گرفتن خراجهای سنگین تری از زمین داران بزرگ به خزینه ی تهی مدد رساند ولی این اقدامات منجر بدان شد که اشراف به سرکردگی سوخرا از دودمان اشرافی کارن او را ازتخت بزیر آورد ه کور ساختند. خاقانهای هیاطله با حملات متعدد خود بخشی از ایران شرقی را ویران و غارت کرده بودند . در اثر همه ی این عوامل استیصال مردم به حدی رسیده بود که تحمل ناپذیر بود . بدینسان در آستانه ی جنبش مزدکی در ایران شرایط عینی برای انفجار از هر جهت فراهم بود .
جریان جنبش مزدک
مزدک پور بامداد که به قولی زادگاهش نشابور و به قول طبری از مدریه شهری بر ساحل دجله و شاید کوت العماره ی کنونی بوده خود نخستین مؤسس و بانی آئین مزدکی نیست و این آئین پیش از او شارعین و واضعینی داشته است . تا آنجا که از مطابقه ی اقوال و روایات مختلف ایرانی و غیر ایرانی می توان استنباط کرد نخستین کسی که آغاز بحث نوینی در عقاید مانی گذاشت و در نقش نور و ظلمت بدان نحو که مانی گفته و نور را ناتوان و مقهور ظلمت شمرده است تردید کرد شخصی بود به نام بوندس که در قرن سوم میلادی و در زمان دیوکلیسین می زیسته و حدس می زنند که نام وی صورت یونانی و یا رومی نام فارسی بوندک باشد . بوندک یا بوندس ( که می توان آن را با عنوان روحانی خاصی از دین مانی نیز دانست ) در بیزانس نظریات خود را پخش می کرد . ظاهراً شخصی دیگر به نام زرتشت خرک ( گویا از مردم فسا ) دنباله ی کار پوندک را گرفت و آئین وی را تکمیل نمود و زمینه ی کیش الحاد آمیز " زرتشتکان " یا درست دینی را گذاشت . مزدک که مردی روحانی اندرزگر یا واعظی از پیروان کیش زرتشتکان بود موفق شد در دوران مصائب عظیم اجتماعی و ناخرسندی عمیق مردم با تکاء صفات عالی انقلابی و طلاقت و فصاحت لسان و قدرت فکر و منطق خود تعالیم خویش را در مغزها رسوخ دهد و سر منشأ تکان و جنبشی شگرف شود . جریان دقیق قیام مزدک و چگونگی بسط نهضت وی و علل ارتباطش با قباد و سیر آتی نهضت و جریان محاکمه و امحای مزدکیان همه و همه مبهم و روایات موجوده در اطراف آن متشتت و متناقض است . پژوهندگان معاصر به ویژه کریستنسن و کلیماکوشش قابل توجهی برای مقایسه ی اقوال مختلف و بیان استنباطات مرجع به خرج داده اند ولی چنین فحص ها و اجتهاداتی از وظیفه ی این گفتار بیرون است و آنچه که در این باره کمابیش به نظر نگارنده قابل قبول است آن است که مواعظ و سخنان شورانگیز مزدک درباره ی اصول کیش زرتشتکان مردم مستعد و ناخرسند را به جنبش آورد و گروهی انبوه بوی پیوستند و به قول خواجه نظام الملک مردمان پنهان و آشکار در مذهب مزدک شدند و به قول فردوسی :
همی گشت درویش با او یکی اگر پیر بود و اگر کودکی
قباد که از هر جهت از روحانیون و اشراف دل پری داشت و از مداخلت آنها در تعیین جانشین و حمایت آنها از سوخرا و رفتار قبلی آنها نسبت به پدر و برادرش بلاش که به دست روحانیون و اشراف کور شد دل خون بود و شاید هم ( چنانکه برخی حدس می زنند ) از دوران کودکی گرایشی مانوی در افکارش موجود بوده و نیز از موج عظیم مردم طاغی هراسیده و در صدد بازی با نهضت و تظاهر به سازش و نرمش بود با جنبش کنار آمد و راه رفق و مدارا و حتی حمایت و دستیاری را با مزدکیان در پیش می گیرد و به سخنان مزدک اندرزگو درباره ی لزوم گشودن در انبارهای دولتی غله به روی قحطی زدگان و اجرای عدالت در مورد بی چیزان و شاید هم اصلاحات در مناسبات زناشوئی تن در میدهد . ولی روحانیون و اشراف در مقابل این جریان که به هیچ وجه با مطامع و مقاصد آنان سازگار نبود واکنش شدید می کند و در سال 496 یعنی یک سال پس از آغاز شورش قباد را از سلطنت خلع و برادرش زاماسپ را به جایش می نشانند . قباد از چنگ رقبا و دشمنان خود می گریزد و به نزد خاقان هیاطله خوشنواز ( یا : اخشون وار ) می رود و با وی پیمان می بندد و خوشنواز دخترش را به زنی به او می دهد . قباد با کمک هیاطله زاماسپ را بر می اندازد و دوباره بر اریکه ای شاهی استوار می شود . ولی این بار با مزدکیان راه سردی در پیش می گیرد . با این حال مزدکیان کماکان به مثابه سلک نیرومندی که تکیه گاهشان مستمندان شهروده ( به قول دینکرت : نیوروزدها ) هستند ، نه فقط در جامعه بلکه حتی در دربار صاحب نفوذند . و از آنجا که قباد بر سر جانشینی خسرو کواتان با مزدکیان اختلاف می یابد و با کمک اشراف و با استفاده از تناقضات درونی خود نهضت بهانه ای جسته آنان را به محاکمه می کشد و با حضور روحانیون بزرگ زرتشتی ( داد هرمز ، آذر فروغ بَغ ، آذر مهر ، بُخت آفرید ، آذر بد ) و اساقفه ی مسیحیان ایران ( گلوزانس ، بازانس و غیره ) آنان را به بد دینی محکوم می سازد و خسروکواتان مأمور اجرای حکم جابرانه ی دادگاه می شود و در زمستان سال 524 ( به قولی 25 ژانویه ) مزدک و هزاران تن از پیروانش به فجیع ترین و قساوت کارانه ترین وضع نابود می گردند .
چنین است سیر حوادث . موافق این تشریح جنبش مزدک طی یک سال اول مورد حمایت قباد بود و گسترش عظیم داشت . به قول گیرشمن " ملت جمعا تابع نهضت مزدکی شده بود " ( 1 ) . این نهضت طی سه سال حکو . . .

مزدک : بنیان گذار آئینی که مبنی بر اصل اشتراک در اموال و زنان بود . او در عهد قباد ساسانی ظهور کرد و پیروانی یافت . اما انوشیروان پس از رسیدن به سلطنت آنها را قلع و قمع کرد . فردوسی در شاهنامه به انتقاد از مزدکیان پرداخته است .


کلمات دیگر: