کلمه جو
صفحه اصلی

شیوه بیان قرانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] شیوه بیان قرآنی. یکی از مباحث علوم قرآنی موضوع فهم زبان قرآن است. به این معنا که خداوند متعال در بیان قرآن کریم با چه شیوه ای با مردم سخن فرموده است. اسلوب و شیوه بیان قرآنی در عین حال که موجب جذب و کشش عرب گردید با هیچ یک از اسلوب و شیوه های متداول عرب شباهت و قرابتی ندارد، این از شگفتی های سخن وری است که سخن ور سبکی بیافریند که مورد پذیرش و پسند شنوندگان قرار گیرد، با آن که از شیوه های سخن متعارف آنان بیرون است. شگفت آورتر آن که از تمامی محاسن شیوه های کلامی متعارف بهره گرفته باشد، بی آن که از معایب آن ها چیزی در آن یافت شود.
قرآن در افاده معانی، شیوه ای ویژه خود دارد که نه به سادگی روش گفتار عامه است و نه به پیچیدگی تعبیرات خواص، بلکه حد وسطی بین این دو شیوه (شیوه ای سهل و ممتنع) را برگزیده است؛ در تعبیر و ادای معانی، سهل است به گونه ای که همه کس (آشنا و ناآشنا) آن را می فهمد و خوشایند کم سواد و دانشمند است. در عین حال ممتنع نیز هست؛ ممتنع از نظر مبانی والا و اهداف بلند و دور از دسترس، و این بدان جهت است که با ظاهری آراسته و باطنی ژرف، کمال ظاهر و باطن را در خود جمع کرده است.پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) می فرماید: قرآن رهنمایی است که بهترین راه را می نمایاند و کتابی است که در آن بیان و تفصیل مطالب آمده است و انسان را به مقصد می رساند؛ سخن آخر و قول فصل است؛ نه بیهوده و گزاف. دارای ظاهر و باطن است؛ ظاهرش حکم و باطنش علم است. ظاهرش آراسته و باطنش ژرف است. دارای نشانه هایی است و بر نشانه های آن نیز نشانه هایی نهاده شده است. شگفتی های آن پایان ناپذیر است و تازه های آن کهنه نمی گردد. در آن چراغ های پرفروغ هدایت و نمودهای حکمت جلوه گر است و برای پویندگان، راهنمای شناخت است. در حدیثی دیگر آمده است: فما من آیة الا و لها ظهر و بطن؛ آیه ای در آن نیست مگر آنکه ظاهر و باطنی دارد.توضیح اینکه در قرآن عبارات روشنی وجود دارد که عامه مردم به خوبی آن را می فهمند، به طوری که به فهم خود کاملا اطمینان پیدا می کنند و در کنار آن اشارت هایی برای خواص آمده که بر دیگران پوشیده است تا به تناسب مهارت علمی بالایی که به آنان ارزانی شده است، گره های آن را بگشایند و از معضلات آن پرده بردارند. این گونه است که قرآن در کاربردهای خود توانسته است بین معانی ظاهر و باطن جمع کند تا هر لفظ، دو معنا یا چند معنا را در کنار هم افاده کند یا معانی گسترده ای را بر حسب گسترش زمان و تجدد نسل ها بیان نماید. این نکته بر حسب عرف عام محال می نماید و به اصطلاح علمای اصول استعمال لفظ واحد و اراده چند معنای مستقل ممتنع است، ولی قرآن به رغم این امتناع، آن را به آسانی در بیان مفاهیم و معانی، روش خود قرار داده است.
جمع بین معانی متعدد
برخی از اصولیان گذشته، استعمال لفظ واحد و اراده دو معنای مستقل را عقلا ممتنع دانسته اند؛ زیرا حقیقت استعمال، تنها قرار دادن لفظ به عنوان نشانه و علامت معنا نیست، بلکه وجه و عنوان معناست و از یک نظر خود معناست، حسن و قبح معنا به لفظ سرایت می کند، بنابراین امکان ندارد که لفظ با این شرایط در بیشتر از یک معنا استعمال شود.ولی اصولیان متاخر تلاش کرده اند تا این امتناع عقلی را جایز شمرند، بلکه صرفا آن را خارج از متعارف دانسته اند؛ با این بیان که استعمال لفظ واحد و اراده دو معنای مستقل، در عرف عام معمول نیست و سابقه ندارد، بنابراین چنین استعمالی خلاف متعارف است؛ هرچند ذاتا ممکن باشد؛ زیرا استعمال لفظ و اراده معنا، از قبیل نصب علامت است؛ مانند نصب نشانه ها و علایم خطر، لذا چنانچه لفظ ذاتا صلاحیت داشته باشد، عقلا نیز منعی وجود ندارد که یک علامت برای دو مقصود یا بیشتر قرار داده شود و در موقع کاربرد، احیانا هر دو معنا منظور گردد. البته چنین کاربردی، متداول و متعارف نیست. اما قرآن کریم این مشکل را سهل شمرده و در بسیاری از موارد (بر خلاف متعارف) به کار برده است؛ چنان که با کاربرد یک لفظ بر حسب دلالت اولی آن، معنای ظاهری آن را اراده کرده، ولی همزمان با آن، مفهوم ثانوی عام را که شامل موارد دیگر هم می شود لحاظ نموده؛ به طوری که همین مفهوم عام ثانوی، مقصود اصلی قرآن را در مقام بیان، افاده می کند و استمرار و بقای مقاصد قرآنی را به گونه ای عام و فراگیر در طول زمان تضمین می کند و آن را از انحصار موارد خاص (مورد نزول) خارج می سازد. (زیرا خداوند به همه چیز احاطه کامل دارد و عنایت او شامل همه بندگانش است و شکی نیست که مفهوم عام برگرفته از آیه در حد ذات خود، معنای دیگری است که مستقلا اراده شده و از معنای ظاهری و اولی لفظ جداست. بنابراین هر یک از دو معنای ظاهر و باطن، خود مستقلا مقصود است و هیچ کدام مندرج در تحت دیگری نیست.)مفهوم اولی که بر حسب خصوصیات مورد نزول آیه به ذهن می آید معنای ظاهری آن است که تنزیل نامیده می شود، ولی مفهوم عام برگرفته از آیه که قابل انطباق بر موارد مشابه است، معنای باطن و به تعبیر دیگر تاویل آیه است و همین معنای ثانوی عام آیه ضامن بقای آن در گسترده زمان است.از امام باقر (علیه السّلام) درباره حدیث متواتری که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در آن می فرماید: ما من آیة الا و لها ظهر و بطن... پرسیدند؛ حضرت فرمود: منظور از ظاهر، تنزیل و منظور از باطن، تاویل است، برخی از مصادیق آن گذشته است و پاره ای از مصادیق آن خواهد آمد؛ مانند آمد و شد و گردش خورشید و ماه است؛ هرگاه مصداقی از آن زمینه ظهور بیابد، واقع می شود... و نیز فرمود: مقصود از ظهر قرآن، کسانی هستند که قرآن درباره آنان نازل گردید و مقصود از بطن، کسانی هستند که کرداری مانند کردار آنان انجام می دهند. و اضافه فرمود: اگر آیه ای که درباره گروهی نازل شده با مرگ آن قوم بمیرد از قرآن چیزی نمی ماند؛ حال آنکه از آغاز تا انجام قرآن، مادامی که آسمان و زمین پابرجاست، در جریان است و هر گروهی که آیه ای را تلاوت می کنند، خود را مصداق آن می یابند، چه خیر باشد و چه شر. آری، علم به باطن قرآن یعنی قدرت برگرفتن مفهوم عام قابل انطباق بر موارد مشابه، ویژه راسخان در علم است و هرکس نمی تواند بر حسب دلالت ظاهر آیه، آن را بفهمد.
← دلالت تعبیرات قرآن
قرآن همانند هر صاحب اصطلاحی، زبان ویژه خود را دارد، واژه ها و تعبیرات را در مفاهیمی استعمال می کند که خود اراده کرده بی آنکه در لغت یا دیگر عرف ها دلیلی بر آن استعمال یافت شود؛ زیرا این گونه استعمال ها، اصطلاح ویژه قرآن است که جز از خود قرآن دانسته نمی شود. امیرمؤمنان (علیه السّلام) به این دلیل می فرماید: برخی آیات قرآن به وسیله آیات دیگر گویا می گردد و آیات آن گواه یکدیگرند.
← فهم دقیق معانی با ژرف اندیشی
...


کلمات دیگر: