کلمه جو
صفحه اصلی

مشرک


مترادف مشرک : بدکیش، بی دین، زندیق، کافر، مرتد، ملحد ، ناموحد ، ثنوی مذهب

متضاد مشرک : مؤمن، موحد، یگانه پرست

برابر پارسی : چندخدایی، هنبازگیر

فارسی به انگلیسی

polytheist or dualist


heathen, pagan, polytheist, polytheist or dualist

heathen, pagan, polytheist


فارسی به عربی

وثنی

مترادف و متضاد

بدکیش، بی‌دین، زندیق، کافر، مرتد، ملحد ≠ مومن


pagan (اسم)
کافر، بت پرست، مشرک

polytheist (اسم)
مشرک

۱. بدکیش، بیدین، زندیق، کافر، مرتد، ملحد ≠ مومن
۲. ناموحد ≠ موحد
۳. ثنویمذهب ≠ یگانهپرست


فرهنگ فارسی

کسی که برای خداشریک فرض کند، کسی که به خدایان متعددعقیده داشته باشد
( اسم ) آنکه برای خدا شریک قایل شود انباز گیر: ... این گروه که همی دعوی توحید کنند مشرکند بحق ... جمع : مشرکین .
شریک شده و عام

فرهنگ معین

(مُ رِ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که برای خدا شریک قایل باشد.

لغت نامه دهخدا

مشرک . [ م ُ رَ ] (ع ص ) شریک شده و انبازگردیده و عام . (ناظم الاطباء).


مشرک . [ م ُ رِ ] (ع ص ) کافر. مُشرکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که خدا را متعدد می پندارد. کافر. ملحد. بت پرست . ج ، مشرکون . کسی که شریک برای خدا قرار دهد و خدایان تصور کند. بت پرست . (از ناظم الاطباء). انبازگوی انبازگیرنده مر خدای تعالی را. آن که خدای را شریکی قائل است . ج ، مشرکین . بت پرستان . عبده ٔ اصنام ، مقابل موحد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و لاتنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک ... (قرآن 221/2). ... و الزانیة لاینکحها اًلاّ زان أو مشرک و حرّم ذلک علی المؤمنین . (قرآن 3/24).
داریم همچو مشرکان به عذاب
ورچه هرگز نخواندمت انباز.

مسعودسعد(دیوان چ رشیدیاسمی ص 293).


هزار پیر شناسم که مشرک و گبر است
هزار کودک دانم که ازهدالزهد است .

مسعودسعد.


|| آن که شریک می کند و می پذیرد شرکت را. (ناظم الاطباء). جمعکننده میان قوم و شریک گرداننده . (از منتهی الارب ).

مشرک . [ م ُ ش َرْ رَ ] (ع ص )شریک شده و عام . || نعلی که برای آن شراک ساخته باشند. (ناظم الاطباء). و رجوع به مشرکی شود.


مشرک. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) شریک شده و انبازگردیده و عام. ( ناظم الاطباء ).

مشرک. [ م ُ رِ ] ( ع ص ) کافر. مُشرکی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کسی که خدا را متعدد می پندارد. کافر. ملحد. بت پرست. ج ، مشرکون. کسی که شریک برای خدا قرار دهد و خدایان تصور کند. بت پرست. ( از ناظم الاطباء ). انبازگوی انبازگیرنده مر خدای تعالی را. آن که خدای را شریکی قائل است. ج ، مشرکین. بت پرستان. عبده اصنام ، مقابل موحد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : و لاتنکحوا المشرکین حتی یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک... ( قرآن 221/2 ).... و الزانیة لاینکحها اًلاّ زان أو مشرک و حرّم ذلک علی المؤمنین. ( قرآن 3/24 ).
داریم همچو مشرکان به عذاب
ورچه هرگز نخواندمت انباز.
مسعودسعد( دیوان چ رشیدیاسمی ص 293 ).
هزار پیر شناسم که مشرک و گبر است
هزار کودک دانم که ازهدالزهد است.
مسعودسعد.
|| آن که شریک می کند و می پذیرد شرکت را. ( ناظم الاطباء ). جمعکننده میان قوم و شریک گرداننده. ( از منتهی الارب ).

مشرک. [ م ُ ش َرْ رَ ] ( ع ص )شریک شده و عام. || نعلی که برای آن شراک ساخته باشند. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به مشرکی شود.

فرهنگ عمید

کسی که برای خدا شریک بگیرد، کسی که به خدایان متعدد عقیده داشته باشد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در قرآن کریم به مناسبت های مختلف از مسئله «شرک» و «مشرکان» سخن به میان آمده است و در آیات متعددی از آنها سخن گفته شده است.
مشرک، اسم فاعل از ریشه «شرک» است که در لغت به معنی مخلوط شدن مالکیت و سهم و نصیب می باشد؛ برخی نیز از آن به همکاری و تقارن دو یا چند فرد در عمل یا امری، به نحوی که برای هر کدام از آنها نصیب یا تأثیری در آن وجود داشته باشد، تعبیر نموده اند. در اصطلاح قرآنی مشرک به شخصی اطلاق می گردد که برای شخصی یا شیئی وجودی مستقل و مؤثر، در عرض خداوند قائل باشد و در اعمال خود سهم و نصیبی برای غیر خدا قائل شود.
مُشرک از دیدگاه قرآن
از آنجا که قرآن کریم به مسأله توحید و یگانگی خدا عنایت ویژه ای دارد، با افرادی که به هر نحو این اصل را زیر پا نهاده و بنا به دلایل مختلف به مخالفت با این رکن عظیم نظام هستی پرداخته اند، به مبارزه و روشنگری برخواسته و با روش های متفاوت به بررسی و ابطال عقاید آنان پرداخته است؛ لذا قسم اعظمی از آیات را به این قشر از انسان ها اختصاص داده و وضعیت دنیوی و اخروی آنها را به نمایش گذاشته است: «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کیفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلُ کانَ أَکثَرُهُمْ مُشْرِکین » «بگو: در زمین سیر کنید و بنگرید عاقبت کسانی که قبل از شما بودند، چگونه بود؟ بیشتر آنها مشرک بودند!»به مومنین سفارش نموده تا در زمین سیر کنند و عاقبت این مشرکان را ببینند و در آن اندیشه کرده و عبرت بگیرند تا راه مشرکان را ادامه ندهند.
عقاید مشرکان از منظر قرآن
اعتقاد به شراکت غیر خدا در تدبیر امور
...

[ویکی الکتاب] معنی مُشْرِکٌ: آنکه (برای خدای تعالی) شریک قائل است - مشرک
معنی مُشْرِکَاتِ: آن زنانیکه (برای خدای تعالی) شریک قائلند - زنان مشرک
معنی مُشْرِکَةً: زنیکه (برای خدای تعالی) شریک قائل است - زن مشرک
معنی نَّسِیءُ: تأخیر انداختن - تأخیر انداخته شده (رسم عرب در جاهلیت چنین بود که وقتی دلشان میخواست در یکی از چهار ماه حرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنند موقتا حرمت آن ماه را برداشته به ماهی دیگر میدادند تا از طرفی مقصودشان فراهم گردد و از طرفی تعداد ماههای حرام...
معنی یُوَاطِئُواْ: که هماهنگ و مطابق سازند - که همگام سازند (از کلمه وطئ به معنای قدم نهادن.رسم عرب در جاهلیت چنین بود که وقتی دلشان میخواست در یکی از چهار ماه حرام که جنگ در آنها حرام بوده جنگ کنند موقتا حرمت آن ماه را برداشته به ماهی دیگر میدادند تا از طرفی مقصودشان ...
ریشه کلمه:
شرک (۱۶۸ بار)

گویش مازنی

/meshrek/ زشت – بد قیافه – بدریخت

زشت – بد قیافه – بدریخت


پیشنهاد کاربران

انبازگیر؛همتاپندار


کلمات دیگر: