اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
فارسی به انگلیسی
Union of Soviet Socialist Republics
دانشنامه عمومی
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا به طور خلاصه شوروی، اتحادیه سوسیالیستی بود در اوراسیا که متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در سال ۱۹۲۲ تا زمان انحلال در سال ۱۹۹۱ بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می شد. برخی به این کشور نام روسیه میدهند که این اشتباه است و روسیه فقط بزرگترین جمهوری شوروی بود.نام این کشور به روسی: Союз Советских Социалистических Республик (تلفظ: سایوز ساویِتسکیخ ساتسیالیستیچِیسکیخ رسپوبلیک) است که با مخفف CCCP (تلفظ: اس اس اس اِر) نمایش داده می شود.این اتحادیه اقتصاد و دولت متمرکزی داشت و دارای نظام تک حزبی بود که توسط حزب کمونیست شوروی در مقر اصلی اش در مسکو پایتخت بزرگترین کشور، اداره میشد. علاوه بر مسکو شهرهای مهم دیگری نیز بودند مانند: لنینگراد، کی یف، مینسک، آلما-آتا و نوسیبیرسک. اتحاد جماهیر شوروی حاصل انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بود و روسیه بخش بزرگ تر آن را تشکیل می داد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ و درطی دوره ای که به جنگ سرد موسوم است، شوروی و آمریکا ابرقدرت های جهانی به شمار می رفتند، و بر تمام مسایل جهانی مانند سیاست های اقتصادی، روابط بین المللی، تحرکات نظامی، روابط فرهنگی، پیشرفت دانش به خصوص در فناوری فضایی تأثیر داشتند. در این کشور تمام قدرت سیاسی و اداری در دست تنها حزب مجاز، حزب کمونیست اتحاد شوروی بود.
اوکراینی
بلاروسی
ازبکی
قزاقی
گرجی
ترکی
لیتوانیایی
مولداویایی
لتونیایی
قرقیزی
فارسی
ارمنی
ترکمنی
استونیایی
2Assigned on 19 September 1990, existing onwards.3The governments of Estonia, Latvia, and Lithuania view themselves as continuous and unrelated to the respective Soviet republics.Russia views the Estonian, Latvian, and Lithuanian SSRs as legal constituent republics of the USSR and predecessors of the modern Baltic states.The Government of the ایالات متحده آمریکا and a number of other countries did not recognize the پیوست of Estonia, Latvia, and Lithuania to the USSR as a legal inclusion.
در اوت ۱۹۱۴ روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. ابتدا فقط بلشویکها و انقلابیون سوسیالیست، مخالف جنگ بودند اما شکست های روسیه حامیان سلطنت تزار را به حداقل رساند.
انقلاب اولین بار توسط خود دهقانان کارگران و سربازان ناراضی از جنگ و سلطنت در فوریه (که به انقلاب فوریه معروف است) صورت گرفت. در واقع بلشویک ها در انقلاب فوریه هیچ نقش خاصی نداشتند. بعد از انقلاب دولت موقت که حامیان لیبرالیسم و تا حدودی حامیان سلطنت و افسران بودند تشکیل شد. در کشاکش انقلاب فوریه، گروه های مختلف کارگری و دهقانی شکل گرفت که مهم ترین آن ها سُویت پترُگراد بود؛ و لئون تروتسکی یکی از سران سُویت پترُگراد بود که بعداً با نفوذ در دولت موقت نخست وزیر شد. اختلاف اصلی بین سوسیالیست ها اینجا اتفاق می افتد که عده ای انقلاب را اجتناب ناپذیر می دانستند؛ ولی عده ای خواهان اصلاحات از طریق دولت موقت بودند. اینجا بود که میان صاحبان مقام بین سوسیالیست ها و اشخاصی که حرف های شان توسط مردم انجام می شد، اختلافی صورت گرفت که باعث شد ولادیمیر لنین با تفسیری که خود از مارکسیسم داشت به نام مارکسیسم-لنینیسم حمایت مردم را به خود جلب کرد و جالب اینجاست اتفاقاتی که در آینده برای شوروی پیش آمد و تصمیمات دولت تضاد علنی با نظرات مارکس و حتی لنین داشت
اوکراینی
بلاروسی
ازبکی
قزاقی
گرجی
ترکی
لیتوانیایی
مولداویایی
لتونیایی
قرقیزی
فارسی
ارمنی
ترکمنی
استونیایی
2Assigned on 19 September 1990, existing onwards.3The governments of Estonia, Latvia, and Lithuania view themselves as continuous and unrelated to the respective Soviet republics.Russia views the Estonian, Latvian, and Lithuanian SSRs as legal constituent republics of the USSR and predecessors of the modern Baltic states.The Government of the ایالات متحده آمریکا and a number of other countries did not recognize the پیوست of Estonia, Latvia, and Lithuania to the USSR as a legal inclusion.
در اوت ۱۹۱۴ روسیه وارد جنگ جهانی اول شد. ابتدا فقط بلشویکها و انقلابیون سوسیالیست، مخالف جنگ بودند اما شکست های روسیه حامیان سلطنت تزار را به حداقل رساند.
انقلاب اولین بار توسط خود دهقانان کارگران و سربازان ناراضی از جنگ و سلطنت در فوریه (که به انقلاب فوریه معروف است) صورت گرفت. در واقع بلشویک ها در انقلاب فوریه هیچ نقش خاصی نداشتند. بعد از انقلاب دولت موقت که حامیان لیبرالیسم و تا حدودی حامیان سلطنت و افسران بودند تشکیل شد. در کشاکش انقلاب فوریه، گروه های مختلف کارگری و دهقانی شکل گرفت که مهم ترین آن ها سُویت پترُگراد بود؛ و لئون تروتسکی یکی از سران سُویت پترُگراد بود که بعداً با نفوذ در دولت موقت نخست وزیر شد. اختلاف اصلی بین سوسیالیست ها اینجا اتفاق می افتد که عده ای انقلاب را اجتناب ناپذیر می دانستند؛ ولی عده ای خواهان اصلاحات از طریق دولت موقت بودند. اینجا بود که میان صاحبان مقام بین سوسیالیست ها و اشخاصی که حرف های شان توسط مردم انجام می شد، اختلافی صورت گرفت که باعث شد ولادیمیر لنین با تفسیری که خود از مارکسیسم داشت به نام مارکسیسم-لنینیسم حمایت مردم را به خود جلب کرد و جالب اینجاست اتفاقاتی که در آینده برای شوروی پیش آمد و تصمیمات دولت تضاد علنی با نظرات مارکس و حتی لنین داشت
دانشنامه آزاد فارسی
اِتّحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی
اولین کشور کمونیستی جهان. در اوج گسترش خود از پانزده جمهوری به اصطلاح مستقل تشکیل می شد: روسیه، اوکراین، بلاروس، لیتوانی، لاتویا، استونی، مولداوی، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان و تاجیکستان. اتحاد شوروی در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ تشکیل شد و در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۱ پس از ۶۹ سال فروپاشید و رسماً منحل شد. رژیم بلشویکدر انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و به رهبری لنین روی کار آمد. از جنگ داخلی (۱۹۱۸ـ۱۹۲۲) و قحطی رهایی یافت. در ۱۹۲۲، فدراسیون روسیه، اوکراین، بلاروس، و ماورای قفقاز با یکدیگر پیمان اتحاد امضا کردند. در ۱۹۲۳، قانون اساسی جدیدی تدوین شد که تفوق حزب کمونیست را تثبیت می کرد و شورای عالی را بالاترین هیئت قانون گذاری می شناخت. پس از مرگ لنین (۱۹۲۴)، تروتسکیو استالین بر سر به دست گیری قدرت با یکدیگر به رقابت برخاستند و استالین در این بین به قدرت رسید و در ۱۹۲۸ طرح پنج سالۀ اول اقتصادی را اعلام کرد. این طرح کشاورزی و صنعت شوروی را دگرگون کرد و کشاورزان مستقل از بین رفتند و مزارع اشتراکی و دولتی پدید آمد و توسعۀ صنایع سرعت گرفت. برنامه های اشتراکی سازی مستقیماً به بروز قحطی در اوکراین و مناطق دیگر (۱۹۳۲ـ۱۹۳۴) منجر شد که جان بیش از ۷میلیون نفر را گرفت. دولت و پلیس مخفی نیز به روش های وحشیانه خود همۀ طبقات اجتماعی را در کنترل داشتند. قتل سرگی کیروف(۱۹۳۴) تصفیه های استالینیستی و موجی از ترورها را در فاصله ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ در پی داشت. مخالفان فرضی با دولت، حزب، و ارتش به مرگ محکوم یا به زندان های سیبری تبعید می شدند. در ۱۹۳۶، ماورای قفقاز به جمهوری های گرجستان، ارمنستان و آذربایجان تقسیم شد. استالین در ۱۹۳۹ با هیتلر پیمان عدم تجاوز بست. پس از آن آلمان و اتحاد جماهیر شوروی به لهستان حمله و آن کشور را به دو قسمت تقسیم کردند. در ۱۹۴۰، شوروی کشورهای بالتیک استون۴، لیتوانی، و لاتویا را اشغال کرد. جنگ با فنلاند نیز به ایجاد جمهوری کارلو ـ فنلاند۷ انجامید. آلمان در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به شوروی حمله کرد، ولی نتوانست استالینگراد را تصرف کند و ۳۳۰هزار نفر از نیروهایش محاصره شدند و این نقطۀ عطفی در شروع جنگ جهانی دوم بود. ارتش سرخ دست به ضد حمله زد و بیشتر غرب اروپا را آزاد کرد. در جنگ جهانی دوم ۲۵میلیون نفر از مردم شوروی جان خود را از دست دادند. شوروی و امریکا پس از جنگ تبدیل به دو ابرقدرت شدند و بلندپروازی ها و ایدئولوژی های ستیزه جویانه آن ها به وقوع جنگ سرد منجر شد. درپی این جنگ قلمرو شوروی توسعه یافت و نفوذ آن بر کشورهای اروپایی آلبانی، بلغارستان، چکسلوواکی، آلمان شرقی، مجارستان، لهستان، و رومانی بیشتر شد و بخش نظامی ـ سیاسی در سیاست شوروی اهمیتی فوق العاده پیدا کرد. در ۱۹۴۸، ارتش شوروی سعی کرد بخش های غربی برلین را محاصره کند. در ۱۹۴۹، همزمان با تشکیل ناتو شوروی اولین بمب اتمی خود را منفجر کرد. در مارس ۱۹۵۳، استالین درگذشت. در ۱۹۵۵، پیمان ورشو۸ به منزلۀ هماورد و همتایی کمونیستی در مقابل ناتو تشکیل شد. در بیستمین کنگرۀ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۵۶) نیکیتا خروشچف۹ در سخنرانی مشهور و مخفیانه اش استالین را دیکتاتور خواند. نیروهای شوروی شورش مجارها علیه سلطۀ مسکو را در ۱۹۵۶ درهم شکستند. خروشچف در رقابت برای جانشینی پیروز شد (۱۹۵۸). وی سیاست آزادسازی را در پیش گرفت و تمرکززدایی اقتصادی دولت او نخوت دیوان سالاری دولت قبلی را فرونشاند. به منظور جلوگیری از قحطی، بسیاری از زمین های بکر زیر کشت رفت. خروشچف با جنبش های ضداستعماری سراسر دنیا متحد شد و سیاست همزیستی مسالمت آمیزی را با غرب برقرار کرد. جنگ سرد تبدیل به رقابتی فن سالارانه برای تولید سلاح قدرتمند تخریب جمعی و رقابت فضایی شد. اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۵۷، اسپوتنیک یک۱۰، اولین قمر مصنوعی جهان، را به هوا پرتاب کرد. یوری گاگارین۱۱ نیز اولین انسانی بود که به فضا رفت (۱۹۶۱). همچنین دیوار برلین برای جداسازی غرب و شرق برلین ساخته شد (۱۹۶۱). بحران موشکی کوبا بن بست جنگ سرد را درهم شکست (۱۹۶۲) و جهان در آستانۀ جنگ هسته ای قرار گرفت. در ۱۹۶۴، یک حکومت اشتراکی محافظه کار به رهبری لئونید برژنف۱۲ و آلکسی کاسیگین۱۳ روی کار آمد و خروشچف را از قدرت حذف کرد و به مخالفت به اصلاحات آزادی خواهانۀ او دست زد. برژنف به اتفاق آراء حکومت می کرد و هم قطاران نزدیک سیاسی خود، همچون یوری آندروپوف۱۴ (رئیس کاگ ب) و آندری گرومیکو۱۵ (وزیر امور خارجه) را به کمیتۀ مرکزی حزب آورد. وی با اصلاحات اقتصادی هوشیارانه، میزان تولید کشاورزی را به مقدار زیادی افزایش داد. در روابط خارجی، «آموزۀ برژنف» به منظور حفظ کمونیسم بین الملل، دخالت در امور کشورهای کمونیست را حق اتحاد جماهیر شوروی می دانست. این آموزه بهانه ای برای حمله به چکسلوواکی شد و در ۲۱ آگوست ۱۹۶۸ نیروهای پیمان ورشو برای سرکوب جنبش بهار پراگ به این کشور حمله کردند. مخالفان داخلی، ازجمله روشنفکران و دانشمندانی چون الکساندر سولژنیتسین۱۶ و آندری ساخاروف۱۷ سرکوب و به زندان فرستاده یا تبعید شدند. در ۱۹۶۹، قدرت های بزرگ با شروع مذاکرات محدودکردن سلاح های استراتژیک (سالت) به تنش زدایی پرداختند که به امضای قرارداد سالت ۱ بین نیکسون و برژنف انجامید (۱۹۷۲). توافق نامۀ هلسینکی۱۸ (۱۹۷۵) مرزهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم را به رسمیت شناخت. برژنف به ریاست جمهوری رسید (۱۹۷۷) و قانون اساسی جدیدی تدوین شد. در ۱۹۷۹، سالت ۲ به امضا رسید، ولی حملۀ شوروی به افغانستان به دورۀ تنش زدایی خاتمه داد و امریکا سالت ۲ را هرگز تصویب نکرد. امریکا در ۱۹۸۰ بازی های المپیک مسکو را تحریم کرد و موشک های میان برد و جدید پرشینگ ۲ ۱۹ را در خاک اروپا مستقر کرد. اقتصاد شوروی نیز به سبب تثبیت قیمت های جهانی نفت و فناوری تولید قدیمی اش دچار رکود شد. پس از درگذشت برژنف (۱۹۸۲)، آندروپوف۲۰ به رهبری رسید و اصلاحات اقتصادی گسترده ای را با هدف تمرکززدایی، مبارزه با فساد، بی کفایتی سازمان ها و اشخاص، و اعتیاد به مشروبات الکلی آغاز کرد. وی مشاورانش ازجمله میخائیل گورباچف را برای اجرای اصلاحات تشویق کرد، ولی ۱۵ ماه پس از شروع کارش درگذشت. پس از او کنستانتین چرنینکو۲۱ به رهبری رسید که از طرفداران سرسخت برژنف بود. او نیز پس از ۱۳ ماه درگذشت و در مارس ۱۹۸۵ گورباچف دبیرکل حزب کمونیست شد و اصلاحاتش را درقالب پرسترویکا۲۲ (بازسازی اقتصادی) و گلاسنوست۲۳ (آزادی سیاسی) به اجرا گذاشت. مخالفان سیاسی آزاد شدند و محدودیت های مهاجرتی برداشته شد، ولی فاجعۀ چرنوبیل۲۴ زمینه را برای اولین امتحان واقعی گلاسنوست آماده کرد. گورباچف اقدامات جدیدی را در راستای تنش زدایی آغاز کرد و بر روی خلع سلاح اتمی تمرکز یافت. مذاکرات با رونالد ریگان۲۵ به انعقاد پیمان سلاح های اتمی میان برد منجر شد که از بین بردن موشک های هسته ای میان برد را تأیید می کرد. اتحاد جماهیر شوروی با توقف جنگ ویرانگر در افغانستان موافقت کرد و همۀ نیروهایش را تا فوریه ۱۹۸۹ از خاک آن کشور بیرون کشید. پرسترویکا کاهش بروکراسی در دورۀ آندروپوف را پی گرفت و اقتصاد مختلط تری را امکان پذیر ساخت. اما محافظه کاران، که اندیشناک جلوگیری از این تغییرات بودند، و رادیکال ها، که به رهبری بوریس یلتسین۲۶ خواستار تغییرات سیاسی گسترده تری بودند، جلوی اصلاحات اقتصادی را گرفتند. گورباچف در ۱۹۸۸ کنفرانس حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را (برای نخستین بار از ۱۹۴۱) برگزار کرد که در آن انتخابات پارلمانی به تصویب رسید. اولین انتخابات کثرت گرایانه در ۱۹۸۹ برگزار شد و گورباچف به ریاست جمهوری رسید. روند اصلاحات سراسر اروپای شرقی را فراگرفت و تا پایان ۱۹۸۹ همۀ رهبران کمونیست در پیمان ورشو از کار برکنار شدند. جمهوری های تشکیل دهندۀ اتحاد جماهیر شوروی برای جدایی از یکدیگر دست به فعالیت زدند. گورباچف و جورج بوش (پدر) در ۱۹۸۹ پایان جنگ سرد را اعلام کردند. جمهوری های بالتیک، قزاقستان و گرجستان خواستار استقلال شدند. ارمنستان و آذربایجان برای به دست گیری کنترل قراباغ با یکدیگر به جنگ پرداختند. در مارس ۱۹۹۰ اعضای جدید پارلمان شوروی مالکیت خصوصی ابزار تولید را تصویب کردند. حزب کمونیست شوروی از هم پاشید و بوریس یلتسین از حزب کمونیست کناره گرفت. در بحبوحۀ فروپاشی ساختارهای دولت فدرال، اقتصاد دچار رکود شد. گورباچف در ۱۹۹۰ اختیارات رئیس جمهوری یافت و محافظه کاران برای جلوگیری از تجزیۀ اتحاد جماهیر شوروی خواستار عمل شدند. یکان چترباز شوروی برای جلوگیری از جدایی لاتوی و لیتوانی وارد جنگ شدند. معدنچیان اعتصاب کردند و خواستار استعفای گورباچف شدند. ادوارد شواردنادزه۲۷ از حزب کمونیست کناره گرفت و جنبش اصلاحات دموکراتیک را بنیاد گذارد. در ژانویۀ ۱۹۹۱، پیمان اتحاد جدیدی نوشته شد که قدرت را به جمهوری ها منتقل کرد و دولت فدرال را از نو سازمان داد. جمهوری ها این پیمان را پذیرفتند، ولی کشورهای بالتیک، گرجستان، و مولداوی۲۸ از همکاری با آن امتناع کردند. در ۱۹۹۱، بوریس یلتسین رئیس جمهوری فدراسیون روسیه شد. در ژوئیه ۱۹۹۱، گورباچف در اجلاس سران هفت حضور یافت و پیمان کاهش سلاح های استراتژیک را امضا کرد که برطبق آن تعداد موشک های دوربرد کاهش می یافت. در آگوست ۱۹۹۱، یانایف، معاون رئیس جمهور، و دمیتری یازوف، وزیر دفاع، که از افراطی ها بودند، علیه گورباچف کودتا کردند و در حالی که گورباچف در کریمهتحت بازداشت خانگی قرار داشت، رهبران کودتا کنترل رسانه ها را به دست گرفتند و برای تصرف پارلمان روسیه و دستگیری بوریس یلتسین تانک ها را به مسکو فرستادند. کودتا شکست خورد و گورباچف در ۱۹۹۱ مقام خود را بازیافت. جمهوری ها استقلال خود را از کنترل دولت مرکزی اعلام کردند. یلتسین به قدرت رسید و حزب کمونیست را ملغی کرد، کنترل ارتش روسیه را به دست گرفت و گورباچف را مجبور کرد تا حزب کمونیست روسیه را به حالت تعلیق درآورد. گورباچف نیز از دبیرکلی حزب استعفا کرد. کشورهای بالتیک استونی، لاتویا، لیتوانی در سپتامبر ۱۹۹۱ استقلال یافتند. روسیه، اوکراین، و بلاروس در دسامبر ۱۹۹۱ کشورهای مستقل مشترک المنافع را تشکیل دادند و تا پایان دسامبر جمهوری های ارمنستان، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، مولداوی، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان همه به جرگه کشورهای مستقل مشترک المنافع پیوستند. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ گورباچف از ریاست جمهوری اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی کناره گرفت و یک هفته پس از آن اتحاد جماهیر شوروی رسماً منحل شد.
اولین کشور کمونیستی جهان. در اوج گسترش خود از پانزده جمهوری به اصطلاح مستقل تشکیل می شد: روسیه، اوکراین، بلاروس، لیتوانی، لاتویا، استونی، مولداوی، آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، ترکمنستان، قرقیزستان، قزاقستان و تاجیکستان. اتحاد شوروی در ۳۰ دسامبر ۱۹۲۲ تشکیل شد و در ۳۱ دسامبر ۱۹۹۱ پس از ۶۹ سال فروپاشید و رسماً منحل شد. رژیم بلشویکدر انقلاب روسیه (۱۹۱۷) و به رهبری لنین روی کار آمد. از جنگ داخلی (۱۹۱۸ـ۱۹۲۲) و قحطی رهایی یافت. در ۱۹۲۲، فدراسیون روسیه، اوکراین، بلاروس، و ماورای قفقاز با یکدیگر پیمان اتحاد امضا کردند. در ۱۹۲۳، قانون اساسی جدیدی تدوین شد که تفوق حزب کمونیست را تثبیت می کرد و شورای عالی را بالاترین هیئت قانون گذاری می شناخت. پس از مرگ لنین (۱۹۲۴)، تروتسکیو استالین بر سر به دست گیری قدرت با یکدیگر به رقابت برخاستند و استالین در این بین به قدرت رسید و در ۱۹۲۸ طرح پنج سالۀ اول اقتصادی را اعلام کرد. این طرح کشاورزی و صنعت شوروی را دگرگون کرد و کشاورزان مستقل از بین رفتند و مزارع اشتراکی و دولتی پدید آمد و توسعۀ صنایع سرعت گرفت. برنامه های اشتراکی سازی مستقیماً به بروز قحطی در اوکراین و مناطق دیگر (۱۹۳۲ـ۱۹۳۴) منجر شد که جان بیش از ۷میلیون نفر را گرفت. دولت و پلیس مخفی نیز به روش های وحشیانه خود همۀ طبقات اجتماعی را در کنترل داشتند. قتل سرگی کیروف(۱۹۳۴) تصفیه های استالینیستی و موجی از ترورها را در فاصله ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸ در پی داشت. مخالفان فرضی با دولت، حزب، و ارتش به مرگ محکوم یا به زندان های سیبری تبعید می شدند. در ۱۹۳۶، ماورای قفقاز به جمهوری های گرجستان، ارمنستان و آذربایجان تقسیم شد. استالین در ۱۹۳۹ با هیتلر پیمان عدم تجاوز بست. پس از آن آلمان و اتحاد جماهیر شوروی به لهستان حمله و آن کشور را به دو قسمت تقسیم کردند. در ۱۹۴۰، شوروی کشورهای بالتیک استون۴، لیتوانی، و لاتویا را اشغال کرد. جنگ با فنلاند نیز به ایجاد جمهوری کارلو ـ فنلاند۷ انجامید. آلمان در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به شوروی حمله کرد، ولی نتوانست استالینگراد را تصرف کند و ۳۳۰هزار نفر از نیروهایش محاصره شدند و این نقطۀ عطفی در شروع جنگ جهانی دوم بود. ارتش سرخ دست به ضد حمله زد و بیشتر غرب اروپا را آزاد کرد. در جنگ جهانی دوم ۲۵میلیون نفر از مردم شوروی جان خود را از دست دادند. شوروی و امریکا پس از جنگ تبدیل به دو ابرقدرت شدند و بلندپروازی ها و ایدئولوژی های ستیزه جویانه آن ها به وقوع جنگ سرد منجر شد. درپی این جنگ قلمرو شوروی توسعه یافت و نفوذ آن بر کشورهای اروپایی آلبانی، بلغارستان، چکسلوواکی، آلمان شرقی، مجارستان، لهستان، و رومانی بیشتر شد و بخش نظامی ـ سیاسی در سیاست شوروی اهمیتی فوق العاده پیدا کرد. در ۱۹۴۸، ارتش شوروی سعی کرد بخش های غربی برلین را محاصره کند. در ۱۹۴۹، همزمان با تشکیل ناتو شوروی اولین بمب اتمی خود را منفجر کرد. در مارس ۱۹۵۳، استالین درگذشت. در ۱۹۵۵، پیمان ورشو۸ به منزلۀ هماورد و همتایی کمونیستی در مقابل ناتو تشکیل شد. در بیستمین کنگرۀ حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (۱۹۵۶) نیکیتا خروشچف۹ در سخنرانی مشهور و مخفیانه اش استالین را دیکتاتور خواند. نیروهای شوروی شورش مجارها علیه سلطۀ مسکو را در ۱۹۵۶ درهم شکستند. خروشچف در رقابت برای جانشینی پیروز شد (۱۹۵۸). وی سیاست آزادسازی را در پیش گرفت و تمرکززدایی اقتصادی دولت او نخوت دیوان سالاری دولت قبلی را فرونشاند. به منظور جلوگیری از قحطی، بسیاری از زمین های بکر زیر کشت رفت. خروشچف با جنبش های ضداستعماری سراسر دنیا متحد شد و سیاست همزیستی مسالمت آمیزی را با غرب برقرار کرد. جنگ سرد تبدیل به رقابتی فن سالارانه برای تولید سلاح قدرتمند تخریب جمعی و رقابت فضایی شد. اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۵۷، اسپوتنیک یک۱۰، اولین قمر مصنوعی جهان، را به هوا پرتاب کرد. یوری گاگارین۱۱ نیز اولین انسانی بود که به فضا رفت (۱۹۶۱). همچنین دیوار برلین برای جداسازی غرب و شرق برلین ساخته شد (۱۹۶۱). بحران موشکی کوبا بن بست جنگ سرد را درهم شکست (۱۹۶۲) و جهان در آستانۀ جنگ هسته ای قرار گرفت. در ۱۹۶۴، یک حکومت اشتراکی محافظه کار به رهبری لئونید برژنف۱۲ و آلکسی کاسیگین۱۳ روی کار آمد و خروشچف را از قدرت حذف کرد و به مخالفت به اصلاحات آزادی خواهانۀ او دست زد. برژنف به اتفاق آراء حکومت می کرد و هم قطاران نزدیک سیاسی خود، همچون یوری آندروپوف۱۴ (رئیس کاگ ب) و آندری گرومیکو۱۵ (وزیر امور خارجه) را به کمیتۀ مرکزی حزب آورد. وی با اصلاحات اقتصادی هوشیارانه، میزان تولید کشاورزی را به مقدار زیادی افزایش داد. در روابط خارجی، «آموزۀ برژنف» به منظور حفظ کمونیسم بین الملل، دخالت در امور کشورهای کمونیست را حق اتحاد جماهیر شوروی می دانست. این آموزه بهانه ای برای حمله به چکسلوواکی شد و در ۲۱ آگوست ۱۹۶۸ نیروهای پیمان ورشو برای سرکوب جنبش بهار پراگ به این کشور حمله کردند. مخالفان داخلی، ازجمله روشنفکران و دانشمندانی چون الکساندر سولژنیتسین۱۶ و آندری ساخاروف۱۷ سرکوب و به زندان فرستاده یا تبعید شدند. در ۱۹۶۹، قدرت های بزرگ با شروع مذاکرات محدودکردن سلاح های استراتژیک (سالت) به تنش زدایی پرداختند که به امضای قرارداد سالت ۱ بین نیکسون و برژنف انجامید (۱۹۷۲). توافق نامۀ هلسینکی۱۸ (۱۹۷۵) مرزهای اروپایی پس از جنگ جهانی دوم را به رسمیت شناخت. برژنف به ریاست جمهوری رسید (۱۹۷۷) و قانون اساسی جدیدی تدوین شد. در ۱۹۷۹، سالت ۲ به امضا رسید، ولی حملۀ شوروی به افغانستان به دورۀ تنش زدایی خاتمه داد و امریکا سالت ۲ را هرگز تصویب نکرد. امریکا در ۱۹۸۰ بازی های المپیک مسکو را تحریم کرد و موشک های میان برد و جدید پرشینگ ۲ ۱۹ را در خاک اروپا مستقر کرد. اقتصاد شوروی نیز به سبب تثبیت قیمت های جهانی نفت و فناوری تولید قدیمی اش دچار رکود شد. پس از درگذشت برژنف (۱۹۸۲)، آندروپوف۲۰ به رهبری رسید و اصلاحات اقتصادی گسترده ای را با هدف تمرکززدایی، مبارزه با فساد، بی کفایتی سازمان ها و اشخاص، و اعتیاد به مشروبات الکلی آغاز کرد. وی مشاورانش ازجمله میخائیل گورباچف را برای اجرای اصلاحات تشویق کرد، ولی ۱۵ ماه پس از شروع کارش درگذشت. پس از او کنستانتین چرنینکو۲۱ به رهبری رسید که از طرفداران سرسخت برژنف بود. او نیز پس از ۱۳ ماه درگذشت و در مارس ۱۹۸۵ گورباچف دبیرکل حزب کمونیست شد و اصلاحاتش را درقالب پرسترویکا۲۲ (بازسازی اقتصادی) و گلاسنوست۲۳ (آزادی سیاسی) به اجرا گذاشت. مخالفان سیاسی آزاد شدند و محدودیت های مهاجرتی برداشته شد، ولی فاجعۀ چرنوبیل۲۴ زمینه را برای اولین امتحان واقعی گلاسنوست آماده کرد. گورباچف اقدامات جدیدی را در راستای تنش زدایی آغاز کرد و بر روی خلع سلاح اتمی تمرکز یافت. مذاکرات با رونالد ریگان۲۵ به انعقاد پیمان سلاح های اتمی میان برد منجر شد که از بین بردن موشک های هسته ای میان برد را تأیید می کرد. اتحاد جماهیر شوروی با توقف جنگ ویرانگر در افغانستان موافقت کرد و همۀ نیروهایش را تا فوریه ۱۹۸۹ از خاک آن کشور بیرون کشید. پرسترویکا کاهش بروکراسی در دورۀ آندروپوف را پی گرفت و اقتصاد مختلط تری را امکان پذیر ساخت. اما محافظه کاران، که اندیشناک جلوگیری از این تغییرات بودند، و رادیکال ها، که به رهبری بوریس یلتسین۲۶ خواستار تغییرات سیاسی گسترده تری بودند، جلوی اصلاحات اقتصادی را گرفتند. گورباچف در ۱۹۸۸ کنفرانس حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی را (برای نخستین بار از ۱۹۴۱) برگزار کرد که در آن انتخابات پارلمانی به تصویب رسید. اولین انتخابات کثرت گرایانه در ۱۹۸۹ برگزار شد و گورباچف به ریاست جمهوری رسید. روند اصلاحات سراسر اروپای شرقی را فراگرفت و تا پایان ۱۹۸۹ همۀ رهبران کمونیست در پیمان ورشو از کار برکنار شدند. جمهوری های تشکیل دهندۀ اتحاد جماهیر شوروی برای جدایی از یکدیگر دست به فعالیت زدند. گورباچف و جورج بوش (پدر) در ۱۹۸۹ پایان جنگ سرد را اعلام کردند. جمهوری های بالتیک، قزاقستان و گرجستان خواستار استقلال شدند. ارمنستان و آذربایجان برای به دست گیری کنترل قراباغ با یکدیگر به جنگ پرداختند. در مارس ۱۹۹۰ اعضای جدید پارلمان شوروی مالکیت خصوصی ابزار تولید را تصویب کردند. حزب کمونیست شوروی از هم پاشید و بوریس یلتسین از حزب کمونیست کناره گرفت. در بحبوحۀ فروپاشی ساختارهای دولت فدرال، اقتصاد دچار رکود شد. گورباچف در ۱۹۹۰ اختیارات رئیس جمهوری یافت و محافظه کاران برای جلوگیری از تجزیۀ اتحاد جماهیر شوروی خواستار عمل شدند. یکان چترباز شوروی برای جلوگیری از جدایی لاتوی و لیتوانی وارد جنگ شدند. معدنچیان اعتصاب کردند و خواستار استعفای گورباچف شدند. ادوارد شواردنادزه۲۷ از حزب کمونیست کناره گرفت و جنبش اصلاحات دموکراتیک را بنیاد گذارد. در ژانویۀ ۱۹۹۱، پیمان اتحاد جدیدی نوشته شد که قدرت را به جمهوری ها منتقل کرد و دولت فدرال را از نو سازمان داد. جمهوری ها این پیمان را پذیرفتند، ولی کشورهای بالتیک، گرجستان، و مولداوی۲۸ از همکاری با آن امتناع کردند. در ۱۹۹۱، بوریس یلتسین رئیس جمهوری فدراسیون روسیه شد. در ژوئیه ۱۹۹۱، گورباچف در اجلاس سران هفت حضور یافت و پیمان کاهش سلاح های استراتژیک را امضا کرد که برطبق آن تعداد موشک های دوربرد کاهش می یافت. در آگوست ۱۹۹۱، یانایف، معاون رئیس جمهور، و دمیتری یازوف، وزیر دفاع، که از افراطی ها بودند، علیه گورباچف کودتا کردند و در حالی که گورباچف در کریمهتحت بازداشت خانگی قرار داشت، رهبران کودتا کنترل رسانه ها را به دست گرفتند و برای تصرف پارلمان روسیه و دستگیری بوریس یلتسین تانک ها را به مسکو فرستادند. کودتا شکست خورد و گورباچف در ۱۹۹۱ مقام خود را بازیافت. جمهوری ها استقلال خود را از کنترل دولت مرکزی اعلام کردند. یلتسین به قدرت رسید و حزب کمونیست را ملغی کرد، کنترل ارتش روسیه را به دست گرفت و گورباچف را مجبور کرد تا حزب کمونیست روسیه را به حالت تعلیق درآورد. گورباچف نیز از دبیرکلی حزب استعفا کرد. کشورهای بالتیک استونی، لاتویا، لیتوانی در سپتامبر ۱۹۹۱ استقلال یافتند. روسیه، اوکراین، و بلاروس در دسامبر ۱۹۹۱ کشورهای مستقل مشترک المنافع را تشکیل دادند و تا پایان دسامبر جمهوری های ارمنستان، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، مولداوی، تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان همه به جرگه کشورهای مستقل مشترک المنافع پیوستند. در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ گورباچف از ریاست جمهوری اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی کناره گرفت و یک هفته پس از آن اتحاد جماهیر شوروی رسماً منحل شد.
wikijoo: اتحاد_جماهیر_شوروی_سوسیالیستی
نقل قول ها
اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی یا اتحاد شوروی یا بطور خلاصه شوروی، کشوری کمونیستی بود متشکل از روسیه و چندین جمهوری متحد، که از زمان تأسیس در ۱۹۲۲ تا زمان انحلال در ۱۹۹۱ بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را در برمی گرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته می شد.
• «نقش خارجی اتحاد شوروی کاملاً با ایالت متحده یا هر قدرت جهانی سرمایه داری مهم دیگر، فرق دارد؛ ولی در عین حال، از جهت مبارزه برای دگرگونی اجتماعی ترقی خواهانه در جهان، دارای نقشی متضاد است.»• -> w:پل سوئیزی
• «طبقات، هرچند که هنوز به طور کامل در اتحاد شوروی از میان نرفته اند، مادام که وجود دارند نامتعارض و برادروارند. دولت و حزب، نمایندهٔ تمام خلقاند. این دیدگاه حزب کمونیست اتحاد شوروی است.»• -> w:ارنست مندل
• «شریک شدن با اتحاد شوروی با وجود صمیمیت کاملی که ما در مساعی خود برای آشتی نهایی با او نشان دادیم غالباً برای من بسیار ناراحت کننده بود. زیرا در هر حال به نظرم چنین می رسد که با همه مبادی فکری و عقاید و وظایف پیشین خویش، قطع رابطه کرده ام.»• -> آدولف هیتلر
• «بیست و پنج سال تحت کمونیسم زندگی کردم و می دانم که عضو اتحادیه اروپا نبودن یعنی چه. می دانم تنها بودن یعنی چه یا این که تحت تسلط قدرت جهانی مثل اتحاد جماهیر شوروی بودن یعنی چه. نمی خواهم این وضعیت دوباره رخ دهد.» -> روسن پلونلیف
• «پرچم: در دروان امپراتوری تزاری پرچم این کشور شامل سه نوار افقی سفید، آبی و قرمز بود و علامت تزارهای روسیه یک عقاب دوسر بود که بر روی پرچم نقش شده بود . حزب بلشویک در جریان انقلاب روسیه از پرچم قرمزرنگ استفاده می کرد و بعد از سقوط امپراتوری تزارها در سال ۱۹۱۷ پرچم حزب مذکور جایگزین پرچم تزارها شد. پرچم ملی و تجاری اتحاد شوروی یک پرچم قرمز رنگ است که در گوشهٔ سمت چپ بالای آن ستاره ای پنج پر و طلایی قرار دارد. این ستاره نشانهٔ قدرت دولت است و پنج پر آن علامت پنج قارهٔ جهان شمرده شده است. در زیر ستارهٔ مذکور داس و چکشی به رنگ طلایی وجود دارد که سمبل کشاورزان و کارگران صنعتی است.پرچم رسمی و دولتی اتحاد جماهیر شوروی (پرچم تشریفاتی کرملین) زمینه ای سفید دارد که در قسمت زیرین آن نواری آبی رنگ دیده می شود. ستارهٔ قرمزرنگ و بزرگ کمونیسم در سمت چپ و علامت داس و چکش در سمت رسات این پرچم نقش شده است. لازم به تذکر است که هر یک از جمهوری های شورروی نیز علاوه بر پرچم ملی از پرچم های خاص جمهوری خویش استفاده می کنند، مثلاً پرچم جمهوری اوکرائین پرچم قرمز رنگی با نوار آبی در قسمت پایین آن است که علامت ستاره و داس و چکش در گوشهٔ سمت چپ بالای آن قرار دارد.» در اثرش چاپ ۱۳۷۰/ ۱۹۹۱م -> رسول خیراندیش
• «نقش خارجی اتحاد شوروی کاملاً با ایالت متحده یا هر قدرت جهانی سرمایه داری مهم دیگر، فرق دارد؛ ولی در عین حال، از جهت مبارزه برای دگرگونی اجتماعی ترقی خواهانه در جهان، دارای نقشی متضاد است.»• -> w:پل سوئیزی
• «طبقات، هرچند که هنوز به طور کامل در اتحاد شوروی از میان نرفته اند، مادام که وجود دارند نامتعارض و برادروارند. دولت و حزب، نمایندهٔ تمام خلقاند. این دیدگاه حزب کمونیست اتحاد شوروی است.»• -> w:ارنست مندل
• «شریک شدن با اتحاد شوروی با وجود صمیمیت کاملی که ما در مساعی خود برای آشتی نهایی با او نشان دادیم غالباً برای من بسیار ناراحت کننده بود. زیرا در هر حال به نظرم چنین می رسد که با همه مبادی فکری و عقاید و وظایف پیشین خویش، قطع رابطه کرده ام.»• -> آدولف هیتلر
• «بیست و پنج سال تحت کمونیسم زندگی کردم و می دانم که عضو اتحادیه اروپا نبودن یعنی چه. می دانم تنها بودن یعنی چه یا این که تحت تسلط قدرت جهانی مثل اتحاد جماهیر شوروی بودن یعنی چه. نمی خواهم این وضعیت دوباره رخ دهد.» -> روسن پلونلیف
• «پرچم: در دروان امپراتوری تزاری پرچم این کشور شامل سه نوار افقی سفید، آبی و قرمز بود و علامت تزارهای روسیه یک عقاب دوسر بود که بر روی پرچم نقش شده بود . حزب بلشویک در جریان انقلاب روسیه از پرچم قرمزرنگ استفاده می کرد و بعد از سقوط امپراتوری تزارها در سال ۱۹۱۷ پرچم حزب مذکور جایگزین پرچم تزارها شد. پرچم ملی و تجاری اتحاد شوروی یک پرچم قرمز رنگ است که در گوشهٔ سمت چپ بالای آن ستاره ای پنج پر و طلایی قرار دارد. این ستاره نشانهٔ قدرت دولت است و پنج پر آن علامت پنج قارهٔ جهان شمرده شده است. در زیر ستارهٔ مذکور داس و چکشی به رنگ طلایی وجود دارد که سمبل کشاورزان و کارگران صنعتی است.پرچم رسمی و دولتی اتحاد جماهیر شوروی (پرچم تشریفاتی کرملین) زمینه ای سفید دارد که در قسمت زیرین آن نواری آبی رنگ دیده می شود. ستارهٔ قرمزرنگ و بزرگ کمونیسم در سمت چپ و علامت داس و چکش در سمت رسات این پرچم نقش شده است. لازم به تذکر است که هر یک از جمهوری های شورروی نیز علاوه بر پرچم ملی از پرچم های خاص جمهوری خویش استفاده می کنند، مثلاً پرچم جمهوری اوکرائین پرچم قرمز رنگی با نوار آبی در قسمت پایین آن است که علامت ستاره و داس و چکش در گوشهٔ سمت چپ بالای آن قرار دارد.» در اثرش چاپ ۱۳۷۰/ ۱۹۹۱م -> رسول خیراندیش
wikiquote: اتحاد_جماهیر_شوروی_سوسیالیستی
پیشنهاد کاربران
( Soviet Union )
کشوری که از اتحاد شوراها و جمهوری ها پدید آمده بود و در دوره ای نیز شامل روسیه، آسیای میانه، قفقاز و اروپای شرقی بود با مرکزیت روسیه. نام اروپایی آن از کلمه روسی совет ( یا soviet ) به معنای «شورا» است. نک. روسیه. م. و. د.
کشوری که از اتحاد شوراها و جمهوری ها پدید آمده بود و در دوره ای نیز شامل روسیه، آسیای میانه، قفقاز و اروپای شرقی بود با مرکزیت روسیه. نام اروپایی آن از کلمه روسی совет ( یا soviet ) به معنای «شورا» است. نک. روسیه. م. و. د.
کلمات دیگر: