کلمه جو
صفحه اصلی

ابوالقاسم خزعلی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ابوالقاسم خزعلی، حافظ قران و نهج البلاغه، از علماء بزرگ و از یاران امام خمینی(ره) که در پیروزی انقلاب اسلامی امام را یاری کرد و همیشه پشتیبان ولایت فقیه بود، و حضرت امام خمینی، آیة الله خزعلی را به عنوان عضو فقهای شورای نگهبان منصوب کرد.
ابوالقاسم خزعلی در سال ۱۳۰۴ ش. برابر با ۱۳۴۴ ق. در بروجرد به دنیا آمد. پدرش غلامرضا نام داشت و مادرش ربابه. این خانواده، بسیار فقیر بودند. پدر، نداف (پنبه زن) بود و مادر، با زحمت ترشی درست می کرد و می فروخت. تنها آرزوی مادر آن بود که ابوالقاسم، بزرگ و با سواد شود. ابوالقاسم در ۷ یا ۸ سالگی دچار بیماری سختی شدبه طوری که به گفته پزشک، خطر مرگ نیز در میان بود. در این زمان، وقتی ابوالقاسم دچار بیماری گردید، مادر هراسان گشت قرآن کریم را به دست گرفت و پانصد بار بلند شد و نشست و به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم و امیرالمؤمنین علی علیه السّلام توسل جست و سرانجام فرزند شفا یافت. مادر غرق شادی شد و به خاطر سلامت فرزند پروردگار را سپاس گفت.
مکتب
ابوالقاسم در ۶ یا ۷ سالگی به مکتب خانه محله «سرسوزنی» شهر بروجرد رفت. معلم آن مکتب، مرحوم سید جعفر شیرازی، استادی لایق بود و در مسجد به بچه ها درس می داد. او به شاگردان، زبان فارسی، قرآن، دستورهای دینی و حساب می آموخت. در آن زمان، چون تهیه کاغذ، بسیار سخت بود، سید به شاگردان گفت که لوح حلبی تهیه و روی آن خط کشی کنند و دیکته و سیاق (حساب و ریاضی)، قرآن و... را بر روی آن بنویسند. ابوالقاسم ۹ یا ۱۰ ساله بود که خانواده اش بروجرد را ترک کردند و مشهد را برای سکونت دائمی برگزیدند. او در مشهد به دبستان رفت و چون در مکتب درس خوانده بود، امتحانی از وی گرفتند و از همان آغاز، او را در کلاس چهارم پذیرفتند. ابوالقاسم، درس ها را با موفقیت تا پایان کلاس ششم گذراند و در تمام سال ها شاگرد اول شد. پدرش اهل معرفت و ولایت بود و در دوره سیاه رضاخان نیز عزاداری برای امام حسین علیه السّلام و زیارت عاشورا را ترک نکرد. اوضاع آن زمان، چنان خفقان آور بود که وی برای زیارت عاشورا، دست ابوالقاسم را گرفته، به بیابان می برد تا کسی مانع زیارت خواندن وی نشود. پدر، در شب واقعه قیام گوهرشاد (۱۳۱۴ش.) دچار خوابی سنگین شد و تا صبح در خواب ماند و نتوانست در آن نهضت شرکت کند اما صبح با ناراحتی و عصبانیت از آن خوب سنگین برخاست و دست پسرش ابوالقاسم را گرفت و به محل واقعه رفتند و یکی دو نفر از شهدا را در لحظات آخر دیدار کردند. مادر، در دوره ستم رضاخان و زمان کشف حجاب، هرگز از خانه بیرون نرفت تا بدین وسیله، حجابش حفظ شود. بعد از سقوط رضا شاه و اشغال ایران از طرف متفقین (سال ۱۳۲۰ ش.) ، ابوالقاسم ۱۷ ساله در مغازه ای مشغول به کار شد. وی در آن جا دخل و خرج را می نوشت و حساب نسیه ها را تنظیم می کرد... و روزی یک ریال حقوق می گرفت و این درآمد، در آن زمان، برای او خیلی با ارزش بود.
← تحصیل در حوزه مشهد
قهرمان بزرگ، سید مجتبی نواب صفوی رضوان الله علیه وقتی توهین احمد کسروی را به ساحت مقدس معصومین علیهم السّلام شنید، بنا به درخواست علامه امینی صاحب الغدیر درس هایش را در نجف رها کرد و به ایران آمد و شور و انقلابی شگفت در بین جوانان مؤمن پدید آورد. یکی از آن جوانان، ابوالقاسم خزعلی بود که در آن زمان در حوزه علمیه قم درس می خواند و برای تبلیغ در آن زمان در آبادان به سر می برد. او در منبرهایش برای فدائیان اسلام تبلیغ می کرد. خزعلی وقتی به قم بازگشت، به دیدن نواب صفوی رفت. نواب بعد از سلام، با خوشحالی گفت: «یازده نفر در آبادان به دلیل صحبت های شما به فدائیان اسلام پیوسته اند». فدائیان اسلام، چنان روحیه بلندی داشتند که انسان را به یاد مجاهدان صدر اسلام، مثل ابوذر غفاری، میثم تمار و مالک اشتر می انداختند. وقتی فدائیان اسلام به دلیل اختلاف با آیة الله بروجردی به تهران رفتند، ارتباط مستقیم خزعلی به آنان کم شد اما به صورت غیر مستقیم و از طریق نامه و پیام، این ارتباط ادامه یافت. در ایام ملی شدن صنعت نفت، رئیس آموزش و پرورش آبادان، دستور تبعید هفت تن از توده ای ها (مارکسیست ها) را صادر کرده بود اما آنان به این حکم اعتنایی نمی کردند. خزعلی در آبادان به منبر رفت و خواستار اجرای دستور رئیس آموزش و پرورش شد. در این هنگام، یکی از فدائیان اسلام که در آن جا حاضر بود، به ایشان یادداشتی داد. خزعلی متن یادداشت را بالای منبر، آشکارا و قاطع چنین خواند: «این هفت نفری که دستور انتقالشان داده شد، باید برونددر غیر این صورت، جسد آنها در کنار رودخانه ی بهمن شیر خواهد افتاد و قاتل نیز بر سر جنازه آنها خواهد ایستاد.» به دنبال این سخنرانی و این تهدید، شور و هیجانی در شهر پدید آمد. پس از این واقعه، مرحوم ذوالقدر که به اتفاق نواب صفوی به شهادت رسید و آقای دهقان، کاسبی از اهالی آبادان و عضو فدائیان اسلام، از شب تا صبح از منزل خزعلی مراقبت کردند و سرانجام آن هفت تن ناچار به قبول تبعید و ترک آبادان شدند. اگر شوق به ادامه تحصیل و جاذبه درس های آیة الله بروجردی نبود، ابوالقاسم خزعلی به فدائیان اسلام می پیوست. آقای خزعلی در بسیاری از سخنرانی هایش، از سید مجتبی نواب صفوی، در حد یکی از بزرگان اسلام تجلیل می کرد.
تبلیغ اسلام و تبعید
...


کلمات دیگر: