کلیات خمس
فارسی به انگلیسی
دانشنامه عمومی
کلیات خَمس (The Five Predicables)، کلیات پنجگانه یا ایساغوجی از مباحث منطق صوری است؛ و در دو بخش ذات و ماهیت، عرض و رسم مورد مطالعه قرار می گیرد. کلیات خَمس در تعریف نقش اساسی دارند.
کلیات خمس، دانشنامهٔ رشد
برای آشنایی با کلیّاتِ پنجگانه نخست باید به موضوع مفهوم و مصداق بپردازیم. واژهٔ مفهوم اسم مفعول و به معنای آن چه که فهمیده شده، دَریابیده است. مفهوم یعنی آنچه که انسان در رویارویی با یک پدیده یا گفته می دریابد. نتیجهٔ چنین دریافتی این است که در ذهن انسان، برابر با آن پدیده یا گفته، چیزی نقش می بندد. آن چیزی را که در رویارویی با یک پدیده یا گفته در ذهن انسان نقش می بندد، که می تواند یک تصور ،تعریف یا هر چیز دیگری باشد، مفهوم می گوییم. برای نمونه، انسان از عدالت، زیبایی، خورشید، خدا، آزادی چیزی می فهمد. دربرابرِ هرکدام ازاین نام ها، فهمی دارد. مفهوم اساسِ اندیشیدن است. در فرایند اندیشیدن، ما مفاهیم ذهنی خود را به کار می گیریم تا به مفهومی تازه تر برسیم. گاه در برابر یک مفهوم، پدیده ای در دنیای خارج هست، که آن مفهوم به آن پدیده اشاره می کند. برای نمونه هنگامی که می گوییم خورشید، در سامانه خورشیدی در دنیای خارج، پدیده ای را به این نام می شناسیم. در برابر مفهوم خورشید، پدیده ای را در دنیای خارج به نام خورشید با ویژگی هایی داریم که به آن اشاره می کنیم. به آن پدیده، مصداق می گوییم. مصداق آن پدیده ای در دنیای خارج است که برابر با یک مفهوم در ذهن می دانیم. مثلاً، مصداق مفهوم میز که به یک میز در دنیای خارج اشاره دارد. برای تمام مفاهیم در دنیای خارج مصداقی وجود ندارد. مثلاً آزادی در دنیای خارج، مصداقی ندارد. چنین مفاهیمی، معنای ذهنی یا تعاریف ذهنی دارند. ما در دنیای خارج پدیده ای را به نام آزادی نمی شناسیم. بلکه کارهایی را به این مفهوم نسبت می دهیم و آنها را بیانگر مفهوم آزادی می دانیم.
حال که دانستیم مفهوم چیست، به سراغ دسته بندی دیگری از واژهٔ مفهوم می رویم. در دانشِ منطق، مفهوم را کلی و جزئی دانسته اند. مفهوم کلی مفهومی است که در دنیای خارج برای آن بیش از یک مصداق وجود دارد; مانند: مفاهیم انسان، اقیانوس یا کتاب که بیش از یک مصداق را دربرمی گیرند. مفهوم جزئی مفهومی است که در دنیای خارج برای آن تنها یک مصداق وجود دارد; مانند: کاخ سفید، کعبه، عیسی مسیح یا واژه هایی که با صفات اشاره می آیند مثلاً آن کتابِ روی میز که به کتاب خاصی اشاره دارد.
در دانشِ منطق برای تعریف کلیات پنجگانه از مفهوم کلی بهره می جویند. مفهوم کلی بر دو گونه است: ذاتی و عَرَضی. مفهوم کلی ذاتی ویژگی اصلی یک پدیده و بیانگر چیستی اصلی آن پدیده است و اگر نباشد، آن پدیده هم نیست. مثلاً اگر بر سر تعریف صندلی توافق داشته باشیم که بخش نشیمنگاهِ صندلی، یکی از مفاهیم اصلی آن است و اگر یک صندلی، بخش نشیمنگاه نداشته باشد، دیگر صندلی نیست، نشیمنگاه برای صندلی یک مفهوم کلی ذاتی می شود. چرا که نشیمنگاه هم یک مفهوم کلی است و هم بخش جداناپذیر یک صندلی را دربرمی گیرد و اگر صندلی ای نشیمنگاه نداشته باشد، دیگر صندلی نیست. مفهوم کلی عَرَضی، مفهومی است که ویژگی اصلی یک پدیده و بیانگر چیستی آن پدیده نیست و اگر هم نباشد، آن پدیده وجود دارد. مثلاً شاعری ویژگی است که برای انسان به کار می رود اما اگر انسانی این ویژگی را نداشت، هنوز انسان است. ویژگی شاعری، نشان دهندهٔ چیستی اصلی انسان نیست. اگر انسانی شاعر نبود، هنوز انسان است. به این ویژگی که جزو ذات یا چیستی اصلی یک پدیده نیست، مفهوم کلی عَرَضی می گویند.
کلیات خمس، دانشنامهٔ رشد
برای آشنایی با کلیّاتِ پنجگانه نخست باید به موضوع مفهوم و مصداق بپردازیم. واژهٔ مفهوم اسم مفعول و به معنای آن چه که فهمیده شده، دَریابیده است. مفهوم یعنی آنچه که انسان در رویارویی با یک پدیده یا گفته می دریابد. نتیجهٔ چنین دریافتی این است که در ذهن انسان، برابر با آن پدیده یا گفته، چیزی نقش می بندد. آن چیزی را که در رویارویی با یک پدیده یا گفته در ذهن انسان نقش می بندد، که می تواند یک تصور ،تعریف یا هر چیز دیگری باشد، مفهوم می گوییم. برای نمونه، انسان از عدالت، زیبایی، خورشید، خدا، آزادی چیزی می فهمد. دربرابرِ هرکدام ازاین نام ها، فهمی دارد. مفهوم اساسِ اندیشیدن است. در فرایند اندیشیدن، ما مفاهیم ذهنی خود را به کار می گیریم تا به مفهومی تازه تر برسیم. گاه در برابر یک مفهوم، پدیده ای در دنیای خارج هست، که آن مفهوم به آن پدیده اشاره می کند. برای نمونه هنگامی که می گوییم خورشید، در سامانه خورشیدی در دنیای خارج، پدیده ای را به این نام می شناسیم. در برابر مفهوم خورشید، پدیده ای را در دنیای خارج به نام خورشید با ویژگی هایی داریم که به آن اشاره می کنیم. به آن پدیده، مصداق می گوییم. مصداق آن پدیده ای در دنیای خارج است که برابر با یک مفهوم در ذهن می دانیم. مثلاً، مصداق مفهوم میز که به یک میز در دنیای خارج اشاره دارد. برای تمام مفاهیم در دنیای خارج مصداقی وجود ندارد. مثلاً آزادی در دنیای خارج، مصداقی ندارد. چنین مفاهیمی، معنای ذهنی یا تعاریف ذهنی دارند. ما در دنیای خارج پدیده ای را به نام آزادی نمی شناسیم. بلکه کارهایی را به این مفهوم نسبت می دهیم و آنها را بیانگر مفهوم آزادی می دانیم.
حال که دانستیم مفهوم چیست، به سراغ دسته بندی دیگری از واژهٔ مفهوم می رویم. در دانشِ منطق، مفهوم را کلی و جزئی دانسته اند. مفهوم کلی مفهومی است که در دنیای خارج برای آن بیش از یک مصداق وجود دارد; مانند: مفاهیم انسان، اقیانوس یا کتاب که بیش از یک مصداق را دربرمی گیرند. مفهوم جزئی مفهومی است که در دنیای خارج برای آن تنها یک مصداق وجود دارد; مانند: کاخ سفید، کعبه، عیسی مسیح یا واژه هایی که با صفات اشاره می آیند مثلاً آن کتابِ روی میز که به کتاب خاصی اشاره دارد.
در دانشِ منطق برای تعریف کلیات پنجگانه از مفهوم کلی بهره می جویند. مفهوم کلی بر دو گونه است: ذاتی و عَرَضی. مفهوم کلی ذاتی ویژگی اصلی یک پدیده و بیانگر چیستی اصلی آن پدیده است و اگر نباشد، آن پدیده هم نیست. مثلاً اگر بر سر تعریف صندلی توافق داشته باشیم که بخش نشیمنگاهِ صندلی، یکی از مفاهیم اصلی آن است و اگر یک صندلی، بخش نشیمنگاه نداشته باشد، دیگر صندلی نیست، نشیمنگاه برای صندلی یک مفهوم کلی ذاتی می شود. چرا که نشیمنگاه هم یک مفهوم کلی است و هم بخش جداناپذیر یک صندلی را دربرمی گیرد و اگر صندلی ای نشیمنگاه نداشته باشد، دیگر صندلی نیست. مفهوم کلی عَرَضی، مفهومی است که ویژگی اصلی یک پدیده و بیانگر چیستی آن پدیده نیست و اگر هم نباشد، آن پدیده وجود دارد. مثلاً شاعری ویژگی است که برای انسان به کار می رود اما اگر انسانی این ویژگی را نداشت، هنوز انسان است. ویژگی شاعری، نشان دهندهٔ چیستی اصلی انسان نیست. اگر انسانی شاعر نبود، هنوز انسان است. به این ویژگی که جزو ذات یا چیستی اصلی یک پدیده نیست، مفهوم کلی عَرَضی می گویند.
wiki: کلیات خمس
دانشنامه آزاد فارسی
کُلّیّاتِ خَمْس
در اصطلاح منطق، کلی های پنجگانه، اعم از جنس و نوع و فصل و عَرَض خاص و عرض عام. این کلیات به دو قسم ذاتی و عَرَضی تقسیم می شوند: ۱. ذاتی، کلی هایی هستند در ذات ماهیت و درون حقیقت افراد خود. کلی های ذاتی عبارت اند از: الف. نوع، که کلی ذاتی است که تمام حقیقت یا ماهیت افراد خویش است و به همین سبب بر افراد متفق الحقیقه دلالت می کند، مثل انسان و اسب؛ ب. جنس، کلی ذاتی است که جزء مشترک افراد خویش است، یعنی بر افراد مختلف الحقیقه دلالت دارد، مثل حیوان که انسان و اسب و سایر انواع را دربرمی گیرد. ج. فصل، کلی ذاتی است که جزء حقیقت افراد خویش است، امّا جزء مشترک نیست و موجب جدایی و استقلال انواع از یکدیگر می شود، مثل نطق که فصل انسان است و نوع انسان را از سایر انواع جدا می کند؛ ۲. عَرَضی، کلی هایی هستند خارج از حقیقت افراد خود. کلی های عَرَضی دو گونه هستند: ا لف. عَرَض خاص یا خاصه، که عَرَضی ویژۀ یک حقیقت یا نوع است، مثل خنده که ویژۀ نوع انسان است. ب. عَرَض عام، که عَرَضی است مشترک بین چند حقیقت یا چند نوع، مثل راه رفتن که مشترک است بین انواع حیوانات.
در اصطلاح منطق، کلی های پنجگانه، اعم از جنس و نوع و فصل و عَرَض خاص و عرض عام. این کلیات به دو قسم ذاتی و عَرَضی تقسیم می شوند: ۱. ذاتی، کلی هایی هستند در ذات ماهیت و درون حقیقت افراد خود. کلی های ذاتی عبارت اند از: الف. نوع، که کلی ذاتی است که تمام حقیقت یا ماهیت افراد خویش است و به همین سبب بر افراد متفق الحقیقه دلالت می کند، مثل انسان و اسب؛ ب. جنس، کلی ذاتی است که جزء مشترک افراد خویش است، یعنی بر افراد مختلف الحقیقه دلالت دارد، مثل حیوان که انسان و اسب و سایر انواع را دربرمی گیرد. ج. فصل، کلی ذاتی است که جزء حقیقت افراد خویش است، امّا جزء مشترک نیست و موجب جدایی و استقلال انواع از یکدیگر می شود، مثل نطق که فصل انسان است و نوع انسان را از سایر انواع جدا می کند؛ ۲. عَرَضی، کلی هایی هستند خارج از حقیقت افراد خود. کلی های عَرَضی دو گونه هستند: ا لف. عَرَض خاص یا خاصه، که عَرَضی ویژۀ یک حقیقت یا نوع است، مثل خنده که ویژۀ نوع انسان است. ب. عَرَض عام، که عَرَضی است مشترک بین چند حقیقت یا چند نوع، مثل راه رفتن که مشترک است بین انواع حیوانات.
wikijoo: کلیات_خمس
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] کلیات خمس، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای مفاهیم کلیِ واقع در طریق تعریف حدّی و رسمی است.
علم منطق دارای دو باب اصلی است: باب معرّف؛ باب حجّت. باب معرف، طریق اکتساب مجهولات تصوری با استفاده از معلومات تصوری را نشان می دهد. این طریق در قالب "حدّ" یا "رسم" محقّق می شود. و باب حجّت، طریق اکتساب مجهولات تصدیقی با استفاده از معلومات تصدیقی را نشان می دهد. شناخت اشیاء از طریق وجوه اشتراک و افتراق آنها با سایر اشیاء حاصل می شود. و مفاهیمی که بیان گر تشابهات و تمایزات میان اشیاء هستند مفاهیم کلی هستند، زیرا همان طور که "انطباق و صدق بر افراد و امور متعدد" در تعریف کلی اخذ شده است، هر کلی به طبع خود و به حمل مواطات بر افراد خود حمل می گردد، و باب کلیات خمس نیز به دلیل همین محمول بودن کلی و کیفیت آن، از حیث خروج و عدم خروج از ذات موضوع، پیدا شده است. و اما مفاهیم جزئی به دلیل تغیّر و عدم انضباط، نمی توانند معرِّف واقع شوند. بنابراین از آنجا که معرفت حدود و رسوم، متوقف بر شناخت انواع کلیات است چنین مرسوم شده که قبل از ورود در بحث معرّف و انواع تعریفات، و به عنوان مقدمه ورود در باب معرّف، بحثی از انواع مفاهیم کلی که در طریق تعریف حدّی و رسمی قرار می گیرند، ارائه کنند. و از آن رو که مفاهیم کلی در پنج دسته اصلی جای می گیرند، از این بحث مقدماتی با عنوان "باب کلیات خمس" (مفاهیم کلی پنج گانه) یاد می کنند.
وجه تسمیه به ایساغوجی
گفته شده این بحث اولین بار، توسط "فورفوریوس" (فیلسوف معروف اسکندرانی) چند قرن پس از ارسطو وارد علم منطق شده است. وی نام این باب را "ایساغوجی" خوانده و مقدمه باب مقولات قرار داده است. در معنای این کلمه (که واژه ای یونانی است) و وجه نام گذاری آن چند قول مطرح شده است: ۱. ایساغوجی به معنای مدخل و مقدمه است، و وجه نام گذاری باب کلیات خمس به این اسم، مدخل و مقدمه بودن این باب برای باب معرّف است. ۲. ایساغوجی به معنای کلیات خمس است؛ ۳. ایساغوجی نام حکیمی است که آن را تدوین کرده؛ ۴. ایساغوجی نام شاگردی است که در هنگام تقریر این مطالب مورد خطاب آن حکیم بود و مرتباً به او می گفته: "یا ایساغوجی الشّانُ کذا".
انواع کلیات خمس
کلیات خمس عبارت اند از: نوع، جنس، فصل، عَرَض خاص و عَرَض عام. کلی برای این اقسام پنج گانه به منزله جنس است و هر یک از این کلیات به منزله نوع آن به حساب می آیند.
← نوع
...
علم منطق دارای دو باب اصلی است: باب معرّف؛ باب حجّت. باب معرف، طریق اکتساب مجهولات تصوری با استفاده از معلومات تصوری را نشان می دهد. این طریق در قالب "حدّ" یا "رسم" محقّق می شود. و باب حجّت، طریق اکتساب مجهولات تصدیقی با استفاده از معلومات تصدیقی را نشان می دهد. شناخت اشیاء از طریق وجوه اشتراک و افتراق آنها با سایر اشیاء حاصل می شود. و مفاهیمی که بیان گر تشابهات و تمایزات میان اشیاء هستند مفاهیم کلی هستند، زیرا همان طور که "انطباق و صدق بر افراد و امور متعدد" در تعریف کلی اخذ شده است، هر کلی به طبع خود و به حمل مواطات بر افراد خود حمل می گردد، و باب کلیات خمس نیز به دلیل همین محمول بودن کلی و کیفیت آن، از حیث خروج و عدم خروج از ذات موضوع، پیدا شده است. و اما مفاهیم جزئی به دلیل تغیّر و عدم انضباط، نمی توانند معرِّف واقع شوند. بنابراین از آنجا که معرفت حدود و رسوم، متوقف بر شناخت انواع کلیات است چنین مرسوم شده که قبل از ورود در بحث معرّف و انواع تعریفات، و به عنوان مقدمه ورود در باب معرّف، بحثی از انواع مفاهیم کلی که در طریق تعریف حدّی و رسمی قرار می گیرند، ارائه کنند. و از آن رو که مفاهیم کلی در پنج دسته اصلی جای می گیرند، از این بحث مقدماتی با عنوان "باب کلیات خمس" (مفاهیم کلی پنج گانه) یاد می کنند.
وجه تسمیه به ایساغوجی
گفته شده این بحث اولین بار، توسط "فورفوریوس" (فیلسوف معروف اسکندرانی) چند قرن پس از ارسطو وارد علم منطق شده است. وی نام این باب را "ایساغوجی" خوانده و مقدمه باب مقولات قرار داده است. در معنای این کلمه (که واژه ای یونانی است) و وجه نام گذاری آن چند قول مطرح شده است: ۱. ایساغوجی به معنای مدخل و مقدمه است، و وجه نام گذاری باب کلیات خمس به این اسم، مدخل و مقدمه بودن این باب برای باب معرّف است. ۲. ایساغوجی به معنای کلیات خمس است؛ ۳. ایساغوجی نام حکیمی است که آن را تدوین کرده؛ ۴. ایساغوجی نام شاگردی است که در هنگام تقریر این مطالب مورد خطاب آن حکیم بود و مرتباً به او می گفته: "یا ایساغوجی الشّانُ کذا".
انواع کلیات خمس
کلیات خمس عبارت اند از: نوع، جنس، فصل، عَرَض خاص و عَرَض عام. کلی برای این اقسام پنج گانه به منزله جنس است و هر یک از این کلیات به منزله نوع آن به حساب می آیند.
← نوع
...
wikifeqh: کلیات_خمس
پیشنهاد کاربران
ایساغوجی یا isagoge یا ایساگوگه در اصل یک واژه ترکیبی است که از سه کلمه فارسی ساخته شده است بصورت: ایسا گو گه
این واژه برخلاف دیدگاه واژه شناسان به معنای مدخل و ورودیه یا در ورودی نیست. گو در زبان فارسی از مصدر گفتن میباشد و دو حالت دارد، یکی امری و دیگری فعلی. حالت امری این است که یکی به دیگری امر به گفتن می کند: بگو یا گو. حالت فعلی این است که یک فرد مشغول عمل گفتن است: در حال گفتن است یا میگوید. گه در زبان فارسی مخفف گاه می باشد که میتواند هم زمانی باشد و هم مکانی. همانطور که یک فرد مسلمان قبل از شروع یک کار عبارت : بسم الله را بر زبان جاری میکند، یک فرد مسیحی درگذشته ها عبارت : یا ایسا ( یا عیسی ) را بر زبان جاری می نموده است. تلفظ اصلی نام Pophyre فیفوریوس نمی باشد بلکه " پور فیره " یا " پُر فیره " .
پیشوند پور و پُر هردو فارسی میباشند. یکی فرزند و دیگری " پُر از " . اگر مفهوم فیره به معنای آهن باشد، آنگاه این نام دارای دو معنی می باشد: یکی فرزند آهن و دیگری پُر از آهن ، یعنی سفت و سخت و با همت مثل آهن یا دارای یک اراده آهنین. در جای دیگر اشاره شد که قاطیقوریاس یا Kategorie یا ( catgory ) یا کاتِ گوری هم یک واژه ترکیبی بوده و از دو کلمه فارسی کات و گوری ساخته شده است. کات به معنای جعبه و صندوق و گوری به معنای دفن شده در زیر خاک. لذا اشاره به گنجی گرانبها است که در جعبه قرار گرفته باشد و در دل واقعیت دفن گردیده باشد. فیلسوف وظیفه خود دانسته است که به آن گنج نهفته دست یابد. معروف است که پیر و مرشد یا استاد در مدرسه فلسفی اسکندریه به شاگرد خود تحت نام " فرزند آهن " یا فیفوریوس همیشه گوش زد میکرده که قبل از شروع کار " گفتن ایسا " را فراموش نکند.
کلیات خمس که علم منطق و فلسفه تاکنون بررسی گردیده اند، از این به بعد منطق دانان و فلاسفه و حکیمان می توانند آنرا به اجمال و اختصار پشت سر بگذارند و به کلیات جنسی خمس یا سرنوشت های پنجگانه جنسی و عشقی به پردازند و به کمک آن مراتب هفتگانه وجود و حیات های هفتگانه انسان را و نحوه و چگونگی ظهور آنها را در جهان های نزولی - ازلی و جهان های صعودی - ابدی مورد مطالعه و پژوهش قرار دهند و یک فصل کاملا نو را در مورد خداوند و خلقت و آفرینش باز نمایند که تا کنون در روند تاریخ تکامل آگاهی و تئوری شناخت، از زمان پیدایش انسان تاکنون در اندیشه و ذهن انسان متولد نشده است.
این واژه برخلاف دیدگاه واژه شناسان به معنای مدخل و ورودیه یا در ورودی نیست. گو در زبان فارسی از مصدر گفتن میباشد و دو حالت دارد، یکی امری و دیگری فعلی. حالت امری این است که یکی به دیگری امر به گفتن می کند: بگو یا گو. حالت فعلی این است که یک فرد مشغول عمل گفتن است: در حال گفتن است یا میگوید. گه در زبان فارسی مخفف گاه می باشد که میتواند هم زمانی باشد و هم مکانی. همانطور که یک فرد مسلمان قبل از شروع یک کار عبارت : بسم الله را بر زبان جاری میکند، یک فرد مسیحی درگذشته ها عبارت : یا ایسا ( یا عیسی ) را بر زبان جاری می نموده است. تلفظ اصلی نام Pophyre فیفوریوس نمی باشد بلکه " پور فیره " یا " پُر فیره " .
پیشوند پور و پُر هردو فارسی میباشند. یکی فرزند و دیگری " پُر از " . اگر مفهوم فیره به معنای آهن باشد، آنگاه این نام دارای دو معنی می باشد: یکی فرزند آهن و دیگری پُر از آهن ، یعنی سفت و سخت و با همت مثل آهن یا دارای یک اراده آهنین. در جای دیگر اشاره شد که قاطیقوریاس یا Kategorie یا ( catgory ) یا کاتِ گوری هم یک واژه ترکیبی بوده و از دو کلمه فارسی کات و گوری ساخته شده است. کات به معنای جعبه و صندوق و گوری به معنای دفن شده در زیر خاک. لذا اشاره به گنجی گرانبها است که در جعبه قرار گرفته باشد و در دل واقعیت دفن گردیده باشد. فیلسوف وظیفه خود دانسته است که به آن گنج نهفته دست یابد. معروف است که پیر و مرشد یا استاد در مدرسه فلسفی اسکندریه به شاگرد خود تحت نام " فرزند آهن " یا فیفوریوس همیشه گوش زد میکرده که قبل از شروع کار " گفتن ایسا " را فراموش نکند.
کلیات خمس که علم منطق و فلسفه تاکنون بررسی گردیده اند، از این به بعد منطق دانان و فلاسفه و حکیمان می توانند آنرا به اجمال و اختصار پشت سر بگذارند و به کلیات جنسی خمس یا سرنوشت های پنجگانه جنسی و عشقی به پردازند و به کمک آن مراتب هفتگانه وجود و حیات های هفتگانه انسان را و نحوه و چگونگی ظهور آنها را در جهان های نزولی - ازلی و جهان های صعودی - ابدی مورد مطالعه و پژوهش قرار دهند و یک فصل کاملا نو را در مورد خداوند و خلقت و آفرینش باز نمایند که تا کنون در روند تاریخ تکامل آگاهی و تئوری شناخت، از زمان پیدایش انسان تاکنون در اندیشه و ذهن انسان متولد نشده است.
کلمات دیگر: