کلمه جو
صفحه اصلی

جریره

فرهنگ اسم ها

اسم: جریره (دختر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: jarireh) (فارسی: جَریره) (انگلیسی: jarireh)
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر پیران ویسه، همسر سیاوش و مادر فرود

فرهنگ فارسی

گناه، بزه، جنایت، جرائرجمع
( اسم ) گناه بزه جنایت . جمع : جرائر ( جرایر ) .
نام آبیست که آنرا جریره گویند اصمعی گوید : در پایین قطی در سمت مشرق جریر وادیی است از آن بنی اسد و در آن آبی است بنام جریره .

فرهنگ معین

(جَ رِ ) [ ع . جریرة ] (اِ. ) گناه ، جنایت .

لغت نامه دهخدا

جریره . [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام دختر پیران ویسه است که زن سیاوش بود و فرود پسر او است . (برهان ) (آنندراج ). نام دختر پیران ، زن سیاوش . (لغات شاهنامه تألیف شفق ص 101). نام دختر بزرگ پیران ویسه ، زن سیاوش که بدست طوس کشته شد. (یادداشت مؤلف ) :
پس پرده ٔ من [ پیران ] چهارند خرد
چو باید ترا [ سیاوش را ] بنده باید شمرد
از ایشان جریره است مهتر بسال
که از خوبرویان ندارد همال .

فردوسی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).


ز خوبان جریره مرا درخور است
که پیوند از خان تو بهتر است .

فردوسی .


جریره زنی بود مام فرود
ز بهر سیاوش دلش پر ز دود.

فردوسی .


پس از داخل شدن به توران پیران ویسه سپهبد افراسیاب دختر خود جریره را بدو داد. از او پسری آمد موسوم به فرودو پس از چندی سیاوش بمیل خودِ پیران ، دختر افراسیاب را موسوم به فرنگیس به زنی گرفت . (از یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 232). و سیاوش را همچنین کیخسرو بود از فرنگیس دختر افراسیاب و فرود از جریره دختر پیران ویسه و به روایتی گویند خواهر بود پیران را. (از مجمل التواریخ و القصص ص 29).

جریرة. [ ج ُ رَ رَ ] (اِخ ) نام آبی است که آنرا جریرة گویند. اصمعی گوید: در پایین قطی در سمت مشرق جریر وادیی است ازآن ِ بنی اسد و در آن آبی است بنام جریرة. (از معجم البلدان ).


( جریرة ) جریرة. [ ج َ رَ ] ( ع اِ ) گناه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار )( مهذب الاسماء نسخه خطی ). گناه و جنایت. ( از اقرب الموارد ). جَریمَة. ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). ج ، جَریر، جَرائر. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).
- ضامن جریرة ؛ اصطلاحی فقهی است و آن این که در صورت اجتماع شرایط بخصوص ، شخص یکی از طبقات وراث محسوب میشود. رجوع به ضمان و ارث شود.
- ضمان جریرة ؛ اصطلاح فقهی است. رجوع به ارث و ضمان شود.
- ولاء جریرة ؛ اصطلاحی است در فقه که در شرایط خاصی یکی از موجبات ارث است. رجوع به ارث و ضمان شود.
|| برای کسی. بخاطر کسی : فعلته من جریرتک ؛ یعنی کردم آن را از بهر تو. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

جریرة. [ ج ُ رَ رَ ] ( اِخ ) نام آبی است که آنرا جریرة گویند. اصمعی گوید: در پایین قطی در سمت مشرق جریر وادیی است ازآن ِ بنی اسد و در آن آبی است بنام جریرة. ( از معجم البلدان ).
جریره. [ ج َ رَ ] ( اِخ ) نام دختر پیران ویسه است که زن سیاوش بود و فرود پسر او است. ( برهان ) ( آنندراج ). نام دختر پیران ، زن سیاوش. ( لغات شاهنامه تألیف شفق ص 101 ). نام دختر بزرگ پیران ویسه ، زن سیاوش که بدست طوس کشته شد. ( یادداشت مؤلف ) :
پس پرده من [ پیران ] چهارند خرد
چو باید ترا [ سیاوش را ] بنده باید شمرد
از ایشان جریره است مهتر بسال
که از خوبرویان ندارد همال.
فردوسی ( از حاشیه برهان چ معین ).
ز خوبان جریره مرا درخور است
که پیوند از خان تو بهتر است.
فردوسی.
جریره زنی بود مام فرود
ز بهر سیاوش دلش پر ز دود.
فردوسی.
پس از داخل شدن به توران پیران ویسه سپهبد افراسیاب دختر خود جریره را بدو داد. از او پسری آمد موسوم به فرودو پس از چندی سیاوش بمیل خودِ پیران ، دختر افراسیاب را موسوم به فرنگیس به زنی گرفت. ( از یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 232 ). و سیاوش را همچنین کیخسرو بود از فرنگیس دختر افراسیاب و فرود از جریره دختر پیران ویسه و به روایتی گویند خواهر بود پیران را. ( از مجمل التواریخ و القصص ص 29 ).

جریرة. [ ج َ رَ ] (ع اِ) گناه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار)(مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). گناه و جنایت . (از اقرب الموارد). جَریمَة. (آنندراج ) (مهذب الاسماء). ج ، جَریر، جَرائر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
- ضامن جریرة ؛ اصطلاحی فقهی است و آن این که در صورت اجتماع شرایط بخصوص ، شخص یکی از طبقات وراث محسوب میشود. رجوع به ضمان و ارث شود.
- ضمان جریرة ؛ اصطلاح فقهی است . رجوع به ارث و ضمان شود.
- ولاء جریرة ؛ اصطلاحی است در فقه که در شرایط خاصی یکی از موجبات ارث است . رجوع به ارث و ضمان شود.
|| برای کسی . بخاطر کسی : فعلته من جریرتک ؛ یعنی کردم آن را از بهر تو. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


فرهنگ عمید

۱. گناه، بزه.
۲. جنایت.

دانشنامه عمومی

جریره در اسطوره های ایرانی دختر پیران است . او با سیاوش ازدواج کرد و ثمرهٔ این ازدواج فرود بود.
طبری. تاریخ الرسل و المولک
فردوسی. «داستان فرود سیاوش».شاهنامه

دانشنامه آزاد فارسی

در شاهنامه، دختر پیران ، سپهسالار تورانی، که به روایتی پیران او را به همسری سیاوش درآورد و او پسری زاد که نامش را فرود نهادند. جریره فرود را بر آن داشت که به کین خواهی پدر رود.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به جنایت خطایی جریره می گویند و از آن در باب ارث سخن گفته اند.
در لغت جریره به معنای جنایت و گناه است . و مراد از آن در کلمات فقها جنایت خطایی است که موجب ثبوت دیه بر عاقله می شود.جَریره، واژه ای که به شکل ترکیب «ولاء ضمان جریره» به کار رفته، و در اصطلاحی فقهی نوعی ارتباط بین دو نفر از طریق عقد است.در منابع اهل سنت اصطلاح «ولاء موالات» به همین معنا به کار رفته است.اثر شرعی عقد ولاء، لزوم پرداخت دیه (عقل) و ارث بردن یکی از متعاقدان یا هر دوی آن ها از دیگری است.از نظر اشتقاق، ریشۀ «ج رر» در زبان عربی به معنای کشیدن و گستردن چیزی است، و از همین جا ست که واژۀ جریره به معنای جنایت و گناه به کار رفته است، زیرا گویی گناه چیزی است که شخص به سوی خود می کشد. گفتنی است بر اساس قاعدۀ شخصی بودن مجازات ها، در پاره ای از احادیث ، مسئولیت فرد در مقابل جریرۀ دیگری نفی شده است.
پیشینه
یکی از سنت های رایج در نظام اخلاقی محدود به قبیله در بین عرب پیش از اسلام ، «تناصر» بود که اسبابی چون «تحالف» (هم قسم شدن) داشت و رابطۀ توارث را بین دو نفر بیگانه برقرار می ساخت.با نظر به تأکید بر عهد و پیمان در اسلام، این سنت در قالب یک عقد ــ البته با اصلاحاتی ــ امضا شد. براساس برخی گزارش ها عقد یمین در آیۀ شریفۀ «... وَالَّذینَ عَقَدَتْ اَیْمانُکُمْ فَاَتوهُمْ نَصیبَهُم...» اشاره به همین پیمان دارد.
ابعاد موضوع
هم زمان با گسترش سرزمین های اسلامی و پدید آمدن روابط نزدیک میان عرب ها با اقوام دیگر، بحث از هم پیمانی ابعاد جدیدی به خود گرفت و زمینه ای برای ایجاد پیوندهایی میان اعراب و دیگر ملل گردید.از خلال روایت های اندک بر جای مانده از پیامبر (ص)، از ابعاد این موضوع در عصر پیامبر (ص) آگاهی داریم؛ اما در عصر صحابه و پس از رخداد فتوح، گزارش های مهمی از آراء حضرت علی (ع)، عمر، ابن مسعود و زید بن ثابت نقل شده است.
بیان حکم
...

جدول کلمات

گناه ، جنایت


کلمات دیگر: