مردحاذق، زیرک و چالاک
( صفت ) ۱- زیرک چالاک . ۲- استاد حاذق . ۳-( اسم ) نام قبیله ایست از عرب .
سخت ترش و تیز دژن
ثقیف . [ ث ِ ق ق ] (ع ص ) سخت ترش و تیز. دژن : خل ّ ثقیف ؛ سرکه ٔ سخت ترش . سرکه ٔ چون الماس .
ثقیف . [ ث َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است که بزعم خود از عرب باشند لکن در حقیقت از بقایای قوم ثمودند که اقدم از عرب است . (سمعانی ). || پدر قبیله ای از هوازِن نام اوقسی ّ بن مُنَبَّه بن بکربن هوازن است یکی از قبایل عرب که در جوار شهر طائف میزیستند. این قوم دیری باج گذار قبیله ٔ بنی عامر بودند پس قلعه ها و حصارها کردند ودر برابر بنوعامر مقاومت کرده خراج از خود بیفکندندو سپس بدوشعبه بنام احلاف و بنی ملک منشعب گشتند و میان این دو شعبه محاربات بسیار بود. پس از وفات ابوطالب ، رسول صلوات اﷲ علیه از آنان یاری طلبید و ایشان جواب رد گفتند. در غزوه ٔ هوازن هفتاد تن از قوم ثقیف کشته شد و بقیه در قلاع خویش تحصن گزیدند و بیست روزمحاصره ٔ آنان بکشید و در آخر مسلمانان راه بر آنان ببستند و بنوثقیف ناچار از در اطاعت درآمدند و بقبول مسلمانی تن دردادند و بت خویش را که لات نام داشت بشکستند. پس از رحلت رسول صلوات اﷲ علیه آنگاه که تمام مردم جزیره رده آوردند و قوم ثقیف در مسلمانی پابرجای بماندند. از این قبیله در دوره ٔ اسلام عده ٔ بسیاری علما و شعرا و دیگر مشاهیر برخاست . (قاموس الاعلام ).
ثقیف . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) مرد استاد. || مرد زیرک چالاک .
قلیلا ما أکوننه
ت بالخیف أزرهنه
م فی دور بنی کنة
و فی منطقه غنه .
و قفوا کی تکلموا
و تحبوا و تنعموا
بحر ریا تحمحم
عم انی لها حم .