کلمه جو
صفحه اصلی

اغراق


مترادف اغراق : افراط، غلو، گزافه، مبالغه

متضاد اغراق : واقع

برابر پارسی : گزافه گویی، بیش گو

فارسی به انگلیسی

overstatement, exaggeration, hyperbole

exaggeration


overstatement


فارسی به عربی

مبالغة

مترادف و متضاد

exaggeration (اسم)
مبالغه، اغراق، غلو، گزافه گویی

hyperbole (اسم)
مبالغه، گزاف گویی، اغراق، غلو، صنعت اغراق

extravaganza (اسم)
گزاف گویی، اغراق، فانتزی، اثر خیالی، اثر یا تصنیف از یک شخصیت خیالی

overstatement (اسم)
اغراق، غلو، گزافه گویی

افراط، غلو، گزافه، مبالغه ≠ واقع


فرهنگ فارسی

غرق کردن ، مبالغه کردن، مبالغه وافراط وزیاده روی درمدح یاذم کسی یاچیزی ، گزافگویی
۱ - غرق کردن . ۲ - ( اسم ) مبالغه و افراط در مدح یا ذم کسی . ۳ - گزاف گویی . جمع : اغراقات .
سیف الدین از امرای ترک سلطان جلال الدین منکبرنی .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) غرق کردن . ۲ - (اِمص . ) مبالغه کردن .

لغت نامه دهخدا

اغراق. [ اِ ] ( ع مص ) غرقه کردن. یقال : اغرقه فی الماء فغرق. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). غرق کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). غرق گردانیدن. تغریق. ( از اقرب الموارد ). غرقه کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پر گردانیدن کاسه را. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پر کردن جام : اغرق الکأس ؛ ملأها. ( از اقرب الموارد ). || سخت کشیدن کمان را. یقال : اغرق النازع فی القوس. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). و کمان سخت کشیدن. ( آنندراج ) ( از منتخب بنقل غیاث اللغات ). بنهایت کشیدن کمان. یقال : اغرق النبل ؛ اذا بلغ به غایة المد فی القوس. ( ازاقرب الموارد ). کمان پر درکشیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). کمان پر کردن و کشیدن. ( المصادر زوزنی ). || مبالغه کردن در مدح و ذم و جز آن. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). مبالغه کردن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مبالغه کردن. در امری اطناب کردن : اغرق فلان فی الشی ٔ؛ بالغ فیه و اطنب. ( از اقرب الموارد ). || ( اصطلاح بدیع ) نوعی مبالغه است. صاحب غیاث اللغات آرد: اغراق آن مبالغه را گویند که بحسب عقل ممکن باشد و به اعتبار عادت ، محال نماید و آنکه بعادت وعقل هر دو محال باشد آن را مبالغه غلو نامند. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). محمد شمس قیس رازی آرد: اغراق در صنعت سخن آنست کی در اوصاف مدح و هجا و غیر از آن ، غلو کنند و مبالغت نمایند و وجوه مدایح بحسب تفاوت درجات ممدوحان مختلف است و بر موجب اختلاف احوال ایشان در ارتفاع و اتضاع متفاوت و از عیوب مدح یکی آنست که از طرفی [ دو طرف ] افراط و تفریط بیرون برند. ( المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 358 ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون از کتاب مطول آرد: مبالغ سه قسم بیش نیست اول آنکه مدعا بحکم عقل و عادت ممکن باشد و آن را «تبلیغ» گویند مانند بیت زیر از امروءالقیس :
فعادی عداء بین ثور و نعجة
دراکا و لم ینضح بماء فیغسل.
که تحقق مفاد شعر از نظر عقل و عادت ممکن است. دوم آنکه از نظر ممکن و از روی عادت محال باشد که آن را «اغراق » گویند. مانند این بیت :
و نکرم جأنا مادام فینا
و نتبعه الکرامة حیث مالا.
که تحقق مفاد آن هرچند از نظر عقل اقناعی ندارد ولی بطور عادی تحقق پذیر نیست. سوم آنکه هم از نظر عقل و هم از روی عادت ممتنع باشد که آن را «غلو» گویند. و فرض دیگر که بحسب عادت ممکن و از نظرعقل محال باشد، امکان ندارد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ذیل ماده «بلغ» ). و رجوع به حدائق السحر و نفائس الفنون شود. مأخوذ از تازی ، مبالغه در گفتار خواه مدح باشد و یا ذم و مبالغه در کردار. ( ناظم الاطباء ). گزاف گویی ، گزاپ و مبالغت در مدح و ذم و جز آن. گزاف کاری. ( یادداشت بخط مؤلف ).

اغراق . [ ] (اِخ ) سیف الدین از امرای ترک سلطان جلال الدین منکبرنی . رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 106 و 109 شود.


اغراق . [ اِ ] (ع مص ) غرقه کردن . یقال : اغرقه فی الماء فغرق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). غرق کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غرق گردانیدن . تغریق . (از اقرب الموارد). غرقه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پر گردانیدن کاسه را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پر کردن جام : اغرق الکأس ؛ ملأها. (از اقرب الموارد). || سخت کشیدن کمان را. یقال : اغرق النازع فی القوس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و کمان سخت کشیدن . (آنندراج ) (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). بنهایت کشیدن کمان . یقال : اغرق النبل ؛ اذا بلغ به غایة المد فی القوس . (ازاقرب الموارد). کمان پر درکشیدن . (تاج المصادر بیهقی ). کمان پر کردن و کشیدن . (المصادر زوزنی ). || مبالغه کردن در مدح و ذم و جز آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مبالغه کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مبالغه کردن . در امری اطناب کردن : اغرق فلان فی الشی ٔ؛ بالغ فیه و اطنب . (از اقرب الموارد). || (اصطلاح بدیع) نوعی مبالغه است . صاحب غیاث اللغات آرد: اغراق آن مبالغه را گویند که بحسب عقل ممکن باشد و به اعتبار عادت ، محال نماید و آنکه بعادت وعقل هر دو محال باشد آن را مبالغه ٔ غلو نامند. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). محمد شمس قیس رازی آرد: اغراق در صنعت سخن آنست کی در اوصاف مدح و هجا و غیر از آن ، غلو کنند و مبالغت نمایند و وجوه مدایح بحسب تفاوت درجات ممدوحان مختلف است و بر موجب اختلاف احوال ایشان در ارتفاع و اتضاع متفاوت و از عیوب مدح یکی آنست که از طرفی [ دو طرف ] افراط و تفریط بیرون برند. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 358). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون از کتاب مطول آرد: مبالغ سه قسم بیش نیست اول آنکه مدعا بحکم عقل و عادت ممکن باشد و آن را «تبلیغ» گویند مانند بیت زیر از امروءالقیس :
فعادی عداء بین ثور و نعجة
دراکا و لم ینضح بماء فیغسل .
که تحقق مفاد شعر از نظر عقل و عادت ممکن است . دوم آنکه از نظر ممکن و از روی عادت محال باشد که آن را «اغراق » گویند. مانند این بیت :
و نکرم جأنا مادام فینا
و نتبعه الکرامة حیث مالا.
که تحقق مفاد آن هرچند از نظر عقل اقناعی ندارد ولی بطور عادی تحقق پذیر نیست . سوم آنکه هم از نظر عقل و هم از روی عادت ممتنع باشد که آن را «غلو» گویند. و فرض دیگر که بحسب عادت ممکن و از نظرعقل محال باشد، امکان ندارد. (از کشاف اصطلاحات الفنون ذیل ماده ٔ «بلغ»). و رجوع به حدائق السحر و نفائس الفنون شود. مأخوذ از تازی ، مبالغه ٔ در گفتار خواه مدح باشد و یا ذم و مبالغه در کردار. (ناظم الاطباء). گزاف گویی ، گزاپ و مبالغت در مدح و ذم و جز آن . گزاف کاری . (یادداشت بخط مؤلف ).
- اغراق آمیز ؛ گفتار آمیخته به غلو. رجوع به همین ترکیب شود.
- اغراق در صفت ؛ این صفت چنان باشد که در صفت چیزی مبالغت بسیار رود و باقصی الغایة برسد. مثال آن از تازی گفته ٔ سکینه بنت الحسین در آن وقت که دختر خود را زینت کرده بوده : «واﷲ ماالبسته ایاها الا لتفضحه ». ومثال نثر پارسی آنچه عامه در نکوهش گویند: فلان هیچکس است و چیزی کم . و مثال دیگر: «ای سگ و دریغ این نام بر تو». و مثال آن از شعر پارسی ، ابیات زیر:
بدان گهی که دو صف گرد را برانگیزد
فراخ بازنهد گام اژدهای قتال
بچابکی برباید چنانک نازارد
ز پوست روی مبارز بنوک پیکان خال .

منجیک .


چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه
خال رخ زنگی بربایی شب یلدا.

عنصری .


از زخم سرد و زلف عنبربویت
آزرده شود همی گل خودرویت
ز انگشت نمای هر کسی در کویت
ترسم که نشان بماند اندر رویت .

علی اسدی .


صواب کرد که پیدا نکرد هر دو جهان
یگانه ایزد دادار بی نظیر و همال
و گرنه هر دو ببخشیدیی بروز عطا
امید بنده نماندی به ایزد متعال .

غضایری .


(از حدائق السحر ص 73).
- اغراق در فعل ؛ زیاده روی در عمل و تجاوز از حد مبالغه .
- اغراق درقول ؛ گزافه گویی . گزاف گفتن . (یادداشت مؤلف ).
- اغراق گویی ؛ گزاف گویی . (یادداشت بخط مؤلف ).
- به اغراق ؛ گزاف . (یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. زیاده روی کردن در توصیف کسی یا چیزی.
۲. (ادبی ) در بدیع، مبالغه و افراط و زیاده روی در مدح یا ذم کسی یا چیزی، گزاف گویی، مانند این شعر: هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف / گویی که لقمه ای ست زمین در دهان برف (کمال اسماعیل: ۴۰۷ ).

دانشنامه عمومی

اغراق یا مبالغه از آرایه های ادبی است، ادعای وجود ویژگی را در کسی یا در چیزی میگویند؛ به اندازه ای که به دست آوردن آن ویژگی برای آن کس یا چیز به آن اندازه، ناممکن باشد. اغراق عموماً باعث خیال انگیز شدن شعر و نثر می شود. شاعر به یاری اغراق، معانی بزرگ را خرد و معانی خرد را بزرگ می نمایاند. زیبایی اغراق در این است که غیرممکن را به گونه ای ادا کند که ممکن به نظر رسد. اغراق، مناسب ترین آرایهٔ ادبی برای حماسه است. بیشترین اغراق در شاهنامهٔ سرودهٔ فردوسی و نیز آثار هومر و ویرژیل دیده می شود.در اصطلاح بدیع، اغراق یا مبالغه، بزرگنمایی یا خردنمایی اشیا و معانی در نوشته و شعرست یعنی بازنمود دگرگونهٔ مفاهیم و موضوعات سخن، به صورتی که معانی خرد را بزرگ گرداند و معانی بزرگ را خرد بنماید تا تأثیر سخن را قویتر کند.شاید مهم ترین عاملی که تأثیر جادویی به سخن می بخشد، بزرگنمایی است یعنی چیزی را بزرگتر از آنچه هست نشاندادن برای قدرت تأثیر بخشیدن به کلام.آرایهٔ مبالغه در ادب فارسی اولین بار در کتاب ترجمانالبلاغه بیان شده است. مانند: ((بزد تیغ و بنداخت از بر سرش فرو ریخت چون رود خون از برش)) = در این بیت شاعر در فرو ریختن خون مبالغه کرده است
مبالغه در لغت به معنای به نهایت رساندن، فراگرفتن و غلو کردن است در چیزی؛ و در اصطلاح آن است که سخندان بنابر تزیین کلام، در وصف چیزی غلو نماید؛ و آن را به مرتبهٔ اعلی و درجهٔ قصوی برساند. همچنین گفته شده مبالغه آن است که کسی جهت وصفی ادعای مرتبه ای از شدت یا ضعف نماید که آن مرتبه یا غریب و بعید باشد یا محال و ممتنع تا گمان شود که آن وصف به نهایت رسیده است.
لاف و گزاف هنری، با خیال و پندار شاعرانه سر و کار دارد. در گزافه گویی و بزرگنمایی، گاه گوینده چیزی را ادعا می کند که هم از دیدگاه خرد رویدادنی و شدنی است و هم در آزمون های زندگی، نمونه هایی دارد؛ مثلاً در این بیت سعدی:اندرون با تو چنان انس گرفته است مرا / که ملالم ز همه خلق جهان می آیدگوینده انس خودش با یار را تا مرز ملالی از همهٔ جهانیان پیش برده است. این گونه گزافه آرایی همان است که «مبالغه» نام گرفته است.بنابراین اگر در ستایش یا نکوهش کسی یا چیزی زیاده روی و افراط شود و موجب حیرت انگیزی و شورآفرینی و اعجاب گردد، مبالغه شده است؛ مانند این بیت از حافظ:زمانه از ورق گل مثال روی تو بست / ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش
مبالغه توصیفی است که در آن افراط و تأکید باشد و سه خاستگاه برای آن متصور است:

دانشنامه آزاد فارسی

اِغراق
(در لغت به معنی کشیدن کمان) اصطلاحی در بدیع. بزرگ نمایی و افراط در سخن که عقل آن را بپذیرد، اما وقوع آن ممکن به نظر نیاید: زان مِی که گر سرشکی از آن درچکد به نیل/صد سال مست باشد از بوی او نهنگ (رودکی). بسیاری از تعبیرات روزمره اغراق آمیزند. مثل «سیل اشک» یا «علف زیر پا سبز شدن».

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اغراق در لغت معنی سفت کشیدن کمان است و در اصطلاح بدیع زیاده روی نامعقولی است در توصیف کس یا چیزی.
در اغراق گوینده با تصرف ذهنی خود، حالت یا صفتی را از وضع طبیعی و عادی که دارد، کوچک تر یا بزرگ تر جلوه می دهد و بدین ترتیب تصویری در ذهن خواننده یا شنونده به وجود می آورد؛ از این رو آنچه حد زیبایی یا قابل قبول بودن اغراق را تعیین می کند، صرف دوری یا نزدیکی آن به واقعیت نیست؛ بلکه زیبایی و تناسب تصویری است که به اغراق ارائه می شود و نیز این نکته که شاعر بتواند با مهارت، امری را که محال به نظر می آید ممکن جلوه دهد.
ارزش بزرگ نمایی یک واقعیت
ارزش بزرگ نمایی یک واقعیت ـ در شعر ـ از آنجاست که شعر، هنر تجسم بخشیدن به عواطف با ابزار زبان است. پس هنگامی که عاطفه ای مانند شادی، عشق، نفرت و... بسیار شدت و غلیان یافته باشد، بهترین وسیله ی تجسم بخشیدن به این گونه عواطف، یاری گرفتن از اغراق است.
بررسی مبالغه
...

واژه نامه بختیاریکا

شُتور

پیشنهاد کاربران

بزرگنمایی

اغراق ( ادبیات ) : گزافه ی شاعرانه
دکتر کزازی " گزافه ی شاعرانه " را در نوشته های خود به جای اغراق بکار برده است.
نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۵۶.

تخم دو زرده کردن = کنایه از کسی که کار کوچکی را بزرگ جلوه داده است.


کلمات دیگر: