کلمه جو
صفحه اصلی

متشابه


مترادف متشابه : جور، شبیه، مانند، مشابه، همانند، همسان ، کلام غیرآشکار ، هم آوا

متضاد متشابه : مختلف، محکم، هم نویسه

برابر پارسی : همانند، مانند

فارسی به انگلیسی

analogous, congruent, uniform


analogous, congruent, uniform, similar, homophone, homologous

similar, homologous


similar, like


فارسی به عربی

مثل

مترادف و متضاد

۱. جور، شبیه، مانند، مشابه، همانند، همانند، همسان ≠ مختلف
۲. کلام غیرآشکار ≠ محکم
۳. همآوا ≠ همنویسه


similar (صفت)
مطابق، یکسان، مشابه، شبیه، همانند، مانند، متشابه، قرین، یک دست، همسان

alike (صفت)
مطابق، مساوی، یکسان، مشابه، شبیه، همانند، مانند، یک جور، مانند هم، متشابه، عینا مساوی و مرتبط با یکدیگر

like (صفت)
شبیه، همانند، مانند، متشابه، هم جنس، قرین، همچون، هم شکل، همگونه

analogous (صفت)
مشابه، شبیه، مانند، متشابه، قابل قیاس، قابل مقایسه، نظیر

resembling (صفت)
مشابه، مانند، متشابه

homologous (صفت)
متشابه، همسان

homonymous (صفت)
متشابه، هم صدا، همنام، دارای دو یا چند معنی مختلف

جور، شبیه، مانند، مشابه، همانند، همانند، همسان ≠ مختلف


فرهنگ فارسی

ماننده شونده، مانندهم، همانند
۱ - ( اسم ) مانند شونده بچیزی . ۲ - مانند ماننده . ۳ - کلامی که معنی آن آشکار نباشد . ۴ - آیه ای که معنیش بر عموم واضح نباشد مقابل محکم . ۵ - دو کلمه که در تلفظ تقریبا یکی باشند و در نوشتن مختلف : خوار خار خورده خرده خوان خان .

فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) شبیه ، مانند یکدیگر. ۲ - (اِ. ) آیاتی از قرآن که علاوه بر معنی ظاهری قابل تعبیر و تفسیر است .

لغت نامه دهخدا

متشابه . [ م ُ ت َ ب ِه ْ ] (ع ص ) ماننده . (منتهی الارب ). مانندشونده و مانند. (آنندراج ). شبیه و مانند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
- حروف متشابه ؛ حروف متزاوجه . رجوع به حروف متشابه شود.
- کلمات متشابه ؛ کلماتی را گویند که به تقریب در تلفظ یکی و همسان و در نوشتن مختلف باشند چون خاستن - خواستن . خورد - خرد. خوار - خار. خان - خوان و جز اینها.
- متشابه اجزاء ؛ که آن اجزایش شبیه بهم باشد : چون فعل اجسام بسیط متشابه اجزا. (مصنفات بابا افضل ، از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ترکیب بعد شود.
- متشابه الاجزاء ؛ اعضاء متشابهةالاجزاء یا اعضاء بسیطه . اندامهای یکسان هر عضو که هر پاره ای از آن که بگیری همان نام و همان صفت دارد که دیگر پاره ها چون گوشت و استخوان و پوست و جز آنها، مقابل اعضاء مرکبه ... (یاد داشت مرحوم دهخدا).
- متشابه الزمان ؛ فرهنگستان ایران «یکزمان » را بجای این کلمه برگزیده است . و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
|| کار مشکل .(منتهی الارب ). کار مشکل و شوریده و در هم . (ناظم الاطباء). || آن آیت است که معنی و حقیقت آن معلوم نشود. خلاف محکم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آیه ای از قرآن مجید که معنی و حقیقت آن معلوم نشود. خلاف محکم . (ناظم الاطباء). هر کلمه ای که از لفظ آن پی به معنی برده نشود. مانند مقطعاتی که در اوائل سور قرآن قرار دارد. (از تعریفات جرجانی ). حدیث یا آیه ٔ متشابه ، عبارت از آن است که مراد از متن آن دانسته نشود مگر با اقتران به قرائن واضحه و موضحه . و در حدیث تشابه گاه در متن است و گاه در سند. در متن به آن است که الفاظ آن دارای معنی راجح باشد لکن مراد از آن با قرائن دانسته شود و در سند به آن است که در اسماء روات یا آبا و اجداد آنها اشتراکات و اشتباهات اسمی باشد و تشابه در قواعد کلیه حاصل نمیشود بلکه در فروع است . و در حدیث است که «انما هلک الناس فی المتشابه لانهم لهم یقفوا علی معناه » و عمل به متشابهات قرآن روا نباشد مگر بعداز بیان از طرف شارع . (از فرهنگ علوم نقلی سیدجعفر سجادی ص 465 و 466). بر طبق معتقدات مذهب شیعه متشابهات قرآن را خدا و راسخان در علم (پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السلام ) میدانند. و بدین جهت در قرأت آیه ٔ: هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و آخر متشابهات ... و الراسخون را به اﷲ عطف کنند :
گفتم که محکم و متشابه چگونه بود
گفتا که این تن آمد و آن جان به خلق در.

ناصرخسرو.


رمز عشق را تفسیر برخواند و محکم و متشابه هجران را تأویل بشناخت . (سندبادنامه ص 189).

متشابه. [ م ُ ت َ ب ِه ْ ] ( ع ص ) ماننده. ( منتهی الارب ). مانندشونده و مانند. ( آنندراج ). شبیه و مانند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
- حروف متشابه ؛ حروف متزاوجه. رجوع به حروف متشابه شود.
- کلمات متشابه ؛ کلماتی را گویند که به تقریب در تلفظ یکی و همسان و در نوشتن مختلف باشند چون خاستن - خواستن. خورد - خرد. خوار - خار. خان - خوان و جز اینها.
- متشابه اجزاء ؛ که آن اجزایش شبیه بهم باشد : چون فعل اجسام بسیط متشابه اجزا. ( مصنفات بابا افضل ، از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به ترکیب بعد شود.
- متشابه الاجزاء ؛ اعضاء متشابهةالاجزاء یا اعضاء بسیطه. اندامهای یکسان هر عضو که هر پاره ای از آن که بگیری همان نام و همان صفت دارد که دیگر پاره ها چون گوشت و استخوان و پوست و جز آنها، مقابل اعضاء مرکبه... ( یاد داشت مرحوم دهخدا ).
- متشابه الزمان ؛ فرهنگستان ایران «یکزمان » را بجای این کلمه برگزیده است. و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.
|| کار مشکل.( منتهی الارب ). کار مشکل و شوریده و در هم. ( ناظم الاطباء ). || آن آیت است که معنی و حقیقت آن معلوم نشود. خلاف محکم. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آیه ای از قرآن مجید که معنی و حقیقت آن معلوم نشود. خلاف محکم . ( ناظم الاطباء ). هر کلمه ای که از لفظ آن پی به معنی برده نشود. مانند مقطعاتی که در اوائل سور قرآن قرار دارد. ( از تعریفات جرجانی ). حدیث یا آیه متشابه ، عبارت از آن است که مراد از متن آن دانسته نشود مگر با اقتران به قرائن واضحه و موضحه. و در حدیث تشابه گاه در متن است و گاه در سند. در متن به آن است که الفاظ آن دارای معنی راجح باشد لکن مراد از آن با قرائن دانسته شود و در سند به آن است که در اسماء روات یا آبا و اجداد آنها اشتراکات و اشتباهات اسمی باشد و تشابه در قواعد کلیه حاصل نمیشود بلکه در فروع است. و در حدیث است که «انما هلک الناس فی المتشابه لانهم لهم یقفوا علی معناه » و عمل به متشابهات قرآن روا نباشد مگر بعداز بیان از طرف شارع. ( از فرهنگ علوم نقلی سیدجعفر سجادی ص 465 و 466 ). بر طبق معتقدات مذهب شیعه متشابهات قرآن را خدا و راسخان در علم ( پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السلام ) میدانند. و بدین جهت در قرأت آیه ٔ: هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و آخر متشابهات... و الراسخون را به اﷲ عطف کنند :

فرهنگ عمید

۱. مانند هم، همانند.
۲. [مقابلِ محکم] آیه ای که معنی واقعی آن معلوم نیست.

دانشنامه عمومی

متشابه می تواند به موارد زیر اشاره کند:
محکمات و متشابهات در قرآن
تشابه (هندسه)
هم آوا در زبان شناسی

دانشنامه آزاد فارسی

مُتشابِه (similar)
در هندسه، دو شکل مسطح یا فضایی که جز در اندازه یا جهت همانند باشند. در دو شکل متشابه، زاویه های متناظربرابرند و نسبت طول های اضلاعیا یالهای متناظر ثابت است. بنابراین، شکل هایی مشابه با اندازه هایی متفاوت اند. ازطریق تجانسمی توان شکل های متشابه با هر شکل مفروض را به دست آورد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُتَشَابِهٍ: شبیه به هم
معنی تَشَابَهَ: شبیه به هم است(منظور این است که با معانی دیگری غیر از قصد اصلی نیز می توان آن را معنی کرد ولی با کمک گرفتن از آیاتی که فقط یک معنی از آنها استنباط می شود و محکمات می باشند معنی اصلی آیات متشابه نیز آشکار می گردد مثلاً ممکن است کسی با توجه به عبارت "ی...
معنی مَّثَانِیَ: به هم مرتبط (ظاهرا مثانی جمع مثنیه - به فتح میم - یعنی اسم مفعول از ماده ثنی باشد که به معنای برگرداندن و تغییر جهت (شکستن) باشد ، همچنانکه در جای دیگر قرآن آمده : یثنون صدورهم و آیات قرآنی را از این رو مثانی نامیده که بعضی مفسر بعضی دیگر است و وضع آ...
معنی مُحْکَمَاتٌ: محکمها (محکمات آیاتی از قرآن هستند که درک مقصود آنها نیاز به آیات دیگر ندارد و لذا مستقلاً می توان به آن آیه عمل نمود اما متشابهات آیاتی هستند که درک مقصود اصلی آنها تنها با جمع نمودن آن با آیات دیگر وکمک گرفتن از "راسخون فی العلم" که همان پیامبر صلی...
ریشه کلمه:
شبه (۱۲ بار)

«متشابه» از مادّه «تشابُه» در اصل، به معنای چیزی است که قسمت های مختلف آن، شبیه یکدیگر باشد، به همین جهت به جمله ها و کلماتی که معنای آنها پیچیده است و گاهی احتمالات مختلف درباره آن داده می شود، «متشابه» می گویند. و منظور از «متشابهات» قرآن همین است، یعنی آیاتی که معانی آن در بدو نظر پیچیده است، و در آغاز، احتمالات متعددی در آن می رود، اگر چه با توجّه به آیات محکم، تفسیر آنها روشن است.
منظور از «مُتِشابِه» در سوره «زمر» کلامی است که قسمت های مختلف آن با یکدیگر همرنگ و هماهنگ می باشد، هیچ گونه تضاد و اختلافی در میان آنها نیست، خوب و بد ندارد، بلکه، یکی از یکی بهتر است. این درست بر خلاف کلمات انسان ها است که هر قدر در آن دقت شود، هنگامی که گسترده و وسیع گردد،خواه ناخواه،اختلافات و تناقض ها و تضادهایی در آن پیدا می شود، بعضی در اوج زیبایی است، و بعضی کاملاً عادی و معمولی; بررسی آثار نویسندگان معروف و بزرگ، اعم از نثر و نظم، نیز گواه زنده این مطلب است. اما کلام خدا، قرآن مجید، این چنین نیست، انسجام فوق العاده و همبستگی مفاهیم، فصاحت و بلاغت بی نظیری که در همه آیاتش حاکم است، گواهی می دهد که از کلام انسان ها نیست.

پیشنهاد کاربران

در ریاضی : جملات متشابه جبری = جملات همجنس

متشابه = بدل


کلمات دیگر: