کلمه جو
صفحه اصلی

استدراج فردی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] این نوشتار در مورد استدراج فردی است یعنی انسان اگر از امکانات ماندگار معنوی استفاده نکند با از دست دادن امکانات وجودی به سوی خسران می رود. با این حال خداوند به آنها فرصت کافی می دهد تا جبران کنند.
انسان از آغاز زندگی به اقتضای طبیعت مادی خویش به تدریج امکانات وجودی خود را از دست می دهد: «اَنّا نَأتِی الاَرضَ نَنقُصُها مِن اَطرافِها». این فرایند در صورت عدم استفاده از این امکانات، و تبدیل نکردن آن ها به امکانات ماندگار معنوی به تدریج انسان را به سوی خسران و زیان ابدی -که همان اتلاف عمر و استحقاق عذاب اخروی است - سوق می دهد: «اِنَّ الاِنسنَ لَفی خُسر • اِلاَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّلِحتِ ...» در این میان خداوند به طور مستقیم از عوامل گوناگونی همچون: موهبت عقل: «کَذلِکَ نُفَصِّلُ الأیتِ لِقَوم یَعقِلون» و ارسال پیامبران: «وما اَهلَکنا مِن قَریَة اِلاّ لَها مُنذِرون» و به طور غیر مستقیم با جریان سازی در زندگی به وسیله ابتلا به سختیها و مصائب: «فَاَخَذنهُم بِالبَأساءِ والضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعون» یا نزول نعمتهای فراوان: «یاَیُّهَا النّاسُ اذکُروا نِعمَتَ اللّهِ عَلَیکُم» برای توقف این روند استفاده کرده، برای انتخاب آزادانه و آگاهانه و تلاش بر مبنای آن به بندگان مهلت کافی عطا می کند: «ثُمَّ جَعَلنکُم خَلئِفَ فِی الاَرضِ مِن بَعدِهِم لِنَنظُرَ کَیفَ تَعمَلون» امّا برخی افراد این فرصتها را از دست می دهند یا از آن ها سوء استفاده می کنند و از آیات و پیامهای الهی روی گردانده، به طبیعت جهول و عجول خویش از نعمتهای خدا دچار غرور - که زمینه و محتوای اصلی استدراج است - می شوند و افسار گسیخته و از بلاها و مصیبتها ناسپاس و از خدا رویگردان می شوند: «فَاَمَّا الاِنسنُ اِذا مَا ابتَلهُ رَبُّهُ فَاَکرَمَهُ ونَعَّمَهُ فَیَقولُ رَبّی اَکرَمَن واَمّا اِذا ما ابتَلهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقولُ رَبّی اَهنَن» و حتی اگر در رخدادهای بسیار دشوار نیز اندک توجهی به خدا کنند موقتی و برای نیل به خواسته های شیطانی خویش است: «واِذا مَسَّ الاِنسنَ ضُرٌّ دَعا رَبَّهُ مُنیبًا اِلَیهِ ثُمَّ اِذا خَوَّلَهُ نِعمَةً مِنهُ نَسِیَ ما کانَ یَدعوا اِلَیهِ...»، تا آن جا که اصرار و عناد آنان به طور کلی زمینه هدایت را از میان برده، هیچ راهی دیگر برای توقف روند رو به رشد خسران نمی ماند: «کُلوا وتَمَتَّعوا قَلیلاً اِنَّکُم مُجرِمون... فَبِاَیِّ حَدیث بَعدَهُ یُؤمِنون». از سوی دیگر خداوند بر اساس سنّت اختیار و اراده آزاد انسانها هر دو راه هدایت و گمراهی را فرا رویشان گشوده: «مَن کانَ یُریدُ حَرثَ الأخِرَةِ نَزِد لَهُ فی حَرثِهِ ومَن کانَ یُریدُ حَرثَ الدُّنیا نُؤتِهِ مِنها وما لَهُ فِی الأخِرَةِ مِن نَصیب»، از دخالت مستقیم در زندگی بشر و جلوگیری بیواسطه از خسران آدمیان پرهیز دارد : «قُل فَلِلّهِ الحُجَّةُ البلِغَةُ فَلَو شاءَ لَهَدکُم اَجمَعین»، بر همین اساس آنان را کاملا به حال خویش رها می سازد: «ذَرهُم فی خَوضِهِم یَلعَبون» و به طور طبیعی برای به فعلیت رسیدن همه امکانات آن ها در مسیر گمراهی و زیان زمینه مهیا می شود: «مَن یُضلِلِ اللّهُ فَلا هادِیَ لَهُ ویَذَرُهُم فی طُغینِهِم یَعمَهون».
تفاوت املاء، امهال، و ... با استنداج
بر این اساس مفاهیم «املاء»، «امهال»، «وذر»، «تمتیع» و ... از زاویه ای دیگر نمایانگر همان مفهوم استدراج است، زیرا رها کردن و مهلت دادن از روی بی اعتنایی و بی توجهی، به حرکت انسان در مسیر طبیعی خسران می انجامد: «فَلَو لا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ لَکُنتُم مِنَ الخسِرین»، بنابراین، طبق برخی روایات، استدراج در خود معنای سقوط و نزول را دارد، ولی املاء و امهال و ... از آن تهی است، با این حال املاء و امهال و ... نیز التزاماً بر این معنا دلالت دارد؛ امّا این روند طبیعی در عین حال بسیار پنهان و غیر قابل پیش بینی است:«فَاَتهُمُ اللّهُ مِن حَیثُ لَم یَحتَسِبوا»، «سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون»، زیرا آنان در همان حال که از آسایش و تنعّم خویش، غرق لذت اند، در واقع در میان امواج تاریک شهوات در حال شکنجه هستند: «اِنَّما یُریدُ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم بِها فِی الحَیوةِ الدُّنیا وتَزهَقَ اَنفُسُهُم». بدین ترتیب در طبقات ظلمانی ماده که در ظاهر نعمت است رو به سوی نابودی و عذاب فرو کشیده شده: «سَنَستَدرِجُهُم مِن حَیثُ لا یَعلَمون» و همین نعمتها برایشان از جهات گوناگون به عذاب و رنج بدل می شود ، تا آن که با فرا رسیدن مرگ به ناگاه همه امکانات خویش را از دست رفته: «اَذهَبتُم طَیِّبتِکُم فی حَیاتِکُمُ الدُّنیا واستَمتَعتُم بِها» و بافته های خویش را گسسته: «وقَدِمنا اِلی ما عَمِلوا مِن عَمَل فَجَعَلنهُ هَباءً» و خود را در کیفر خداوند گرفتار می یابند: «وبَدا لَهُم سَیِّاتُ ما عَمِلوا وحاقَ بِهِم ما کانوا بِهِ یَستَهزِءون»
ابعاد روانشناختی سنّت استدراج
برخی از مفسرانِ پیشین، به ابعاد روانشناختی سنّت استدراج نیز توجّه کرده اند؛ گرایش درونی انسان به شهوات موجب می شود ارضای آن ها برایش لذت آور گردد و این لذت به افزایش تمایل او می انجامد و شدت تمایل نیز بر شدّت لذّت می افزاید. گناهان در این چرخه بی پایان پی درپی تکرار گشته، ملکه طغیان را در وجود انسان رسوخ می دهد و طبیعی است که انسان بر اثر این حالت از اشتغال به معنویات و پرهیز از خسارت ابدی غافل می ماند. مفسران معاصر نیز کم و بیش به تبیین ابعاد روانشناختی استدراج پرداخته اند.


کلمات دیگر: