کلمه جو
صفحه اصلی

پراگماتیسم


برابر پارسی : کارکردگرایی

فرهنگ فارسی

مکتبی فلسفی که ارزش افکار و اعمال را از روی فواید و نتایج عملی آنها میداند. این مکتب توسط پرس و ویلیام جیمز تاسیس شد و جان دیویی و پیروانش آنرا دنبال کردند .
مذهب اصالت عمل، فلسفه عملی، حکمت عملی، تمایل فکر

فرهنگ معین

(پِ ) [ فر. ] (اِ. ) فلسفة عملی ، اصالت عمل ، عمل گرایی .

فرهنگ عمید

تفکری فلسفی مبتنی بر اینکه حقیقت هر قضیه را باید از طریق تطابق آن با نتایج و فواید عملی که از آن به دست می آید تشخیص داد، اصالت عمل.

دانشنامه عمومی

عمل گرایی


ورزگرایی.


دانشنامه آزاد فارسی

پراگْماتیسم (pragmatism)
(یا: عمل گرایی) آموزه ای فلسفی که به همت چارلز ساندرز پرس، ویلیام جیمز و شمار دیگری از فیلسوفان امریکایی پرورانده شد. برطبق این آموزه، معیارِ سنجشِ درستیِ هر گزاره ای سودمندیِ عملیِ آن است، هدف اندیشه همانا راهنمایی کردن عمل است و حاصل و نتیجۀ هر عقیده ای مهم تر از خاستگاه آن است. پراگماتیسم نخستین فلسفه ای بود که به استقلال در امریکا شکوفا شد. این فلسفه با نظریه پردازی دربارۀ مسائلی که هیچ کاربرد عملی ندارند مخالف است و تأکید می کند که حقیقت با زمان، مکان و هدف پژوهش نسبت دارد و وسیله ها همان قدر واجد ارزش اند که هدف ها. پراگماتیسم در نخستین ربع قرن ۲۰ رویکرد عمده به فلسفه در امریکا بود. جان دیویی پراگماتیسم را به فلسفه ای تازه به نام ابزارگرایی بسط داد. فردیناند کَنینگ اسکات شیلر و هانری برگسون به پیشرفت پراگماتیسم یاری رساندند. این مکتب، همانند مکتب قدیمی تر فایده باوری، فلسفه ای عملی و کارآمد برای علوم طبیعی فراهم آورده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واژه "Pragmatism" به معنای عمل گرایی برگرفته از "Pragma" به معنای کنش یا عمل می باشد و پراگماتیسم یا مکتب اصالت عمل که مقابل "Intellectualism" یا مکتب اندیشه و نظر جای دارد، نگرشی فلسفی است که همواره بر کنش، عمل و آنچه کارایی دارد، تاکید می ورزد.
پراگماتیسم در ثلث آخر قرن نوزدهم میلادی، در امریکا تولد یافت و بر علوم مختلفی ازجمله روان شناسی و تعلیم و تربیت اثر گذاشت. این مکتب فلسفی با ویژگی های زندگی امریکایی، نخستین بار توسط چارلز پیرس به سال ۱۸۷۸ به عنوان یک روش مطرح شد. سپس ویلیام جیمز، جان دیویی و آرتور بالفور (A. Balfour)، فردیناند شیلر و هانس ویهنگر (H. Vaihinger) روایات متعددی از آن ارائه دادند. این واژه، نه به عنوان یک روش یا یک مکتب، بلکه به عنوان قواعد مبتنی بر تجربه در حوزه اخلاق عملی توسط کانت به کار برده شده بود. توجه به غایت فعل، در این گونه قواعد، باعث شد که کانت آن ها را پراگماتیک بنامد.
عکس العملی در برابر عقل گرایی
امیل دورکیم عمل گرایی را عکس العملی در برابر عقل گرایی سنتی می دانست؛ دیویی و هربرت مید نیز همانند مارکس معتقدند که فلسفه سنتی بی محتوا، صوری و بی فایده است. طبق نظر کاپلان عمل گرایی، نسخه بدل تجربه گرایی معنایی (Semantic Empiricism) است که آن نیز خود، نتیجه بسط تجربه گرایی ارزشی (Epistemic Empiricism) محسوب می شود. پراگماتیسم دیدگاه، روش و فلسفه ای است که نتایج عملی ایده ها و عقاید را به عنوان معیار تعیین ارزش و صدق آن ها به کار می برد. به اعتقاد ویلیام جیمز، دیدگاهی است که از آغاز اشیاء، اصول و مقولات را کنار می گذارد و به غایت اشیاء، دستاورد، نتایج و واقعیات عملی توجه می کند. مکتب پراگماتیسم بر تجربه، تحقیق تجربی و حقیقت از آن حیث که نتایجی قانع کننده دارند، تاکید می ورزد. تاکید اصلی آن بر روش و دیدگاه است، فلذا تلقی اولیه از آن، یک نظام منسجم و سیستماتیک نبوده است؛ از این حیث، دیویی به جای پراگماتیسم، واژه "Instrumentalism" (ابزارگرایی) را به کار می برد، بدین خاطر که این واژه تاکید بیشتری بر جنبه روشی دارد. او روش تجربه را اصل می داند و تفکر و نظریه ها را به عنوان وسایلی برای تطابق یک ارگانیسم با محیط تفسیر می کند؛ بنابراین به زعم دیویی، پراگماتیسم روش تحقیق تجربی است که به همه حوزه های تجربه انسانی گسترده شده است. چنانچه ملاحظه می شود، در این مکتب برای تشخیص صحیح از سقیم، حقیقت از غیرحقیقت، به جای آنکه موضوعی را از لحاظ نظری و با استدلال مطالعه نماید، اثر عملی و فایده آن بررسی می شود.
زمینه شکل گیری
از میان مکاتب غربی مربوط به قرن بیستم، می توان به سه مکتب مهم فلسفی و ایدئولوژیک داروینیسم، پراگماتیسم و اومانیسم امریکایی اشاره نمود که سهم عمده ای در توسعه فرهنگ غربی داشتند. رهبران مکاتب مذکور، از مکتب تحول انواع داروین بهره بردند. پیدایش داروینیسم، روشنفکران دینی غرب، به ویژه ویلیام جیمز و جان دیویی را برانگیخت تا در مقابل آموزه های کلیسا و نیز در باب سرشت انسانی موضع بگیرند. بنابراین، نظریه داروین، زمینه ساز پیدایش مکتب عمل گرایی و انسان مداری و سایر تحولات فکری-فلسفی غرب بود که آثار آن در ساختار حیاتی جامعه مدنی غرب پدیدار شد.
اصول پراگماتیسم
...

پیشنهاد کاربران

مصلحت گرایی - دولت­مردان و سیاست­مداران «پراگماتیست» به کسانی اطلاق می­شود که امکانات عملی و مصلحت روز را بر معتقدات خود مقدم می­شمارند و به عبارت دیگر برای پیش­رفت مقاصد خود یا ماندن بر مسند قدرت، انعطاف نشان می­دهند

پراگماتیسم یا عمل گرائی، نیز انجام گرایی و یا انجام پذیرگرایی، ( به انگلیسی: pragmatism ) ‏، به معنی فلسفه اصالت عمل است؛ ولی در سیاست بیشتر واقع گرایی و مصلحت گرایی معنی می­دهد.
از دیدگاه پراگماتیسم، معیار حقیقت، عبارت است از سودمندی، فایده، نتیجه و نه انطباق با واقعیت عینی. در واقع حقیقت هر چیز بوسیله نتیجه نهائی آن اثبات می شود.


کلمات دیگر: