کلمه جو
صفحه اصلی

اخوان الصفا


برابر پارسی : یاران یکرنگ

لغت نامه دهخدا

اخوان الصفا. [ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] ( اِخ ) در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند [ از ایرانیان ]. نام این جمعیت «اخوان الصفا» و مرام اصلی یا اساسنامه آنها این بود که می گفتند دیانت اسلام بخرافات و اوهام آمیخته شده است و برای پاک کردن دین از آلودگی های ضلالت انگیز جز فلسفه راهی نیست و شریعت عربی آنگاه بکمال میرسد که با فلسفه یونانی درآمیزد و مقصود ما همین است که دین را با فلسفه موافقت و شریعت حقه را از آلایش اوهام و خرافات شستشو دهیم تا پایدار ماند و مورد قبول عقلا و دانشمندان ملل قرار گیرد. نظر دیگر که در آغاز رسائل تصریح کرده اند، عبارت از این است که فلسفه چون از زبانی بزبان دیگر آمده حقایق نامفهوم و پیچیده گشته وتحریفات در آن راه یافته است ما میخواهیم مقاصد اصلی فلاسفه را پوست بازکرده بیان کنیم تا درخور فهم گردد. ظاهر مقصودشان همین بود که خود جای جای در مقالات اظهار و بعض نویسندگان دیگر همان را تأیید کرده اند اگر در باطن مقاصد دیگر هم داشتند هویدا و آشکار نبود. اعضای انجمن در انواع علوم و فنون که در آن عصر متداول بود و همچنین در معارف مذهبی و تاریخ ملل و شرایع و ادیان دست داشتند و گرد هم نشسته مسائل عقلی و دینی و اجتماعی را مطرح و با دقت و تبادل نظر در آنها خوض میکردند و در پایان بحث و کنجکاوی دقیق هرچه بنظرشان پسندیده و درست می آمد بر آن اتفاق می نمودند ونتیجه افکارشان بصورت مقالات و رساله ها بیرون آمد که امروز هم در دست است .
رسائل اخوان الصفا مشتمل بر 51 مقاله است. پنجاه مقاله هر کدام مربوط بیکی از فنون طبیعی و ریاضی و الهی و مسائل عقلی و اجتماعی و غیره و مقاله پنجاه ویکم در اقسام مسائل به ایجاز و اختصار و در ذیل مقالات کیفیت معاشرت اخوان صفا و خلان وفا و شروط داخل شدن در انجمن آنها نوشته شده است.
پاره ای از مقالات بحدی پخته و استوار بقلم آمده که بعد از حدود هزار سال اکنون هم مورد قبول و پسند علما است و حدود فکر و اطلاعات بشری پس از ده قرن وارسی و کنجکاوی هنوز بجائی افزونتر از آنها نرسیده است از روی اینگونه نمونه ها توان بدست آورد که مسلمین بمدت دو سه قرن تا چه پایه در معارف بشری پیشرفت کرده بودند. مؤلفان رسائل نام خودرا آشکار نمیساختند اما در نشر افکار و عقاید خویش ساعی بودند و مقالات آنها بمدت حدود یک قرن در سراسر بلاد و ممالک اسلامی انتشار یافت و فکرها را بخود متوجه و در مجامع علمی و دینی گفتگوها برپا ساخت. کسانی که با فلسفه سر و کار داشتند مخصوصاً معتزلیها در نشراین رسائل همت گماشتند و هر کجا میرفتند پنهانی نسختی را همراه می بردند یا به رازداری سپرده ببلاد دوردست می فرستادند. نخستین کسی که رسائل اخوان الصفا را ببلاد اندلس برد ابوالحکم عمروبن عبدالرحمن کرمانی بود.چیزی نگذشت که رساله ها در تمام بلاد اندلس انتشار گرفت و علماء و دانشمندان نواحی روی این مقالات بحثها وتحقیقات کردند . ورود این رسائل در اندلس نزدیک صد سال پس از تشکیل اصل جمعیت اخوان الصفا و تألیف رساله ها واقع شد ولی اندلسیها نخستین بار این مقالات را از ابوالحکم شنیدند و از این جهت بعضی تصور کرده بودند که مؤلف اصل رسائل هموست. باری نویسندگان اخوان الصفا در صدد آمیختن دین با فلسفه و تطبیق آنها بر یکدیگر بودند. بروایت قفطی درتاریخ الحکماء ابوحیان توحیدی مینویسد که در سال 373 هَ. ق. وزیر صمصام الدوله ( یعنی ابوعبداﷲبن سعدان متوفی 375 ) درباره «زیدبن رفاعه » و سخنان او از من پرسش کرد من شرحی از وی و انجمن اخوان الصفا بازنمودم و گفتم رسائل اخوان الصفا را بنظر استادم ابوسلیمان منطقی رسانیدم وی پس از تدبر و مطالعه گفت مقصود نویسندگان این مقالات مطابقت دین با فلسفه بوده است و حال آنکه این دو را با هم سازگاری نتوان داد زیرا هر کدام را طریق و بنیادی مخصوص است. نام و نسب پنج تن از اعضاء اخوان الصفا و نویسندگان رسائل بطوری که از گفتار ابوحیان بدست می آید از این قرار است : ابوسلیمان محمدبن معشر بستی معروف به مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و ابواحمد مهرجانی و عوفی و زیدبن رفاعه. نام و ترجمه حال بعضی از این نویسندگان مانند زیدبن رفاعه هاشمی ، در تاریخ بغداد تألیف خطیب بغدادی آمده است. شهرزوری در تاریخ الحکما مینویسد رسائل اخوان الصفا 51 مقاله و الفاظ کتاب یعنی انشاء عبارات از مقدسی است. وی نام و نسب پنج نفر از نویسندگان رساله ها را چنین ضبط کرده است : ابوسلیمان محمدبن مسعود بستی معروف بمقدسی و ابوالحسن علی بن وهرون صابی و ابواحمد نهرجوری و عوفی بصری و زیدبن رفاعه. جرجی زیدان در آداب اللغة العربیة ( ج 2 )، راجع بجمعیت و رسائل اخوان الصفا چیزی نوشته و نام پنج نفر از اعضا را مطابق نقل قفطی ضبط کرده است. در کتاب الاخلاق عندالغزالی ( ص 72 ) عقیده یکی از مستشرقین را نقل میکند که ابوحیان توحیدی متوفی 389 هَ. ق. یکی از اخوان الصفا بود. این گفتار خاصه از جهت تاریخ وفات ابوحیان واهی بنظر میرسد زیرا ابوحیان چنانکه از آثار خودش معلوم میشود تا سال 400 هَ. ق. حیات داشت و بعضی وفات او را در 414 نوشته اند و سُبکی در طبقات الشافعیه نام اورا در جزو علمائی که میان سنوات 400 - 500 هَ. ق. درگذشته اند ثبت کرده است. ابوحیان چنانکه از نقل قفطی و مقدمه مقابسات برمی آید ظاهراً با اخوان صفا همراه نبوده است اما بعض اعضاء آن انجمن را مانند زیدبن رفاعه و مقدسی دیده و با آنها گفتگو کرده است و خودمیگوید در باب عقاید اخوان صفا چیزی از مقدسی پرسیدم مرا شایسته جواب نشمرد. اگر گفته های ابوحیان از باب نعل وارون زدن نباشد معلوم میشود که وی نه داخل اخوان صفا بوده و نه با عقاید آنها موافقت داشته است.واﷲ العالم. ( غزالی نامه تألیف همائی صص 82 - 86 ).

اخوان الصفا. [ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند [ از ایرانیان ] . نام این جمعیت «اخوان الصفا» و مرام اصلی یا اساسنامه ٔ آنها این بود که می گفتند دیانت اسلام بخرافات و اوهام آمیخته شده است و برای پاک کردن دین از آلودگی های ضلالت انگیز جز فلسفه راهی نیست و شریعت عربی آنگاه بکمال میرسد که با فلسفه ٔ یونانی درآمیزد و مقصود ما همین است که دین را با فلسفه موافقت و شریعت حقه را از آلایش اوهام و خرافات شستشو دهیم تا پایدار ماند و مورد قبول عقلا و دانشمندان ملل قرار گیرد. نظر دیگر که در آغاز رسائل تصریح کرده اند، عبارت از این است که فلسفه چون از زبانی بزبان دیگر آمده حقایق نامفهوم و پیچیده گشته وتحریفات در آن راه یافته است ما میخواهیم مقاصد اصلی فلاسفه را پوست بازکرده بیان کنیم تا درخور فهم گردد. ظاهر مقصودشان همین بود که خود جای جای در مقالات اظهار و بعض نویسندگان دیگر همان را تأیید کرده اند اگر در باطن مقاصد دیگر هم داشتند هویدا و آشکار نبود. اعضای انجمن در انواع علوم و فنون که در آن عصر متداول بود و همچنین در معارف مذهبی و تاریخ ملل و شرایع و ادیان دست داشتند و گرد هم نشسته مسائل عقلی و دینی و اجتماعی را مطرح و با دقت و تبادل نظر در آنها خوض میکردند و در پایان بحث و کنجکاوی دقیق هرچه بنظرشان پسندیده و درست می آمد بر آن اتفاق می نمودند ونتیجه ٔ افکارشان بصورت مقالات و رساله ها بیرون آمد که امروز هم در دست است .
رسائل اخوان الصفا مشتمل بر 51 مقاله است . پنجاه مقاله هر کدام مربوط بیکی از فنون طبیعی و ریاضی و الهی و مسائل عقلی و اجتماعی و غیره و مقاله ٔ پنجاه ویکم در اقسام مسائل به ایجاز و اختصار و در ذیل مقالات کیفیت معاشرت اخوان صفا و خلان وفا و شروط داخل شدن در انجمن آنها نوشته شده است .
پاره ای از مقالات بحدی پخته و استوار بقلم آمده که بعد از حدود هزار سال اکنون هم مورد قبول و پسند علما است و حدود فکر و اطلاعات بشری پس از ده قرن وارسی و کنجکاوی هنوز بجائی افزونتر از آنها نرسیده است از روی اینگونه نمونه ها توان بدست آورد که مسلمین بمدت دو سه قرن تا چه پایه در معارف بشری پیشرفت کرده بودند. مؤلفان رسائل نام خودرا آشکار نمیساختند اما در نشر افکار و عقاید خویش ساعی بودند و مقالات آنها بمدت حدود یک قرن در سراسر بلاد و ممالک اسلامی انتشار یافت و فکرها را بخود متوجه و در مجامع علمی و دینی گفتگوها برپا ساخت . کسانی که با فلسفه سر و کار داشتند مخصوصاً معتزلیها در نشراین رسائل همت گماشتند و هر کجا میرفتند پنهانی نسختی را همراه می بردند یا به رازداری سپرده ببلاد دوردست می فرستادند. نخستین کسی که رسائل اخوان الصفا را ببلاد اندلس برد ابوالحکم عمروبن عبدالرحمن کرمانی بود.چیزی نگذشت که رساله ها در تمام بلاد اندلس انتشار گرفت و علماء و دانشمندان نواحی روی این مقالات بحثها وتحقیقات کردند . ورود این رسائل در اندلس نزدیک صد سال پس از تشکیل اصل جمعیت اخوان الصفا و تألیف رساله ها واقع شد ولی اندلسیها نخستین بار این مقالات را از ابوالحکم شنیدند و از این جهت بعضی تصور کرده بودند که مؤلف اصل رسائل هموست . باری نویسندگان اخوان الصفا در صدد آمیختن دین با فلسفه و تطبیق آنها بر یکدیگر بودند. بروایت قفطی درتاریخ الحکماء ابوحیان توحیدی مینویسد که در سال 373 هَ . ق . وزیر صمصام الدوله (یعنی ابوعبداﷲبن سعدان متوفی 375) درباره ٔ «زیدبن رفاعه » و سخنان او از من پرسش کرد من شرحی از وی و انجمن اخوان الصفا بازنمودم و گفتم رسائل اخوان الصفا را بنظر استادم ابوسلیمان منطقی رسانیدم وی پس از تدبر و مطالعه گفت مقصود نویسندگان این مقالات مطابقت دین با فلسفه بوده است و حال آنکه این دو را با هم سازگاری نتوان داد زیرا هر کدام را طریق و بنیادی مخصوص است . نام و نسب پنج تن از اعضاء اخوان الصفا و نویسندگان رسائل بطوری که از گفتار ابوحیان بدست می آید از این قرار است : ابوسلیمان محمدبن معشر بستی معروف به مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و ابواحمد مهرجانی و عوفی و زیدبن رفاعه . نام و ترجمه ٔ حال بعضی از این نویسندگان مانند زیدبن رفاعه هاشمی ، در تاریخ بغداد تألیف خطیب بغدادی آمده است . شهرزوری در تاریخ الحکما مینویسد رسائل اخوان الصفا 51 مقاله و الفاظ کتاب یعنی انشاء عبارات از مقدسی است . وی نام و نسب پنج نفر از نویسندگان رساله ها را چنین ضبط کرده است : ابوسلیمان محمدبن مسعود بستی معروف بمقدسی و ابوالحسن علی بن وهرون صابی و ابواحمد نهرجوری و عوفی بصری و زیدبن رفاعه . جرجی زیدان در آداب اللغة العربیة (ج 2)، راجع بجمعیت و رسائل اخوان الصفا چیزی نوشته و نام پنج نفر از اعضا را مطابق نقل قفطی ضبط کرده است . در کتاب الاخلاق عندالغزالی (ص 72) عقیده ٔ یکی از مستشرقین را نقل میکند که ابوحیان توحیدی متوفی 389 هَ . ق . یکی از اخوان الصفا بود. این گفتار خاصه از جهت تاریخ وفات ابوحیان واهی بنظر میرسد زیرا ابوحیان چنانکه از آثار خودش معلوم میشود تا سال 400 هَ . ق . حیات داشت و بعضی وفات او را در 414 نوشته اند و سُبکی در طبقات الشافعیه نام اورا در جزو علمائی که میان سنوات 400 - 500 هَ . ق . درگذشته اند ثبت کرده است . ابوحیان چنانکه از نقل قفطی و مقدمه ٔ مقابسات برمی آید ظاهراً با اخوان صفا همراه نبوده است اما بعض اعضاء آن انجمن را مانند زیدبن رفاعه و مقدسی دیده و با آنها گفتگو کرده است و خودمیگوید در باب عقاید اخوان صفا چیزی از مقدسی پرسیدم مرا شایسته ٔ جواب نشمرد. اگر گفته های ابوحیان از باب نعل وارون زدن نباشد معلوم میشود که وی نه داخل اخوان صفا بوده و نه با عقاید آنها موافقت داشته است .واﷲ العالم . (غزالی نامه تألیف همائی صص 82 - 86).
در تتمه ٔ صوان الحکمة (چ لاهور ص 21) آمده : اخوان الصفا، ابوسلیمان محمدبن مسعر البستی معروف بالمقدسی و ابوالحسن بن علی بن زهرون (کذا) الریحانی و ابواحمد النهرجوری و عوفی و زیدبن رفاعه (کذا). آنان حکمائی بودند که با هم اجتماع داشتند و رسائل اخوان الصفا را تصنیف کردند و الفاظ این کتاب از مقدسی است . از حِکم ایشان است : مثل السلطان [ الظالم ] کمثل المطر فما ظنک به اذا کان عادلاً. الهوی آفةالعفاف و اللجاج آفةالرّأی . المدُن تبنی علی الماء والمرعی والمحتطب . المراءة [ تأخذ الشرّ من المراءة ] کما ان ّ الافعی تأخذ السم ّ من الافعی . الدنیا سوق المسافر. الرّماد دخان کثیف والدخان رماد لطیف . من اماتته حیاته احیته وفاته . القناعة عزّالمعسر. و رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه ص 64 ح و 65 ح شود.
مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: اخوان صفا، یاران و برادران روشن ، یعنی جماعتی که از مقتضیات کدورت بشری رسته باشند و به اوصاف و کمالات روحانی آراسته . کذا فی لطائف اللغات - انتهی . در بین کتب مؤلفه ٔ قرن دهم میلادی کتاب معروف اخوان الصفا است که در فنون مختلفه نگاشته شده و مؤلفین آن خواسته اند بین ادله ٔ عقلیه و عقاید دینی موافقت دهند و فلسفه ای که مقصود آنان موافقت دادن با عقاید دینی است فلسفه ٔ مخلوطی است بصورت فلسفه ٔ ارسطو و در معنی فلسفه ٔ افلاطون و این تألیف در بصره در قرن دهم میلادی تألیف شده بنام تحفه ٔ اخوان الصفا. مصنفین آن بطور یقین معلوم نیست امادر کتاب الحکماء نام چند نفر ذکر شده است . این ها میگفتند عقائد دینی با جهالات و اشتباهات آمیخته شده و باید بواسطه ٔ تطبیق آن با فلسفه ٔ یونانی اصلاح شود و علوم را بچهار دسته منقسم کرده و از 51 علم در این چهار قسم بحث کرده اند: قسمت اول در علوم ریاضی و منطق مشتمل بر 13 رساله . قسمت دوم در علوم طبیعی مشتمل بر هفده رساله . قسمت سوم در مابعدالطبیعه مشتمل بر ده رساله . قسمت چهارم در مسائل کلامی و تطبیق آن بر عقل مشتمل بر یازده رساله (از لکلرک ج 1 صص 393 - 398). مؤلف معجم المطبوعات آرد: اخوان الصفا گروه اصدقاء واصفیاء بزرگوارند که در اواسط مائه ٔ چهارم هجری در بصره گرد آمدند و اجتماع آنان سرّی بود و در مجامع خود از انواع فلسفه بحث میکردند و بنام اخوان الصفا خوانده شدند و ببرادری دعوت میکردند و اشتغال آنان بعلوم فلسفی و طبیعی موجب شهرت فراوان ایشان شد. در حدود سال 373 هَ . ق . وزیر صمصام الدوله بن عضدالدوله از اباحیّان توحیدی درباره ٔ زیدبن رفاعة سؤال کرد و گفت پیوسته از زیدبن رفاعة گفتاری میشنوم و مذهبی می بینم که مرا به شک اندازد و بمن گفته اند که تو با او همنشینی گفت : ای وزیر او را ذکائی غالب و ذهنی وقاد است وزیر گفت : مذهب او چیست ؟ گفت بچیزی منسوب نیست ولی زمانی دراز در بصره زیسته و در آن شهر با جماعتی از علماء مصاحبت کرده است . کسان ذیل از جمله ٔ اخوان الصفا بودند: ابوسلیمان محمدبن مسعر البستی مشهور بالمقدسی و ابوالحسن علی بن هارون الزنجانی و ابواحمد المهرجانی و زیدبن رفاعة العوفی . این گروه با هم اجتماع میکردند و با یکدیگر صداقت میورزیدند و بر قدس و طهارت و نصیحت اتفاق داشتند و بین خود مذهبی ساختند و پنداشتند که بدان وسیله راه رسیدن برضوان خدا را نزدیک ساخته اند و قائل بودند که شریعت بجهالت ها و ضلالت ها آمیخته است و راهی جز فلسفه برای تغسیل و تطهیر آن نیست و گمان می بردند که چون فلسفه ٔ یونانی بشریعت عربی پیوندد کمال نوع انسانی حاصل آید. اخوان الصفا پنجاه رساله در پنجاه نوع از حکمت و یک مقاله جامع انواع مقالات بر طریق اختصار و ایجاز تصنیف کردند و آنهارا رسائل اخوان الصفا نامیدند و بوراقین سپردند و منتشر ساختند.
ابوحیان تلمیذ زیدبن رفاعة بود. وی در کتاب خویش بنام «المقابسات » گوید که زیدبن رفاعة و جماعتی از کبار فلاسفه ٔ اسلام در منزل ابی سلیمان النهرجوری اجتماع میکردند و او شیخ آنان بود و هرگاه که بیگانه ای بمجلس ایشان درمی آمد بکنایات و رموز و اشارات سخن میگفتند و چون مصنفین رسائل مذکوره اسماء خویش مکتوم میداشتند مردم درباره ٔ آنان اختلاف دارند بعضی برآنند که این رسائل کلام بعض ائمه ٔ علوی است و دیگران گویند تصنیف بعض متکلمین معتزله ٔ عصر اول است . آنچه از آثار ایشان بطبع رسیده : اخوان الصفا و خُلاّن الوفا یا رسائل اخوان الصفا در دو جزء: اول در ریاضیات . دوم در طبیعیات ِ جسمانیات . سوم در علوم نفسانیات ِ عقلیات . چهارم در ناموسیات الهیات . و رسایلی در باب آراء و دیانات نیز بدان ضمیمه است . این کتاب به اعتناء امام قطب الاقطاب احمدبن عبداﷲ در مطبعه ٔ نخبةالاخبار بمبئی بسال 1355 - 1356 بطبع رسیده . انتخاب اخوان الصفا به همت جمس میخائیل در لندن بسال 1830م . نیز چاپ شده است . خلاصةالوفا فی اختصار رسائل اخوان الصفا که مقتبساتی است از کتاب اخوان الصفاء از عده ای از نسخ خطیه به اعتناء فریدریک دیتریش در لیبسک ، برلین بسال 1883 - 1886 طبع شده است .
در سال 1837 علاّمه ٔ نوفرک در برلین خلاصه ای در باب اخوان الصفاء و آثار ایشان طبع کرده است و بخشی از کتاب ایشان را بزبان عربی و ترجمه ٔ آلمانی نقل کرده است . (از الموسوعات تألیف زکی پاشا). و نیز در کلکته بسال 1812 و 1846م . طبع شده است . تحفة اخوان الصفا. و آن مختاراتی است از رسائل اخوان الصفا که شیخ احمدبن محمد شروان الیمنی مباشرطبع آن بوده است و در مطبعةالاَّداب مصر به اعتناء شیخ علی یوسف بطبع رسیده است . جزء اول از کتاب اخوان الصفا، و آن قسم ریاضی مشتمل بر 13 رساله است : 1 - فی العدد. 2 - فی الهندسة. 3 - فی الاسطرنومیا. 4 - فی الجغرافیا. 5 - فی الموسیقی . 6 - فی النسب العددیة. 7 - فی الصنایع العلمیة. 8 - فی الصنایع العملیة. 9 - فی اختلاف الاخلاق . 10 - فی ایساغوجی . 11 - فی المقولات العشر. 12 - فی بارارمینیاس . 13 - فی البرهان . در یک جزو بسال 1306 بطبع رسیده است . و «الحیوان والانسان » که خاتمه و زبده ٔ رسائل اخوان الصفاست در مطبعةالترقی بسال 1318 و در مطبعةالتقدم بسال 1331 طبع شده است - انتهی .و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی ص 82، 84، 85 و 243 و عیون الانباء ج 2 ص 40 و روضات الجنات ص 69 س 14 و ضحی الاسلام ج 3 ص 75 شود.


فرهنگ عمید

۱. برادران پاک دل، دوستان یک دل.
۲. انجمنی از حکما و علمای ایرانی که در اواسط قرن چهارم هجری در بصره و بغداد تشکیل شد و هدف آنان هماهنگ ساختن شرع اسلام با فلسفۀ یونان و ترویج حکمت یونانی در ممالک اسلامی بود و در حدود پنجاه رساله در رشته های مختلف علمی منتشر کردند.

دانشنامه عمومی

اِخوان الصّفا و خُلّان الوَفا جمعیت سری فلسفی و عرفانی است که در سده ۴ق در بصره و بغداد توسط ایرانیان تشکیل شدو دائرةالمعارف رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا را نوشتند.اساس مسلک و مرام آنان این بود که بین شریعت اسلامی و فلسفه یونانی هیچ گونه تضاد و تعارض وجود ندارد و شخص می تواند شریعت اسلامی و حکمت یونانی را به طور متحد چراغ راه خویش سازد. هدف این گروه ترویج صلح و صفا بین مردم و رفع اختلاف فکری و مذهبی از طریق گسترش حکومت عقل و تلفیق بین فلسفه و مذهب و ایجاد یک گونه آرمان شهر بوده است.
ابوسلیمان محمد بن معشر بُستی (معروف به المقدسی یا المقدیسی)،
ابوالحسن علی بن هارون زنجانی
ابواحمد مهرجانی، (برخی از مستشرقان معتقدند که نام این شخص محمد بن احمد نهرجوری است)؛
ابوالحسن عوفی (العوفی)
زید بن رفاعه
آن ها شروع به نوشتن مقالاتی بدون گوشزد نام نویسنده نمودند و خود را اِخوان الصّفا و خُلّان الوَفا نامیدند. آن ها گرچه در پژوهش به روش یونانیان مانند اقلیدس و نیکوماخوس بودند، ولی پژوهش ها و نظریات آن ها در زمینهٔ حل مسئله های مربوط به صوت از یونانیان پیشتر رفت. به گفتهٔ شفیعی کدکنی عقاید آن ها توفیقی در کشف نظام موسیقایی جهان داشته است. در رساله پنجم، بخش ریاضی، در باب موسیقی سخن رفته است.
جماعت اخوان الصفا با یکدیگر بسیار دوستانه و برادرانه زندگی می کردند و می کوشیدند از هر نوع هواپرستی و فریب و نفاق برکنار باشند.
آنان خود به کیمیگری و علوم خفیه روی آوردند٬ در حالی که در رسائل خویش٬ نخست٬ مطالعهٔ علوم طبیعی را می آموختند. این امر در گیاهشناسی٬ آنان را به بررسی شکل و ساختمان گیاهان و چگونگی رشد آن ها سوق داد. سپس آنان به بحث در کنایات عددی اندام های گوناگون گیاهان و جایگاهشان در نظام کیهانی پرداختند و مطالعاتشان در رشد و ریخت شناسی گیاهان به حال علم سودمند افتاد.

دانشنامه آزاد فارسی

اِخْوان الصَّفا
انجمنی سرّی که با هدف های دینی، فلسفی، علمی و سیاسی، حدود ۳۰۷ق در بصره تأسیس شد. اعضای این انجمن ازجمله ابوسلیمان مقدسی، ابوالحسن زنجانی، ابواحمد مهرجانی و زید بن رفاعه تمایلات معتزلی و اسماعیلی داشتند. فلسفۀ آن ها نوعی التقاط فلسفه یونانی همراه عناصر شرقی و ایرانی با گرایش باطنی بود. اخوان با مکتب ارسطو آشنایی داشتند اما با آموزه های فیثاغوری و افلاطونی و نوافلاطونی آمیخته تر بودند. در مجموع شناخت آنان از فلسفۀ یونانی کمتر از مطالبی بود که کِندی و فارابی پیش از آن عرضه کرده بودند. این گروه برای آشتی دادن دانش یونانی با شریعت به تأویل های باطنی دست می زدند. مجموعه ای از ۵۲ رساله تحت عنوان «رسائل اخوان الصفا و خُلّان الوفا» گرد آوردند که در نوع خود دایرةالمعارف یا دانشنامه ای بزرگ بود. از این میان ۱۴ رساله در زمینۀ ریاضیات و منطق؛ ۱۷ رساله دربارۀ علوم طبیعی؛ ۱۰ رساله دربارۀ مابعدالطبیعه و ۱۱ رسالۀ دیگر در مورد تصوف، احکام نجوم و طلسمات بود. طبقه بندی علوم در این رساله ها برمبنای طبقه بندی های ارسطو استوار بود که پیش از آن فیلیپونوس و فارابی نقل کنندۀ آن بودند. آنان به انگیزۀ عرضۀ عقلانی از شریعت، غایت اندیشۀ خود را تشبّه به خداوند می دانند، لذا با هماهنگی و مشارکت با یکدیگر، افزون بر اصلاح مسائل معیشتی و مادّی یکدیگر، برآنند که مردم را در رشد معنوی شان کمک نمایند، و در این راستا محفل دوستان باید در همه جا دور از چشم نامحرمان باشد. دست مایۀ فکری این گروه مبنی بر تأویل عقلانی شریعت از یک سو، و دعوت بر اختفا از سوی دیگر، مجموعۀ تعلیمات آن ها را همانند باطنیان اسماعیلی جلوه داده است. آزاداندیشی و دوری از تعصب، شعار تمامی اخوان می باشد، بر همین اساس در نظر اینان اندیشه و روح اخوان در مراتب سلوکی از آغاز خلقت آدم تا روز قیامت ظهور داشته و خواهد داشت، هم چنان که امام به حق از ابتدای خلقت تا انتها همواره وجود خواهد داشت و هرگز غایب نخواهد بود. نیز← رسائل

نقل قول ها

إخوان الصّفا (به معنای: برادران پاک) با عنوان کامل اخوان الصّفا و خلان الوفا و اهل العدل و ابناء الحمد انجمن پنهانی فیلسوفان ایرانی بود که در بصره در سدهٔ چهارم هجری/دهم میلادی برپا شد.
• «ای برادر، بدان که ما علم خاصی را عادت خود قرار نمی دهیم، بر مذهب خاصی تعصب نمی ورزیم، هیچ کتابی از کتاب های حکیمان و فیلسوفان را که در فنون علم، تألیف نموده و با عقول و تحقیقات خویش در معانی لطیف استخراج کرده اند، ترک نمی گوییم اما تکیه گاه و زیربنای کار ما همان کتاب های پیامبران که درود خداوند بر همه آنها باد و پیام های نازل شده و اخبار و وحی و الهامی است که از فرشتگان دریافت کرده اند.» -> رسائل اخوان الصفا
• «تنها دایرةالمعارف گروهی قدیمی در ایران رسائل اخوان الصفا نام دارد.»، ۱۳۹۱ -> حسن انوشه
• «رسائل اخوان الصفا بیان کننده درست ترین و قوی ترین نمونه این دو پدیده متناقض است: از یک سو فساد زندگی سیاسی اسلام در آن روزگار، به این طریق کسانی که به تألیف رسائل پرداخته اند به علت آن که مجبور بوده اند در پشت پرده به کار پردازند همچنان برای ما ناشناخته مانده اند و قبل از هرچیز یک غرض سیاسی را دنبال می کردند. از سوی دیگر مخالفت با نظام سیاسی بغداد، به این معنی که با بغداد مخالفت می ورزیدند همچنان که نظام سیاسی قاهره را هم با خلوص نیت یاری نمی کردند.»طه حسین

دانشنامه اسلامی

[ویکی نور] اخوان الصفا یا روشنفکران شیعه مذهب، تألیف یوحنا قمیر، کتابی است که به بررسی تفکرات اخوان الصفا پرداخته و با ترجمه محمدصادق سجادی در یک جلد منتشر شده است. این اثر در واقع چهارمین جلد از مجموعه ای است که به بررسی سیر تفکرات و اندیشه های فلسفی در جهان اسلام می پردازد.
کتاب با مقدمه ارزشمند دکتر طه حسین آغاز شده است. پس از آن، مطالب در سه بخش بدین ترتیب تدوین شده است: بخش اول، مشتمل بر اطلاعاتی پیرامون اخوان الصفاست. در بخش دوم، به تفکرات فلسفی اخوان الصفا پرداخته شده و در انتهای کتاب نیز با عنوان «برگزیده ها»، تعدادی از حکایت های آموزنده و توصیه های اخلاقی اخوان الصفا ذکر شده است.
کتاب با مقدمه ای از دکتر طه حسین آغاز شده که در آن به بررسی اوضاع سیاسی و فرهنگی قرن چهارم هجری پرداخته است. وی انحطاط سیاسی و شکوفایی و اعتلای عقلی در میان مسلمانان قرن چهارم هجری را دو پدیده متناقض می داند که آثار فراوانی در پی داشته و شاید استوارترین و آشکارترین آنها «رسائل اخوان الصفا» باشد. کتاب مزبور به بهترین و نیرومندترین شکلی این دو پدیده متناقض را به تصویر می کشد؛ از یک سوی، فساد حیات سیاسی آن روزگار را تصویر می کند؛ چه، نویسندگان این رسائل جماعتی بودند که هنوز هیچ یک از آنها را به درستی بازنمی شناسیم؛ زیرا در پرده کار می کردند و قبل از هر چیز هدفی سیاسی داشتند. آنها دشمن نظام سیاسی بغداد بودند؛ همان طورکه نظام سیاسی موجود در قاهره را نیز یاری نمی کردند و اخلاصی نسبت به آنها نداشتند. اهداف سیاسی آنها افراطی بود. آنها از «غلات شیعه» بودند و شاید از اسماعیلیان.به اعتقاد وی «رسائل اخوان الصفا» شباهت بسیاری به یک دایرةالمعارف فلسفی - علمی دارد که تمام آنچه یک فرد با فرهنگ آن روزگار می بایست آن را تحصیل نماید، در آن جمع آوری شده است.
رسائل اخوان الصفا مجموعه ای است از موضوعات متنوع، اما غیر منسجم. پنجاه و دو رساله باقی مانده از فرهیختگان ناشناخته این رسائل را نمی توان در یک چارچوب واحد جای داد. این جماعت، پیگیر موضوع واحدی نبودند و به تناسب نیاز مخاطب یا شرایط فکری - اجتماعی زمان، تحلیل هایی بعضاً ابتکاری و شگفت آور در باب موضوعات مختلف از خود به جای گذاشته اند. هدف اصلی اخوان الصفا، چنان که از فحوای کلام ایشان برمی آید، اصلاح فکری جامعه به ویژه در حوزه عقلانیت دینی بوده است و به تعبیر برخی از اخوان شناسان، این گروه از زمانه خویش چند قرن پیش تر بودند.
مطالب بخش های مختلف کتاب به اختصار بدین شرح است:


کلمات دیگر: