کلمه جو
صفحه اصلی

بکاء

عربی به فارسی

فرياد زدن , داد زدن , گريه کردن , صدا کردن , فرياد , گريه , خروش , بانگ , بانگ زدن , جار زننده , اشکار , گريان , مبرم


فرهنگ معین

(بُ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . )گریستن . ۲ - (اِمص . ) گریه .

لغت نامه دهخدا

بکاء. [ ب َ ] ( ع اِ ) بکا. رجوع به بکا شود.

بکاء.[ ب ُ ] ( ع مص ) بگریستن به آواز. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). بمعنی گریه کردن به آواز. ( غیاث ) ( آنندراج ). گریستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مؤید الفضلاء ). بُک̍ی. ( منتهی الارب ). و رجوع به این مصدر شود. || سراییدن. ( از اضداد است ). ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || ستایش گویان بگریستن برکسی : بکاء علیه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). || باریدن ابر. ( ناظم الاطباء ).

بکاء. [ ب َ ک ْ کا ] ( ع ص ) بسیار گریه کننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بسیارگرینده. سخت گرینده. بَکّی ْ. ( منتهی الارب ). و رجوع به بکی شود.

بکاء. [ ب َک ْ کا ] ( اِخ )منسوب است به هیثم بن جماز حنفی بکاء از اهل کوفه که بسیار گریه میکرده است. ( از سمعانی ) ( از اللباب ).

بکاء. [ ب َک ْ کا ] ( اِخ )کوهی بمکه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

بکاء. [ ب ِ ] ( ع اِ ) ج ِ بَکیَّة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به بکیة شود.

بکاء. [ ب َ ] (ع اِ) بکا. رجوع به بکا شود.


بکاء. [ ب َ ک ْ کا ] (ع ص ) بسیار گریه کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بسیارگرینده . سخت گرینده . بَکّی ْ. (منتهی الارب ). و رجوع به بکی شود.


بکاء. [ ب َک ْ کا ] (اِخ )کوهی بمکه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).


بکاء. [ ب َک ْ کا ] (اِخ )منسوب است به هیثم بن جماز حنفی بکاء از اهل کوفه که بسیار گریه میکرده است . (از سمعانی ) (از اللباب ).


بکاء. [ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ بَکیَّة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به بکیة شود.


بکاء.[ ب ُ ] (ع مص ) بگریستن به آواز. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). بمعنی گریه کردن به آواز. (غیاث ) (آنندراج ). گریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (مؤید الفضلاء). بُک̍ی . (منتهی الارب ). و رجوع به این مصدر شود. || سراییدن . (از اضداد است ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ستایش گویان بگریستن برکسی : بکاء علیه . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || باریدن ابر. (ناظم الاطباء).


دانشنامه آزاد فارسی

بُکاء
بُکاء (در لغت به معنی گریستن) در اصطلاح عرفا، اشتیاق برای رسیدن به محبوب. به گریه ای که همراه با احساس خشوع و خشیت نسبت به خداوند انجام می گیرد و غالباً با دعا یا احساس هم دلی و هم دردی نسبت به اولیا و قدّیسان همراه است، ابتهال و تضرّع نیز گفته می شود. در قرآن کریم از بکاء به نیکی یاد شده است (اسراء، ۱۰۹). شیخ سمنون از نوعی بکاء به نام «فرح» نام می برد که اثری است از آثار شادی وصول به مطلوب. بکاء را به بکای خوف، شوق، فرح و وجدان تقسیم کرده اند. بکاء وجدان را زمانی دانسته اند که پرتوی از ذات حق بر بنده بتابد و قطرات اشک بر دیدة او روان شود. عارفان معتقدند گریستن، سالک را از قساوت و سخت دلی می رهاند و او را مشمول رحمت خداوند می کند. سفیان ثوری در این باره گفته است: گریه دَه جزء است؛ نُه جزء آن از ریا، و یکی از بهر خداست. اگر از آن یک جزء که از بهر خداست، در سالی یک قطره از چشم ببارد، بسیار بُوَد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بُکاء، (گریه) حالتی نشان دهنده حزن ، خوف ، خضوع و ندامت انسان که در قرآن ، روایات و سلوک عرفانی بر آن تأکید شده است.
در قرآن و بخصوص در احادیث ، گریستن به هنگام عبادات توصیه شده است. گویند که حضرت محمد صلی الله علیه وآله وسلم برخی اوقات در نماز به آوای بلند می گریست. چنین سیره ای از خلفای نخستین، ابوبکر و عمر ، نیز روایت شده است.

انگیزه اصلی گریه
انگیزه اصلی گریه، ترس از خدا («خَشیَة اللّه») و از روزجزا و عدم یقین از حکم الهی و عذاب جهنم ذکر شده است. گریه اغلب بر گناهان است و بر برخی ناتوانی های شخصی و بر سال های تباه شده گذشته، یا بر ایام گذشته بازگشت ناپذیر زندگی این جهان، که دار امتحان است. انگیزه گریه ممکن است ترحم بر دیگران باشد، بر گمراهان در دین یا بر مردگان که از اصلاح سرنوشت خود ناتوان اند. گاه اشتیاق جنّت یا لقای حق و مانند آن موجب گریه است. بَکّائان اغلب در گریه به عفو و رحمت الهی امیدوار بودند و حمایت خداوند در روز رستخیز و نجات از آتش دوزخ و بخشایش گناهان خود و دیگران و نیز ورود به بهشت و کسب ثواب را از او می طلبیدند (در این باره به برخی احادیث نیز می توان استناد کرد). به سان گدایان که با گریستن امکان موفقیت بیشتری می یابند، این سائلان معنوی نیز با گریه امید برانگیختنِ رحمت حق را داشتند تا شاید بدین وسیله پاره ای از عذاب اخروی خود را در این جهان متحمل شوند. به نوشته ابونعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء «در میانه بهشت و دوزخ بیابانی است گسترده که آن را جز بکّائان در ننوردند».

دلایل ابوالدرداء و یزید بن میسره و ابوسعید خَرّاز برای گریه کردن
ابوالدرداء، سه دلیل برای گریه خود می آورد: ترس از سرنوشتی که پس از مرگ در انتظار ماست، محال بودن هر گونه کوشش از آن پس برای رستگاری خود، ناآگاهی از فرمان الهی در روز حساب. یزید بن مَیسَره برای گریه عموماً هفت دلیل می شمرد: «فَرَح، حزن، فَزَع، وَجَع، ریاء، شکر از خدا و خشیت ازو». ابوسعید خَرّاز هجده دلیل ذکر می کند که همه آن ها فرع سه نوع از گریه است : «من الله»، «الی الله» و «علی الله».

نماز فرصتی برای گریستن
...

جدول کلمات

گریه کردن, گریستن

پیشنهاد کاربران

گریه/گریه کردن


کلمات دیگر: