کلمه جو
صفحه اصلی

سردار کابلی

دانشنامه عمومی

حیدرقلی کابلی افغانی (۱۴ فوریه ۱۸۷۶ در کابل - ۱۹۵۲ در کرمانشاه)، شناخته شده با نام سردار کابلی، روحانی شیعه اهل افغانستان بود. وی برای تحصیلات حوزوی به نجف رفت و پس از آن برای تبلیغ تشیع در کرمانشاه به این شهر رفت و تا پایان عمر در این شهر زندگی کرد.
الاربعین فی فضائل امیرالمؤمنین، در چهار جلد
جمع اشعار ابی طالب، به صورت دیوان شعر
غایة التعدیل فی معرفة الاوزان و المکاییل (این کتاب با مقدمه دکتر عبدالنبی قزلباشان فرزند سردار کابلی و با همکاری شرکت سهامی انتشار در سال ۱۳۵۲ به طبع رسیده است)
تبصرة الحر فی تحقیق الکر
شرح خطبهٔ حضرت زینب در کوفه
العلم الشاخص فی اسرار ظلّ الشاخص در اعمال فلکی
شرح قصیدهٔ لامیه ابیطالب
تحفة الاجلّه فی معرفة القبله در علم هیئت
کشف القناع فی تحقیق المیل و الذراع
شرح تهذیب المنطق
تحفة الاحباب فی بیان آیات الکتاب
دُرّ النثیر، سه جلدی
رساله ای در نقد تفسیر طنطاوی
شرح حدیث امیرالمؤمنین در بیان قُطر و محیط شمس و قمر و بیان اختلاف افقی شمس مطابق با اکتشافات عصر حاضر
مصابیح القواعد در ریاضیات جدید
مناهج العرفان فی علم الاوفاق
رساله ای در استخراج اوزان مرکب
رساله ای در معرفت جوّ
رساله ای در اسرار جفر جامع در ۲۸ صفحه
شرح دعای صباح
العلق النفیس فیما یطرب به الجلیس
نظم باب حادی عشر
رساله ای فارسی در معرفت تواریخ مشهوره.
قبله شناسی
حیدرقلی کابلی افغانی در هجدهم محرم ۱۲۹۳ (قمری) در محله شیعه نشین قزلباش های چنداول در کابل متولد شد. پدرش نورمحمدخان افغانی سردار عالی رتبه ارتش مستعمره هند بود. مادر وی به نام مریم ملقب به چوریشاه (در زبان ازبکی به معنای کنیز) دختر یکی از رجال ازبک به نام علی مرادخان و پیرو مذهب حنفی بوده که پس از ازدواج به مذهب تشیع می پیوندد. چهار ساله بود که عبدالرحمن خان، با حمایت انگلستان به امیری افغانستان رسید و نور محمد خان که از سرداران عالی رتبه ارتش بود همراه با خانواده اش به لاهور که در آن زمان یکی از ایالات مستعمرهٔ بریتانیا در هند محسوب می شد، مهاجرت کرد. سردار کابلی به همراه خانواده اش مدت هفت سال (۱۲۹۷–۱۳۰۴ ق) در لاهور مهاجر بود.
حیدرقلی که فرزند ارشد خانواده بود، در لاهور به مکتب خانه و مدارس دولتی بریتانیا رفت. وی در مدت هفت سال پایه های علوم جدید را در لاهور فراگرفت و همچنین در مکتب خانه، علوم دینی و قرآن آموخت. گفته می شود که خانوادهٔ وی در لاهور تحت سختگیری ها و آزار دولت مستعمره هند بوده اند و به همین دلیل در سال ۱۳۰۴ (قمری) از لاهور به بندر بصره در عراق مهاجرت کردند.
حیدرقلی در عراق به حوزه نجف رفته و نزد افرادی مانند شیخ علی اصغر تبریزی تحصیلات حوزوی خود را آغاز کرد. وی پس از شش سال به درجهٔ اجتهاد رسید و تقریباً از این زمان به نام سردار کابلی شناخته شد. وی همچنین از میرزا محمد علی دشتی و سید یحیی خراسانی، «اجازه» ی نقل روایات دریافت کرد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] علامه حیدرقلی فرزند سردار نور محمد خان در هیجدهم محرم ۱۲۹۳ ق. در محله شیعه نشین قزلباشهای «چنداول» کابل، طلوع نمود. او یکی از پر فروغ‎ترین اختران حوزه تشیع بود که شصت سال و اندی از عمر پربرکت خویش را در عالم هجرت برای کسب دانش و نشر فرهنگ اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به سر برد و حدود نیم قرن قبل (۱۳۷۲ ق) در باختر مشرق اسلامی یعنی دیار «باختران» این ستاره گمنام از آسمان علم و حکمت غروب نمود.
حیدرقلی کودک چهار ساله بود که استعمار پیر انگلیس سایه سیاه خود را بر اکثر کشورهای شرقی و غربی گسترده بود. در همین امر دولتمردان انگلیس یکی از مهره‎های خطرناک و وابسته به استکبار جهانی را در افغانستان به قدرت رساندند. با روی کار آمدن «امیر عبدالرحمن خان» شاه جنایت پیشه و مزدور دست به طرحی استعماری زد که عبارت بود از مخالفت و نابودی مذهب جعفری از هیچ تلاشی دریغ نورزید؛ از کشتار دسته جمعی شیعیان گرفته تا تبعید و به سیاهچال انداختن جمعی از رجال شیعی. نور محمدخان که از سرداران عالی رتبه ارتش محسوب می‎شد همراه با خانواده‎اش به یکی از ایالات مستعمره بریتانیا (هند شهر تاریخی لاهور) تبعید شد. خانواده سردار مدت هفت سال (۱۲۹۷ - ۱۳۰۴ ق) در لاهور مهاجر بودند. در این ایام حیدرقلی فرزند ارشد سردار راهی مکتب خانه و مدارس دولتی گردید. وی در مدت هفت سال تمام پایه‎های علوم جدید را در لاهور فرا گرفت و در مکتب خانه، علوم دینی و قرآن را آموخت. در حالی که هنوز دوازده بهار از سن حیدرقلی سپری نشده بود از جمله دانشمندان جوان و ریاضیدانان هوشمند لاهور به حساب می‎آمد. او در عنفوان جوانی در بیشتر علوم و فنون روز صاحب نظر و رأی بود و در میان دانش‎آموزان شهر لاهور رتبه اول را از آن خود نموده بود، به طوری که معلمان و اساتید کلاس حیدرقلی از فضل آن دانش‎آموز مهاجر بهره می‎بردند و نسبت به وی احترام خاصی به جا می‎آورند. چندی نگذشت که آوازه علمی حیدرقلی شهره شهر گشت. دولت مستعمره هند هر چند گاهی اسباب اذیت و آزار خانواده سردار را فراهم می‎ساخت و با بهانه گیریهای واهی روزگار را بر آنان تنگ می‎ساخت و توسط عوامل دولت دست نشانده کابل چنگ و دندانی علیه سردار مهاجر نشان داده می‎شد. نور محمدخان مجبور شد شهر لاهور را به قصد عراق، «دیار ابرار و احرار» روزگار ترک نماید. بر این اساس (سال ۱۳۰۴ ق) از مسیر اقیانوس هند دل به دریا زده، وارد بندر ساحلی بصره گردید. او و خانواده وی که سالها در فراق چنین لحظه‎ای دقیقه شماری می‎کردند هم اکنون از تمنای دیدار و عطر گلگون گلهای محمدی اشک شوق روان می‎سازند. سردار نور محمدخان توانست برای همیشه خود و فرزندان دلبندش را از توفان حوادث نجات بخشیده، بر ساحل بیکران کشتی نوح اهل بیت خود را بیمه نماید. در محضر خورشید حیدرقلی هم اکنون مهمان خورشید و در محضر امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ قرار گرفته است. او آمده است تا از سرچشمه زلال «قرآن» و کوثر کلام «اهل بیت ـ علیهم السلام ـ» جرعه‎ای بنوشد. حیدرقلی پس از زیارت مزار پیشوایان اسلام و آشنایی با اختران حوزه نجف اشرف نزد اساتید زبده و وارسته نجف چون شیخ علی اصغر تبریزی، تحصیل علوم حوزوی را آغاز کرد. وی پس از شش سال تلاش بی‎وقفه توانست بر قله رفیع اجتهاد و استنباط علوم اسلامی قرار گیرد. وی در میان طلاب معاصر خود در فضل و دانش نمونه بود و همه او را به حکیم، دانشمند و مجتهد بزرگ می‎شناختند. مشایخ اجازه حکیم وارسته علامه سردار کابلی پس از کسب مدارج علمی و رسیدن به درجه اجتهاد و فتوا موفق شد از رجال نامی و استوانه‎های بزرگ حوزه همچون: ۱. آیة الله سید حسن صدر (ره). ۲. آیة الله میرزا محمدعلی دشتی (ره). ۳. آیة الله حاج سید عباس لاری (ره). ۴. آیة الله حاج شیخ عباس قمی (ره). ۵. آیة الله سید یحیی خراسانی (ره). ۶. آیة الله شیخ آقا بزرگ تهرانی (ره). مفتخر به دریافت «اجازه» و نقل روایات گردد. آشنایی با زبان های خارجی سردار همراه با فراگیری علوم معقول (فلسفه، حکمت و هیئت) و منقول (فقه و اصول) به زبانهای زنده جهان (عربی، انگلیسی، عبری و اردو) آشنایی کامل پیدا کرد و با لهجه مخصوص هر زبان قادر به تکلم و محاوره بود و برخی از تألیفات خود را به نگارش درآورد و بعضی از کتب خارجی را ترجمه نمود. وی تحقیقاتی درباره زبان عبری به عمل آورد و برخی از نظرات دانشمند مسیحی عراق (اب انستاس ...) درباره «فقه اللغة» را رد کرد. و نیز کتاب «انجیل برنابا» را از عربی به فارسی درآورده، و با نسخه انگلیسی آن تطبیق داد. وی سروده‎هایی نیز به زبان اردو و انگلیسی دارد. هجرت از حوزه حکیم گمنام علامه سردار کابلی در اوج شکوفایی علمی و در بحبوحه جوانی و رسیدن به قله بلند اجتهاد آهنگ هجرت از حوزه را به صدا درآورد و در تاریخ ۱۳۱۰ ق همراه خانواده به قصد تبلیغ اسلام و انجام رسالت برای تنویر و ارشاد جامعه اسلامی، با حوزه وداع گفت. با اینکه همه نوع امکانات برای او فراهم بود و هیچ گونه مشکل سیاسی و مالی او را تهدید نمی‎کرد، با کوله‎باری از علم و حکمت، حوزه را رها نموده، وارد سرزمین باختران گردید. آن روز شهر باختران از محروم‎ترین مناطق غرب ایران به حساب می‎آمد. با رسیدن کاروان زائر کربلا شهر غرق در شادی و شعف گردید. مردم آن دیار به گرمی از سردار کابلی استقبال نمودند و او را همچون نگینی در بر جان گرفتند از آن روز به بعد شهر باختران منزلگاه ستارگان علم و حکمت گردید و هر چند مدت کاروانی از عالمان و شاگردان مکتب اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و پیروان سایر مذاهب برای دیدار و کسب فیض از خرمن علوم سردار وارد این دیار می‎شدند و در طول سال مهمانخانه سردار آکنده از دانشمندان و دانش پژوهان علوم اسلامی و زائران حرم امام حسین ـ علیه السلام ـ بود که برخی از آنان آشنا به «علوم غریبه» بودند. از آن میان شیخ عبدالرحمن مکی بود که از وی فن کیمیاگری را آموخت. هجرت ناباورانه علامه بزرگوار، فقیه روزگار، حوزه‎های علمیه را تکان داد. البته باید یادآور شد که سردار تنها مهاجر حوزه نبود بلکه بزرگان دیگری هم قبل از ایشان پس از اتمام یک دوره از دروس حوزه و رسیدن به اعلا مراتب معرفت و صعود بر سکوی وعظ و خطا به حوزه را ترک گفته، به شهرهایی چون بلخ و بخارا و ... هجرت نموده‎اند و امروز حضور چشمگیر پیروان تشیع در هند و چین و کشمیر مرهون زحمات همین ستارگان تابناک حوزه‎ هاست. چه بسزاست سیره سلف احیا گردد و تنی چند از امروزیان نیز همانند سردار کابلی و فاضل هندی حوزه را برای سامان بخشیدن اوضاع دینی دیار خود ترک گویند و بدان سرزمینها رو کنند. آثار تمرکز فکری سردار بسیار عالی بود. با اینکه در میان مردم و همواره مأنوس با آنان بود از فعالیتهای علمی و کنکاش در علوم تجربی و فکری غافل نشد. چه بسا در تحقیقات و تألیفات خود بیشتر از حوزه درس و بحث موفق بوده و شبانه روز بهترین لحظات زندگی خود را صرف مطالعه و تحقیق و فراگیری علوم و فنون می‎کرد در پی همین پشتکاری که داشت فن «کیمیا» گری را در باختران از دانشمندانی که با وی دیدار داشتند آموخت و به نتایجی بسیار ارزنده دست یافت. وی تا آخرین دقایق عمرش از کتاب، قلم و دوات فاصله نگرفت. همیشه می‎نوشت و تفکر می‎کرد. هم اکنون آثار ارزشمندی در زمینه‎های مختلف از وی به یادگار مانده است که بیشتر آنها به صورت پراکنده در کتابخانه‎های عمومی و شخصی در ایران وجود دارد از مجموع ۳۲ جلد تألیفات وی به تعدادی اشاره می‎گردد: ۱. کتاب اربعین (این کتاب حاوی چهل حدیث در فضایل امام علی ـ علیه السلام ـ از طرق اهل سنت می‎باشد.) ۲. نظم باب حادی عشر. ۳. شرح دعای صباح. ۴. درّ النثیر. ۵. رساله در معرفت (جوّ) . ۶. غایه التعدیل (قبله شناسی). ۷. ترجمه انجیل برنابا و ... قبله شناس علامه مجلسی (ره) محدث بزرگ شیعه معتقد بود که محراب قبله مسجد مدینه از سوی سلاطین جور از جایگاه اصلی خود منحرف گردیده است. با اینکه سردار کابلی اکثر محراب های موجود زمان خود را منحرف، از قبله می‎دانست و خود با اندک انحراف از محراب مساجد نماز می‎گزارد، با نبوغی که در هیئت و حکمت داشت توانست با فرمولهای پیچیده ریاضی مسأله «انحراف قبله مسجد مدینه» را رد و حکیمانه مدعای خویش را اثبات نماید. وی معتقد است که محراب مسجد مدینه صد در صد درست و طبق موازین ریاضی و هیئت است و حتی انحراف نداشتن قبله مسجد پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را از معجزات بارز مکتب اسلام دانسته و دلایلی در این باره اقامه نموده است. انس با کتاب سردار بیشتر اوقاتش را صرف مطالعه یا نوشتن کتاب می‎کرد، از کتبی که همیشه در کنار خود می‎گذاشت و دم به دم به آنها مراجعه می‎کرد «تاج العروس» و «دائرة المعارف بریتانیا» بود و کمتر شب و روزی بر او می‎گذشت که ریاضیات مطالعه نکند. اکثر کتب کتابخانه‎اش را خوانده بود و هر کتابی را که می‎خرید ضمن مطالعه، اغلاط آن را تصحیح می‎کرد و برای بیشتر کتابهای مهم خود که چاپ قدیم و فاقد فهرست بودند، فهرست تهیه می‎کرد و حاشیه می‎زد. خط سردار او علاوه بر فضایل و مناقبی که داشت هنرمند خوبی بود و در خط نستعلیق و شکسته قلمی توانا و نقش آفرین داشت. نمونه این دو خط را می‎توان از حواشی سردار بر کتاب «شهاب» تألیف قاضی ابو عبدالله خضاعی و در «غایة التعدیل» مشاهده نمود که هر دو کتاب به طریق افست چاپ گردیده است. آیینه اخلاق سردار کابلی نه فریفته دنیا شد و نه مغرور دانش خود او از ‎آغاز تا آخر عمر، طلبه به معنای واقعی کلمه بود و نه به فکر جاه و مقام افتاد و نه به یاد لشکر و حشم. از تمام وجود او عزت و شرف می‎بارید. به غنای عجیبی دست یافته بود. در چهره‎اش آثار کبر و نخوت دیده نمی‎شد انسانی بود قانع، صبور، خوشرو و خوش لهجه. وقتی راه می‎رفت زمین را می‎نگریست و وقتی می‎نشست در حال فکر کردن بود. وقتی به کسی می‎رسید با تبسم احوالپرسی می‎کرد و اگر سخن از علم و فضل او به میان می‎آمد می‎گفت: «من ذره‎ای بیش نیستم.» و ... او ظاهری ساده و بی‎آلایش داشت. لباس ساده می‎پوشید، ساده سخن می‎گفت و غذای ساده می‎خورد مهربان بود و با مردم صمیمانه می‎نشست و صادقانه برخورد می‎کرد. از تمام وجودش اخلاص و صفا نمایان بود. ادب و تواضع آن مرد کریم، دوستان و آشنایانش را به شگفتی وا می‎داشت. بزرگانی که به کرمانشاه وارد می‎شدند و اشتیاق به ملاقات با او را داشتند، او از باب احترام و ادب ابتدا به دیدن آنها می‎رفت تا آمدن آنها به منزل او جنبه بازدید داشته باشد. وی این احترام را نسبت به هر شخصی مراعات می‎کرد بدون آنکه ملاحظه‎ای به مقام و مرام و مسلک طرف داشته باشد. وفات سرانجام حکیم فرزانه دانشمند برجسته، ستاره خاور، مهاجر گمنام علامه حیدرقلی، در عالم هجرت و غربت پس از نیم قرن و اندی تلاش، بررسی و نشر معارف اسلامی، در سحرگاه جمادی الاول ۱۳۷۲ ق. در حال راز و نیاز با ذات بی‎نیاز در سر سجاده نماز در ۷۹ سالگی با قلب آرام و ضمیر امیدوار از آسمان باختران غروب کرد و حوزه‎های علمیه و سرداران علم و معرفت را از رحلت خود عزادار و سیاهپوش ساخت. پس از مراسم تشییع و عزاداری در باختران تابوت سردار را طبق وصیت خودش به نجف اشرف انتقال دادند. پیکر مطهر او در چهارم جمادی الاول ۱۳۷۲ ق. در میان اشک و آه طلاب و رجال بزرگ حوزه نجف تشییع و در قبرستان وادی السلام در جوار مرقد مطهر «ابوتراب» امام علی ـ علیه السلام ـ به خاک سپرده شد. منبعسایت اندیشه قم


کلمات دیگر: