کلمه جو
صفحه اصلی

تشبیب

فرهنگ فارسی

یادجوانی کردن، ذکراحوال روزگارجوانی وعشق، وکامرانی کردن، آوردن ابیاتی ازعشق وجوانی
۱-( مصدر ) یاد جوانی کردن احوال ایام جوانی را ذکر کردن . ۲- ( اسم ) آغاز قصیده که در آن بیتهایی دربار. عشق و جوانی آورده باشند. جمع : تشبیبات .
صفت جمال زن و خال خود با وی گفتن

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - یاد جوانی کردن . ۲ - آوردن ابیاتی در ذکر عشق و جوانی یا وصف طبیعت در ابتدای قصیده .

لغت نامه دهخدا

تشبیب. [ ت َ ] ( ع مص ) صفت جمال زن و حال خود با وی بگفتن. ( تاج المصادر بیهقی ). وصف جمال زن و حال خود با وی در شعر بگفتن. ( زوزنی ). غزل گفتن یعنی صورت و جمال زنی و حال خود با وی در عشق گفتن. ( منتهی الارب ). غزل خواندن به زنان و اظهار تعشق کردن به ایشان. ( شرح قاموس ). ذکر احوال ایام شباب کردن و صفت معشوق. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). غزل گفتن برای فلان زن و به کنایه سخن گفتن در حب آن. ( ناظم الاطباء ). غزل و نسیب گفتن زن را در شعر و تعریض به دوستی وی کردن. ( از متن اللغة ). نسیب گفتن شاعر زن را و وصف محاسن وی کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). ذکر روزگار جوانی و لهو. ( از متن اللغة ). ذکرایام شباب و لهو و غزل. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). در لغت ، ذکر ایام شباب و صفت معشوق و شرح حال خویش است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || به اصطلاح شعرا آنچه در ابتدای قصیده قبل از مدح ممدوح بیتی چند در بیان عشق ذکر کنند، چرا که شاعر بذکر معشوق آتش شوق را اشتعال میدهد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ).زینت دادن قصیده خود را به ذکر زنان. ( ناظم الاطباء ). ایراد کردن در ابتدای قصیده قبل از مدح ممدوح بیتی چند در عشق و حال معشوق. ( ناظم الاطباء ). تشبیب در شعر، آراستن و نیکو کردن ابتدای آن به ذکر زن و اشتیاق به وی و این از تشبیب آتش و افروختن آن است و مجازاً ابتدای قصاید را بطور مطلق تشبیب می نامند حتی اگر در آن ذکر شباب هم نشده باشد. ( از متن اللغة ). عادت بر این جاری شده که ابتدای قصائد مدح را تشبیب بگویند و سپس بدان جا کشید که ابتدای هر امری را تشبیب بگویند اگرچه محتوی ذکر شباب نباشد. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). صفت حال معشوق و حال خویش در عشق او گفتن باشد. و این را نسیب و غزل نیز خوانند اما مشهور مستعمل آن است که در میان مردم صفت هرچه کنند، در اول شعر و هر حالی را که شرح دهند الا مدح ممدوح ، آن را تشبیب خوانند. ( حدایق السحر فی دقایق الشعر وطواط ).... در استعمال شعرا آن است که صفت هر چیز که کند مثل عشق و معشوق و فراق و امثال آن و شرح هر حال که دهد مانند حال مکان معشوق و حال خود و حال زمان و حال زمانیان و نحو آن ، تا مدح ممدوح آن را تشبیب گویند.بالجمله ابیاتی که اوائل قصیده باشد تا مدح ممدوح مشتمل بر آنچه خاطر خواهد آن را تشبیب نامند. و هر قصیده که مشتمل باشد بر ابیات تشبیب لازم است که آن را تخلص آورند یعنی گریز و انتقال است از اسلوب تشبیب سوی مدح ممدوح به وجهی مناسب و طرزی لطیف. و هر قصیده ای که تخلص نبود آن را، مقتضب گویند و هر قصیده که از تشبیب خالی بود چنانچه ابتدا بمدح کند، آن را مجددنامند... و صاحب جامعالصنایع تشبیب را مرادف غزل ساخته و در... ترجمه صحیح بخاری گفته تشبیب آن را گویند که شاعر پیش از ذکر مدایح ابیاتی می آورد که در آن ذکر حسن و جمال محبوبی کنند و بعضی مطالب می آورد غیر از مدایح. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) :

تشبیب . [ ت َ ] (ع مص ) صفت جمال زن و حال خود با وی بگفتن . (تاج المصادر بیهقی ). وصف جمال زن و حال خود با وی در شعر بگفتن . (زوزنی ). غزل گفتن یعنی صورت و جمال زنی و حال خود با وی در عشق گفتن . (منتهی الارب ). غزل خواندن به زنان و اظهار تعشق کردن به ایشان . (شرح قاموس ). ذکر احوال ایام شباب کردن و صفت معشوق . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). غزل گفتن برای فلان زن و به کنایه سخن گفتن در حب آن . (ناظم الاطباء). غزل و نسیب گفتن زن را در شعر و تعریض به دوستی وی کردن . (از متن اللغة). نسیب گفتن شاعر زن را و وصف محاسن وی کردن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). ذکر روزگار جوانی و لهو. (از متن اللغة). ذکرایام شباب و لهو و غزل . (از المنجد) (از اقرب الموارد). در لغت ، ذکر ایام شباب و صفت معشوق و شرح حال خویش است . (کشاف اصطلاحات الفنون ). || به اصطلاح شعرا آنچه در ابتدای قصیده قبل از مدح ممدوح بیتی چند در بیان عشق ذکر کنند، چرا که شاعر بذکر معشوق آتش شوق را اشتعال میدهد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).زینت دادن قصیده ٔ خود را به ذکر زنان . (ناظم الاطباء). ایراد کردن در ابتدای قصیده قبل از مدح ممدوح بیتی چند در عشق و حال معشوق . (ناظم الاطباء). تشبیب در شعر، آراستن و نیکو کردن ابتدای آن به ذکر زن و اشتیاق به وی و این از تشبیب آتش و افروختن آن است و مجازاً ابتدای قصاید را بطور مطلق تشبیب می نامند حتی اگر در آن ذکر شباب هم نشده باشد. (از متن اللغة). عادت بر این جاری شده که ابتدای قصائد مدح را تشبیب بگویند و سپس بدان جا کشید که ابتدای هر امری را تشبیب بگویند اگرچه محتوی ذکر شباب نباشد. (از اقرب الموارد) (از المنجد). صفت حال معشوق و حال خویش در عشق او گفتن باشد. و این را نسیب و غزل نیز خوانند اما مشهور مستعمل آن است که در میان مردم صفت هرچه کنند، در اول شعر و هر حالی را که شرح دهند الا مدح ممدوح ، آن را تشبیب خوانند. (حدایق السحر فی دقایق الشعر وطواط).... در استعمال شعرا آن است که صفت هر چیز که کند مثل عشق و معشوق و فراق و امثال آن و شرح هر حال که دهد مانند حال مکان معشوق و حال خود و حال زمان و حال زمانیان و نحو آن ، تا مدح ممدوح آن را تشبیب گویند.بالجمله ابیاتی که اوائل قصیده باشد تا مدح ممدوح مشتمل بر آنچه خاطر خواهد آن را تشبیب نامند. و هر قصیده که مشتمل باشد بر ابیات تشبیب لازم است که آن را تخلص آورند یعنی گریز و انتقال است از اسلوب تشبیب سوی مدح ممدوح به وجهی مناسب و طرزی لطیف . و هر قصیده ای که تخلص نبود آن را، مقتضب گویند و هر قصیده که از تشبیب خالی بود چنانچه ابتدا بمدح کند، آن را مجددنامند... و صاحب جامعالصنایع تشبیب را مرادف غزل ساخته و در ... ترجمه ٔ صحیح بخاری گفته تشبیب آن را گویند که شاعر پیش از ذکر مدایح ابیاتی می آورد که در آن ذکر حسن و جمال محبوبی کنند و بعضی مطالب می آورد غیر از مدایح . (از کشاف اصطلاحات الفنون ) :
ثنای حران نیکو بسر توانم برد
هر آنگهی که تو تشبیب شعر من بویا.

آغاجی شاعر (از المعجم ص 183).


شاعری تشبیب داند، شاعری تشبیه و مدح
مطربی قالوس داند، مطربی شَکَرتوین .

منوچهری .


و رجوع به تاریخ تمدن جرجی زیدان جزء 5 ص 63 شود. || آغاز به نوشتن کتاب کردن . (از اقرب الموارد)(از المنجد): فی الحدیث فلما سمع حسان شعرالهاتف ، شبب بجوابه ؛ ای ابتداء فی جوابه . (اقرب الموارد). آغازکردن در مقصود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مقدمه : عهدنامه نبشتم بدین تشبیب و قاعده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 132). شرح رموز و اشارات تقدیم نموده آمد و ترجمه و تشبیب آن کرده شد. (کلیله و دمنه چ مینوی ص 25). ایزد تبارک تعالی نهایت همت ملوک عالم را مطلع دولت و تشبیب اقبال و سعادت این پادشاه بنده پرور کناد. (کلیله و دمنه ص 27). || برافروختن آتش . (از متن اللغة). در لغت برافروختن آتش . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. یاد جوانی کردن، ذکر احوال روزگار جوانی و عشق و کامرانی کردن.
۲. (ادبی ) در بدیع، آوردن ابیاتی از عشق، جوانی، یا وصف طبیعت در ابتدای قصیده.

دانشنامه عمومی

تشبیب، نسیب یا تغزل بیتی است که در ابتدای قصیده ها سروده می شود تا پس از آن به هدف اصلی قصیده پرداخته شود.
دهخدا، علی اکبر. لغت نامه.
حاکمی، اسماعیل. آشنایی با دبیات فارسی.
احمدی گیوی، حسن، و دیگران. زبان و نگارش فارسی، چاپ دهم، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها (سمت)، زمستان ۱۳۷۴
این سه کلمه با یکدیگر مترادف و به معنی غزل گفتن، عشقبازی کردن و سخن عاشقانه سرودن است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به ذکر زیبایی های زن و پسربچه و اظهار عشق به آنان در شعر تشبیب گفته می شود.
از آن در باب: تجارت و شهادات سخن رفته است.

حکم تشبیب زن مؤمنه
حکم تشبیب زن مؤمنه شناخته شده اگر موجب اذیت وی و یا وارد آمدن ننگ و عار بر او و تحریک مردان به سوی وی باشد، حرام است.
و در صورت عدم استلزام امور یاد شده، نسبت به همسر و کنیز جایز است. برخی تصریح به کراهت آن کرده‏اند. لیکن در اینکه نسبت به زن اجنبی حرام است یا نه، اختلاف است.

تشبیب پسربچه
تشبیب پسربچه مطلقا حرام است. برخی در حرمت تشبیب پسربچه - بدون ترتّب عنوان محرم دیگر بر آن مانند تحریک مردان - اشکال کرده‏اند. تشبیب زن مؤمنه ناشناخته و نیز کافر غیر اهل ذمه جایز است. حرمت آن در فرضی که زن نزد گوینده شناخته و نزد شنونده ناشناخته باشد، مورد اشکال قرار گرفته است. بنابر تصریح بعضی، حرمت تشبیب اختصاص به شعر ندارد، در غیر شعر نیز حرام است. استماع تشبیب نیز در فرض حرمت آن حرام است؛ لیکن در صورت شک در حصول تشبیب، استماع جایز است.

آثار تشبیب
...


کلمات دیگر: