کلمه جو
صفحه اصلی

نیر


مترادف نیر : تابناک، تابنده، روشن، روشنی بخش، منور، منیر، نورانی

فارسی به انگلیسی

luminary

عربی به فارسی

زرده تخم مرغ , محتويات نطفه


فرهنگ اسم ها

اسم: نیر (دختر) (عربی) (طبیعت، کهکشانی) (تلفظ: nayyer) (فارسی: نَيّر) (انگلیسی: nayyer)
معنی: روشنایی بخش، تابنده، نورانی، روشن، منور، ( در قدیم ) ستاره، کوکب

مترادف و متضاد

تابناک، تابنده، روشن، روشنی‌بخش، منور، منیر، نورانی


فرهنگ فارسی

نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان اردبیل استان سوم . این دهستان در قسمت باختری اردبیل در کوهستان واقع است و از ۳۳ ده تشکیل شده که سکنه مجموع آنها ۱۹۴۲۴ تن میباشد. مرکز آن نیز نیر نام دارد که در ۳۶ کیلومتری باختر اردبیل در مسیر شوسه اردبیل - تبریز واقع است . کوهستانی و معتدل است و ۲۳۲٠ تن سکنه دارد . چشمه و رود آنرا مشروب میسازد .
نوردهنده، روشنایی دهنده، بسیاردرخشان، خورشید
( صفت ) ۱ - نور دهنده روشنایی بخش . ۲ - روشن منور : (( بس که بود نیرو رخشان تنم نور دهد از پس پیراهنم . ) ) یا نی دوده اعظم . ۱ - آفتاب : (( درین سال تیر اعظم که بحکم دادار جهان آفرین واسط. نظام عالم است ... ) ) ۲ - نامی است از نامهای زنان .
قصبه مرکزی بخش نیر شهرستان نیر . در ۵۷ هزار گزی جنوب غربی یزد متصل براه فرعی نیربه ابر قو . مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول ۵۴ درجه و ۱۷ دقیقه ۲٠ ثانیه شرقی از نصف النهار گرینویچ عرض ۳۱ درجه ۳۲ دقیقه ۳٠ ثانیه شمالی . ارتفاع از سطح دریا ۱۵۱۵ متر . موقعیت طبیعی - کوهستانی هوا معتدل مذهب مسلمان شیعه . زبان فارسی . آبش از قنات آبکوهی محصولش غلات حبوبات بادام گردو توت و انگور . شغل مردمش صنایع دستی زنان کرباس بافی و راه ماشین رو است . یکباب دبستان و پاسگاه ژاندارمری و دو زیارتگاه دارد .

فرهنگ معین

(نَ یِّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - نور دهنده . ۲ - روشن ، منور.

لغت نامه دهخدا

نیر. (اِخ ) نام یکی از دهستانهای حومه ٔ شهرستان اردبیل . از شمال به دهستان ایردموسی و از جنوب به دهستان ملایعقوب ، از مشرق به دهستان کورائیم و از مغرب به دهستان آغمیون محدود می باشد. این دهستان در قسمت شرق اردبیل در منطقه ای کوهستانی واقع است و از 33 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19424 نفر است . مرکز این دهستان قصبه نیر و قراء مهم آن عبارت است از: متفرچی ، بامچی بالا، نیلات نجیق ، ویرسه ، بیجه میر، قره تپه ، ایرنجی ، ماری ، قیه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


نیر. (ع اِ) نی و رشته چون مجتمع گردد. (منتهی الارب ). قصب و خیوط چون با هم آیند. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگار جامه . (منتهی الارب ). طراز جامه . (فرهنگ خطی ). عَلَم . (دهار) (منتهی الارب ). علم جامه . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || پود جامه . (منتهی الارب ). رجوع به معنی بعدی شود. || ریشه و پرزه ٔ جامه . (منتهی الارب ). هدب و لحمه ٔ جامه . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || یوغ . (دهار). یوغ آماج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چوبی که بر گردن دو گاو نهند. یوغ . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || چوب جولاهگان که بر وی بافند. (منتهی الارب ). ج ، انیار. نیران . || کرانه ٔ راه یا صدر آن یا نشان روشن راه و شکاف آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).


نیر. [ ن َ ] (ع مص ) نگارین کردن جامه را. (از منتهی الارب ).نیر و علم بر جامه به کار بردن . (از اقرب الموارد). علم کردن جامه . (از تاج المصادر بیهقی ). || روشن گردیدن . (از ناظم الاطباء). رجوع به نور شود.


نیر. [ ن َی ْ ی ِ ] (ع ص ) بسیار نورکننده . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). نوردهنده . روشن کننده . (ناظم الاطباء). روشن . (دستورالاخوان ). منیر. (اقرب الموارد) (المنجد) (متن اللغة). خوشرنگ . تابناک . (از متن اللغة). روشن . تابدار. (ناظم الاطباء). تابان . درخشان . درفشان . رخشان . درخشنده . درفشنده . مضی ٔ. رخشنده . مشرق . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) کوکب . نجم . (یادداشت مؤلف ). به مناسبت کثرت نور آفتاب را گویند. (غیاث اللغات ).
- نیر اصغر ؛ ماه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). قمر. مقابل نیر اعظم و نیر اکبر.
- نیر اعظم ؛آفتاب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خورشید. شمس .
- نیر اکبر ؛ خورشید. شمس .
- نیرالزورق ؛ ستاره ای است . (از اقرب الموارد).
- نیرالفکة ؛ ستاره ای است از قدر سوم در صورت فَکَّه . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد).


نیر. [ ن ِ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان . در 10هزارگزی جنوب قصبه ٔ رزن ، 5هزارگزی خاور شوسه ٔ رزن به همدان و در جلگه ٔ سردسیر مالاریائی واقع است و 1500 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات وحبوبات و صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


نیر. [ ن َ ] ( ع مص ) نگارین کردن جامه را. ( از منتهی الارب ).نیر و علم بر جامه به کار بردن. ( از اقرب الموارد ). علم کردن جامه. ( از تاج المصادر بیهقی ). || روشن گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به نور شود.

نیر. ( ع اِ ) نی و رشته چون مجتمع گردد. ( منتهی الارب ). قصب و خیوط چون با هم آیند. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || نگار جامه. ( منتهی الارب ). طراز جامه. ( فرهنگ خطی ). عَلَم. ( دهار ) ( منتهی الارب ). علم جامه. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || پود جامه. ( منتهی الارب ). رجوع به معنی بعدی شود. || ریشه و پرزه جامه. ( منتهی الارب ). هدب و لحمه جامه. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || یوغ. ( دهار ). یوغ آماج. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). چوبی که بر گردن دو گاو نهند. یوغ. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || چوب جولاهگان که بر وی بافند. ( منتهی الارب ). ج ، انیار. نیران. || کرانه راه یا صدر آن یا نشان روشن راه و شکاف آن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

نیر. [ ن َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) بسیار نورکننده. ( غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). نوردهنده. روشن کننده. ( ناظم الاطباء ). روشن. ( دستورالاخوان ). منیر. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( متن اللغة ). خوشرنگ. تابناک. ( از متن اللغة ). روشن. تابدار. ( ناظم الاطباء ). تابان. درخشان. درفشان. رخشان. درخشنده. درفشنده. مضی ٔ. رخشنده. مشرق. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِ ) کوکب. نجم. ( یادداشت مؤلف ). به مناسبت کثرت نور آفتاب را گویند. ( غیاث اللغات ).
- نیر اصغر ؛ ماه. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). قمر. مقابل نیر اعظم و نیر اکبر.
- نیر اعظم ؛آفتاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). خورشید. شمس.
- نیر اکبر ؛ خورشید. شمس.
- نیرالزورق ؛ ستاره ای است. ( از اقرب الموارد ).
- نیرالفکة ؛ ستاره ای است از قدر سوم در صورت فَکَّه. ( یادداشت مؤلف ) ( از اقرب الموارد ).

نیر. ( اِخ ) نام یکی از دهستانهای حومه شهرستان اردبیل. از شمال به دهستان ایردموسی و از جنوب به دهستان ملایعقوب ، از مشرق به دهستان کورائیم و از مغرب به دهستان آغمیون محدود می باشد. این دهستان در قسمت شرق اردبیل در منطقه ای کوهستانی واقع است و از 33 آبادی تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 19424 نفر است. مرکز این دهستان قصبه نیر و قراء مهم آن عبارت است از: متفرچی ، بامچی بالا، نیلات نجیق ، ویرسه ، بیجه میر، قره تپه ، ایرنجی ، ماری ، قیه. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).

نیر. (اِخ ) دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل . در 36هزارگزی غرب اردبیل در مسیر جاده ٔ اردبیل به تبریز در منطقه ٔ کوهستانی معتدل هوایی واقع است و 2320 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و رود، محصولش غلات و حبوبات ، شغل اهالی زراعت وگله داری است . لبنیات و گوسفند و چرم و روده از صادرات این ده می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).


نیر. (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی بخش نیر شهرستان نیر. در 57هزارگزی جنوب غربی یزد متصل به راه فرعی نیر به ابرقو. مختصات جغرافیایی آن به شرح زیر است : طول 54 درجه و 17 دقیقه و 20 ثانیه ٔ شرقی از نصف النهار گرینویچ . عرض 31 درجه و 32 دقیقه و 30 ثانیه ٔ شمالی . ارتفاع از سطح دریا 1515 متر. کوهستانی است . دارای هوایی معتدل است و 3280 تن سکنه دارد. آبش از قنات آبکوهی ،محصولش غلات ، حبوبات ، بادام ، گردو، توت و انگور و شغل مردمش زراعت ، صنایع دستی زنان کرباس بافی است . راه ماشین رو دارد. یک باب دبستان و پاسگاه ژاندارمری و دو زیارتگاه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


نیر. (اِخ ) یکی از بخشهای یازده گانه ٔ شهرستان یزد و در جنوب این شهرستان واقع است . از شمال به بخش مهریز و تفت ، از جنوب به بخش شهربابک و کویر ابرقو، از مشرق به بخش مهریز از مغرب به بخش اردکان و ابرقو محدود است . منطقه ٔ این بخش کوهستانی بوده ، هوای آن معتدل و آب زراعتی قراء از چشمه و قنات تأمین می شود. محصولش گندم و جو و مختصری میوجات است . شغل عمده ٔ اهالی زراعت ، صنایع دستی محلی و کرباس بافی است . آبادیهای این بخش به وسیله ٔ راههای اتومبیل رو فرعی به یکدیگر مربوط می شوند و راه اتومبیل رو ابرقو از وسط این بخش و قصبه ٔ نیر گذشته در سریزد به شوسه ٔ یزد می رسد. معادن سنگ مرمر در اوران پشت ، گل سفید، فخرآباد و سفیدآب اشکوئید و معدن سنگ آسیا در اردان وجود دارد. این بخش از 30 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 23850 نفر است . مذهب اهالی مسلمان شیعه و زبان مادری آنها فارسی است . قراء مهم این بخش عبارتند از نیر (مرکز بخش )، چنار، بنادکوک ، سخوئیه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).


نیر. [ ن ِ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش رزاب شهرستان سنندج . در 40هزارگزی جنوب شرقی رزاب و 15 هزارگزی شمال شرقی بالنگان ، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع و 771 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات و میوه و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).


فرهنگ عمید

۱. روشنایی دهنده، درخشان، نوردهنده.
۲. (اسم ) [قدیمی] ستاره.
* نیر اعظم: [قدیمی، مجاز] خورشید.

۱. روشنایی‌دهنده؛ درخشان؛ نوردهنده.
۲. (اسم) [قدیمی] ستاره.
⟨ نیر اعظم: [قدیمی، مجاز] خورشید.


دانشنامه عمومی

نیر مرکز شهرستان نیر و یکی از شهرهای استان اردبیل ایران است. این شهر در ۳۰ کیلومتری شهر اردبیل و ۲۰ کیلومتری شهر سرعین واقع شده است که وجود بزرگراه برای ارتباط نیر بااردبیل باعث اهمیت این شهر شده است.
کاروانسرای شاه عباسی (اردبیل) در گردنه سائین نیر
سنگ نوشته های اورارتویی
آتشکده های باستانی
تپه ها و قبور باستانی
غارهای باستان قیرمزی کورپی (پل قرمز)
گورستان باستانی و غارهای مسکونی باستانی در روستای ابوذر
گورستان قره شیران
آبگرم قره شیران
چشمه های بهشتی بولاغلار
سد یامچی
استخر عباسلو
قلعه بوینی یوغون در روستای کورعباسلو
تپه باستانی چالاقان
روستای توریستی ولیعصر (ایلانجیق)
این شهر دارای چشمه های آب متعدد می باشد که معروفترین آن تفرجگاه بولاغلار می باشد. این چشمه دارای آبی گواراست که در بخشی از آن پرورش ماهی هم انجام می شود. از جمله جاذبه های دیگر شهر نیر وجود آبگرم های متعدد با خاصیت درمانی می باشد که معروفترین آنها سقزچی، گل، قینرچه و بورجلو می باشند که درجه حرارت بعضی از آنها تا ۵۶ درجه سانتیگراد نیز ثبت شده است و جهت درمان امراض پوستی مفید تشخیص داده شده است. وجود منطقه زیبای بولاغلار در این شهر، آب و هوای خنک و طبیعت سبز و دلچسب فصول بهار و تابستان حاکی از پتانسیل مطلوب شهرستان برای گردشگری و توریسم است.
مناطق زیر از جمله مکانهای باستانی نیر می باشند:
دوران ماقبل تاریخی نیر از روی آثار بجا مانده در منطقه و دوران تاریخی منطقه (دهکده، معابد و دژهای صخره ای که در دل زمین کنده شده اند) قابل مطالعه است. به طور کلی کثرت معماریهای صخره ای در منطقه که یادمانهای ماندگار و پایداری از زمان کهنند اولین وسیله شناخت پیشینه تاریخی نیر می باشند و دوم متون تاریخی اعم از سالنامه های آشور و اورارتو و متون هخامنشی است که نشانگر تحولات تاریخی در آن روزگار پرتلاطم هزار ساله است.اطلاق لفظ زیکرتو در عصر مادها و اوایل هزاره اول و لفظ ساکارتی در عصر هخامنشی به معنی (سرزمین ساکنان در غارهای سنگی)، وجود معابد میترائیسم و نیز اشارات متون اوستا بر وجود بناهایی مثل دژ زیر زمینی و نیز متون شاهنامه که سرشار از چنین اشاراتی است مؤید قدمت این منطقه است. متون دوران اسلامی نیز موضوع فوق را تأیید می کند. چرا که در صحبت از اردبیل در کتاب معتبری چون احسن التقاسیم (قرن ۴ هجری) اشاره به این نکته شده است که «بیشتر خانه ها را در زیر زمین ساخته اند».بنا به نوشته بلاذری: ‍ «نیر دیهی بود و کوشک کهنه و درهم شکسته ای داشت. مرّبن عمر موصلی طایی در آنجا فرود آمد و بنیاد نهاد و پسرانش را در آن سکنی داد که به ظن قوی، اینان کوشکهایی در آن قریه بنا کردند و به صورت شهری درآوردند که احتمالاً باید همان قریه نیر باشد؛ و بازار جابروان را بنیاد نهاده، برزگش ساختند.» یکی از پسران مرّبن علی از سرکشان آذربایجان بود و در سال ۲۱۲ هجری محمد بن حمید طوسی او را دستگیر ساخته به بغداد فرستاد ولی او بار دیگر به آذربایجان برگشته و به حکمرانی خود پرداخت ابن خردابه در کتاب مسالک و ممالک (تألیف سالهای ۲۳۰–۲۳۴) او را خداوند جابروان و نیریز می خواند. جابروان یکی از شهرهای آذربایجان بوده و یاقوت حموی می نویسد که در نزدیکی نریز (نیر فعلی) بوده ولی از بلاذری نقل شده که در نریز و در نزدیکیهای اردبیل بوده است. طبق اظهار نظر مطلعین نام اصلی آن نرسی بوده است و چنین مشهور است که نرسی پادشاه مشهور ساسانی آن را آباد کرده است. این نام در نوشته های قدیمی این شهر دیده شده است.
نیر (خواننده). نایر رگالادو (به انگلیسی: Nayer Regalado) (متولد ۲ اوت ۱۹۸۶، میامی) مدل, خواننده و رقاص آمریکایی که خیلی ها وی را با اجرا در ترانه پرطرفدار همه چیز را به من بده از پیتبول می شناسند. نیر یکی از مدل های همیشگی پیتبول بوده و در بیشتر ترانه های وی با پیتبول اجرا کرده است.
تاریخ انتشار: ژوئن ۲۵، ۲۰۰۲
شرکت منتشر کننده: سونی میوزیک
فرمت: دانلود

نیر (رزن). مختصات: ۳۵°۱۷′۱۸″ شمالی ۴۹°۰۲′۵۰″ شرقی / ۳۵٫۲۸۸۳۳°شمالی ۴۹٫۰۴۷۲۲°شرقی / 35.28833; 49.04722
این یک مقالهٔ خرد پیرامون یک روستا است. با گسترش آن به ویکی پدیا کمک کنید.
نیر (رزن)، روستایی از توابع شهرستان درگزین در استان همدان ایران است.
این روستا در دهستان درجزین سفلی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۶۹۸ نفر (۵۵۵ خانوار) بوده است.

نیر (کامیاران). نیر (کامیاران)، روستایی از توابع بخش موچش شهرستان کامیاران در استان کردستان ایران است.
این روستا در دهستان گاورود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۳۶۵ نفر (۳۲۶خانوار) بوده است.

نیر (یزد). مختصات: ۳۱°۲۹′۰۲″ شمالی ۵۴°۰۷′۳۹″ شرقی / ۳۱.۴۸۳۸۹° شمالی ۵۴.۱۲۷۵۰° شرقی / 31.48389; 54.12750
نیر شهری است در بخش نیر شهرستان تفت استان یزد ایران.
نیر شهری است خوش آب و هوا در منطقه ای کوهستانی که امروزه با احداث چندین کارخانه رفته رفته به شهری صنعتی تبدیل می گردد. همچنین با دارا بودن مزرعه های متعدد پرورش گل رز یکی از مراکز اصلی تولید گل رز گلخانه ای در استان یزد می باشد که اغلب به شهرها و همچنین کشورهای همجوار صادر می شود. شهر نیر دارای روستاهای سرسبز و خوش آب و هوای زیادی می باشد که از آن جمله می توان از روستای دیدنی و زیبای «پندر،چاهوک،زردین،سخوید،بنادکوکو بیداخوید » نام برد که هر ساله تعداد زیادی مسافر از آن دیدن می کنند. شهر نیر در ۸۰ کیلومتری مرکز استان واقع شده است و دارای آب و هوای کوهستانی است اغلب مردم نیر کشاورز و دامدار هستند بخش نیر دارای ۵۲ روستا است؛ و اینکه اب و هوای نیر با مرکز استان قابل مقایسه نیست در کنار شیر کوه همیشه سرافراز که در خود زمستان را در تابستان جای می دهد همچنین دیدنی های همچون گردوی سوخته سنگ عروس درختی باعمر بیش از ۳۰۰۰ سال در ترکان آباد دریاچه خاکی. برای اطلاعات بیشتر و گردش در منطقه می توانید به وب گاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان یزد مراجعه نمائید. محله بغل سخوید یکی از روستاهای ازدهستان سخوید درموقعیت جغرافیائی خوب دردامنه کوه قرار دارددرمجاور راه اصلی یزد به مرکز دهستان سخوید و بنادکوک ومرکز بخش نیر

گویش مازنی

/nayr/ نگیر

نگیر


گویش بختیاری

نور، قوه بینایى tiam nir nâra>:چشمم کم‏سو شده، قدرت بینایى‏ام کم شده> .


واژه نامه بختیاریکا

بهانه؛ دست آویز؛ به نیر

پیشنهاد کاربران

در گفتار لری:
نیر به مَنای نور، نورانی یا نور دهنده به کار می رود.
مانند جابجایی دو حرف ( ی، و ) در واژه پول و پیل
در مَثل:
به نام نیر خدا
فلانی آدم نیرونی است.

نیر به مَنای رخ، چهره، پیشانی یا حالت چهره هم به کار می رود.
در مَثل :
فلانی نیرش ابری شد = فلانی ناراحت شد.
فلانی بد نیر است= فلانی اخمو است.

نیر ( Neer ) در زبان سانسکریت به معنی آب است


کلمات دیگر: