کلمه جو
صفحه اصلی

خرس


مترادف خرس : دب | لالی، گنگی، بی زبانی

فارسی به انگلیسی

bear, bruin

bear


bruin


مترادف و متضاد

bear (اسم)
خرس، اقا خرس، لقب روسیه ودولت شوروی

clodhopper (اسم)
دهاتی، خرس، روستایی، کفش های زمخت سنگین

lubber (اسم)
خرس، ادم کودن، ادم بی دست و پا، ملوان تازه کار

bruin (اسم)
خرس، اقا خرس

laggard (اسم)
خرس، ادم کند دست، ادم دست سنگین

lummox (اسم)
خرس، ادم کودن، ادم ناشی و خام دست

لالی، گنگی، بی‌زبانی


فرهنگ فارسی

( صفت ) جمع اخرس و خرسائ گنگان .
نام جایگاه استواری بوده بارمنیه در ساحل دریا و متصل بشروان .

فرهنگ معین

(خِ) (اِ.) پستانداری است از راستة گوشت خواران تنومند و قوی ، با بدنی پُر پشم که می تواند روی دو پا بایستد و از درخت بالا رود. ؛ با ~ توی جوال رفتن کنایه از: با شخص نامناسبی سر و کار پیدا کردن .


(خَ رَ) [ ع . ] (اِمص .) گنگی .


(خِ ) (اِ. ) پستانداری است از راستة گوشت خواران تنومند و قوی ، با بدنی پُر پشم که می تواند روی دو پا بایستد و از درخت بالا رود. ، با ~ توی جوال رفتن کنایه از: با شخص نامناسبی سر و کار پیدا کردن .
(خَ رَ ) [ ع . ] (اِمص . ) گنگی .

لغت نامه دهخدا

خرس . [ خ ِ ] (اِخ ) نام جایگاه استواری بوده به ارمنیه در ساحل دریا و متصل بشروان . (از معجم البلدان ).


خرس . [ خ ِ ] (اِ)چارپایی گوشت خوار و بسیار پشم آلود از طایفه ٔ ماشیةالخفیة. (از ناظم الاطباء). بهندی آزاریچهه گویند. (ازغیاث اللغات ). در حاشیه ٔ برهان چ معین آمده است : پهلوی xirs [ ars «یونکر 120» ]، اوستا shaخ ar، پارسی باستان arsha (در arshama) [ رجوع شود به اَرشام ]،اشکاشمی xurs، شغنی yursh، یودغا yersh «گریرسن 85»، استی ars «کتاب است 107»، گیلکی xars (در کتاب 1 ص 287: xers) فریزندی xaers، یرنی و نطنزی xers «کتاب 1 ص 287»، سمنانی xars، سنگسری و سرخه یی و لاسگردی و شهمیرزادی « Yxersتاب 2 ص 184»، سغدی -« shshبنونیست 210». نوعی از پستانداران گوشت خوار، شامل جانوران سنگین بدن با پوست ضخیم که روی کف پا حرکت کنند.
خرس از نظر جانورشناسان : این کلمه نام افراد دسته ای از حیوانات چهارپادار «ارسیدو» می باشد که از طایفه ٔ گوشتخوارانند . این دسته از حیوانات گوشتخوار وابسته بطبقه ٔ ارکتوئید است و از این طبقه «سگ »ها و «راکون »ها و «گورکن »ها و «سکانک »ها و «راسو»ها می باشند. خانواده ٔ خرسها شامل هفت صنف معین اند و در همه ٔ نقاط عالم جز استرالیا یافت میشوند. نوع بسیار کوچک این حیوان کمی بزرگتر از سگ است در حالی که نوع بزرگ آن که کادیاک قهوه ای رنگ می باشد نُه پا طول دارد. خرسهای قطبی یعنی خرسهای خاکستری و قهوه ای رنگ بزرگترین گوشخوارانی می باشند که در زمین زیست می کنند، و برخلاف عقیده ٔ عمومی این حیوان فقط در موارد غیرعادی برای نوع آدمی خطرناک میشود. خرسها همواره با بدن تنومند و نسبةً بی قواره و پاهای کوچک و دم کوتاه مشخص می گردند و پنجه های آنان برخلاف پنجه های گربه از نوع منقبض شونده نیست . غذای خرسها نوع خاصی نیست و این حیوان از همه نوع غذا تغذیه می کند. انواع مختلف خرسها ازریشه ٔ درختان و میوه هایی چون دانه های انگور و جانورانی چون کرمها و مورچه ها و ماهیها و گاهی نیز از حیوانات بسیار کوچک خود را سیر می کنند، با این همه می توان در انواع خرسها خرسهای قهوه ای رنگ و خرسهای قطبی را گوشتخوار تشخیص داد و خرسهای مالاریایی را از نوعی دانست که صرفاً از عسل تغذیه می کنند. در سرزمینهای معتدله خرسها بوقت پائیز بیشتر از سایر ایام سال گوشت می خورند تا در ایام زمستان بوقت خواب زمستان واجد ذخیره ٔ کافی از چربی برای خود باشند. در امریکای شمالی نوعی خرس بنام اوارکتوس امریکائوس وجود داشته و پیش از آنکه این ناحیه پر از جمعیت شود در جنگلها می زیسته است ، این حیوان با اندازه ای متوسط و رنگ سیاه مشخص میشد و امروز در پارکهای بزرگ مرکز تربیت و نگاهداری حیوانات ما اغلب به این حیوان برمی خوریم که بعضی از آنها در شاهراه ایستاده و از مسافران شیرینی می گیرند. نوزادان خرس که معمولاً دو یا سه تا می باشند وقتی در زمستان بدنیا می آیند مادر آنها در خواب زمستانی است . آنها بوقت تولد برهنه از پشم و کورند و در حدود 8 اینچ درازا دارند. نوع قهوه ای رنگ این جانور که در شمال اروپا و آسیا و آلاسکا وجود دارد خیلی زود تربیت می پذیرد و گاهگاه بجهت تربیت دیده شده که این حیوان بر اثر دستور مربی با شنیدن نوایی می رقصد. خرسهای سفید قطبی بنظر می رسدکه جالب توجه ترین صنف خانواده ٔ خرس اند چه این خرسها بحد بسیار زیباتر از سایر خرسها می باشند مضافاً آنکه چون چالاکی فراوانی در آب بازی دارند در آنجاست که آنها می توانند سگ ماهی ها را تعقیب کنند و بشکار گرازماهی و سایر انواع ماهی پردازند. ابوقتادة. دُب ّ. هجرس . قُبّاح . ابوجُهَینة. ابوالحلاج . ابوحُمَید، ابوسلمه . ابواللماس . دیسم . (یادداشت بخط مؤلف ) :
فرودآمد ز پشتش چون تو ملعون
شده کالفته چون خرسی خشینه .

لبیبی .


با ملک چکار است فلان را و فلان را
خرس از در گلشن نه و خوک از در گلزار.

منوچهری .


یکیست روی ببینم چنانکه خرسی را
بگاه ناشنه برداشتن لویشه کنی .

؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ).


من غند شدم ز بیم غنده
چون خرس بکون فتاده در دام .

ابوطاهر.


زآن یکی خرس که بدخشی طبع
دیگری پیل که شد فسق پرست .

خاقانی .


بریش تیس و به بینی ّ پیل و غبغب گاو
بخرس رقص کن و بوزنینه ٔ لعّاب .

خاقانی .


مهر ابله مهر خرس آمد یقین
کین او مهر است و مهر اوست کین .

مولوی (مثنوی ).


خرس نیزار خورد بناچارش
زود در کح کح اوفتد کارش .

اوحدی .


ارض مدبه ؛ زمین خرسناک . (منتهی الارب ).
- امثال :
آیا خرس تخم می گذارد یا بچه می کند؟ گفتند از این دم بریده هرچه بگویید برمی آید . (یادداشت بخط مؤلف ).
از خرس مویی ؛ از مردی ممسک گرفتن چیزی هرچند ناچیز خوش باشد: (یادداشت بخط مؤلف ) :
یکی از دوستانم گفت بستان
مگر نشینده ای از خرس مویی ؟

یغما.


خانه ٔ خرس و بادیه ٔ مس .
خرس در کوه بوعلی سیناست ، نظیر: در بیابان کفش کهنه نعمت خداست . (یادداشت بخط مؤلف ).
هرجا خرس است جای ترس است .
- مثل خرس تیرخورده ؛ کنایه از حدت عصبانیت است . (یادداشت بخط مؤلف ).
- مثل خرس خونسار .
- مثل خرس کوه قلات .
|| نام دو شکل است بر فلک جانب شمال که بصورت خرس اند، یکی را دب اکبر و دیگری را دب اصغر گویند. (آنندراج ). رجوع به دب اکبر و دب اصغر شود.

خرس . [ ] (اِخ ) نام دیهی بوده از دههای معتبر و تابع خوی به آذربایجان . (از نزهةالقلوب چ لیدن ص 85).


خرس . [ خ َ / خ ِ ] (ع اِ) خم می . (از مهذب الاسماء). خُم . (از منتهی الارب ). ج ، خُروس .


خرس . [ خ َ رَ ] (ع اِ) عیب کوچکی است در اسب و علامت آن شیهه کشیدن این حیوانست بی آنکه بتواند حمحمه کند. (از صبح الاعشی ج 2 ص 25).


خرس . [ خ َ رَ ] (ع مص ) گنگ شدن . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (منتهی الارب ) :
در ثنای مجلس میمون تو مداح را
ناید اندر دل ملال و از زبان ناید خَرَس .

سوزنی .


|| (اِمص ) گنگی . (منتهی الارب ). || (مص ) نوشیدن از خم . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).

خرس . [ خ َ رِ ] (ع ص ) به شب نخوابنده ،منه : رجل خرس ؛ مردی که بشب نخوابد. (منتهی الارب ).


خرس . [ خ ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَخْرَس و خَرْساء. رجوع به اخرس و خرساء شود :
آخر از استاد باقی را بپرس
یا حریصان جمله کورانند و خُرس .

مولوی (مثنوی ).


|| مهمانی ولادت . (از منتهی الارب ).زاج سور. (یادداشت بخط مؤلف ). شیشه بندان . حمام زایمان . (یادداشت بخط مؤلف ).

خرس. [ خ ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَخْرَس و خَرْساء. رجوع به اخرس و خرساء شود :
آخر از استاد باقی را بپرس
یا حریصان جمله کورانند و خُرس.
مولوی ( مثنوی ).
|| مهمانی ولادت. ( از منتهی الارب ).زاج سور. ( یادداشت بخط مؤلف ). شیشه بندان. حمام زایمان. ( یادداشت بخط مؤلف ).

خرس. [ خ َ / خ ِ ] ( ع اِ ) خم می. ( از مهذب الاسماء ). خُم. ( از منتهی الارب ). ج ، خُروس.

خرس. [ خ َ رَ ] ( ع مص ) گنگ شدن. ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( منتهی الارب ) :
در ثنای مجلس میمون تو مداح را
ناید اندر دل ملال و از زبان ناید خَرَس.
سوزنی.
|| ( اِمص ) گنگی. ( منتهی الارب ). || ( مص ) نوشیدن از خم. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).

خرس. [ خ َ رِ ] ( ع ص ) به شب نخوابنده ،منه : رجل خرس ؛ مردی که بشب نخوابد. ( منتهی الارب ).

خرس. [ خ ِ ] ( اِ )چارپایی گوشت خوار و بسیار پشم آلود از طایفه ماشیةالخفیة. ( از ناظم الاطباء ). بهندی آزاریچهه گویند. ( ازغیاث اللغات ). در حاشیه برهان چ معین آمده است : پهلوی xirs [ ars «یونکر 120» ]، اوستا shaخ ar، پارسی باستان arsha ( در arshama ) [ رجوع شود به اَرشام ]،اشکاشمی xurs، شغنی yursh، یودغا yersh «گریرسن 85»، استی ars «کتاب است 107»، گیلکی xars ( در کتاب 1 ص 287: xers ) فریزندی xaers، یرنی و نطنزی xers «کتاب 1 ص 287»، سمنانی xars، سنگسری و سرخه یی و لاسگردی و شهمیرزادی « Yxersتاب 2 ص 184»، سغدی -« shshبنونیست 210». نوعی از پستانداران گوشت خوار، شامل جانوران سنگین بدن با پوست ضخیم که روی کف پا حرکت کنند.
خرس از نظر جانورشناسان : این کلمه نام افراد دسته ای از حیوانات چهارپادار «ارسیدو» می باشد که از طایفه گوشتخوارانند . این دسته از حیوانات گوشتخوار وابسته بطبقه ارکتوئید است و از این طبقه «سگ »ها و «راکون »ها و «گورکن »ها و «سکانک »ها و «راسو»ها می باشند. خانواده خرسها شامل هفت صنف معین اند و در همه نقاط عالم جز استرالیا یافت میشوند. نوع بسیار کوچک این حیوان کمی بزرگتر از سگ است در حالی که نوع بزرگ آن که کادیاک قهوه ای رنگ می باشد نُه پا طول دارد. خرسهای قطبی یعنی خرسهای خاکستری و قهوه ای رنگ بزرگترین گوشخوارانی می باشند که در زمین زیست می کنند، و برخلاف عقیده عمومی این حیوان فقط در موارد غیرعادی برای نوع آدمی خطرناک میشود. خرسها همواره با بدن تنومند و نسبةً بی قواره و پاهای کوچک و دم کوتاه مشخص می گردند و پنجه های آنان برخلاف پنجه های گربه از نوع منقبض شونده نیست. غذای خرسها نوع خاصی نیست و این حیوان از همه نوع غذا تغذیه می کند. انواع مختلف خرسها ازریشه درختان و میوه هایی چون دانه های انگور و جانورانی چون کرمها و مورچه ها و ماهیها و گاهی نیز از حیوانات بسیار کوچک خود را سیر می کنند، با این همه می توان در انواع خرسها خرسهای قهوه ای رنگ و خرسهای قطبی را گوشتخوار تشخیص داد و خرسهای مالاریایی را از نوعی دانست که صرفاً از عسل تغذیه می کنند. در سرزمینهای معتدله خرسها بوقت پائیز بیشتر از سایر ایام سال گوشت می خورند تا در ایام زمستان بوقت خواب زمستان واجد ذخیره کافی از چربی برای خود باشند. در امریکای شمالی نوعی خرس بنام اوارکتوس امریکائوس وجود داشته و پیش از آنکه این ناحیه پر از جمعیت شود در جنگلها می زیسته است ، این حیوان با اندازه ای متوسط و رنگ سیاه مشخص میشد و امروز در پارکهای بزرگ مرکز تربیت و نگاهداری حیوانات ما اغلب به این حیوان برمی خوریم که بعضی از آنها در شاهراه ایستاده و از مسافران شیرینی می گیرند. نوزادان خرس که معمولاً دو یا سه تا می باشند وقتی در زمستان بدنیا می آیند مادر آنها در خواب زمستانی است. آنها بوقت تولد برهنه از پشم و کورند و در حدود 8 اینچ درازا دارند. نوع قهوه ای رنگ این جانور که در شمال اروپا و آسیا و آلاسکا وجود دارد خیلی زود تربیت می پذیرد و گاهگاه بجهت تربیت دیده شده که این حیوان بر اثر دستور مربی با شنیدن نوایی می رقصد. خرسهای سفید قطبی بنظر می رسدکه جالب توجه ترین صنف خانواده خرس اند چه این خرسها بحد بسیار زیباتر از سایر خرسها می باشند مضافاً آنکه چون چالاکی فراوانی در آب بازی دارند در آنجاست که آنها می توانند سگ ماهی ها را تعقیب کنند و بشکار گرازماهی و سایر انواع ماهی پردازند. ابوقتادة. دُب . هجرس. قُبّاح. ابوجُهَینة. ابوالحلاج. ابوحُمَید، ابوسلمه. ابواللماس. دیسم. ( یادداشت بخط مؤلف ) :

فرهنگ عمید

= خراس
= اخرس: آخر از استاد باقی را بپرس / یا حریصان جمله کورانند و خُرس (مولوی۱: ۷۸۳ ).
۱. گنگ بودن.
۲. (صفت ) گنگی، لالی.
۱. (زیست شناسی ) پستاندار گوشت خوار تنومند با دمی کوتاه و بدنی پوشیده از مو به رنگ زرد تیره، قهوه ای، یا سفید که بر کف پا راه می رود و هنگام جنگ بر روی دو پا می ایستد.
۲. (صفت ) [عامیانه، مجاز] چاق.
* خرس قطبی: (زیست شناسی ) پستانداری سفید و بزرگ تر از خرس قهوه ای با سروگردن نسبتاً کوچک که در قطب شمال زندگی می کند.

خراس#NAME?


۱. گنگ بودن.
۲. (صفت) گنگی؛ لالی.


۱. (زیست‌شناسی) پستاندار گوشت‌خوار تنومند با دمی کوتاه و بدنی پوشیده از ‌مو به رنگ زرد تیره، قهوه‌ای، یا سفید که بر کف پا راه می‌رود و هنگام جنگ بر روی دو پا می‌ایستد.
۲. (صفت) [عامیانه، مجاز] چاق.
⟨ خرس قطبی: (زیست‌شناسی) پستانداری سفید و بزرگ‌تر از خرس قهوه‌ای با سروگردن نسبتاً کوچک که در قطب شمال زندگی می‌کند.


= اخرس: ◻︎ آخر از استاد باقی را بپرس / یا حریصان جمله کورانند و خُرس (مولوی۱: ۷۸۳).


دانشنامه عمومی

(لری، ممسنی) [xars] اشک، آبِ چشم.


خرس ها پستاندارانی هستند که در خانواده Ursidae جای می گیرند. خرس ها به فروراستهٔ سگ واران تعلق دارند و نزدیک ترین خویشاوندانشان خوک های دریایی هستند. هرچند فقط هشت گونه خرس وجود دارد اما پراکنش جغرافیایی وسیعی دارند و در زیستگاه های متنوعی از قطب شمال گرفته تا برخی نقاط نیمکره جنوبی سکونت دارند.
گربه پاها
خرس آفتاب
خرس تنبل
Ursus
Tremarctos
Agriarctos †
Amphicticeps †
Amphicynodon †
خرس کوتاه چهره †
Indarctos †
Parictis †
Plionarctos †
Ursavus †
Kolponomos †
خرس ها جثه ای بزرگ، پاهای کلفت، دم کوتاه، موی زبر و پوزه دراز دارند. هر کدام از دست ها و پاهایشان دارای پنج انگشت است که قابلیت جمع شدن ندارد و از لحاظ حرکتی کف رو هستند. خرس قطبی عمدتاً گوشتخوار است و خرس پاندا تقریباً به طور خاص از گیاه بامبو تغذیه می کند اما شش گونه دیگر خرس همه چیزخوارند.
دندان خرس تیز نیست و مانند سایر گوشتخواران برای بریدن گوشت طراحی نشده است. مثلاً در بیشتر گوشتخواران، دندان نیش بزرگ است و برای کشتن طعمه کاربرد دارد. در خرس ها این دندان ها نسبتاً کوچکند و خرس ها از آن به عنوان ابزاری برای دفاع استفاده می کنند. دندان آسیای خرس مسطح و پهن است تا بتواند غذاهای گیاهی را خرد کرده و بکوبد.
هر یک از دست و پاهای خرس، ۵ چنگال تیز و بلند دارد که جمع نمی شود (برعکس گربه). این دست و پاها برای بالا رفتن از درخت و شکافتن خانه موریانه و کندوی عسل، یافتن و کندن ریشه گیاهان و گرفتن طعمه به کار می رود. راه رفتن خرس ها با راه رفتن بسیاری از گوشتخواران تفاوت دارد و گویی روی پنجهٔ پا راه می روند که برای افزایش سرعت، کارآمد است. آنها می توانند با سرعت ۳۵ کیلومتر در ساعت بدوند. خرس ها مثل انسان روی پا هم راه می روند.

خرس (ابهام زدایی). خرس ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
خرس (سرده)
خرس (فرهنگ همجنس گرایی)
خرس (فیلم ۱۳۹۰)
خرس (فیلم ۱۹۸۴)
خرس (فیلم ۱۹۸۸)

خرس (سرده). خرس (نام علمی: Ursus) نام سرده ای از خرس ها است که شامل خرس قهوه ای، خرس قطبی، و خرس های سیاه می شود.

خرس (فیلم ۱۳۹۰). خرس فیلمی به کارگردانی و نویسندگی خسرو معصومی و تهیه کنندگی جواد نوروزبیگی ساخته سال ۱۳۹۰ است.
سیمرغ بلورین بهترین صداگذاری (محمدرضا دلپاک) سی امین دوره جشنواره فیلم فجر
سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد (فرهاد اصلانی) سی امین دوره جشنواره فیلم فجر
این فیلم داستان مرد رزمنده ای است که پس از سال ها اسارت در هنگام بازگشت به منزل با ازدواج همسرش روبه رو می شود.
جوایز فیلم خرس به شرح زیر است:

خرس (فیلم ۱۹۸۴). «خرس» (انگلیسی: The Bear (1984 film)) فیلمی در ژانر زندگینامه ای به کارگردانی ریچارد سی سارافیان است که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به گری بیوسی اشاره کرد.
۲۸ سپتامبر ۱۹۸۴ (۱۹۸۴-09-۲۸) (U.S.)

خرس (فیلم ۱۹۸۸). خرس (انگلیسی: The Bear) فیلمی به کارگردانی ژان-ژاک آنو است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به چکی کاریو اشاره کرد.

خرس (فیلم ۲۰۱۰). خرس (به زبان انگلیسی: Bear) نام یک فیلم سینمایی در ژانر وحشت طبیعت محصول سال ۲۰۱۰ است که توسط رول رین کارگردانی شده است و با بازی پاتریک اسکات لوئیس و کیتی لاوز همراه می باشد. داستان این فیلم بر روی چهار نفر قرار دارد که هدف یک خرس بسیار خشن و خشمگین قرار گرفته اند.
۴ ژوئن ۲۰۱۰ (۲۰۱۰-06-۰۴) (United Kingdom)
http://www.digital-retribution.com/reviews/bd/0054.php
http://www.dreadcentral.com/reviews/19568/bear-2010/

دانشنامه آزاد فارسی

خرس (bear)
پستانداری بزرگ، با جثه ای سنگین، اندام های حرکتی کوتاه و قوی، و دمِ خیلی کوتاه. خرس ها یک بار در سال تولیدمثل می کنند و صاحب یک تا چهار توله می شوند. در مناطق شمالی، به خواب می روند. توله های این جانور در زمستان متولد می شوند. خرس ها بیشتر در امریکای شمالی و شمالِ آسیا فراوان اند. این جانوران کف رواند و چنگال هایی بلند و غیرقابل جمع شدن دارند. تیرۀ خرس ها، وابستۀ گوشت خوارانی مثل سگ ها و راسوهاست. همۀ خرس ها شکارشان را می کشند.گونه ها. هفت گونه خرس وجود دارد. خرس قهو ه ای Ursus arctos که قبلاً در بیشتر قسمت های اروپا، شمال آسیا، و امریکای شمالی وجود داشت، امّا امروزه تعداد آن کم شده است. بزرگی این جانور در اروپا، آسیا، و افریقا کمتر از دو متر و در آلاسکا حدود۲.۸ متر و وزنش حدود ۷۸۰ کیلوگرم است؛ خرس خاکستری نمونه ای از این گونه است که در امریکای شمالی یافت می شود. زیرگونۀ دیگر، خرس کودیاک آلاسکا، بزرگ ترین گوشت خوار زندۀ خشکی است؛ طول خرس قطبی۶ سفید Thalarctos maritimus به۲.۵ متر می رسد. این جانور موهایی بلند در ناحیه زیرین کناری بدن، تا حد پاهایش دارد. غذای این گونه، بیشتر فُک است. پوست بدنش سیاه و قادر است ۸۰ تا ۹۰ درصد انرژی خورشید را جذب کند و از طریق موهای توخالیِ پوشش خود به بدن برساند. این جانور در حوالی قطب شمال یافت می شود؛ خرس سیاه امریکای شمالی Euarctos americanus و خرس سیاه آسیایی Selenarctos thibetanus کوچک ترند و فقط حدود۱.۶ متر طول دارند. نمونۀ آسیایی روی سینه اش علامتی به شکل V سفید دارد؛ خرس عینکی Tremarctosornatus در کوه های آند، تقریباً به اندازۀ خرس تنبلMelursus ursinus هند و سری لانکا است، موهایی به هم ریخته دارد و از پنجه ها و لب های جلو آمده اش برای گرفتن موریانه کمک می گیرد. موریانه یکی از غذاهای مورد علاقۀ این خرس است. کوچک ترین خرس، خرس آفتاب مالزی Helarctos malayanus است که به ندرت طولش به۱.۲ متر می رسد، بالاروندۀ خوبی است و غذای مورد علاقه اش عسل است.
خطر انقراض. از هفت گونۀ خرس، پنج گونه در معرض انقراض اند و همه، به غیر از خرس قطبی و خرس سیاه امریکایی، روبه کاهش اند. در آوریل ۲۰۰۱، کمتر از ۱۰۰۰ خرس خاکستری در طبیعت وجود داشت. جمعیت خرس های قهوه ای را در پیرنه، در ۱۹۹۴، هشت خرس تخمین زدند. با وجود انتقال دو خرس ماده در ۱۹۹۶، جمعیت خرس پیرنه در ۱۹۹۸ به شش جانور کاهش پیدا کرد. به نظر می رسد خرس قهو ه ای در حدود ۹۰۰م در بریتانیا از بین رفته باشد. علت این امر از بین رفتن محیط زیست آن است، زیرا نیاز به منطقۀ جنگلی وسیع و انبوهی دارد. همچنین، این خرس عادت بسیار به زندگی قلمروی دارد. خرس های قهوه ای در قلمرو خود چندین بار به تغذیه از میوه و دانه روی آورده اند و به آسانی شکار صیادان شده اند. در ۱۹۹۲، از خرس های سیاه امریکایی در معاهدۀ بین المللی تجارت گونه های در معرض خطر (CITES) حمایت صورت گرفت تا تجارت غیرقانونی کیسه صفرای آن ها را متوقف کنند. در طب سنتی آسیا برای معالجه بیماری کبد از کیسه صفرای این خرس استفاده می کنند. این کیسۀ صفرا دارای مادۀ فعالی با نام اورسودایل است که برای جراحی های پیوندی از آن استفاده می کنند. گرچه این ماده به صورت مصنوعی تهیه می شود و به قیمت ارزان در دسترس است، در ۱۹۹۵ حداقل ۱۰هزار خرس به علت استفاده از کیسۀ صفرایشان در مزارع چین نگهداری می شدند. هنوز هم بسیاری از مردم ترجیح می دهند هزارها دلار برای نوع طبیعی این ماده بپردازند. خرس های ایران عبارت اند از خرس قهوه ای Ursus arctos و خرس سیاه Selenarctos thibetanus.

نقل قول ها

خرس، از خانواده پستانداران گوشتخوار
• «و گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و پرواری باهم و طفل کوچک آن ها را خواهد راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آن ها باهم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد.» -> انجیل عهد عتیق، کتاب اشعیاء نبی - ۱۱، ۶
• «پس من برای ایشان مثل شیر خواهم بود و مانند پلنگ به سر راه کمین خواهم نشست. و مثل خرسی که بچه هایش را از وی ربوده باشند بر ایشان حمله خواهم آورد و پرده دل ایشان را خواهم درید و مثل شیر ایشان را در آنجا خواهم خورد و حیوانات صحرا ایشان را خواهند درید.» -> انجیل عهد عتیق، کتاب هوشع نبی - ۱۳، ۷-۸
• «خانه خرس و انگور آونگ؟»• «خانه خرس و بادیه مس.»• «خرس، تخم می کنه یا بچه؟ از این دم بریده هرچی بگی برمیاد.»• «خرس در کوه، بوعلی سینا است!»• «خرس را شکارنکرده پوستش را نفروش.»• «دوستی خاله خرسه.»• «سر بز آهنگر را ببرید تا چشم خرس بترسد.»• «یه مو از خرس کندن غنیمته.»• «مثل خرس.»• «مثل خرس تیرخورده.»• «هرجا خرس است جای ترس است.»• «سگ پارس می کند و خرس (بی خیال) می گذرد.» ضرب المثل رومانی• «روستایی اگر ولی بودی// خرس در کوه بوعلی بودی» -> ناشناس
• «شیر گردن ستبر از آن دارد// که رسولی به خرس نگذارد» -> سنایی
• «مهر ابله مهر خرس آمد یقین// کین او مهر است و مهر اوست کین» -> مولوی
• «با ملک چکار است فلان را و فلان را// خرس از در گلشن نه و خوک از در گلزار» -> منوچهری دامغانی
• «زآن یکی خرس که بدخشی طبع// دیگری پیل که شد فسق پرست» -> خاقانی
• «خرس نیزار خورد بناچارش// زود در کح کح اوفتد کارش» -> اوحدی مراغه ای
• «یکی از دوستانم گفت بستان// مگر نشینده ای از خرس مویی؟» -> یغما جندقی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خرس (ابهام زدایی). خرس ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: خرس (نفاس زن)، خُرس به ضم خاء و سکون راء به معنی نفاس زنخرس (حیوان وحشی)، خِرس به کسر خاء و سکون راء به معنی حیوان وحشی
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: xers
طاری: xers
طامه ای: xers
طرقی: xers
کشه ای: xers
نطنزی: xers


جدول کلمات

دب

پیشنهاد کاربران

به زبر "خ"، به معنای گمان، خیال، و حدس در گویش تسوج

خیلی ترسناک ولی بحال از نزدیک مخصوص پاندا وخرس عینکی

خیلی بحال مخصوص خرس عینکی وخاکستری پاندا به نظرمن پاندا بیشت به خرس عینکی شبیه تاخود خرس عینکی

این واژه عربی هست
معنی: لال، پر یا پرچرب ، بی صدا
معنی اول:
أخرَسُ : لال، بی صدا ، قدرت نداشتن کلام یا سخن
جمع: خُرْسٌ. مؤ: خَرْسَاءُ. جمع: خَرْسَاواتٌ
. ‏ ( صف ) .
1 - وَلَدٌ أخْرَسُ : مَنِ انْعَقَدَ لِسَانُهُ عَنِ الکَلاَمِ، الأَبْکَمُ.
2 - مَرَّتْ سَحَابَةٌ خَرْسَاءُ. : سَحَابَةٌ دُونَ رَعْدٍ وَلاَ بَرْقٍ.
3 - صَخْرٌ أخْرَسُ : لاَ یُحْدِثُ أیَّ صَدىً.
معنی دوم:
الخَرْسُ : پر چرب یا چاق
الخَرْسُ : الدَّنُّ. یقال: سَمِن حتَّى صَار کالخَرْسِ. والجمع : خُرُوسٌ.

خرس ( BEAR ) : [ اصطلاح ارز دیجیتال]این اصطلاح از اشخاص فعال در وال استریت گرفته شده است. از واژه خرس در حوزه اقتصاد برای بیان موارد نزولی و کاهشی یک دارایی استفاده می شود. مثلا بازار خرسی به معنای بازار نزولی و رو به پایین است.

حیوان گوشتخوار و وحشی که در جنگل زندگی می کند


کلمات دیگر: