کلمه جو
صفحه اصلی

فرقان

فارسی به انگلیسی

distinction between truth and falsehood, name applied to the koran

distinction between truth and falsehood


فارسی به عربی

عربة الید

فرهنگ اسم ها

اسم: فرقان (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: forqān) (فارسی: فرقان) (انگلیسی: forghan)
معنی: جدا کننده ی حق از باطل، آنچه جدا کننده ی حق از باطل باشد، ( اَعلام ) ) سوره بیست و پنجم از قرآن کریم دارای هفتاد و هفت آیه، ) نام دیگری برای قرآن، جداکننده حق و باطل، نام سوره ای در قرآن کریم

(تلفظ: forqān) (عربی) سوره بیست و پنجم از قرآن کریم دارای هفتاد و هفت آیه ؛نام دیگری برای قرآن ، آنچه جدا کننده‌ی حق از باطل باشد .


مترادف و متضاد

koran (اسم)
قران، فرقان

any sacred book (اسم)
فرقان

bible (اسم)
فرقان

moral criterion (اسم)
فرقان

فرهنگ فارسی

قر آن
جداکردن، جداساختن ازهم آنچه که حق وباطل راتشخیص دهدوازهم جداکند، قر آن
۱ - ( صفت ) آنچه جدا کننده حق از باطل باشد .
جمع فرق . به معنی رطل و پیمانه معروف مدینه .

فرهنگ معین

(فُ رْ ) [ ع . ] ۱ - (ص . ) آن چه که حق و باطل را از هم جدا کند. ۲ - (اِ. ) قرآن .

لغت نامه دهخدا

فرقان. [ ف ُ ] ( ع اِ ) ج ِ فَرْق ، به معنی رطل و پیمانه معروف مدینه.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فَرْق شود.

فرقان. [ ف ُ ] ( ع اِ ) آنچه بدان فرق کنند میان حق و باطل. || شکافتگی دریا. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ظرف. ( اقرب الموارد ). || فیروزی. ( منتهی الارب ). نصر. ( اقرب الموارد ). || حجت و بیان واضح. ( منتهی الارب ). برهان. ( اقرب الموارد ). || صبح. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || سپیده دم. ( منتهی الارب ). سحر. ( اقرب الموارد ). || کودکان. || ( اِخ ) قرآن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) :
خدای طاعت خویش و رسول و سلطان خواست
نکرد فرق در این هر سه امر در فرقان.
عنصری.
فرقان به نزد مردم عامی بود بزرگ
لیکن بزرگتر به بر مردم بصیر.
منوچهری.
او رسول مرسل این شاعران روزگار
شعر او فرقان و معنی هاش سرتاسر سُنَن.
منوچهری.
همچنان کاندر گزارش کردن فرقان به خلق
هیچکس انباز و یار احمد مختار نیست.
ناصرخسرو.
ورت آرزوی لذت حسی بشتابد
پیش آر ز فرقان سخن آدم و حوا.
ناصرخسرو.
خواندن فرقان و زهد و علم و عمل
مونس جانند هر چهار مرا.
ناصرخسرو.
عجب نبود گر از فرقان نصیبت نیست جز نقشی
که از خورشید جز گرما نبیند مرد نابینا.
سنائی.
بعد از سه مراتب آدمی زاد
بعد از سه کتب رسید فرقان.
خاقانی.
گر همه زهر است خلق از زهر خلق اندیشه نیست
هرکه را تریاق فاروقش ز فرقان آمده.
خاقانی.
نه خود سلطان درویشان خاص است احمد مرسل ؟
که از نون والقلم طغراست برمنشور فرقانش.
خاقانی.
|| یوم الفرقان ؛ روز جنگ بدر. ( منتهی الارب ). || تورات. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( ع مص ) جدا کردن. ( منتهی الارب ). جدا کردن قسمتهای چیزی. ( اقرب الموارد ). رجوع به فرق شود. || حکم نمودن در چیزی. ( منتهی الارب ). جدا کردن میان حق و باطل. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل ). || شکافتن دریا را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) جداکننده میان حق و باطل. ( ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل ).

فرقان . [ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ فَرْق ، به معنی رطل و پیمانه ٔ معروف مدینه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فَرْق شود.


فرقان . [ ف ُ ] (ع اِ) آنچه بدان فرق کنند میان حق و باطل . || شکافتگی دریا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ظرف . (اقرب الموارد). || فیروزی . (منتهی الارب ). نصر. (اقرب الموارد). || حجت و بیان واضح . (منتهی الارب ). برهان . (اقرب الموارد). || صبح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سپیده دم . (منتهی الارب ). سحر. (اقرب الموارد). || کودکان . || (اِخ ) قرآن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) :
خدای طاعت خویش و رسول و سلطان خواست
نکرد فرق در این هر سه امر در فرقان .

عنصری .


فرقان به نزد مردم عامی بود بزرگ
لیکن بزرگتر به بر مردم بصیر.

منوچهری .


او رسول مرسل این شاعران روزگار
شعر او فرقان و معنی هاش سرتاسر سُنَن .

منوچهری .


همچنان کاندر گزارش کردن فرقان به خلق
هیچکس انباز و یار احمد مختار نیست .

ناصرخسرو.


ورت آرزوی لذت حسی بشتابد
پیش آر ز فرقان سخن آدم و حوا.

ناصرخسرو.


خواندن فرقان و زهد و علم و عمل
مونس جانند هر چهار مرا.

ناصرخسرو.


عجب نبود گر از فرقان نصیبت نیست جز نقشی
که از خورشید جز گرما نبیند مرد نابینا.

سنائی .


بعد از سه مراتب آدمی زاد
بعد از سه کتب رسید فرقان .

خاقانی .


گر همه زهر است خلق از زهر خلق اندیشه نیست
هرکه را تریاق فاروقش ز فرقان آمده .

خاقانی .


نه خود سلطان درویشان خاص است احمد مرسل ؟
که از نون والقلم طغراست برمنشور فرقانش .

خاقانی .


|| یوم الفرقان ؛ روز جنگ بدر. (منتهی الارب ). || تورات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ع مص ) جدا کردن . (منتهی الارب ). جدا کردن قسمتهای چیزی . (اقرب الموارد). رجوع به فرق شود. || حکم نمودن در چیزی . (منتهی الارب ). جدا کردن میان حق و باطل . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل ). || شکافتن دریا را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (ص ) جداکننده میان حق و باطل . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ).

فرهنگ عمید

۱. بیست وپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۷۷ آیه.
۲. قرآن.

دانشنامه عمومی

سوره فرقان سوره ۲۵ از قرآن است و ۷۷ آیه دارد. مشابه دیگر سوره های مکی، تأکید این سوره بر مسائل مبدأ و معاد و نبوت محمد و مبارزه با شرک و بت پرستی است. در ادامه سوره صفات مؤمنان راستین را برمی شمرد. نام سوره از آیهٔ اول آن گرفته شده که از قرآن به عنوان فرقان (جداکننده حق و باطل) یاد می کند.
ترجمهٔ فارسی

فرقان (ابهام زدایی). فرقان می تواند به موارد زیر اشاره کند:
فرقان (سوره)، سوره ای از قرآن
گروه فرقان، نام گروهی شبه نظامی و مخالف نظام جمهوری اسلامی
فرغون، وسیله ای برای حمل و نقل دستی

دانشنامه آزاد فارسی

فُرقان
در قرآن در آیۀ ۵۳ سورۀ بقره، به این واژه اشاره شده و در کنار «کتاب» از عطایای خداوند به موسی به حساب آمده است. برای این کلمه چند معنا گفته شده است: ۱. جداکنندۀ حق از باطل؛ ۲. شکافتن دریا برای گذار بنی اسرائیل همراه موسی؛ ۳. تورات، که محتمل ترین معناست؛ ۴. قرآن. به نظر زبان شناسان، این واژه آرامی است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] «فرقان» یکی از اسامی و صفات قرآن است که در آیه نخست سوره فرقان آمده است: «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا»؛ بزرگ (و خجسته) است کسی که بر بنده خود فرقان (کتاب جداسازنده حق از باطل) را نازل فرمود تا برای جهانیان هشداردهنده ای باشد.
ظاهراً منظور از «الفرقان» در آیه 185 سوره بقره و آیه 43 سوره آل عمران نیز «قرآن» است. «فرقان» از «فرق» به معنای «هر چه که با آن حق از باطل جدا شود» مشتق شده است.
در نامیدن قرآن به «فرقان» وجوهی گفته اند؛ نظریه معروف آن است که چون قرآن؛ فارق میان حق و باطل است و آن دو را از هم مشخص می سازد «فرقان» نامیده شده است. آرای دیگر در این زمینه به شرح ذیل است:
ویکی علوم اسلامی (اصطلاح نامه علوم قرآنی، بخش اسامی و صفات قرآن).

پیشنهاد کاربران

وسیله ی جدایی حق از باطل

وسیله ای که باعث جدایی حق از باطل می شود


کلمات دیگر: