کلمه جو
صفحه اصلی

جویدن


مترادف جویدن : خاییدن، مضغ کردن

فارسی به انگلیسی

to chew, to gnaw, masticate, browse, mastication

to chew, to gnaw


chew, masticate, mastication


فارسی به عربی

امضغ , بطل , مضغ

مترادف و متضاد

mastication (اسم)
جویدن، چاوش

fret (فعل)
کج خلقی کردن، جویدن، ساییده شدن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن، پوست را بردن، وهوی های کردن، رنگ امیزی کردن

champ (فعل)
جویدن، نشخوار کردن، با صدا جویدن

chew (فعل)
جویدن، خاییدن، تفکر کردن

munch (فعل)
جویدن

chaw (فعل)
جویدن، با دندان خرد و پاره کردن

masticate (فعل)
جویدن، خاییدن، نرم کردن، چاوش کردن، بزاقی کردن

خاییدن، مضغ کردن


فرهنگ معین

(جَ دَ ) (مص م . ) غذا یا هر چیز دیگر را زیر دندان له کردن .

لغت نامه دهخدا

جویدن. [ ج َ دَ ] ( مص ) خائیدن. مضغ. جاویدن. رجوع به جاویدن شود. || حرف را جویدن ؛ روشن و صریح نگفتن.

فرهنگ عمید

خُرد کردن چیزی در زیر دندان، خاییدن.

دانشنامه عمومی

جویدن (با تلفظِ jowidan) یکی از جنبه های مکانیکی خوردن غذاست و به عمل له و خرد کردن غذا بین دندان ها گفته می شود.
جویدن باعث سهولت در سایر اعمال گوارش غذا می شود.
دندان ها به طور قابل تحسینی برای عمل جویدن طراحی شده اند. دندان های قدامی (جلویی) دارای عمل قطع کننده و دندان های خلفی (عقبی یا آسیا) دارای عمل خردکننده یا آسیا هستند. در صورتی که عضلات فک با یکدیگر عمل کنند، می توانند دندان های قدامی را با نیروی ۲۵ و دندان های خلفی را با نیروی ۹۰ کیلوگرم بر روی یکدیگر فشار دهند. اگر این نیرو به یک جسم کوچک (مثلاً تخمه) در بین دندان های آسیا وارد شود، نیروی وارد شده بر سانتی متر مربع ممکن است به صدها کیلوگرم برسد.
قسمت بیشتر روند جویدن ناشی از رفلکس جویدن است که می توان آن را این گونه توصیف کرد:

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جویدن خرد کردن غذا است.واز احکام آن در بابهای صوم، حج، اطعمه و اشربه و دیات سخن رفته است.
خُرد کردن غذا و مانند آن در دهان است.
احکام جویدن
جویدن چیزهایی مانند صمغ که طعم دارند ولی اجزای آنها با جویدن از هم جدا نمی شود، در حال روزه مکروه است ولی بنابر مشهور موجب بطلان روزه نمی شود. جویدن غذا (بدون فروبردن آن) برای روزه دار جهت خوراندن به کودک موجب بطلان روزه نمی گردد. از مستحبات ورود به حرم ، مکه و مسجد الحرام و نیز پیش از طواف، جویدن اذخر است. از آداب غذا خوردن، خوب و بسیار جویدن غذا است. اگر بر اثر جنایت بر فک کسی، قدرت جویدن وی از بین برود، در اینکه بر جانی دیه کامل ثابت می گردد یا ارش اختلاف است.

گویش اصفهانی

تکیه ای: beǰovi
طاری: žârd(mun)
طامه ای: ǰovâɂn
طرقی: ǰârdmun
کشه ای: ǰârdmun
نطنزی: ǰâtan / ǰevâɂan


واژه نامه بختیاریکا

رُزگِنیدِن؛ کُهدِن؛ هاییدِن؛ کوزیدِن؛ دُهُو به گشت بیدِن؛ هاشت کندن

پیشنهاد کاربران

خاییدن

" بنام خدا "
در فرهنگ و گویش محلی ما ( کهگیلویه، لنده ) به جویدن خواش ترار = خاش ترار
یا خاشت کندن و خاشت نیز می گویند .


کلمات دیگر: