کلمه جو
صفحه اصلی

تاویل


مترادف تاویل : بیان، تبیین، تشریح، توجیه، تعبیر، تفسیر، توضیح، شرح، بیان کردن، تفسیر کردن، تعبیر کردن

فارسی به انگلیسی

paraphrase, interpretation

paraphrase, Interpretation


paraphrase


فارسی به عربی

لمعان

مترادف و متضاد

بیان، تبیین، تشریح، توجیه، تعبیر، تفسیر، توضیح، شرح


بیان کردن، تفسیر کردن


تعبیر کردن


۱. بیان، تبیین، تشریح، توجیه، تعبیر، تفسیر، توضیح، شرح
۲. بیان کردن، تفسیر کردن
۳. تعبیر کردن


gloss (اسم)
شرح، تصریح، نرمی، تفسیر، حاشیه، جلا، تفصیل، صافی، توضیح، سفرنگ، تاویل، براقی، جلوه ظاهر

paraphrase (اسم)
تفسیر، نقل قول، توضیح، تاویل، ترجمه ازاد، نقل بیان

فرهنگ فارسی

بازگشت کردن ازچیزی، بازگردانیدن، تعبیرکلام
( مصدر ) ۱- باز گردانیدن بازگشت دادن . ۲- تفسیر کردن بیان کردن . ۳- ( اسم ) شرح و بیان کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آن باشد تعبیر. جمع : تاویلات
تره ایست بستانی خوشبو .

فرهنگ معین

( تأویل ) (تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) بازگردانیدن . ۲ - تفسیر کردن ، بیان کردن . ۳ - (اِمص . ) شرح و بیان کلمه یا کلام به طوری که غیر از ظاهر آن باشد، تعبیر. ج . تأویلات .

لغت نامه دهخدا

تأویل. [ ت َءْ ] ( ع مص ) تأویل چیزی را بچیزی ، بازگرداندن آن. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). بازگشت کردن از چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). برگرداندن بچیزی. ( فرهنگ نظام ). مشتق از «اول »است که در لغت بمعنی رجوع است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و منه قولهم فی الدعاء للمضل : «اول اﷲ علیک ؛ ای رد علیک ضالتک ». ( اقرب الموارد ). ج ، تأویلات. || تأویل سخن ؛ تدبیر و تقدیر و تفسیر آن. ( از اقرب الموارد ). تأویل کلام ؛ بیان کردن آنچه کلام بدان بازمیگردد. ( منتهی الارب ). در اصطلاح ، گردانیدن کلام از ظاهر بسوی جهتی که احتمال داشته باشد. و گویند که تأویل مشتق از «اول » است پس تأویل گردانیدن کلام باشدبسوی اول و بیان کردن از عبارتی بعبارت دیگر. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آنچه معنی با وی گردد. ( مهذب الاسم-اء ) ( السام-ی ف-ی الاسام-ی ). تفسیر کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( ترجمان علامه جرجانی ). بیان معنی کلمه یا کلام بطوری که غیر از ظاهر آنها باشد. مثال : من هرچه می گویم فلان به چیز دیگر تأویل می کند. ( فرهنگ نظام ). توجیه ، وجه : اداکرده باشم امانت را بی شکستن عهد و بی تأویل. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317 ). هر زنی که در عقد من است یا بعد از این در عقد من خواهد آمد، مطلقه است بسه طلاق و در این که گفتم معما و تأویل نیست بهیچ مذهب از مذاهب. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 318 ). بهیچ تأویل حلاوت عبادت را آن اثر نتواند بود که مهابت شمشیر را. ( کلیله و دمنه ). در احکام مروت غدر به چه تأویل جایز توان داشت. ( کلیله و دمنه ). چون مزاج این باشد به چه تأویل خردمند بدان واثق تواند بود. ( کلیله و دمنه ).
نباید که بر کس درشتی کنی
چو خود را به تأویل پشتی کنی.
( بوستان ).
|| تأویل در نزد علمای علم اصول مرادف تفسیر است و بقولی تأویل ظن بمراد و تفسیر قطع بدان است چنانکه مثلاً هرگاه لفظ مجملی را بدلیل ظنی چون خبر واحد بیان کنند آنرا مؤول خوانند و هرگاه آنرا بدلیل قطعی بیان کنند مُفَسَّر گویند. و توان گفت تأویل اخص از تفسیر است. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ احمد جودت ج 1 ص 99 ). رجوع به تفسیر شود. جرجانی آرد: در شرع بازگرداندن لفظ از معنی ظاهر بمعنی احتمالی آن است بشرط آنکه محتمل را موافق کتاب و سنت بیابند مانند قول خدای تعالی : «یخرج الحی من المیت » اگر بدان بیرون آوردن پرنده از بیضه اراده شود، تفسیر خوانند و اگر بدان اخراج مؤمن از کافر یا عالم از جاهل اراده شود تأویل است. ( از تعریفات جرجانی ). تأویل ظن بمراد و تفسیر قطع بدان است و بقولی تأویل بیان یکی از محتملات لفظ و تفسیر بیان مراد متکلم است و بیشتر تأویل در کتب الهی بکار رود. ( از اقرب الموارد ). حاجی خلیفه ذیل علم التأویل آرد: اصل کلمه از «اول » بمعنی رجوع است و مؤول بازگرداندن آیه به یکی از معانی احتمالی آن است و بقولی مشتق از ایالت بمعنی سیاست است ، بدین معنی که سخن را تدبیر کنند و معنی را بجای خود بگذارند. و در تفسیر و تأویل اختلاف شده است. ابوعبید وگروهی گویند: هر دو به یک معنی باشند و گروهی منکر این گفتارند و راغب گوید: تفسیر اعم از تأویل است واستعمال آن بیشتر در الفاظ و مفردات است لیکن استعمال تأویل بیشتر در معانی و جمله ها است و اغلب در کتب الهی بکار میرود و دیگری گفته است : تفسیر بیان لفظی است که جز به یک وجه محتاج نباشد و تأویل توجیه لفظ به یکی از معانی مختلفی است که بدان متوجه است برحسب ادله ای که آشکار باشد و «ماتریدی » گوید: تفسیر تعیین است بر آنکه از لفظ آن معنی اراده شده و گواهی بر خدا است که از این لفظ، این معنی را خواهد و تأویل ترجیح یکی از معانی محتمل است بدون یقین و شهادت. و ابوطالب ثعلبی گوید: تفسیر بیان وضع لفظ است ، حقیقت بود یا مجاز. و تأویل تفسیر باطن لفظ است و مأخوذ است از اول و آن بازگشت بود بعاقبت کار، پس تأویل اخبار از حقیقت مراد است و تفسیر اخبار است از دلیل مراد. مثال آن قول خدا است سبحانه و تعالی : ان ربک لبالمرصاد . تفسیر آن این است که مرصاد وزن مفعال است از رصد و تأویل آن برحذر داشتن است از خوار شمردن امر خدا سبحانه و تعالی. و راغب اصفهانی گوید: تفسیر معانی قرآن را کشف کند ومراد را بیان سازد خواه بحسب لفظ باشد و خواه بحسب معنی ، و تأویل بیشتر در معانی است. و تفسیر یا درباره غریب الفاظ بود که بکار رفته است یا در لفظ مختصرکه با شرح آشکار شود و یا در کلامی که قصه ای را در بردارد و جز با دانستن آن قصه روشن نشود. اما تأویل گاه عام بکار رود و گاه خاص مانند کفر که گاهی در انکار مطلق استعمال شود و گاه در انکار باری تعالی خاصةً و یا در لفظ مشترک بین معانی مختلف. و گفته اند تفسیر به روایت تعلق دارد و تأویل به درایت. و ابونصر قشیری گفته است : تفسیر بر سماع مقصور است ، و اتباع و استنباط در آنچه بتأویل متعلق است. و قومی گفته اند آنچه از کتاب خدا و سنت رسول مبین است ، تفسیر بود و کسی را نرسد که در آن اجتهاد کند بلکه بر همان معنی حمل شود که وارد شده است و از آن تجاوز نباید کرد و تأویل چیزی است که علمای عالم بمعنی خطاب و ماهر در آلات علوم استنباط کنند و جماعتی که بغوی و کواشی از آن جمله اند گویند تأویل صرف آیه است از طریق استنباط بمعنی موافق ماقبل و مابعد آن که در آیه احتمال چنان معنی بود و مخالف کتاب و سنت نبود، و شاید صواب همین است... ( کشف الظنون چ 2 استانبول ج 1 ستون 334-335ذیل علم تأویل ) :

فرهنگ عمید

۱. گردانیدن کلام و برخلاف ظاهر معنی کردن آن.
۲. تعبیر و تفسیر خواب.
۳. توجیه.

دانشنامه عمومی

تأویل. تأویل که مقامی در فهم متون و پدیدارهای قدسی و به طور خاص قرآن است، دو معنا دارد. یکی کشف و وجد معنای باطنی کلام است و در مقابل تفسیر قرار می گیرد. معنای دوم تحقق حقیقت خارجی است که پدیدار یا کلام به آن ارجاع می دهد. به بیان دیگر «فرابردن یک دال از معنای ظاهری به معنایی دور از ظاهر است که تصور می شود مهمتر از معنای ظاهر است.»
تأویل رؤیا: بازگرداندن به معنایی که در پس رؤیا نهفته است.
ریشه تأویل از «اول» به معنای «بازگرداندن پیش یا وضعیت پیشین» است.
کاربردهای تأویل در قرآن:

دانشنامه آزاد فارسی

تأویل (interpretation)
به طور کلی عبارت است از معنابخشیدن به چیزی از دیدگاه شخصی. مغز ما از حواسمان اطلاعات خام می گیرد و به کمک تجربه های پیشین به آن ها معنا می بخشد. زبان غالباً به تفسیر و تعبیری خاص نیازمند است، به ویژه اگر مبهم و دوپهلو باشد. بنابراین تأویل در ادبیات ضرورت و اهمیت بیشتری پیدا می کند زیرا ما با معانی متعدد روبه رو می شویم. نویسندگان قصه، شعر و نمایش نامه برای این زبان ادبی را برمی گزینند که در آن هر مقولۀ مهمی دست کم دو روی معتبر دارد و در یک صحیح یا غلط ساده خلاصه نمی شود. از این رو ما با خواندن و تعبیرکردن در ادبیات با پیچیده ترین رموز زندگی انسان ـ عشق، نفرت، مرگ، کشاکش های میان فرد و جامعه، و مانند آن ها ـ مواجه می شویم و بنابر متنی که پیش رو داریم واکنش های متفاوتی درخصوص مقوله ای خاص خواهیم داشت. زیرا تعبیر ما از اثر ادبی در بستری صورت می گیرد که هم واکنش خود ما از فطرت انسانی، و هم داده های نویسنده دربارۀ آن را شامل می شود. پس تعبیر در ادبیات عملی اجتماعی است به این علت که ما تجربه های خود و دیگران را در آن دخالت می دهیم. تأویل یا تعبیر در معنای خاص تر با هرمنوتیک مترادف می شود. هرچند این امر در تمدن غرب ریشه های کلاسیک و یهودی دارد اما پدر هرمنوتیک امروزی یا علم تأویل را فریدریش شلایرماخر (۱۷۶۸ـ۱۸۳۴)، متکلم و فیلسوف آلمانی، می دانند. اساس هرمنوتیک را این نظر تشکیل می دهد که چون متون مذهبی در بسترهایی تاریخی و فرهنگی تألیف شده اند که دیگر وجود ندارند، صرفِ خواندن آن ها کافی نیست و به تأویل آن ها نیاز است. از این رو خواندن و تأویل را لازم و ملزوم می داند. نیز ← هرمنوتیک

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تأویل. برگرداندن لفظ از معنای ظاهری اش را تأویل گویند. تأویل در دو علم اسلامی به کار رفته است: ۱. در علوم قرآنی ۲. در فقه. از آن به مناسبت در بابهای جهاد، تجارت، رهن، عتق و قضاء سخن رفته است.
تأویل مشتق از لفظ «اول» و به معنی بازگرداندن است. اگر گفته شود فلان چیز را تأویل کرده یعنی آن را به اصل اول خود بازگردانده است. ← تأویل در علوم قرآنی تأویل از کلمات کلیدی قرآن و هم چنین از اصطلاحات علوم قرآنی است که در حوزه حدیث و حکمت و عرفان و علوم بلاغی و ادبی هم کاربرد دارد. ← معنای تأویل در نزد علمای الهی تأویل نزد علمای الهی به معنی تفسیر کتابهای مقدس به نحو رمزی یا مجازی است برای آنکه معانی پنهانی آنها را کشف کند. ← دیدگاه جرجانی در تأویل جرجانی گوید: تأویل در شرع «عبارتست از گرداندن لفظ از معنی ظاهری آن به معنائی که در لفظ پنهان و در نظر مفسر موافق کتاب و سنت باشد. مثلا در آیه «زنده را از مرده بیرون آورد» (یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ) اگر بیرون آوردن پرنده از تخم اراده شده تفسیر است و اگر بیرون آوردن مؤمن از کافر یا عالم از جاهل اراده شده تأویل است. ← تأویل در فقه یکی از موارد کاربرد اصطلاح تأویل در فقه می باشد که در برخی از ابواب فقهی به مناسبت از آن بحث شده است. ←← تأویل در ارتباط با باغیان برخی قدما شرط جریان احکام باغیان بر خروج کنندگان بر امام علیه السّلام را خروج به تأویل از دیدگاه خود آنان دانسته اند؛ یعنی برپایۀ تأویلی که خودشان بدان اعتقاد دارند بر امام علیه السّلام خروج کنند، مانند خوارج و چنانچه خروج ایشان به تأویل پذیرفته نزد خودشان نباشد، در حکم محارب هستند و مشمول احکام اهل بغی نخواهند بود. ←← تأویل در ارتباط با اقرار در ارتباط با اقرار، اگر فردی به چیزی اقرار کند، سپس کلام خود را تأویل نماید، سخن او در صورتی پذیرفته می شود که تأویل در حقّ وی محتمل باشد، مانند آنکه شخصی پس از اقرار به بردگی خویش، ادّعای غلط بودن آن را بکند و بگوید: من گمان می کردم برده بودن یکی از پدر و مادر سبب برده بودن فرزند می شود. در این فرض بنابر قول برخی ادّعای بعدی او با وجود بیّنه پذیرفته خواهد شد. ←← تأویل در ارتباط با اقرار راهن تأویل راهن نسبت به اقرار قبلی خود دربارۀ مال رهنی، چنانچه قابل پذیرش باشد همین حکم را دارد، مثل آنکه ابتدا اقرار کند مال رهنی را تحویل گرفته است، سپس از اقرار خود برگردد و بگوید: اقرار من به استناد نامه ای بوده که وکیلم به دروغ برای من نوشته است. در این فرض نیز ادّعای بعدی او پذیرفته و قسم به مرتهن متوجّه می شود. تذکر برای اطلاع بیشتر به مقالات ذیل رجوع شود: تاویل الحدیث تاویل حدیثی تاویل عرفانی تاویل فلسفی تاویل قرآن تاویل قرآنی تاویل کلامی

پیشنهاد کاربران

«تأویل» در زبان عربی به معنای بازگشتن به اول است. در خصوص متون دینی، معنای «تأویل» یعنی پی بردن به آنچه خدا مقصود داشته است

بنام خدا
با سلام، تاویل یعنی چیزی را به رای خود تفسیر کردن. تفسیر به رای.
باتشکر

گزاره. [ گ ُ رَ / رِ ] تفسیر و شرح عبارت. ( برهان ) ( آنندراج ) :
سخن حجت گزارد نغز و زیبا
که لفظ اوست منطق را گزاره.
ناصرخسرو.
رؤیاست مثلهای قران جز بگزاره
آسان نشود بر تو نه امثال و نه احوال.
ناصرخسرو.

خلاف ظاهر معنی کردن_ ( توجیه کردن_معادل سازی کردن )

شرح دادن. معنی دیگری به کلمه دادن. تغییردادن. تفسیرگوناگون. تعبیر. بیانها


کلمات دیگر: