کلمه جو
صفحه اصلی

جوراب

فارسی به انگلیسی

sock, hosiery, sock or stocking, hose

sock or stocking, hose


hosiery


فارسی به عربی

خرطوم

مترادف و متضاد

hose (اسم)
شلنگ، جوراب، لوله اب اتش نشانی

socks (اسم)
جوراب

فرهنگ فارسی

پاپوش است اما نه برای دوختن، پوشاک پاکه ازنخ یاپشم یاابریشم بادست یاماشین
( اسم ) پایتابه ای که آنرا از نخهای پنبه یی یا پشمی و یا ابریشمی بافند و پا را بدان پوشانند. جمع : جوارب .
پایتابه جمع جوراب و جورابه نیز مثل آنست .

فرهنگ معین

(اِ. ) پوششی که آن را از نخ های پنبه ای یا پشمی و یا ابریشمی بافند و پا را با آن پوشانند. ، ~ شلواری جورابی که همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن بافته شده باشد.

لغت نامه دهخدا

جوراب . (اِ) پای تابه ای که از نخ های پنبه ای یا پشمی یا ابریشمی بافند و پاها را بدان پوشانند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
دل خسته از عشق بی تاب شد
ز دردش مشبک چو جوراب شد.

میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).


- جوراب باف ؛ بافنده ٔ جوراب .
- جوراب بافی ؛ شغل و عمل جوراب باف .
- || دکان جوراب باف .
- جورابچی ؛ جوراب باف .
- جوراب دوز ؛ بافنده ٔ جوراب و دوزنده ٔ جوراب .
- چرخ جوراب بافی ؛ چرخی که بدان جوراب بافند.
- ماشین جوراب بافی ؛ دستگاه جوراب بافی .

جوراب . (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 1040 تن سکنه . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، حبوبات . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


جوراب . (اِخ ) دهی است جزو دهستان ارنگه ٔ بخش کرج شهرستان تهران دارای 255تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.


جوراب. ( اِ ) پای تابه ای که از نخ های پنبه ای یا پشمی یا ابریشمی بافند و پاها را بدان پوشانند. ( حاشیه برهان چ معین ) :
دل خسته از عشق بی تاب شد
ز دردش مشبک چو جوراب شد.
میرزا طاهر وحید ( از آنندراج ).
- جوراب باف ؛ بافنده جوراب.
- جوراب بافی ؛ شغل و عمل جوراب باف.
- || دکان جوراب باف.
- جورابچی ؛ جوراب باف.
- جوراب دوز ؛ بافنده جوراب و دوزنده جوراب.
- چرخ جوراب بافی ؛ چرخی که بدان جوراب بافند.
- ماشین جوراب بافی ؛ دستگاه جوراب بافی.

جوراب. ( اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل دارای 1040 تن سکنه. آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، حبوبات. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

جوراب. ( اِخ ) دهی است جزو دهستان ارنگه بخش کرج شهرستان تهران دارای 255تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.

فرهنگ عمید

نوعی پوشاک پا دارای ساقه و از جنس نخ، پشم، ابریشم، و امثال آن که با دست یا ماشین بافته می شود.

دانشنامه عمومی

جورآب (کرج). جورآب روستایی از توابع بخش آسارا شهرستان کرج در استان البرز ایران است.
این روستا در دهستان آدران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۸۵ نفر (۶۹خانوار) بوده است.
مردم جورآب شیعه مذهب هستند و زبانشان تاتی است.

دانشنامه آزاد فارسی

پوشش پا از نوک انگشتان تا ساق پا. جوراب در دورۀ مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان ساق پیچ هایی بود که ساق پا را می پوشاند و انتهای شلوار را نیز نگه می داشت. اعیان و اشراف دورۀ عباسیان جوراب هایی از پشم، ابریشم یا چرم به پا می کردند و آن را «موزج» می نامیدند. گاه مردم عادی هم موزج به پا می کردند. مردان و زنان در دوره های طاهریان، صفاریان و سامانیان جوراب های ساق بلند و ساق کوتاه می پوشیدند. جوراب زنان اغلب از ابریشم بود. در این دوره ها در طوس و در دورۀ آل بویه در قزوین جوراب های عالی تهیه می شد. به نوشتۀ شاردن، ایرانیان در دورۀ صفویه جوراب را از پارچه ای پشمی مانندِ کیسه ای بلند و باریک و بدون جا پاشنه و کفی پا، درست می کردند که تا زیر زانو بالا می آمد و در آن جا گره می خورد و در محل پاشنه تکه چرمی می دوختند تا جوراب بر اثر تماس با کفش پاره نشود. چاقچور، که به جوراب متصل می شد، نوعی جوراب ساقه بلند گشاد بود که در این دوره و دورۀ بعد رایج شد. به اعتقاد فیگوئروا جوراب ایرانیان با گیوه یک تکه است و مانند جوراب شلواری تنگ و بلند است تا به هنگام سواری و پیاده رفتن مزاحمت ایجاد نکند. جوراب زنان دورۀ صفویه ساقه بلند، ماهوتی رنگ و گاه از مخمل و زربفت بود. در این دوره در اصفهان جوراب دوزخانه هایی بود که جوراب مورد نیاز درباریان را تهیه می کرد. برخی جوراب ها از پارچه های نخی و ظریف انگلیسی دوخته می شد. البته ناگفته نماند که در بیشتر موارد پاها لُخت و بدون جوراب بود. در دورۀ قاجار مردان جوراب های کوتاه پشمی یا ابریشمی لطیفی می پوشیدند، که با عباراتْ خطاطی، یا با انواع گل ها تزئین می شد. زنان در دورۀ اول قاجار در زمستان جورابی سفید و دست بافت به سبک جدید به پا می کردند و در تابستان در اندرونی پابرهنه بودند. در دورۀ دوم قاجار، روی شلوار تنگ و چسبانی که رایج بود جوراب سفید پوشیده می شد. در دورۀ پهلوی جوراب های غربی مُد شد و جای ساق پیچ ها را گرفت، اما کماکان ساق پیچ ها در شهر های مختلف ایران به کار می رفت.

نقل قول ها

جوراب پوشاکی نخی، نایلونی و یا کاموایی برای پا.
• «دوستانت را برپایهٔ شخصیت و جورابت را برپایهٔ رنگ برگزین.» -> گری الدمن

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جوراب‏ نوعی پوشش پا است. از آن به مناسبت در بابهای طهارت، صلات و حج نام برده‏اند.
ته کفش نجس با شرایطی با راه رفتن روی زمین پاک می‏گردد. در الحاق جوراب به کفش در این حکم بحث است.
برخی صورتی را که پوشیدن جوراب به جای کفش متعارف باشد ملحق دانسته‏اند. مسح کردن پا از روی جوراب و مانند آن در حال اختیار صحیح نیست.
پوشیدن لباس نجسی که به تنهایی ساتر عورت نیست، مانند جوراب و کلاه در نماز جایز است. در اینکه از اجزای حیوان حرام گوشت بودن آن نیز بدون‏ اشکال است یا نه، اختلاف است. مشهور قائل به عدم صحّت نماز با آن شده‏اند. پوشیدن جوراب تنگ در نماز مکروه است.
پوشاندن روی پا با مثل کفش و جوراب در حال احرام برای مرد در غیر حال ضرورت حرام است.


گویش اصفهانی

تکیه ای: ǰurow
طاری: gowra
طامه ای: ǰerâb
طرقی: gowra
کشه ای: gowra
نطنزی: ǰurov


واژه نامه بختیاریکا

پا پیجن؛ گُربی

جدول کلمات

ساق

پیشنهاد کاربران

در زبان کردی kurdi
گۆراو ( goraw )
گۆرەوی ( gorawi )
گۆروا ( gorwa )
جوراو ( juraw )
تلفظ میشود

در زبان کردی فقط به جوراب ،
گورب می گویند چرا دروغ می نویسی


گورک به معنی جورابدرزبانکوردی

جوراب به انگلیسی sock و جوراب ها socks میشود

جوراب =Socks

گورب

جوراب مردانه
جوراب بلند: به جوراب هایی گفته میشود که معمولا تا زیر زانو بالا می آید.
جوراب های ساق متوسط: این جوراب ها مچ پا را می پوشاند و معمولا ۷. ۵ تا ۹ سانت از مچ پا بالاتر می آید.
جوراب های بدون ساق: جوراب های بدون ساقی که فقط مچ پا را می پوشاند.
پاپوش مردانه یا جوراب سرانگشتی : جوراب هایی که فقط انگشنتان پا را می پوشانند و روی پا نیز باز است.


جوراب به ترکی می شود: " جوراپ "، در این کلمه و در بسیاری از کلمات دیگر حرف " ب " وقتی در آخر کلمه قرار می گیرد، تبدیل به " پ " می شود ولی هنگامی که دیگر در آخر کلمه نیست به صورت " ب " گفته و نوشته می شود. مثال: " جورابلار " = جورابها و دیگر نمی گویند: " جوراپلار "

به سان برابر پارسی واژه جوراب من واژه پاپیچ را پیشنهاد میکنم

جوراب
این واژه پارسی است و از دو بخش دارد: جور - آب
جور همان گور به مینه ی جای گود و تو خالی یا میان تُهی می باشد که وات " گ" به " ج" دگرش یافته مانند : نرگس < نرجس ، پای به درون جور یا گور می رود.
پس وند - آب گونه ای نام ساز است که در واژه های کهن پارسی به جای مانده که شوربختانه دیگر زایا ( مُوَلِد ) نیست و بهتر می شد اگر دوباره کُنا ( فعال ) می گشت ، این واژه ها مسل : جواب ، شاداب ، هِساب ( حساب ) . . .
شکل دیگر - آب در پارسی اربیده : - اَف مانند طَرَف که در اَسل : تَراف بوده : تَرا - آف < تَراب
شکل آن در انگلیسی: op که همان up نوین ست مانند :
stop : st - op
st = ایست از ایستادن
op = آف / اَف / آب
stop = ایستاب ، ایستاف

در گفتار لری واژه های گورمی، پا کش در مَنای جوراب به کار می برده اند.

یک لنگه جوراب=sock
یک جفت جوراب=socks

پارسی تازی گشته، گورَب ( برهان ) ، پایتابه، پاتابه ( آنندراج )


کلمات دیگر: