کلمه جو
صفحه اصلی

ثقیف

فرهنگ فارسی

یکی از قبایل عرب که در جوار شهر طائف میزیستند .
مردحاذق، زیرک و چالاک
( صفت ) ۱- زیرک چالاک . ۲- استاد حاذق . ۳-( اسم ) نام قبیله ایست از عرب .
سخت ترش و تیز دژن

فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - زیرک ، چالاک . ۲ - ماهر، حاذق . ۳ - نام یکی از قبایل عرب ساکن بین طائف و مکه .

لغت نامه دهخدا

ثقیف . [ ث ِ ق ق ] (ع ص ) سخت ترش و تیز. دژن : خل ّ ثقیف ؛ سرکه ٔ سخت ترش . سرکه ٔ چون الماس .


ثقیف . [ ث َ ] (اِخ ) نام قبیله ای است که بزعم خود از عرب باشند لکن در حقیقت از بقایای قوم ثمودند که اقدم از عرب است . (سمعانی ). || پدر قبیله ای از هوازِن نام اوقسی ّ بن مُنَبَّه بن بکربن هوازن است یکی از قبایل عرب که در جوار شهر طائف میزیستند. این قوم دیری باج گذار قبیله ٔ بنی عامر بودند پس قلعه ها و حصارها کردند ودر برابر بنوعامر مقاومت کرده خراج از خود بیفکندندو سپس بدوشعبه بنام احلاف و بنی ملک منشعب گشتند و میان این دو شعبه محاربات بسیار بود. پس از وفات ابوطالب ، رسول صلوات اﷲ علیه از آنان یاری طلبید و ایشان جواب رد گفتند. در غزوه ٔ هوازن هفتاد تن از قوم ثقیف کشته شد و بقیه در قلاع خویش تحصن گزیدند و بیست روزمحاصره ٔ آنان بکشید و در آخر مسلمانان راه بر آنان ببستند و بنوثقیف ناچار از در اطاعت درآمدند و بقبول مسلمانی تن دردادند و بت خویش را که لات نام داشت بشکستند. پس از رحلت رسول صلوات اﷲ علیه آنگاه که تمام مردم جزیره رده آوردند و قوم ثقیف در مسلمانی پابرجای بماندند. از این قبیله در دوره ٔ اسلام عده ٔ بسیاری علما و شعرا و دیگر مشاهیر برخاست . (قاموس الاعلام ).


ثقیف . [ ث َ ] (ع ص ، اِ) مرد استاد. || مرد زیرک چالاک .


ثقیف. [ ث َ ] ( ع ص ، اِ ) مرد استاد. || مرد زیرک چالاک.

ثقیف. [ ث ِ ق ق ] ( ع ص ) سخت ترش و تیز. دژن : خل ثقیف ؛ سرکه سخت ترش. سرکه چون الماس.

ثقیف. [ ث َ ] ( اِخ ) نام قبیله ای است که بزعم خود از عرب باشند لکن در حقیقت از بقایای قوم ثمودند که اقدم از عرب است. ( سمعانی ). || پدر قبیله ای از هوازِن نام اوقسی بن مُنَبَّه بن بکربن هوازن است یکی از قبایل عرب که در جوار شهر طائف میزیستند. این قوم دیری باج گذار قبیله بنی عامر بودند پس قلعه ها و حصارها کردند ودر برابر بنوعامر مقاومت کرده خراج از خود بیفکندندو سپس بدوشعبه بنام احلاف و بنی ملک منشعب گشتند و میان این دو شعبه محاربات بسیار بود. پس از وفات ابوطالب ، رسول صلوات اﷲ علیه از آنان یاری طلبید و ایشان جواب رد گفتند. در غزوه هوازن هفتاد تن از قوم ثقیف کشته شد و بقیه در قلاع خویش تحصن گزیدند و بیست روزمحاصره آنان بکشید و در آخر مسلمانان راه بر آنان ببستند و بنوثقیف ناچار از در اطاعت درآمدند و بقبول مسلمانی تن دردادند و بت خویش را که لات نام داشت بشکستند. پس از رحلت رسول صلوات اﷲ علیه آنگاه که تمام مردم جزیره رده آوردند و قوم ثقیف در مسلمانی پابرجای بماندند. از این قبیله در دوره اسلام عده بسیاری علما و شعرا و دیگر مشاهیر برخاست. ( قاموس الاعلام ).

ثقیف. [ ث َ ] ( اِخ ) فقید ثقیف ، گم شده ثقیف. در اول اسلام به طائف دو برادر بودند یکی از آن دو زنی از بنی کنة کرد و سپس به سفری شد و زن خویش به برادر سپرد قضا را روزی چشم اوبه زن برادر افتاد و عاشق وی گشت و عشق خویش پنهان میداشت تا از اثر عشق بیمار گردید برادر او از سفر باز آمد و پزشگان گرد کرد و جملگی در علاج او عاجز آمدند و او وی را نزد حارث بن کلده برد و حارث گفت دو چشم شرمگن بینم و بیماری را نشناسم اینک وی را بیازمایم و او را شراب داد و چون شراب در وی کار کرد گفت :
الا رفقا الا رفقا
قلیلا ما أکوننه
الما بی ابی الابیا
ت بالخیف أزرهنه
غزالا ما رایت الیو
م فی دور بنی کنة
اسیل الخدّ مربوب
و فی منطقه غنه.
حارث دانست که او عاشق است کرت دیگر بدو شراب خورانید و او گفت :
ایهاالجیرة اسلموا
و قفوا کی تکلموا
و تقضوا لبانة
و تحبوا و تنعموا

ثقیف . [ ث َ ] (اِخ ) فقید ثقیف ، گم شده ٔ ثقیف . در اول اسلام به طائف دو برادر بودند یکی از آن دو زنی از بنی کنة کرد و سپس به سفری شد و زن خویش به برادر سپرد قضا را روزی چشم اوبه زن برادر افتاد و عاشق وی گشت و عشق خویش پنهان میداشت تا از اثر عشق بیمار گردید برادر او از سفر باز آمد و پزشگان گرد کرد و جملگی در علاج او عاجز آمدند و او وی را نزد حارث بن کلده برد و حارث گفت دو چشم شرمگن بینم و بیماری را نشناسم اینک وی را بیازمایم و او را شراب داد و چون شراب در وی کار کرد گفت :
الا رفقا الا رفقا

قلیلا ما أکوننه


الما بی ابی الابیا

ت بالخیف أزرهنه


غزالا ما رایت الیو

م فی دور بنی کنة


اسیل الخدّ مربوب

و فی منطقه غنه .


حارث دانست که او عاشق است کرت دیگر بدو شراب خورانید و او گفت :
ایهاالجیرة اسلموا

و قفوا کی تکلموا


و تقضوا لبانة

و تحبوا و تنعموا


خرجت مزنة من الَ

بحر ریا تحمحم


هی ما کنتی و تز

عم انی لها حم .


و برادرش بدانست که او را چه افتاده است گفت ای برادر زن من مطلقه است او را بزنی گیر گفت روزی که من او را بزنی گیرم مطلقه باشد سپس بهبود یافت و از طائف بیرون شد و سر به بیابان نهاد و بیش کس او را ندید و برادراو چندی بماند و سپس از اندوه دوری برادر بمرد و ببرادر گمگشته مثل زدند و او را فقید ثقیف گفتند : پسر خرکاش ... از میان بگریخت و در جهان آواره شد و ثانی فقید ثقیف و ثالث قارظین گشت و کس از وی نشان نیافت . (تاریخ یمینی ص 378).

دانشنامه عمومی

قبیله ثقیف نام یکی از قبایل عرب ساکن در شهر طائف بوده است که در جریان غزوه حنین در اتحاد با قبیله هوازن با مسلمانان وارد جنگ شد.

دانشنامه آزاد فارسی

ثَقیف
(در لغت عرب به معنای مرد زیرک و چالاک) قبیلۀ عرب عدنانی، مرکب از دو گروه بزرگ به نام های احلاف و بنومالک. آنان در گذشته از قبایل هوازِن بودند. ثقیف، لقب قَسِیّ بن مُنَبِّه، جد جاهلی ثقیفان بود. ثقیفان در عصر جاهلیت ساکن ناحیۀ طائف بودند. اینان در عام الفیل (۵۷۰م) به اطاعت ابرهۀ حبشی درآمدند و ناگزیر راهنمای او برای تصرف مکه شدند. ثقیفان با دولت ساسانی آشنایی داشتند. حارث بن کَلدة ثقفی، طبیب معروف عرب، پیش از اسلام در جندی شاپور و فارس از پزشکان ایرانی طبابت آموخت. اینان همچنین با دولت حیره، که تابع دولت ساسانی بود، آشنایی داشتند. ثقیفان در جاهلیت، الهۀ لات را می پرستیدند. پیامبر اسلام (ص) پس از فوت ابوطالب، در ۹ یا ۱۰ بعثت برای جلب حمایت ثقیفان به طائف رفت، اما بزرگان ثقیف خواستۀ ایشان را نپذیرفتند و وی را بیازردند. ثقیفان در ۸ق، در غزوات حُنین و طائف مغلوب مسلمانان شدند و سرانجام در ۹ق، هنگام بازگشت پیامبر (ص) از غزوۀ تبوک، اسلام آوردند. ثقیفان در نخستین جنگ های اعراب مسلمان و دولت ساسانی شرکت داشتند. ابوعبید بن مسعود ثقفی ( ـ۱۳ق)، ابومحجن مالک بن حبیب ثقفی، عثمان بن ابی العاص ثقفی ( ـ۵۱ق) و سائب بن اقرع ثقفی، ازجمله سرداران اعراب مسلمان بودند. فرزندان سائب بن اقرع در قرن اول اسلامی از بزرگان اصفهان بودند. مختار ثقفی، بسیاری از قاتلان امام حسین (ع) را نابود کرد. حجاج بن یوسف ثقفی نقش مؤثری در تثبیت خلافت امویان داشت. محمد بن قاسم ثقفی (۶۲ـ۹۸ق) فاتح سند بود. حُر بن عبدالرحمان ( ـ۱۰۶ق) از فاتحان اندلس بود. امروزه صدها خانوادۀ ایرانی شهرت و عنوان ثقفی دارند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ثَقیف، قبیله بزرگ عرب عدنانی است که در گذشته از قبایل هَوازِن به شمار می رفتند.
ثقفیان از نسل قَسِیّ بن مُنَبِّه بن بکربن هَوازِن (ابورِغال ) بودند مرکّب از دو گروه بزرگ به نامهای اَحْلاف و بنومالک.
معنای ثقیف
ثقیف لقب قسی بن منبّه بود که در عربی به معنای مرد زیرک و چالاک است.
نسب شناسی و معنای عدنان
در نسب شناسی عربی، عدنان در مرتبه جَذْم یا نخستین مرتبه اَنساب عرب مُسْتَعْرَبه قرار دارد که به معنای اصل و بن هر چیز است.
محل زندگی قبیله ثقیف
...


کلمات دیگر: