یا غزوه هوازن
غزوه حنین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دانشنامه عمومی
غزوه حنین نام نبردی است که در وادی حنین بین مسلمانان و قبایل هوازن و ثقیف و نیز قبایل بنی هلال و نصر و جشم صورت گرفت. که در آن مسلمانان به پیروزی رسیدند. این جنگ پس از فتح مکه رخ داد. محمد به قصد جنگ با این قبایل که بت پرست بودند به سمت حنین حرکت کرد و آنان که از این تصمیم آگاه شده بودند تصمیم گرفتند در انتهای دره ای که گذرگاهی به منطقه حنین بود، پشت صخره ها و شکاف کوه ها کمین کنند و به محض ورود ارتش اسلام به این دره عمیق و طولانی، آنان را زیر رگبار تیر و سنگ بگیرند.
پیامبر نیز که متوجه دشمن شده بود، از صفوان بن امیه برای مسلمانان صد زره امانت گرفته بود، خودش نیز دو زره بر تن کرده و کلاهخود بر سر گذاشته بود، و سوار بر اسبی سفید در پشت سر ارتش اسلام حرکت می کرد.مسلمانان شب را در دهانه دره استراحت کردند و پیش از روشن شدن هوا وارد گذرگاه حنین شدند که مورد حمله ناگهانی دشمن واقع شدند. منافقان لشکر اسلام از این حمله به شدت خوشحال شدند؛ تا آنجا که ابوسفیان نتوانست جلو خودش را بگیرد و گفت:«مسلمانان تا دریا خواهند گریخت.»
سپاه مسلمین که به سختی مورد حمله واقع شده بود، از هم متفرق شدند و هر کس سراسیمه به سویی می دوید.تا جایی که ده نفر به نام های : علی بن ابی طالب,عباس بن عبدالمطلب , فضل بن عباس ,ابوسفیان بن حارث (غیر از ابوسفیان بن حرب) نوفل و ربیعه بن حارث ,عبدالله بن زبیر بن عبدالمطلب(این زبیر,زبیر بن عوام نیست),عتبه و متعب بن ابولهب و ایمن که همه بغیر از ایمن از بنی هاشم بودند تنها کسانی بودند که باقیمانده بودندپیامبر به عمویش عباس فرمود به مردم بگو:«ای انصار که پیامبر را یاری کردید و ای کسانی که با او بیعت کردید! به کجا می گریزید؟ رسول خدا اینجاست.»سپس دستش را به آسمان بلند کرد و این گونه دعا کرد: «بار خدایا! حمد و سپاس از آن توست. هر شکایتی به پیشگاه توست و تو تنها کمک کننده هستی.» آن گاه مشتی سنگریزه به سوی مشرکان پرتاب کرد و آنان را نفرین کرد. بعد سر به آسمان بلند کرد و گفت:«بار خدایا! اگر مسلمانان در این صحنه نابود شوند، تو دیگر پرستش نمی شوی.»
پیامبر نیز که متوجه دشمن شده بود، از صفوان بن امیه برای مسلمانان صد زره امانت گرفته بود، خودش نیز دو زره بر تن کرده و کلاهخود بر سر گذاشته بود، و سوار بر اسبی سفید در پشت سر ارتش اسلام حرکت می کرد.مسلمانان شب را در دهانه دره استراحت کردند و پیش از روشن شدن هوا وارد گذرگاه حنین شدند که مورد حمله ناگهانی دشمن واقع شدند. منافقان لشکر اسلام از این حمله به شدت خوشحال شدند؛ تا آنجا که ابوسفیان نتوانست جلو خودش را بگیرد و گفت:«مسلمانان تا دریا خواهند گریخت.»
سپاه مسلمین که به سختی مورد حمله واقع شده بود، از هم متفرق شدند و هر کس سراسیمه به سویی می دوید.تا جایی که ده نفر به نام های : علی بن ابی طالب,عباس بن عبدالمطلب , فضل بن عباس ,ابوسفیان بن حارث (غیر از ابوسفیان بن حرب) نوفل و ربیعه بن حارث ,عبدالله بن زبیر بن عبدالمطلب(این زبیر,زبیر بن عوام نیست),عتبه و متعب بن ابولهب و ایمن که همه بغیر از ایمن از بنی هاشم بودند تنها کسانی بودند که باقیمانده بودندپیامبر به عمویش عباس فرمود به مردم بگو:«ای انصار که پیامبر را یاری کردید و ای کسانی که با او بیعت کردید! به کجا می گریزید؟ رسول خدا اینجاست.»سپس دستش را به آسمان بلند کرد و این گونه دعا کرد: «بار خدایا! حمد و سپاس از آن توست. هر شکایتی به پیشگاه توست و تو تنها کمک کننده هستی.» آن گاه مشتی سنگریزه به سوی مشرکان پرتاب کرد و آنان را نفرین کرد. بعد سر به آسمان بلند کرد و گفت:«بار خدایا! اگر مسلمانان در این صحنه نابود شوند، تو دیگر پرستش نمی شوی.»
wiki: غزوه حنین
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] غزوه در اصطلاح به جنگی گفته می شود که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) خود فرماندهی آن را به عهده داشت. غزوه «حنین» از غزوات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) با مشرکان هوازن، در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد. اسامی آن را یَوم حنین، وقعه حنین، غزاة حنین، غزوه هوازِن و وقعه هوازن نیز نامیده اند.
غزوه «حنین» از غزوات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) با مشرکان هوازن، در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد. «حنین» در منطقه ای بین مکه و طائف قرار داشت و از مکه سه شب فاصله داشت. و طایفه هوازن در نزدیکی آن زندگی می کرد. بعد از فتح مکه این طایفه به فرماندهی جوانی سی ساله به نام "مالک بن عوف نصری" به جمع آوری نیرو پرداخت تا در پرتو آن بتواند با مسلمانان مقابله کند. از این رو به جمع آوری ده هزار جنگجو اقدام کرد که به وسیله شتران و گوسفندان فراوان پشتیبانی می شد. مالک بن عوف نصری که بر خلاف نظر شیوخ قبیله دست به چنین کاری زده بود، دستور داد تا همه سپاهیان، زنان و کودکان و نیز شتران و گاوان و گوسفندان خود را به همراه بیاورند؛ چرا که این اقدام باعث خواهد شد، جنگجویان در دفاع از مال، جان و ناموس خود محکم تر باشند.
واکنش پیامبر
از سوی دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از نصب "عتاب بن اسید" به عنوان حاکم مکه، به همراه دوازده هزار نفر عازم حنین شد که هزار نفر از آنان را به فرماندهی "خالد بن ولید" به عنوان مقدمه لشکر پیش فرستاد. ایشان همچنین دستور دادند، همان افرادی که به هنگام ورود به مکه پرچمدار بوده اند، پرچم را بر دوش گیرند و پرچم بزرگ را به دست "علی بن ابی طالب (علیه السّلام) " داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) صبح روز شنبه، ششم شوال از مکه خارج شد. از سوی دیگر مالک بن عوف که لشگر خود را آماده کرده بود، سه نفر را برای کسب خبر به لشگرگاه مسلمانان فرستاد، همان کاری که "عبدالله بن ابی حَدرد اسلمی" برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) انجام داد.
حضور اهل مکه
در این غزوه، که اولین غزوه بعد از فتح مکه به شمار می رفت، مردم مکه و انبوهی از مشرکان سابق، از جمله سران آنها، مانند "صفوان بن امیه"، "ابوسفیان" و بسیاری دیگر هم حضور داشتند؛ اما آنان چندان مایل به پیروزی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نبودند، بلکه بیشتر برای دیدن نتیجه جنگ و بهره مندی از غنایم، همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شده بودند. با توجه به این نکته، هنگامی که مقدمه سپاه به فرماندهی خالد بن ولید، وارد منطقه و دره حنین شد، با حمله مشرکین هوازن که از شب قبل در دره کمین کرده بودند، روبرو شدند. نیروهای خالد بن ولید نتوانستند در برابر آنان پایداری کنند و پس از شکست عقب نشینی کردند. به دنبال آنها اهل مکه و همه مسلمانان عقب نشستند و پشت سر خود را هم نگاه نکردند. اتفاقی که نو مسلمانان از آن بسیار خوشحال بودند.
بازگشت به جنگ
...
غزوه «حنین» از غزوات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) با مشرکان هوازن، در سال هشتم هجرت اتفاق افتاد. «حنین» در منطقه ای بین مکه و طائف قرار داشت و از مکه سه شب فاصله داشت. و طایفه هوازن در نزدیکی آن زندگی می کرد. بعد از فتح مکه این طایفه به فرماندهی جوانی سی ساله به نام "مالک بن عوف نصری" به جمع آوری نیرو پرداخت تا در پرتو آن بتواند با مسلمانان مقابله کند. از این رو به جمع آوری ده هزار جنگجو اقدام کرد که به وسیله شتران و گوسفندان فراوان پشتیبانی می شد. مالک بن عوف نصری که بر خلاف نظر شیوخ قبیله دست به چنین کاری زده بود، دستور داد تا همه سپاهیان، زنان و کودکان و نیز شتران و گاوان و گوسفندان خود را به همراه بیاورند؛ چرا که این اقدام باعث خواهد شد، جنگجویان در دفاع از مال، جان و ناموس خود محکم تر باشند.
واکنش پیامبر
از سوی دیگر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از نصب "عتاب بن اسید" به عنوان حاکم مکه، به همراه دوازده هزار نفر عازم حنین شد که هزار نفر از آنان را به فرماندهی "خالد بن ولید" به عنوان مقدمه لشکر پیش فرستاد. ایشان همچنین دستور دادند، همان افرادی که به هنگام ورود به مکه پرچمدار بوده اند، پرچم را بر دوش گیرند و پرچم بزرگ را به دست "علی بن ابی طالب (علیه السّلام) " داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) صبح روز شنبه، ششم شوال از مکه خارج شد. از سوی دیگر مالک بن عوف که لشگر خود را آماده کرده بود، سه نفر را برای کسب خبر به لشگرگاه مسلمانان فرستاد، همان کاری که "عبدالله بن ابی حَدرد اسلمی" برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) انجام داد.
حضور اهل مکه
در این غزوه، که اولین غزوه بعد از فتح مکه به شمار می رفت، مردم مکه و انبوهی از مشرکان سابق، از جمله سران آنها، مانند "صفوان بن امیه"، "ابوسفیان" و بسیاری دیگر هم حضور داشتند؛ اما آنان چندان مایل به پیروزی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نبودند، بلکه بیشتر برای دیدن نتیجه جنگ و بهره مندی از غنایم، همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شده بودند. با توجه به این نکته، هنگامی که مقدمه سپاه به فرماندهی خالد بن ولید، وارد منطقه و دره حنین شد، با حمله مشرکین هوازن که از شب قبل در دره کمین کرده بودند، روبرو شدند. نیروهای خالد بن ولید نتوانستند در برابر آنان پایداری کنند و پس از شکست عقب نشینی کردند. به دنبال آنها اهل مکه و همه مسلمانان عقب نشستند و پشت سر خود را هم نگاه نکردند. اتفاقی که نو مسلمانان از آن بسیار خوشحال بودند.
بازگشت به جنگ
...
wikifeqh: سال هشتم هجری در منطقه حنین بین مسلمانان به فرماندهی پیامبر اکرم(ص) و قبیله های هوازِن و ثقیف ساکنِ منطقه طائف رخ داد. در ابتدای جنگ، بر اثر شبیخون مشرکان و نیز حضور تازه مسلمانان مکی، سپاه اسلام متزلزل بود تا جایی که جان پیامبر (ص) هم به خطر افتاد، اما مسلمانان سرانجام به پیروزی رسیدند و به غنائم بسیاری دست یافتند.
درباره تاریخ این غزوه گفته اند که وقتی رسول خدا در روز جمعه، ده روز مانده از ماه رمضان سال هشتم هجری، مکه را فتح کرد، پانزده شب در مکه ماند و سپس شنبه، ششم شوال روانه منطقه حنین در شمال شرقی شد.
این جنگ را یوم حنین، وقعه حنین، غزاة حنین، غزوة هوازِن و وقعة هوازن نیز نامیده اند.
درباره تاریخ این غزوه گفته اند که وقتی رسول خدا در روز جمعه، ده روز مانده از ماه رمضان سال هشتم هجری، مکه را فتح کرد، پانزده شب در مکه ماند و سپس شنبه، ششم شوال روانه منطقه حنین در شمال شرقی شد.
این جنگ را یوم حنین، وقعه حنین، غزاة حنین، غزوة هوازِن و وقعة هوازن نیز نامیده اند.
wikishia: رسول خدا(ص) را تنها گذاشته و فرار کردند ولی با پایداری برخی اصحاب و خاندان پیامبر (ص) دشمن شکست خورد و غنایم بسیاری به دست آمد.
پس از انتشار خبر فتح مکّه، قبایل «هوازن» (جز کعب و کلاب) ، ثقیف، نصر و جشم همگی و «سعد بن بکر» و 100 مرد از «بنی هلال» فراهم شدند و سر به طغیان برداشتند و گفتند: محمد با قومی بر نخورده است که بتوانند به خوبی جنگ کنند، اکنون شما هماهنگ شوید و پیش از آنکه او به سوی شما بیاید، شما به سوی او بروید.
رهبری هوازن در دست مالک بن عوف نصری بود که سی سال بیشترنداشت و فردی متکبر بود..
قبیله ثقیف در آن هنگام دو سالار داشت، یکی قار بن اسود بن مسعود که سالار هم پیمانان (خاندان احلاف) ایشان بود، و به آنها فرماندهی داشت، و دیگری ذو الخمار سبیع بن حارث که نام او را احمر بن حارث هم گفته اند، و او از خاندان بنی مالک بود و ثقیف فرماندهی او را پذیرفته بودند، و همگی با هوازن هماهنگ شده و تصمیم به حرکت به سوی محمد گرفتند.
درید بن الصّمّه همراه بنی جشم به یاری هوازن آمد. او در آن هنگام یکصد و شصت سال عمر داشت و پیر مردی سخت فرتوت بود، و از او فقط برای فرخندگی و شناسایی به فنون جنگ استفاده می شد.
مالک بن عوف دستور داد تا همه سپاهیان، زنان و کودکان و نیز شتران و گاوان و گوسفند خود را به همراه بیاورند. دلیل او برای این اقدام آن بود تا همه بدانند که از جان و ناموس و مال خود دفاع می کنند.
درید در واکنش به این اقدام مالک دست بر هم زد و گفت: این بزچران را چه به جنگ؟ مگر کسی که بگریزد چیزی مانع گریزش می شود؟ اگر جنگ به نفع شما باشد جز مردان و شمشیر و نیزه شان چیز دیگری مفید نیست، و اگر به زیان شما باشد در مورد مال و خاندان خود رسوا می شوید.
به هر حال مالک ، بر خلاف توصیه پیران قبیله و علی رغم تخلف برخی طوایف هوازن، اقدام به تشکیل سپاهی در منطقه اوطاس کرد.
پس از انتشار خبر فتح مکّه، قبایل «هوازن» (جز کعب و کلاب) ، ثقیف، نصر و جشم همگی و «سعد بن بکر» و 100 مرد از «بنی هلال» فراهم شدند و سر به طغیان برداشتند و گفتند: محمد با قومی بر نخورده است که بتوانند به خوبی جنگ کنند، اکنون شما هماهنگ شوید و پیش از آنکه او به سوی شما بیاید، شما به سوی او بروید.
رهبری هوازن در دست مالک بن عوف نصری بود که سی سال بیشترنداشت و فردی متکبر بود..
قبیله ثقیف در آن هنگام دو سالار داشت، یکی قار بن اسود بن مسعود که سالار هم پیمانان (خاندان احلاف) ایشان بود، و به آنها فرماندهی داشت، و دیگری ذو الخمار سبیع بن حارث که نام او را احمر بن حارث هم گفته اند، و او از خاندان بنی مالک بود و ثقیف فرماندهی او را پذیرفته بودند، و همگی با هوازن هماهنگ شده و تصمیم به حرکت به سوی محمد گرفتند.
درید بن الصّمّه همراه بنی جشم به یاری هوازن آمد. او در آن هنگام یکصد و شصت سال عمر داشت و پیر مردی سخت فرتوت بود، و از او فقط برای فرخندگی و شناسایی به فنون جنگ استفاده می شد.
مالک بن عوف دستور داد تا همه سپاهیان، زنان و کودکان و نیز شتران و گاوان و گوسفند خود را به همراه بیاورند. دلیل او برای این اقدام آن بود تا همه بدانند که از جان و ناموس و مال خود دفاع می کنند.
درید در واکنش به این اقدام مالک دست بر هم زد و گفت: این بزچران را چه به جنگ؟ مگر کسی که بگریزد چیزی مانع گریزش می شود؟ اگر جنگ به نفع شما باشد جز مردان و شمشیر و نیزه شان چیز دیگری مفید نیست، و اگر به زیان شما باشد در مورد مال و خاندان خود رسوا می شوید.
به هر حال مالک ، بر خلاف توصیه پیران قبیله و علی رغم تخلف برخی طوایف هوازن، اقدام به تشکیل سپاهی در منطقه اوطاس کرد.
wikiahlb: غزوه_حنین
کلمات دیگر: