مترادف دفاع : پدافند، تدافع، مدافعه
متضاد دفاع : تک، حمله
برابر پارسی : پشتیبان، پشتیبانی، پدافند، ایستادگی، پایداری، پَدافند
defence
advocacy, defense, fence, parry
مدافعه , دفاع , وکالت , پدافند , دفاع کردن , استحکامات
پدافند، تدافع، مدافعه ≠ تک، حمله
بازیکنی که در بازیهای میدانی و گروهی، مطابق با آرایش تیمی، وظیفۀ اصلیاش ممانعت از گل زدن یا کسب امتیاز توسط حریف است متـ . مدافع
دفاع . [ دَ ] (ع اِ) به صورت معرفه ، علم است مر ماده گوسپند را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دفاع . [ دَف ْ فا ] (ع ص ) سخت دفع کننده : رجل دفاع عن عرضه ؛ مردی ناموس پرست . (یادداشت مرحوم دهخدا). کثیرالدفع. (اقرب الموارد). || کسی که استخوان کاسه را یک سو کند تا بجای وی گوشت پاره آید. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
دفاع . [ دُف ْ فا ] (ع اِ) موج بزرگ ازدریا. (منتهی الارب ). معظم موج و سیل . (از اقرب الموارد). || سیل بزرگ . || هر چیز بزرگ که بدان مثل وی دفع کرده شود. (منتهی الارب ). چیزعظیم و بزرگ که بدان مانند خودش را دفع کنند. || کثیر و بسیار از مردم . (از اقرب الموارد).
دفاع . [ دِ ] (ع مص ) دور کردن از کسی . (از منتهی الارب ). دور کردن . (دهار). دفع کردن از کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (از ترجمان القرآن جرجانی ) (از اقرب الموارد). || همدیگر را راندن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مزاحم کسی شدن ، گویند: سید غیرمُدافَع. هرگاه در سروری او مزاحم ورقیبی نباشد. (از اقرب الموارد). || دارادار کردن حق کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مماطله کردن حق کسی را. (از اقرب الموارد). || یاوری کردن و حمایت کردن کسی را. (از اقرب الموارد). || حریص و آزمند شدن و فرورفتن در کاری . (از اقرب الموارد). مُدافعة. و رجوع به مدافعة شود. || دفع شر. (ناظم الاطباء). || از دستبرد دشمن (انسان ، حیوان ) حفظ کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || بازداشتن . پس زدن .
- ساز و کار (مکانیسم ) دفاع ؛ اصطلاحی در پسیکانالیز ، حاکی از رفتاری که لاعَن ْشعور برای دفاع از محکومیت یا انتقاد خیالی یا احتمالی از شخص سرمیزند. اینگونه رفتار انحاء مختلف دارد از قبیل : توجیه (تعویض محرکات غیراجتماعی با آنچه مقبول عموم است )، تکبیت (ممانعت از اشتغال خاطر به افکار پریشان کننده )، ترجیع (بازگشت به رفتار کودکانه و دلخوشی های بچگانه )، تجسم (منسوب داشتن انگیزه هایی که مورد قبول خویشتن واقع نشده به دیگران )، تمثل (ازآن ِ خود تلقی کردن امیال و اهواء دیگران )، تعالی («لیبیدو» را متوجه به مقاصد مفید و مثبت کردن )، تقلیب (ظاهر شدن تنازعات روحی بصورت علائم جسمی ). (دایرةالمعارف فارسی ).
|| (اصطلاح فقه ) در مقابل جهاد است و آن در موقعی است که دشمنان بر مردم مسلمان هجوم آوردند و حمله نمایند، و آن بر همه ٔ افراد واجب است . دفاع از حقوق اولیه ٔ هر فردی است جهت حفظ مال و جان و عرض و ناموس خود. (از فرهنگ علوم نقلی ، از شرح لمعه ج 2 ص 325). || (اصطلاح حقوق ) پاسخ طرف مقابل در هر دعوی . (فرهنگ فارسی معین ). ادعای طرف مقابل دارنده ٔ دعوی در مقابل تعقیب .رجوع به دعوی در همین لغت نامه و به فرهنگ حقوقی شود.
- دفاع به معنی اخص ؛ چنین است که مدعی علیه ، حقوق ادعائی مدعی را انکار کند. (فرهنگ حقوقی ).
- دفاع به معنی اعم ؛ آن دو فرد دارد: الف : ایراد، و آن چنین است که مدعی علیه ادعای مدعی را ماهیةً نفی نکند بلکه آنرا بنحوی که ایراد شده صالح برای جواب دادن نداند. ب : دفاع به معنی اخص . (از فرهنگ حقوقی ). و رجوع به دفاع به معنی اخص شود.
- دفاع مشروع ؛ کسی که مورد تعرض قرار گیرد اساساً باید به قوای دولتی متوسل شود. ولی در موقع ضرورت (نداشتن وقت ) می تواند به قوای شخصی از خود و دیگری وعرض خود و مال خود با رعایت شرایط خاص دفاع نماید، این دفاع را اصطلاحاً دفاع مشروع گویند و آنرا شرایطی است . رجوع به فرهنگ حقوقی و به مواد 41 و 184 و 186- 188 قانون مجازات عمومی در ایران شود.
تکیه ای: defâ
طاری: defâ
طامه ای: defâ
طرقی: defâ
کشه ای: defâ
نطنزی: defâ