بیگدلی. [ ب ِ / ب َ دِ] ( اِخ ) آذر، لطفعلی بیگ. رجوع به آذر بیگدلی شود.
بیگدلی
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
بیگدلی تیره ای از طایفه جانکی گرمسیر باب کیان ارثی شاخه چهارلنگ ایل بختیاری است که تاثیر به سزایی در منطقه جانکی از لحاظ تاریخی، سیاسی و اجتماعی داشته اند که از جمله آن ها می توان به تاثیر مستقیم در نتیجه جنگ دشت شیر به رهبری ابوالقاسم خان بختیار اشاره کرد.
عناصر نژادی این تیره در شهرستان های رامهرمز( روستاهای پتک بیگدلی، رستم آباد، دالان(دالون)، کیمه، جعفر صادق، خان کشته، دره دان، زوبیدی، بن رشید، بنی قیطاس، شابلقاسم، بنی چراغ و مالکاید)، باغملک، قلعه تل، هفتکل و ایذه ساکن هستند.
بیگدلی، مهدی، تاریخ بیگدلی های خوزستان، سامان دانش، چ ۱، ۱۳۸۴.
عناصر نژادی این تیره در شهرستان های رامهرمز( روستاهای پتک بیگدلی، رستم آباد، دالان(دالون)، کیمه، جعفر صادق، خان کشته، دره دان، زوبیدی، بن رشید، بنی قیطاس، شابلقاسم، بنی چراغ و مالکاید)، باغملک، قلعه تل، هفتکل و ایذه ساکن هستند.
بیگدلی، مهدی، تاریخ بیگدلی های خوزستان، سامان دانش، چ ۱، ۱۳۸۴.
wiki: بیگدلی
دانشنامه آزاد فارسی
بیگْدِلی
(در لغت به معنای «کسی که همانند بزرگان عزیز است») قبیلۀ بزرگ ترک، از قبایل ترکمان. این مردم از دوران سلاجقه تا مغولان در خوارزم و افغانستان و ایران و عراق و شام و آناتولی پراکنده شدند. ناحیۀ کوهستانی غَرجستان افغانستان از مراکز خریدوفروش بردگان بیگدلی بود. انوشتکین غرجه، از بردگان بیگدلی بود. گروهی از اینان که در اراضی میان دیاربکر و حلب مستقر بودند، تدریجاً عنوان شاملو گرفتند. پس از رواج این نام، عنوان قدیمی آنان به صورت نامی ثانوی درآمد. بیگدلی های ایران از عصر صفویه عمدتاً در مراغه و ساوه و قم و همدان سکونت داشتند. کرامت خلیفۀ بیگدلی از یاران القاص میرزا در ۹۵۳ق به شاه طهماسب پیوست. محمدبیگ بیگدلی و برادرانش قپان بی و ساروبیگ، از بزرگان دولت شاه عباس اول، از بیگدلی های مراغه بودند. زینل بیگ بیگدلی در عهد شاه عباس، سفیر ایران به آلمان (۱۰۱۳ق)، مأمور بازگردانیدن ولی محمدخان ازبک به حکومت ترکستان و بعدها سفیر ایران به دربار جهانگیرشاه گورکانی (۱۰۲۹ق) و ایشیک آقاسی باشی و حاکم ری (۱۰۳۷ق) بود و نقش مؤثری در استقرار سلطنت شاه صفی داشت. گوندو غمش سلطان بیگدلی در ۱۰۳۲ق با تمام اتباعش از کرکوک به اردوگاه شاه عباس آمد و با اجازۀ او در قسمتی از آذربایجان که تیول او شده بود، اسکان گرفت. آذر بیگدلی، از بیگدلی های قم بود. بیدگلی های عراق عموماً در اطراف موصل سکونت دارند و تعدادشان بالغ بر ۲۵۰۰ خانوار است. بیگدلی های شام تا پیش از جنگ شش روزۀ اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷م غالباً در شهر قنیطره و ارتفاعات جولان به سر می بردند، اما اکنون در دمشق و اردوگاه یرموک زندگی می کنند.
(در لغت به معنای «کسی که همانند بزرگان عزیز است») قبیلۀ بزرگ ترک، از قبایل ترکمان. این مردم از دوران سلاجقه تا مغولان در خوارزم و افغانستان و ایران و عراق و شام و آناتولی پراکنده شدند. ناحیۀ کوهستانی غَرجستان افغانستان از مراکز خریدوفروش بردگان بیگدلی بود. انوشتکین غرجه، از بردگان بیگدلی بود. گروهی از اینان که در اراضی میان دیاربکر و حلب مستقر بودند، تدریجاً عنوان شاملو گرفتند. پس از رواج این نام، عنوان قدیمی آنان به صورت نامی ثانوی درآمد. بیگدلی های ایران از عصر صفویه عمدتاً در مراغه و ساوه و قم و همدان سکونت داشتند. کرامت خلیفۀ بیگدلی از یاران القاص میرزا در ۹۵۳ق به شاه طهماسب پیوست. محمدبیگ بیگدلی و برادرانش قپان بی و ساروبیگ، از بزرگان دولت شاه عباس اول، از بیگدلی های مراغه بودند. زینل بیگ بیگدلی در عهد شاه عباس، سفیر ایران به آلمان (۱۰۱۳ق)، مأمور بازگردانیدن ولی محمدخان ازبک به حکومت ترکستان و بعدها سفیر ایران به دربار جهانگیرشاه گورکانی (۱۰۲۹ق) و ایشیک آقاسی باشی و حاکم ری (۱۰۳۷ق) بود و نقش مؤثری در استقرار سلطنت شاه صفی داشت. گوندو غمش سلطان بیگدلی در ۱۰۳۲ق با تمام اتباعش از کرکوک به اردوگاه شاه عباس آمد و با اجازۀ او در قسمتی از آذربایجان که تیول او شده بود، اسکان گرفت. آذر بیگدلی، از بیگدلی های قم بود. بیدگلی های عراق عموماً در اطراف موصل سکونت دارند و تعدادشان بالغ بر ۲۵۰۰ خانوار است. بیگدلی های شام تا پیش از جنگ شش روزۀ اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷م غالباً در شهر قنیطره و ارتفاعات جولان به سر می بردند، اما اکنون در دمشق و اردوگاه یرموک زندگی می کنند.
wikijoo: بیگدلی
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] بیگْدِلی، طایفه ای بزرگ از اقوام ترک زبان ایران می باشد.
نخستین بار نام این طایفه به صورت بَکتِلی در دیوان لغات الترک کاشغری (تألیف: ۴۶۶ق/۱۰۷۴م) در بین طوایف ۲۲گانه، یا ۲۴گانۀ ترکان اغوز (ه م) یا ترکمانان آمده است. در نسب نامۀ افسانه ای ترکان، بکتلی (بیکدلی) نام یکی از ۴ فرزندِ یولدوزخان، پسر سوم اغوزخان است و برخی در معنای آن گفته اند: کسی که همانند (سخن) بزرگان عزیز باشد. طایفۀ بیگدلی نام خود را (که در منابع مختلف به صورت های بَکْدَلی، بیکدلی، بگدلو، بیگدلو و بیک دیلی ضبط شده است (به نقل از اسکندربیک، ) ظاهراً از نام سردودمان خود، بکتلی گرفته است.
نشان دودمانی طایفگی
بیگدلی (مانند دیگر تیره های قوم اغوز) تمغا یا نشانِ مخصوصی برای خود داشتند که فرمان ها، خزاین و رمه هایشان را بدان نشانه گذاری می کردند که به شکل و یا بوده است. اونقون یا حیوانی مقدس نزد بیگدلیانطوشنجیل (احتمالاً نوعی پرندۀ شکاری) بوده است که آن را شکار نمی کردند و گوشتش را نمی خوردند. همچنین اندام گوشت تعیین شده برای خوراک بیگدلیان و چند تیرۀ دیگر منسوب به فرزندان یولدوزخان به هنگام طوی (جشن) صاغ اوباحه بوده است (برای انقون، طوی و اندام گوشت، رجوع کنید به این آدرس ).
مهاجرت و پراکندگی
سرزمین اصلی بیگدلی ها کوه های آلتایی و کرانۀ سیر دریا (رود سیحون) تا دریاچه آرال و دریای خزر بوده است. منابع تاریخی آگاهی دقیقی از آن ها به دست نمی دهند، اما بنابر آنچه رشیدالدین فضل الله ذکرکرده است، بردگانی از بیگدلی ها در دوران سلجوقیان در غرجستان بوده اند که انوشتکین غرجه، شحنۀ خوارزم (که خوارزمشاهیان بدو نسب می برند) از این شمار است. پس از حملۀ چنگیز شماری از بیگدلیان به اسیری شام (سوریه) برده شدند که در آن جا به نام شاملو شهرت یافتند.تیمور پس از پیروزی بر عثمانیان در ۸۰۴ق/۱۴۰۲م، ۳۰هزار خانوار بیگدلی را در شام اسیر کرد و در راهِ مراجعت به ترکستان در اردبیل در دیدار با خواجه سلطانعلی سیاهپوش (که صفویان نسب بدو می رسانند) چنان شیفتۀ او شد که بیگدلیان را بدو بخشید. خواجه نیز ایشان را آزاد کرد. آنان برای قدردانی و حق شناسی از او در اردبیل ماندند و به خدمت وی، و در نهایت صفویان درآمدند و شاخۀ شاملو) بیگدلی را تشکیل دادند درآمیختگی خاندان های مختلف بیگدلی با شاملوها در طول تاریخ تشخیص و تمایز آن ها از شاملوها را بسیار دشوار ساخته است؛ تا آن جا که در منابع عصر صفوی از آن ها بیش تر با عنوان شاملو یاد می شود. (مینورسکی بگدلو را از طوایف شاملو می داند).
پیشینۀ تاریخی
...
نخستین بار نام این طایفه به صورت بَکتِلی در دیوان لغات الترک کاشغری (تألیف: ۴۶۶ق/۱۰۷۴م) در بین طوایف ۲۲گانه، یا ۲۴گانۀ ترکان اغوز (ه م) یا ترکمانان آمده است. در نسب نامۀ افسانه ای ترکان، بکتلی (بیکدلی) نام یکی از ۴ فرزندِ یولدوزخان، پسر سوم اغوزخان است و برخی در معنای آن گفته اند: کسی که همانند (سخن) بزرگان عزیز باشد. طایفۀ بیگدلی نام خود را (که در منابع مختلف به صورت های بَکْدَلی، بیکدلی، بگدلو، بیگدلو و بیک دیلی ضبط شده است (به نقل از اسکندربیک، ) ظاهراً از نام سردودمان خود، بکتلی گرفته است.
نشان دودمانی طایفگی
بیگدلی (مانند دیگر تیره های قوم اغوز) تمغا یا نشانِ مخصوصی برای خود داشتند که فرمان ها، خزاین و رمه هایشان را بدان نشانه گذاری می کردند که به شکل و یا بوده است. اونقون یا حیوانی مقدس نزد بیگدلیانطوشنجیل (احتمالاً نوعی پرندۀ شکاری) بوده است که آن را شکار نمی کردند و گوشتش را نمی خوردند. همچنین اندام گوشت تعیین شده برای خوراک بیگدلیان و چند تیرۀ دیگر منسوب به فرزندان یولدوزخان به هنگام طوی (جشن) صاغ اوباحه بوده است (برای انقون، طوی و اندام گوشت، رجوع کنید به این آدرس ).
مهاجرت و پراکندگی
سرزمین اصلی بیگدلی ها کوه های آلتایی و کرانۀ سیر دریا (رود سیحون) تا دریاچه آرال و دریای خزر بوده است. منابع تاریخی آگاهی دقیقی از آن ها به دست نمی دهند، اما بنابر آنچه رشیدالدین فضل الله ذکرکرده است، بردگانی از بیگدلی ها در دوران سلجوقیان در غرجستان بوده اند که انوشتکین غرجه، شحنۀ خوارزم (که خوارزمشاهیان بدو نسب می برند) از این شمار است. پس از حملۀ چنگیز شماری از بیگدلیان به اسیری شام (سوریه) برده شدند که در آن جا به نام شاملو شهرت یافتند.تیمور پس از پیروزی بر عثمانیان در ۸۰۴ق/۱۴۰۲م، ۳۰هزار خانوار بیگدلی را در شام اسیر کرد و در راهِ مراجعت به ترکستان در اردبیل در دیدار با خواجه سلطانعلی سیاهپوش (که صفویان نسب بدو می رسانند) چنان شیفتۀ او شد که بیگدلیان را بدو بخشید. خواجه نیز ایشان را آزاد کرد. آنان برای قدردانی و حق شناسی از او در اردبیل ماندند و به خدمت وی، و در نهایت صفویان درآمدند و شاخۀ شاملو) بیگدلی را تشکیل دادند درآمیختگی خاندان های مختلف بیگدلی با شاملوها در طول تاریخ تشخیص و تمایز آن ها از شاملوها را بسیار دشوار ساخته است؛ تا آن جا که در منابع عصر صفوی از آن ها بیش تر با عنوان شاملو یاد می شود. (مینورسکی بگدلو را از طوایف شاملو می داند).
پیشینۀ تاریخی
...
wikifeqh: طایفه_بیگدلی
پیشنهاد کاربران
درودفراوان به کسانی که باافتخار درجای جای کره خاکی خودرابیگدلی معرفی میکنند
براساس کتاب "تاریخ بیگدلی"نوشته مرحوم آقای دکتر غلام حسین بیگدلی, بیگدلی :چون بزرگان سخن می گوید, خوش سخن.
درود به بیگدلی های شجاع دلیر و سخاوتمند در هر جای که هستید
برادر کوچک شما از رامهرمز خوزستان
برادر کوچک شما از رامهرمز خوزستان
بیگدلی یعنی بزرگ دل. . . اما من در زمان کودکی از این فامیلم بدم میومد بخاطر اینکه دیگران نمیتوانستن درست تلفظ کنن و من باید از پشت حالیشون میکردم. . . اما الان افتخار میکنم که فامیلیم بیگدلی هست
سلام بیگدلی ی فامیل نیست. یک سلسله ک نه یک سر سلسله است. وبا وجود کثرت در جای جای خاور میانه با رسیدن ب وحدت میتواند حکومت دار باشد.
دارای طبع و رو بزرگ ، سخاوتمند
بیگدلیا جمهوری آزربایجان درحال جنگ با ارمنیهای خوک صفت هستندرژیم ایران داره ازخوک صفت های ارمنی داره حمایت میکنه یاشاسین بیگدلیهای جمهو ری آزربایجان
خلیل بی
خدابنده خمسه زنجان
خلیل بی
خدابنده خمسه زنجان
بیگدلی یعنی اصالت یعنی همت یعنی برادری وبرابری یعنی غیرت واصالتی که به بلندای تاریخ واین باعث افتخار من است که عضو کوچکی از این قوم هستم وامیدوارم همیشه قوم بیگدلی سربلند وپاینده باشد
بیگ در زبان ترکی یعنی بزرگ
پس
بیگدلی یعنی: بزرگ دل
بیگدلی ها همشون دل های بزرگی دارن😉
پس
بیگدلی یعنی: بزرگ دل
بیگدلی ها همشون دل های بزرگی دارن😉
بیگدلی یانی تورکیستان یانی توران بیگدلی یانی تورک بالاسی بیگدلی یانی خلیل بی سه سال بااطلاعات ایران و روسیه میجنگه به همه دخترعموها وپسرعموهای بیگدلی خودم میگم که یه روزپرچم این دوتا کشورانشااله میاریم پایین یاشاسین پرفسوربیگدلی خدابنده ( خلیل بی )
بیگدلی هنر مند و شاعر - با گذشت و دلیر است این خصوصیات قوم بزرگ بیگدلی است به افنخار میکنم به این اصالت و اصفهانی هستم و ) ترک زبان. باید گردهمائ بزرگی داشته باشیم تا تمام بیگدلی هاا تحاد پیدا کنند
بیگدلی یعنی بزرگ دل یعنی شجاع وبزرگ مردان زیادی در اقوام بیگدلی وجود دارد . وباعث افتخاره که من یک بیگدلی هستم
بیگدلی = بزرگ دل ، همدل، برادروبرابر، شجاع ونترس، بیگدلی یعنی باغیرت😎
من افتخار میکنم ایرانی هستم
پدر بزرگ من در ازربایجان که متاسفانه از ایران جدا شد به رحمت خدا رفت به امید روزی که ازربایجان به ایران بپیونده و گرجستان ارمنستان
پایند باد ایران
پدر بزرگ من در ازربایجان که متاسفانه از ایران جدا شد به رحمت خدا رفت به امید روزی که ازربایجان به ایران بپیونده و گرجستان ارمنستان
پایند باد ایران
در ضمن پرفسور بیگدلی نویسنده تاریخ بیگدلی پسر عموی پدرم بود که در امامزاده طاهر کرج دفن کردن
آیا کسی میداند که در حال حاضر بزرگ خاندان بیگدلی شاملو چه کسی است ؟ و آیا کسی از سرنوشت موقوفات این خاندان در شهرهای تبریز و اصفهان و. . . . خبری دارد . ممنون میشم اگه اطلاع رسانی بفرمایید .
نشانه این عظمت فکری وعملی را نویسنده جامعه شناسی نخبه کشی این ایل را دربیان رفتارهای میرزامهدیخان استرابادی ( پدربزرگ نجفقلی خان بیگدلی نیای بزرگ بیگدلی های دزفول ) می انگارد . . . . . . به شهادت تاریخ تنها صاحبمقامی که درتاریخ ایران نه هدیه ای را پذیرفت ونه سله ای به دیگران پرداخت. . . . .
طایفه بیگدلی ایل چهارلنگ ایل لر بختیاری
ساکن رامهرمز. باغملک.
****
تیره لر بیگدلی در ایل ترک قشقایی
ساکن رامهرمز. باغملک.
****
تیره لر بیگدلی در ایل ترک قشقایی
بیگدلی=شاعر - خوش برخورد - قوی شیردل - باگذشت - با ارداه - باهوش و با اصالت هستند
بزرگ دل، شیردل، صاحب خرد وشجاعت بسیار
بزرگ. وسیع، با اصالت، صادق ، وسخت کوش
بیگدلی یعنی بیک دل در زبان ترکی یعنی دل بزرگ
بیگدلی در خوزستان در شهرستان رامهرمز و باغملک و هفتکل و بهبان طایفه بزرک هستند که تیره ایل جانکی ا ز ایل چهارلنگ بختیاری نامیده میشوند افتخار فامیل من بیگدلی است بیگدلی اصالت خودشو هیچ وقت فراموش نمیکنه
بیگدلی یعنی بزرگ دل، شجاع، نترس، با اصالت
***
تیره بیگدلی ممسنی
***
تیره بیگدلی ممسنی
بیگدل یعنی دلشتن همت و معرفتی عظیم
بیگدلی یعنی اصالت یعنی افتخار به گذشته بیگدلی یعنی همبستگی بعد از چندین قرن بیگدلی یعنی متمایز بودن در بین طوایف بیگدلی یعنی سرسختی در برابر مشکلات وپیدا کردن جایگاه خود در برابر تبعیض ها و در نهیت بیگدلی یعنی دل بزرگ
سلام نظرم این است که بیگدلی یعنی افتخار یعنی بزرگی بیگدلی ها در هر کجای جهان هم که باشند باز به بیگدلی بودنشان افتخار میکنیم و خواهندکرد ( ب ) یعنی باهم بودن ( ی ) یعنی یار بودن ( گ ) یعنی گران قیمت ( د ) یعنی دلاور ( ل ) یعنی لیاقت داشتن ( ی ) یعنی یادمان بودن کنار هم من خوشحالم از اینکه از بیگدلی های پتک هستم
بیگدلی واژه ی تاریخی به زبان ترکی است که معانی بسیاری برای اون تعریف شده است ، ضمن احترام به عموزاده های عزیزم ، bigdeli چون در زبان لاتین بیگ یعنی بزرگ ، برخی دوستان به اشتباه عنوان می کنند که بیگدلی یعنی بزرگ دل ، این تعبیر غلطی هست ، بیگدلی واژه ی تغییر یافته ی بکتلی است ، به معنی سواری با موهای بلند ، که در خیلی از اسناد به سخن بزرگان هم تعبیر شده ، در کل وقتی واژه ی بیگدلی رو تلفظ میکنم ، یاد یک اصل مهم میفتم ، اصالت و ریشه دار ، بیگدلی ها در تمام تاریخ قوم سردمدار و با ارزشی بودند ، مردمانی بزرگ زاده، نجیب و مغرور به نژاد و قبیله شان ، باعث افتخار بنده هستید همگی ، اهواز ،
طایفه بیگدلی از ایل لر شول بود که توسط سپاه چنگیز خان مغول از هم پاشید
ایل لر شول
حکام لر شول
شهر شول آباد بختیاری در لرستان
ایل شالو لر بختیاری *شولو*
طایفه لر سلطانی شولی
طایفه لر شول گپ
شهر شولستان ( نورآباد لر ممسنی )
طایفه کر شولی زبان لری بختیاری
شهر لرنشین شول ماچول ( ماهشهر - معشور )
شهر لرنشین شاوور ( شاول )
شول پیا::مرد نیرومند
شول::نیرومند
شول بختیار ::پهلوان بختیار لر
ایل لر شول
حکام لر شول
شهر شول آباد بختیاری در لرستان
ایل شالو لر بختیاری *شولو*
طایفه لر سلطانی شولی
طایفه لر شول گپ
شهر شولستان ( نورآباد لر ممسنی )
طایفه کر شولی زبان لری بختیاری
شهر لرنشین شول ماچول ( ماهشهر - معشور )
شهر لرنشین شاوور ( شاول )
شول پیا::مرد نیرومند
شول::نیرومند
شول بختیار ::پهلوان بختیار لر
بیگدلی:نام طایفه ای از ایل ترک نژاد آغاجری
آغاجاری یا آغاجری:نام مردمی ترک نژاد
این تیره در قدیم ایلی بزرگ و داراى شاخه هاى طایفه ای: قره جری، تیلکوهی، جغتائی، جامه بزرگی، ویسی، شهروئی، شیرالی، بیگدلی، بیجنی، بوالی، باولی، بالیاوی، گشتیل، خلیفه ای، عبداللهی، قراماسوقی ( سوقی ) ، چنگلوائی بوده است. آنها از عم زادگان افشارها و همراهان اتابک سنقر بن مودود سلغرى ( ۵۵۷ ـ ۵۴۰ق ) مىیباشند که پس از حاکمیت آن سنقر در فارس که بعدها به اتابکان فارس مشهور شدند در کهکیلویه اقامت کرده اند.
این طایفه که در منطقهٔ بلاد شاپور ( شهر قدیم دهدشت و توابع ) سکونت داشته اند به مرور زمان در اثر اتفاقات تاریخی ضعیف شده و سازمان قومی آنها از هم گسسته است تا جائیکه از آنان طایفه هاى کوچکی مانده اند که بعضی از آنان مستقل هستند و قسمتی به صورت پراکنده در حومهٔ بهبهان و ایلات دیگر زندگی مینمایند
آغاجاری یا آغاجری:نام مردمی ترک نژاد
این تیره در قدیم ایلی بزرگ و داراى شاخه هاى طایفه ای: قره جری، تیلکوهی، جغتائی، جامه بزرگی، ویسی، شهروئی، شیرالی، بیگدلی، بیجنی، بوالی، باولی، بالیاوی، گشتیل، خلیفه ای، عبداللهی، قراماسوقی ( سوقی ) ، چنگلوائی بوده است. آنها از عم زادگان افشارها و همراهان اتابک سنقر بن مودود سلغرى ( ۵۵۷ ـ ۵۴۰ق ) مىیباشند که پس از حاکمیت آن سنقر در فارس که بعدها به اتابکان فارس مشهور شدند در کهکیلویه اقامت کرده اند.
این طایفه که در منطقهٔ بلاد شاپور ( شهر قدیم دهدشت و توابع ) سکونت داشته اند به مرور زمان در اثر اتفاقات تاریخی ضعیف شده و سازمان قومی آنها از هم گسسته است تا جائیکه از آنان طایفه هاى کوچکی مانده اند که بعضی از آنان مستقل هستند و قسمتی به صورت پراکنده در حومهٔ بهبهان و ایلات دیگر زندگی مینمایند
باسلام و ارادت به خاندان بزرگ بیگدلی
وقتی تاریخ را مطالعه دقیق می کنید به نکته جالبی برمی خورد
اینکه قدمت بیگدلی ها بیش از هزار سال می باشد و به همراه ابراهیمی ها قدیمی ترین اقوام ایرانی هستند
وقتی تاریخ را مطالعه دقیق می کنید به نکته جالبی برمی خورد
اینکه قدمت بیگدلی ها بیش از هزار سال می باشد و به همراه ابراهیمی ها قدیمی ترین اقوام ایرانی هستند
یکی از ریشه های اصلی طایفه بزرگ بیگدلی رو میتوان در زنجان خدابنده و قزل بلاغ پیدا کرد البته بسیاری از این طایفه در نیم قرن اخیر به سمت کرج و ماهدشت مهاجرت کردند
بیگدلی یعنی شرف
همه بیگدلیاااا . عشق کردم با کامنتا.
ایران_ زنجان_قیدار
کره جنوبی_سئول
ایران_ زنجان_قیدار
کره جنوبی_سئول
معنی بیگدلی هر چی که باشد معنی یک واژه است مهم ویژگیهایست که در افراد زیادی از این خاندان بزرگ از قدیم تا به اکنون تبلور داشته و آن هم انسانیت اصالت و شرافت است که بدین شکل معنی بیگدلی در واقع در صفات بارز بیگدلیها مستتر است.
بیگدلی یعنی بزرگ دل_یعنی باسخاوت_یعنی بااصالت_یعنی استواروبااستقامت
خدمت همه عموزاده های باتعصب عزیز خونگرم سلامو عرض ادب درمورد معنی بامسمای این طایفه جلیل القدر چند نظر موجوداست که باستحضار میرساند . . . ۱ ) اولا تلفظش baygdili ونه bigdeli میباشد ۲ ) از اونجا که این طایفه ی جلیل همگی صاحب منسب بوده ودر سخاوت وکرامت ید طولایی داشته اند نیز صحیح میباشد ۳ ) چون همگی از بزرگان دربار وامرا بوده در عین سخاوت با منش بزرگ خود همچون بزرگان تکلم کرده وفرامین خود را صادر میکردند dilدر زبان ترکی ویا به عبارتی آذری به گویش وزبان اطلاق میشود ۴ ) ازسوئی در آن ایام بنا به مصلحت آندوره غالبا در جنگ سوار براسب با دشمنان ورقبا در ستیز بوده اند از انجا که مو های بلند داشتد با دستاری بر سر به همین دلیل بیوک تلی نیز خوانده میشدند biyuk telli tel=مو و biyuk=بلند بلند مو که به کثرت استعلام از بیوک تلی به بیگدلی تبدیل شده واما پسوند شاملو ازیکسو هم معنی ومعادل همان بیگدلی است مثل ( وطن میهن ) و مصداقی دیگر اینکه بنابر فرآیندی خصمانه که بهوزارت بزرگ به اندازه ی شاید یک یا دو دهه که فیمابین سلاطین صفوی و اجداد ما بوده به سرزمین شامات تبعید شده وبعداز آن دوران بااثبات صلاحیت وحقانیتشان دربطن حکمت نفوذ وباعث شکوفایی آن دوره نیز بوده اند درمورد آخر مطالب مستند بسیار بسیار زیاداست ولی دراین مقال عمرا نگنجد متمنی است درمورد تاریخ طایفه داستان ویا افسانه سرایی نشود چون به خودیه خود و فی نفسه بزرگ و کریم هست ممنون کهتر قوم امیرناصر بیگدلی شاملو
با سلام
بختیار، نام یکی از اتابکان لر بزرگ بود، که اولاد او طایفه بختیاروند را تشکیل دادند. حمدالله مستوفی، در کتاب تاریخ گزیده؛ به مهاجرت گروهی از طوایف، از جمله بختیاری ها از کردان جبل السماق، در حلب، واقع در غرب شام به لرستان، اشاره می کند و علیقلی خان سردار اسعد، در کتاب تاریخ بختیاری؛ "بهداروندها" را، از این دسته مهاجران دانسته است. بختیاری و نحوه تشکیل نظام ایل بختیاری در قرن نهم هجری : از دو گروه قومی بومی و مهاجر سازمان یافت که گروه بومی پیش از آمدن بختیاران در سرزمین کنونی بختیاری ؛ مردم و تیره ها : دینارانی ( دینیاران یاری کننده دین ) اورکی ، دورکی ، سهید ، شالویی ، مالویی ، خواجه ، قائدها ( کاید ) گورویی ، کور کور ، ایل بابادی ، که مجموعا این تیره ها از نژاد و مردم بومی و با کواراکان پیوند نژادی و قومی داشته ، پس از سازمان یابی قوم بختیاری از پیکره جامعه قومی و ایل باستانی کواراکان جدا شدند و هویت قومی آنان در گذر زمان از میان رفت و فراموش شد .
مهاجرین کردتبار جامعه قومی بختیاری که از جبل السماق شام ( سوریه ) به استناد نوشته ها و منابع تاریخی در سده ۵۵۰ هجری به خاندان اتابکان لر بزرگ که از کردان برزیکانی و قوم لبیکی از تیره جنگرویی بودند و با آنان هم نژاد و همتبار بودند پیوستند قبایلی بودند که تواریخ گزیده ، شرفنامه کرد بدلیسی ، منتخب التواریخ و تاریخ بختیاری سردار اسعد بختیاری از آنان به شرح زیر نام می برد : آسترکی ، مماکویه ، بختیاری طایفه بختیاروند یا بهداروند هست ، جوانکی یا جانکی منظورش طوایف جانکی فعلی نیست ، زاهدیان ، بنیدانیان ، علایی ، گتوند ، ممبینی ، بتوند ، بوازکی ( بورکی ) ، شوند ، راکی ، خاکی ( جاکی ) منظورش طوایف فعلی جاکی نیست ، هارونی ، آشکی ، کمایی ، ( لیراوی ) ممویی ، کمانکشی ، مماسنی ، ارملکی ، پوایی ( نویی ) ، مدیحه ، اکورد ، کولار ، و مردم سادات عقیلی از نسل علی بن ابیطالب و هاشمی از نسل هاشم بن عبدالمناف .
بختیار، نام یکی از اتابکان لر بزرگ بود، که اولاد او طایفه بختیاروند را تشکیل دادند. حمدالله مستوفی، در کتاب تاریخ گزیده؛ به مهاجرت گروهی از طوایف، از جمله بختیاری ها از کردان جبل السماق، در حلب، واقع در غرب شام به لرستان، اشاره می کند و علیقلی خان سردار اسعد، در کتاب تاریخ بختیاری؛ "بهداروندها" را، از این دسته مهاجران دانسته است. بختیاری و نحوه تشکیل نظام ایل بختیاری در قرن نهم هجری : از دو گروه قومی بومی و مهاجر سازمان یافت که گروه بومی پیش از آمدن بختیاران در سرزمین کنونی بختیاری ؛ مردم و تیره ها : دینارانی ( دینیاران یاری کننده دین ) اورکی ، دورکی ، سهید ، شالویی ، مالویی ، خواجه ، قائدها ( کاید ) گورویی ، کور کور ، ایل بابادی ، که مجموعا این تیره ها از نژاد و مردم بومی و با کواراکان پیوند نژادی و قومی داشته ، پس از سازمان یابی قوم بختیاری از پیکره جامعه قومی و ایل باستانی کواراکان جدا شدند و هویت قومی آنان در گذر زمان از میان رفت و فراموش شد .
مهاجرین کردتبار جامعه قومی بختیاری که از جبل السماق شام ( سوریه ) به استناد نوشته ها و منابع تاریخی در سده ۵۵۰ هجری به خاندان اتابکان لر بزرگ که از کردان برزیکانی و قوم لبیکی از تیره جنگرویی بودند و با آنان هم نژاد و همتبار بودند پیوستند قبایلی بودند که تواریخ گزیده ، شرفنامه کرد بدلیسی ، منتخب التواریخ و تاریخ بختیاری سردار اسعد بختیاری از آنان به شرح زیر نام می برد : آسترکی ، مماکویه ، بختیاری طایفه بختیاروند یا بهداروند هست ، جوانکی یا جانکی منظورش طوایف جانکی فعلی نیست ، زاهدیان ، بنیدانیان ، علایی ، گتوند ، ممبینی ، بتوند ، بوازکی ( بورکی ) ، شوند ، راکی ، خاکی ( جاکی ) منظورش طوایف فعلی جاکی نیست ، هارونی ، آشکی ، کمایی ، ( لیراوی ) ممویی ، کمانکشی ، مماسنی ، ارملکی ، پوایی ( نویی ) ، مدیحه ، اکورد ، کولار ، و مردم سادات عقیلی از نسل علی بن ابیطالب و هاشمی از نسل هاشم بن عبدالمناف .
پیشتر بزرگ خاندان بیگدلی کاظم خان بیگدلی از طایفه بیگدلی ساکن در اطراف ساوه بودند که پس از مرحوم شدن ایشان محمود خان بیگدلی و پس از مرحوم شدن ایشان نیز عبدالله خان بیگدلی رسیدگی به امور خاندان را انجام می دهند
منطقه ای در خدابنده هست که بالغ بر سی هزار نفر که تمام افراد ان با فامیلی بیگدلی هستن. یه پیری میگفت ما زمان شاه عباس از باکو وتبریز از ترس کودتا علیه شاه تبعید شدیم اینجا. یعنی اول شام دوباره شیراز ولی در اخر به اطراف زنجان تبعید شدیم تا در جنگهای که میان ایران وعثمانی شکل میگرفته به سرعت خودمون رو به سپاه شاه عباس برسونیم ولی شاه صفویه همیشه از بیگدلیها ترس داشته بر خلاف نادر وشاهان قاجار بنظر بنده ایران یه دوره حکومت به خاندان ما بدهکار هست. هم طایفه یجا جمع میشه هم با اراده این قوم ایران به دوران شکوفایی بر میگرده. زنده باد طایفه همیشه قهرمان بیگدلی
کلمات دیگر: